اهمیت فعالان کلانشهر تبریز برای حفظ محیط زیست آذربایجان

+0 به یه ن

قبلا  به برخی از دلایل  اهمیت ویژه فعالان محیط زیست آذربایجان و نقش تسهیلگری آنها جهت احیای دریاچه اورمیه اشاره کردم. البته دلایل اهمیت به همین چند مورد ختم نمی شود. اینجا می خواهم به دلیل اهمیت ویژه فعالان محیط زیست تبریز جهت احیای دریاچه اورمیه و سرو سامان دادن به سایر مسایل محیط زیستی آذربایجان بپردازم. دلیل این اهمیت بزرگی و پرجمعیت  تر بودن تبریز نسبت به شهرهای دیگر آذربایجان هست. فرض کنید شهری دویست هزار نفری در آذربایجان داریم که ۱۰ نفر فعال محیط زیستی دارد. سودجویانی که از جیب سلامت مردم و محیط زیست اذربایجان به ثروت می رسند هشت نفر از این ۱۰ نفر را تطمیع می کنند. یک نفر از این ده نفر را هم تحمیق می کنند. می ماند تنها یک نفر. یک نفر کاری از پیش نمی تواند ببرد و پس از اندکی منزوی می شود و وا می دهد.

اما در تبریز(به اضافه حومه) حدود  دو میلیون نفر جمعیت داریم.،  به همان نسبت، فرض کنید  ۱۰۰ نفر طرفدار محیط زیست پاکار  در تبریز داریم (درواقع خیلی بیشتر هست). از این بین ۸۰ نفر تطمیع می شوند و ده نفر تحمیق. اما دست آخر ده نفر هم می مانند که هنوز پی گیر هستند. نه قابل تحمیق هستند نه قابل تطمیع. این ده نفر، همدیگر را می یابند و هم-آوایی می کنند و همدیگر را تقویت می کنند و تبدیل به نیرویی جدی می شوند. اندکی بعد آن یک نفر فعال از شهر ۲۰۰ هزار نفری را هم که نه تحمیق شده بود و نه تطمیع هم جذب گروه خودشان می کنند. کم کم تبدیل به نیرویی موثرمی شوند. از این روست که تبریز اهمیت ویژه دارد. به دلیل جمعیتش.

«ائل قوجی، سئل قوجی.» هرچه جمعیت بیشتر قدرت هم بیشتر.  

من اینجا فیزیکدان-تنبل-وارانه تقریب خطی زدم. در واقع اثر جمعیت، خطی نیست. در واقعیت- به دلایل متعدد- تعداد فعالان محیط زیست در شهر ۲میلیون نفری  بیش از ده برابر تعداد فعالان محیط زیست در شهر دویست هزار نفری است. همین طور تطمیع هشتاد نفر خیلی سخت تر از تطمیع ۸ نفر هست. چه بسا زور وپول فاسدان به تطمیع ۸۰ نفر نرسد و حداکثر ۵۰ نفر را تطمیع کنند. به این گونه  است که نقش کلانشهری همچون تبریز خیلی بزرگ می تواند باشد. 

آنان که به پروژه احیای دریاچه اورمیه و سایر پروژه های محیط زیستی به چشم یک «نون دونی» نگاه می کنند به طور زیر پوستی می خواهند اعتبار  فعالان محیط زیست تبریز را زیر سئوال برند تا مبادا، فردا روزی، موی دماغشان شوند و جلوی ساخت و پاخت شان با آلایندگان وویران کننده های محیط زیست بایستند. مخصوصا که این فعالان، در خود محیط هستند و لاف های گزاف مبنی بر نجات یافتن دریاچه را که در شهر های دورتر خریدار دارد نمی خرند. به علاوه  برای مردم ساکن حوضه دریاچه (از جمله تبریز) احیای دریاچه یک بحث تفننی نیست. صحبت از کیفیت زندگی و معاش و سلامت آنهاست.

چند سال پیش  در تبریز  و اورمیه فعالان شکایت کردند که پس این احیای دریاچه به کجا رسید؟! همزمان،  برخی از دست اندرکاران پروژه احیای دریاچه در تهران  برای رد گم کردن برای یکی از این پیشکسوتان جامعه فیزیک -- که طرح  های شکست خورده  را با حضور خود متبرک می سازد و مسئولان آن را  از پاسخگویی در برابر سئوال ها محافظت می نماید- بزرگداشت گرفتند. او هم، در معامله ای پایاپای(!!) در مراسم بزرگداشت خود هندوانه زیر بغل مسئولان احیای دریاچه اورمیه داد. من تبریزی  درهمین تهران هم نتوانستم سکوت کنم و به آن پیشکسوت  نوشتم که این مسخره بازی ها چیست!؟ وقتی من در تهران نمی توانم سکوت کنم ببینید  همشهری هایم در تبریز  در برابر این نمایش ها و نون به هم قرض دادن ها چه می کنند؟! برای همین هست که می خواهند تبریز را از معادلات حذف کنند که به خیال راحت دورهمی خوش باشند. از منظر آنها، هر بلایی هم سر دریاچه  اورمیه و مردم اطرافش آمد بی خیال!

البته این  نکته ای که عرض می کنم  مختص تبریز نیست.  در هر اقلیم (منظور اقلیم محیط زیستی) نمی توان پرجمعیت ترین شهر اقلیم را کنار گذاشت: در خوزستان هم نباید اهواز را کنار گذاشت. در شمال هم نباید رشت را کنار گذاشت و....

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه اورمیه- قسمت چهارم

+0 به یه ن

در نوشته قبلی به برخی از چالش های ارتباط برقرار کردن با روستاییان حوضه دریاچه اورمیه اشاره کردم و تاکید نمودم که باید از نیروهای خود آذربایجان کمک گرفت. تاکید نمودم که با نشستن در تهران و راهکار و بخشنامه صادر کردن کاری نمی توان پیش برد.

اکنون به  چالشی دیگر اشاره می کنم:  چالش زبان برقراری ارتباط با روستاییان منطقه. شاید تهران نشین ها گمان کنند که چون همکاری -به قول خودشان- «آذری زبان» در تهران دارند مسئله حل شده است!  اول از همه این که همین اصطلاح «آذری زبان» بخش بزرگی از فعالان مدنی آذربایجان را که عمری برای مطرح نمودن دردهای دریاچه اورمیه گذاشته اند و هزینه ها کرده اند خشمگین خواهد کرد و اعتماد آنها را از بین خواهد برد و شانس جلب حمایت از آنها را زایل خواهد کرد. 

البته خود روستاییان با این اصطلاح چندان مشکلی ندارند. خیلی برایشان مهم نیست. اما نکته اینجاست که آن زبان ترکی یا به قول دوستان در تهران «آذری» که همکار «آذری زبان» در تهران بلد هست  به درد ارتباط برقرار کردن با روستاییان  حوضه دریاچه اورمیه نخواهد خورد. 

جمله بندی «آذری زبان» متعارف  مقیم تهران  همان جمله بندی فارسی است فقط در آخر جمله فعلی نظیر «کردم یا شدم» را به معادل ترکی اش بر می گردانند. اغلب برای یک تورک مقیم آذربایجان جذب و هضم جملات کامل  فارسی آسان تر هست تا «اذری» آن همکار «آذری زبان.»

از آن همکار «آذری زبان» این سئوالات را بپرسید؟

1) فرق چوبان با «ناخیر چی» چیست؟

2) فرق «دَرمَک» یا «بیچمَک» چیست؟

3) به کندو به ترکی چی می گویند؟

4)  به «چشمه»، به «سرچشمه»، به «منبع» و.... به ترکی چی می گویند؟

5) به «جو» به ترکی چی می گویند؟

6) به شخم زدن به ترکی چی می گویند؟

7) به قنات در آذربایجان چه می گویند؟

اشراف به این جور کلمات  (و هزاران کلمه نظیرآن) برای ارتباط با روستاییان در جهت مجاب کردن انها برای تغییر شیوه های کشاورزی واجب و ضروری است. قرار نیست که  فقط دو ساعت مهمان  چایی یا ناهار یک خانواده  روستایی باشند که با هر وضعیت کلامی ارتباط به خوبی و خوشی برقرار شود و خاطره خوش بماند. قرار هست که آن قدر این ارتباط موثر باشد که یک خانواده سبک زندگی و معاش خود را عوض کند. برای متقاعد کردن یک خانواده برای چنین تغییر بزرگی باید دست کم زبانشان را آموخت. نه تنها «همکار آذری زبان» مقیم تهران این زبان را نمی داند بلکه بسیاری از شهرنشینان در تبریز و .... هم نمی دانند. ولی فعالان محیط زیست جدی، در شهرهای آذربایجان این اصطلاحات را در جریان فعالیت هایشان آموخته اند و می توانند با روستاییان ارتباط برقرار سازند. کسی که در تهران نشسته و حس بی نیازی نسبت به نقش تسهیلگری فعالان محیط زیست منطقه می نماید با خودش چه فکری می کند؟! یا خیلی ساده اندیش  هست و گمان می کند نیازی به چنین تسهیلگرانی ندارد یا واقعا دریاچه اورمیه و پروژه احیای آن برایش فقط حکم یک «نون دونی» دارد و در نظر ندارد که کاری برای دریاچه بکند.

---

شخم زدن=شوملامک=  şumlamaq=to plow


--------

یکی از خواننده های کانال:

« 

شما فکر می‌کنید کشاورزی که یک چاه در زمینش حفر کرده و چندین سال است که سطح زیر کشت محصول خود را بالا برده و درآمد بیشتر در دهانش مزه کرده حرف و نصیحت محیط زیستی  چند نفر را که برای فریب دادنش مثلا به زبان مادری با او سخن می‌گویند را گوش می‌کند!!؟؟ 

خواهر من !! آن کشاورز فریب چندتا بچه شهری را نمی‌خورد که هیچ حتی مسوولین دزد شورای شهر یا روستا هم نمی‌توانند مجبورش کنند سطح زیر کشت را پایین بیاورد !! اگر هم قول بدهد که آب کمتری مصرف کند باز هم نصف شب  که نماینده های محیط زیست در خوابند موتور پمپ چاه را استارت می‌کند  شما میخواهید دریا را احیا بکنید !  شوخی نیست!! با خواهش و تمنا و زبان مادری و بحث های اقناعی و مکُش مرگ من !!  آن هم با یک مشت کشاورز بیسواد که  زندگی شان به زمین وابسته است دریا احیا نمیشه !»

!!»

پاسخ من: « بالا بردن سطح کشت شوخی که نیست! کمرکشاورز با کار زیاد می شکنه. اگر دولت سیاستی به کار گیره که همه ساله محصولشان بفروشه و هدر نره با سطح زیر کشت کمتر متوسط عایداتشان همان می مونه.  نیازی حس نمی کنند که  سطح زیر کشت زیاد داشته باشند. الان سطح زیر کشت را با زحمت زیاد که به سلامتشان ضرر می رسونه بالا می برند که اگر یک سال هم محصولشان را مجبور بشوند دور بریزند باز هم  پس انداز از سال قبل داشته باشند.

شهری ها هم چند شغله هستند. آیا دوست دارند؟ نه! نیاز دارند.  سلامتشان آسیب می بینه که صبح در اداره کار می کنند عصر در اسنپ. اگر درآمد اداره  مکفی بود به طمع درآمد بیشتر عصرها کار نمی کردند که از دست و پا بیافتند. روستایی ها هم همین طور.

فعالان محیط زیستی هم قرار نیست که  کشاورزان را  «با خواهش و تمنا و زبان مادری و بحث های اقناعی و مکُش مرگ من» مجاب کنند که سطح زیر کشت را پایین بیاورند. قرار هست که دولت سیاستی اتخاذ کند که  تضمین کننده فروش  مقدار مشخصی از محصولات کم آب بر از منطقه باشد . تسهیلگران هم  قرار است بروند و کشاورزان را مجاب کنند که وقتی این سیاست ها  به کار گرفته میشود دیگه برای خود کشاورزان بهتر هست که سطح زیر کشت را پایین بیاورند و راه های کم مصرف تر آب را پیش بگیرند.    اگر مثلا طرحی دولت به کار ببرد که فلان مقدار کود را با سوبسید می دهد اما بیش از آن را باید آزاد و به قیمت گزاف بگیرد کشاورز خود به خود مجبور می شود سطح زیر کشت را محدود تر کند. تسهیلگر به کشاورز می آموزد چگونه با شرایط جدید  باید خود را وفق بدهد تا خانوارش کمتر ضربه ببیند.  اگر به زبان خودشان این ها را شرح دهد کشاورز می پذیرد.


از سوی دیگر  تسهیلگران محلی  نگرانی های کشاورزان را به سیاستگذاران انتقال می دهند. چون به فرهنگ محلی اشنا هستند می فهمند کی کشاورز واقعا نگرانی دارد و کی دارد الکی شلوغش می کند تا  بیخودی امکانات بگیرد.

تسهیلگر محلی از عهده این کارها بر می آید اما چه بسا یک فعال محیط زیستی  از تهران با روستاییان منطقه صحبت کند و آنها برای دریافت تسهیلات کلی   فیلم بازی کنند و او را گول بزنند . او هم احساساتی بشود و برود برایشان مبارزه هم بکند. اما فردا که می فهمد کشاورزان پیاز داغش را زیاد گذاشته اند از آنها دلخور و عصبانی شود و این بار حتی حرف حق شان را هم نشود و مدعی شود که باید زد توی سرشان!! اما یک تسهیلگر محلی می  فهمد کجا کشاورز دارد اغراق  می کند و کجا حق بااوست.  احساسی برخورد نمی کند. وقتی پیاز داغش را زیاد می گذارند از این گوش می شنود و از گوش دیگر در می کند. شاید هم حتی سر به سرشان بگذارد. شاید هم  محکم با آنها صحبت کند. اما وقتی نیاز واقعی دارند می فهمد و پی گیری میکند.

ین طور نیست که تسهیلگران محلی همیشه قربان صدقه روستاییان بروند. یادم هست که سیلی در یک روستا در آذربایجان آمده بود و راه  جلوی خانه پیرزنی بسته شده بود. همین فعالان محیط زیست تبریز رفتند  برای کمک. راه او را هم با کمک جوانان روستا باز کردند . اما کلی جوانان روستا را دعوا کرده بودند که حتما ما می بایست از تبریز بیاییم و راه این پیرزن را باز کنیم؟! شما چرا قبل از ما اقدام نکرده بودید. اما چون با فرهنگ محل آشنا بودند می دانستند چگونه باید دعوا کنند که شنوندگان کینه به دل نگیرند بلکه به گوش بگیرند. از سوی دیگر نیازها را نوشته بودند که تهیه کنند. دفعه بعد دیده بودند یکی از دختران روستا افسرده شده. پرسیده بودند و فهمیده بودند که این دخترک به تازگی دوچرخه ای خریده بوده که سیل آن را با خود برده.  وقتی نیاز ها را می نوشتند روستایی ها خجالت کشیده بودند دوچرخه را گزارش دهند چون خیال کرده بودند که لوکس هست و ضروری نیست. اما برای آن دخترک لوکس نبود. آن قدر مهم بود که به خاطرش افسرده شده بود. خلاصه برای  دوچرخه هم پول گذاشتیم و تهیه کردیم.

--------



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه اورمیه- قسمت سوم

+0 به یه ن

در جوش و خروش و کوشش برای احیای دریاچه اورمیه و نظارت بر پروسه احیا، فعالان و دوستداران محیط زیست در تبریز باید نقش مهمی داشته باشند. نباید کنار گذاشته شوند.ادعا می کنم که  بدون  رسمیت شناختن نقش آنها،  پروژه احیای دریاچه اورمیه  به سرانجامی نخواهد رسید کمااین که یکی از دلایل عمده این که ستاد احیای دریاچه اورمیه راه به جایی نبرد همین بود. برخورد مسئولان ستاد احیا در تهران البته خیلی مودبانه بود اما گاه زیادی مودب بود. 

از نوع ادب و تعارف گزافی که بیشتر به نیت معذب نمودن طرف مقابل است.

برخورد ستاد احیا که در تهران مستقر بود با فعالان  محیط زیست در تبریز چنان نبود که انگار آنها صاحبخانه اند و در پیشبرد پروژه باید سهیم باشند.  فعالان محیط زیست تبریز در آن زمان که از بودجه ستاد احیا که سهم خواهی نمی کردند! اصلا مناعت طبع و غرورشان اجازه نمی داد چنین کنند. می خواستند در پیشبرد پروژه ها از راه تسهیلگری نقش ایفا کنند. اما ستاد احیا عملا به آنها به صورت مزاحم سمجی که باید با ادبیات تعارف آمیز دک شوند می نگریست. در آینده هر برنامه ای برای احیای دریاچه ریخته شود نباید فعالان محیط زیست آذربایجان-به خصوص فعالان محیط زیست در تبریز- کنار گذاشته شوند.

من اینجا ادعای بزرگی کردم درمورد این که بدون بازی دادن  فعالان محیط زیست تبریز احیا نمی تواند انجام بگیرد. برای این ادعای بزرگم باید استدلال بیاورم. این کار را در نوشته بعدی ام انجام خواهم داد.

اما قبلش بذارید توضیح دهم که چرا تاکیدم روی تبریز هست. اولش تاکید کنم که من نمی گم «فقط تبریز». طبعا فعالان محیط زیست شهرهای دیگه آذربایجان مثل اورمیه و مراغه و خوی و سولدوز وعجب شیر....  و اردبیل و مشکین هم خیلی اهمیت دارند و اونها هم باید در این فرآیند شرکت کنند.  همین طور علاقه مندان دریاچه اورمیه در تهران و کرج و شهریار و.... نقش مهمی می توانند بازی کنند. نمی توان انکار کرد که با توجه به ساختار اداری مرکزگرای کشور ما، در تهران می توان برنامه هایی را پیش برد که در هیچ کدام از شهرهای دیگر نمی توان. در شهرهای دیگر هم علاقه مندان دریاچه اورمیه هستند. من خودم چندین بار اسم دکتر پاپلی یزدی در مشهد را آورده ام و گفته ام حیف هست از علم ایشان استفاده نشود. از کارشناسان خارجی و یا مقیم خارج هم نباید غافل شد.

------

این که می گویم تبریز را نباید کنار گذاشت به معنای آن نیست که بقیه را می توان کنار گذاشت.   اما تاکیدم از این روست که عملا برای حذف فعالان تبریز از پروسه احیا جریان هایی فعالیت کردند. دلیلش هم این بود که فکر کردند آنها را همراه نمودن سخت تر از بقیه هست. بیراه هم فکر نکردند. همین طور هم هست.مثال عرض می کنم: در اوایل دهه نود بسیاری در آذربایجان با از جان گذشتگی و تحمل هزینه های بسیار توجه ها را به سوی دریاچه اورمیه جلب کردند تا جایی که در اولین جلسه هیئت دولت روحانی اولین مطلبی که طرح شده بود نجات دریاچه اورمیه بود. نفس این امر، دستاورد کم نظیری برای یک جنبش مدنی در کشوری مثل ایران بود. بعد از همه اینها جناب  رضا کیانیان پا شده بود رفته بود اورمیه. با لحنی که انگار اوست که دریاچه اورمیه ومطالبه را یاد مردم می دهد گفته بود برای جلب توجه  به دریاچه در ساحل آن کنسرت بذارید. این درحالی بود که  قبلا همه اینها -نه در شرایط امنی که پس از دوران روحانی برای مطالبه احیا به وجود آمده بود بلکه در دورانی که حتی اشاره به خطرات خشک شدن دریاچه اتهام سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی در پی داشت-  انجام شده بود. هم توسط هنرمندان تبریز و هم توسط هنرمندان اورمیه. من از این کار رضا کیانیان خیلی بدم اومد. طوری رفتار می کرد که انگار می خواست جلب توجه ها به دریاچه اورمیه را به اسم خود بنویسد. این درحالی بود که دهها نفر برای آن حبس ها کشیده بودند. با خودم فکر کردم اگر این کاررا در تبریز  در ان مقطع انجام می داد احتمالا او را هووو می کردند! اما مردم اورمیه  خیلی هم تحویلش گرفتند.  ابتدا گمان کردم شاید من زیادی حساس و پرتوقع هستم. چند ماهی بعد از آن بود که همین جناب رضا کیانیان  رفت خوزستان و آنجا آن برخورد تاریخی خشن و  واقعا شرم آور را با فعالان محیط زیست کرد. دیدم که غریزه تبریزی من به من دروغ نگفته. همان روز که رفته بود اورمیه و آن بساط را راه انداخته بود «گرک چالایدیلار پئیسریندن» تا بعدش نره در خوزستان سر فعالان محیط زیست خوزستان داد بزنه.

خیلی دوست ندارند فعالان محیط زیست تبریز را جدی بگیرند و وارد کار کنند چون که می دانندبرخی از آنها (البته نه همه آنها) در برابر ژست های آبدوغ خیاری و منحرف کردن پروسه احیای دریاچه اورمیه به سوی  حرکت نمادین اما بی ثمر به طورمحکم خواهند ایستاد. برخی از آنها، جلوی گنجشک رنگ کردن و جای قناری قالب کردن سکوت نخواهند کرد! البته در مورد این ادعا هم توضیحاتی خواهم داد که در این زمینه فرق تبریز با سایر شهرها چی هست که از این جهت آن را ویژه می دانم.

-------

راه نجات دریاچه اورمیه دادن حقابه دریاچه و بستن چاه های غیر مجاز هست. برای این کار باید کارشناسان و آگاهان از نزدیک با کشاورزان ارتباط بگیرند، به دردهایشان برسند، اعتمادشان را جلب کنند، آنها را در رودربایستی بگذارند و خلاصه کاری کنند که آنها متقاعد شوند که  جلوی حقابه دریاچه را نگیرند. طبعا این کار با نشستن در تهران و بخشنامه صادر کردن عملی نخواهد شد. فعالان منطقه باید سوار جیپ و.... شوند و پیه راه های روستایی پر از چاله و چوله به تن بمالند و به تک تک روستاها چند بار در سال سر بزنند و با عده ای از روستاییان مستقیم حرف بزنند  یا با معلم و بهیار و دهخدای ده صحبت کنند تا آنها با روستاییان صحبت کنند تا همکاری نمایند . هزینه چنین سرکشی ای  ورای بودجه فعالان محیط زیستی است! هزینه بنزین یک طرف، هزینه لوازم یدکی برای درنوردیدن آن راه های روستایی طرف دیگر. به علاوه راننده آشنا به جاده های روستایی لازم است. راننده نا آشنا جان خود و مسافرانش را برباد خواهد داد. از تهران نمی توان این گونه برنامه ها را ترتیب داد. باید  روی تسهیلگری فعالان محیط زیست در خود آذربایجان تکیه کنند (کاری که ستاد احیا دریاچه اورمیه  از آن ابا داشت!) فعالان محیط زیست در تبریز و ارومیه و.... در  شعبات استانی جهاد کشاورزی  دوست و آشنا دارند. این شعبات هم کارشناس کشاورزی جهت راهنمایی کشاورزان دارند و هم ماشین شاسی بلند و بودجه حمل و نقل.  از تهران بخشنامه به این کارشناسان صادر کردن راه حل نیست. بخشنامه درست و حسابی می ماند لای صدها بخشنامه و نامه بی مصرف و اغلب تعارف آمیز و تملق آمیز. حتی  خوانده نمی شود چه برسد به عملی شدن. من خودم  رییس پژوهشکده هستم و می دانم رییس یک بخش در روز چند تا  نامه ی اغلب پوچ از بالادست دریافت می کند.  هرکدام از آنها هم با نصف صفحه روده درازی شعار آلود  و تملق آمیز نسبت  به بالا دستان خود آغاز می شوند. کمتر رییس اداره ای می نشیند آنها را می خواند تا از بین صدها نامه اداری بی مصرف که از روسا در تهران می رسد نامه معنی دار بیابد- به خصوص اگر خودش مستقیم ذینفع نباشد. 

(حالا شما مرا نگاه نکنید که احمقم و نامه ها را می خوانم (البته از روی قسمت های تعارف آمیزش می پرم) تا نامه ای که شاید اندکی به نفع یکی از پست داک های پژوهشکده باشد بیابم. کمتر کسی چنین می کند. یک رییس متعارف در ایران امروز چنین نمی کند. نامه ها یا توی کارتابل باد می کنند یا در حساب ای-میل تلنبار می شوند! یک رییس متعارف منصوب شده در ایران امروز، فقط هراز گاهی از همان نامه های بی معنی و تملق آمیز در جواب می نویسد که از همتایانش عقب نماند!)

فعالان محیط زیست  در منطقه هستند که  سراغ این  گونه نامه های  کارساز را در میان صدها نامه  بی محتوا می گیرند و روی آن عمل می کند. ادامه دارد....

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه اورمیه- قسمت دوم

+0 به یه ن

از من می پرسند آیا هنوز هم می شه دریاچه اورمیه را احیا کرد؟ من متخصص این کار نیستم. بنابراین از دوستان محیط زیستی ام می پرسم و جوابشان این هست که بله! هنوز هم امید هست به شرط آن که اجازه دهند حقابه دریاچه اورمیه   در سال های آبی آینده سرازیر شود. البته این را هم می گویند که اوضاع دریاچه وخیم هست. اگر خشکی ادامه یابد شاید پس از چند سال بعد به حالت غیر قابل احیا در آید (یا دست کم احیای آن بسی پرهزینه تر و دشوارتر شود). چرا؟! چون کف خشک دریاچه دارد ترک برمی دارد و باعث می شود هوا به ارگانیزم هایی که در عمق دریاچه هستند برسد. فعل و انفعالات حیاتی این ارگانیزمها در مجاورت هوا باعث فرونشست کف دریاچه  خواهد شد و پروسه احیا را سخت تر خواهد نمود. بنابراین وقت تنگ هست و باید کاری کرد. کار هم چیزی نیست جز مطالبه حقابه طبیعی دریاچه از رودخانه های اطراف و پلمب چاه های غیرمجاز. به همین سادگی!

انواع و اقسام تئوری های توطئه در مورد عمدی بودن خشکاندن دریاچه دهن به دهن می چرخد. برخی از آنها چندان هم نامعقول به نظر نمی رسد و شواهدی درتایید آنها هست. من نمی خواهم خودم را درگیر این تئوری ها ی توطئه -چه در جهت تایید و چه در جهت رد- کنم. چرا؟! چون حتی اگر گروه هایی باشند که به عمد بخواهند دریاچه خشک شود این گروه ها  -استغفرالله- فعال مایشا که نیستند! اگر اراده عمومی مردم آذربایجان و دوستداران محیط زیست از سایر نقاط ایران و جهان بر احیای دریاچه اورمیه باشد بدخواهان آن کاری نمی توانند پیش ببرند. پرداختن به این گونه تئوری های توطئه به بها دادن بیش از حد به بدخواهان دریاچه و -ناخواسته  و نادانسته-  به قدرتمندتر کردن آنها خواهد انجامید.

در اوایل دهه نود دوستداران دریاچه اورمیه با تمام قدرت و توان به میدان آمدند و حقابه دریاچه اورمیه را طلب کردند. البته در این راه هزینه های زیادی پرداختند ولی موفق شدند که ولو به طور موقت  و تنها برای چند سال، حقابه دریاچه اورمیه را برقرار کنند. اکنون هم باید این مطالبه عمومی تکرار شود تا حقابه دوباره برقرار شود و دریاچه جانی تازه گیرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه اورمیه- قسمت اول

+0 به یه ن

سالهاست که من وامثال من درمورد دریاچه اورمیه  و لزوم احیای آن می نویسیم. یک عده از دوستان عمر و سلامتشان را در این راه گذاشته اند و مرارت ها کشیده اند. برای نجات دریاچه اورمیه  قرار نیست کار عجیب و خارق العاده ای انجام بشه. فقط کافی است که  اجازه دهند حقابه این دریاچه از رودخانه های مجاور به سمت آن روانه بشه چنان  که ده ها هزار سال به طور طبیعی صورت می گرفته. بعد از اعتراضات جانفشانانه دوستداران دریاچه در اوایل دهه نود  برای چند سالی بخشی از حقابه را اجازه دادند سرازیر بشه. دریاچه اورمیه جانی گرفت. ولی در سال های اخیر دوباره جلویش را گرفتند و شد آن چه نمی بایست می شد. به هر حال پیش بینی می کنم که به زودی،  باز هم دوستداران دریاچه اورمیه مثل اوایل دهه نود دوباره به مطالبه حقابه این دریاچه اعتراضات وسیع شکل بدهند. اعتراض حق مردم ماست. بنا به قانون اساسی جمهوری اسلامی  اجتماعات اعتراضی اگر با سلاح همراه نباشد حق هر شهروند ایرانی است. این حقی است که در عمل متاسفانه سرکوب می شود. به هر حال برای این که این اعتراضات- و اعتراضات به حق دیگر-  به ثمر نشیند حمایت معنوی آحاد ملت را می طلبد.

در مورد  دریاچه اورمیه، صحبت زیاد شده. عده ای از سر دلسوزی فریاد برآورده اند. عده ای هم فریاد حتی بلند تر سرداده اند منتهی فریادهایی که جنبه آدرس غلط دادن داشته اند. در چند نوشته آتی به یک یک این آدرس های غلط می پردازم.


) یکی از آدرس های غلطی که داده اند وعده  سرخرمن آوردن آب از دوردست ها به دریاچه اورمیه بوده. انواع و اقسام مردان سیاست برای این که برای خودشان رای  یا محبوبیت کاذب جمع کنند وعده داده اند که قرار است از اینجا و آنجا آب بیاورند. یک زمانی شلوغش کردند که می خواهند آب دریای خزر یا رود ارس را به دریاچه منتقل کنند. این در حالی است که خود دریای خزر هم دارد پسروی می کند. به علاوه انتقال آب انرژی می خواهد. وضعیت برق و گازمان هم که اینه! بعد شایع کردند  که امام جمعه اورمیه رفته با اردوغان صحبت کرده و قول گرفته که آب دریاچه وان به دریاچه اورمیه منتقل شود. این طرح از آن قبلی هم بی اساس تر و غیرعملی تر بود.  هم اشکالات فنی داشت و هم دیپلماتیک. یک امام جمعه که اختیارات آن را ندارد برود و با  حاکمان یک کشور دیگر مراوده کند و قول و قرار بگذارد. از محدوده اختیارات قانونی اش خارج است.الان هم چند مدت هست که طرفداران شاهزاده رضا پهلوی در بوق و کرنا کرده اند که شازده رفته با نتانیاهو صحبت کرده اون هم گفته مشکل آب ایران را با شیرین کردن آب دریا و انتقال آن به داخل ایران حل می کند. من کاری به مسایل سیاسی ندارم اما شما باور نکنید که این روش شازده و نتانیاهو دردی از دردهای دریاچه اورمیه حل کند. خودشان آب رود اردن را صرف کشاورزی می کنند و نمی ذارند به بحر میت برسد.بیست سال پیش، از  دوستی فلسطینی شنیدم که مشکل اصلی آنها آن هست که اسراییلی ها آب را صرف کاشت محصولات غیر بومی آب-بر می کنند. مثلا میوه های استوایی مثل انبه می کارند. در نتیجه چنین سیاست هایی کمبود آب وجوددارد و  فلسطینی ها تشنه مانده اند. خود بحر میت مشکل خشک شدن دارد. البته اسراییلی ها با انتقال آب دریا به بحر میت جلوی خشک شدن کامل را گرفته اند. منتهی راه حل آنها باز هم به درد ما نمی خورد. فاصله بحر میت تا دریای مدیترانه تنها ۸۰ کیلومتر هست. فاصله دریاچه اورمیه از خلیج فارس حدود ۱۰۰۰ کیلومتر هست. ۸۰ کیلومتر کجا، ۱۰۰۰ کیلومتر کجا؟! راه حل های اجغ وجغ ممنوع!  راه حل احیای دریاچه اورمیه ساده تر از این حرف هاست. فقط کافی است  اجازه دهند حقابه اش سرازیر شود. همین!

ما نیازی به کارشناسان مورد نظر نتانیاهو نداریم. به خصوص که    نتیجه کارشناسی آنها کاشت درخت انبه دریک سرزمین نیمه خشک بوده!!   در همین کشور خودمان کارشناسانی هستند که اقلیم ایران و فرهنگ روستایی ایرانیان را می شناسند و طرح های پایلوت موفق برای کم کردن مصرف آب کشاورزی باوجود بالا بردن در آمد کشاورزان اجرا نموده اند.  (مثل دکتر پاپلی یزدی در خراسان. در خود آذربایجان هم کارشناسان دانا و اگاه بسیار داریم). راه حل این هست که  حکومت سرمایه دهد و قانونگذار همکاری نماید تا  طرح های پایلوت آنان در سطح وسیع تری در هر اقلیم از اقلیم های ایران اجرا شود.  اگر هم احیانا کارشناس خارجی نیاز داشتیم  می رویم سراغ کارشناسانی که نتیجه کارشان حل معضل محیط زیستی و کاهش تنش های اجتماعی ناشی از بحران های محیط زیستی بوده است. هدف ما انبه و مانگو کاشتن در سرزمین خشک ایران نیست! هدف ما این هست که آب را چنان عادلانه تقسیم کنیم که فردا  تنش اجتماعی ناشی از بحران محیط زیستی به وجود نیاید. اونهایی که شازده باهاشون قرار مدار می ذاره اگر بیل-زنند باغچه خودشان را بیل بزنند و تنش ها را در محل زندگی خود بزدایند.


۲) تاکید کردم برای نجات دریاچه اورمیه کافی است که اجازه دهند حقابه لازم از رودخانه های مجاور به آن سرازیر شود. البته باید اضافه کنم که باید حلقه چاه های غیر مجاز هم پلمب شوند. چرا این کار نمی کنند؟ چون سطح زیر کشت بالا رفته مصرف آب کشاورزان بسی افزایش یافته. برخی تا این را می شنوند فوری می گویند پس  تقصیر خود مردم به خصوص روستاییان است! انگار که با گفتن این جمله  سلب مسئولیت از مسئولان می شود و مطالبه گری، پرتوقعی به حساب می آید.  طبعا خانوار کشاورز-مانند هر خانواده دیگری- می خواهد برای زندگی خانواده اش رفاه بیاورد. برای همین سطح زیر کشت را بالا می برد. حرص و آز خواندن این کار بی انصافی است. به خصوص که همین بالا بردن سطح زیر کشت کار آسانی نیست. کمر کشاورز زیر این همه کار می شکند. اما به خاطر اهمال مسئولان مجبور هست که چنین کند. چرا؟! چون که بی ثباتی در روابط خارجی- که نتیجه  غیر مسئولانه رفتار کردن حاکمان هست- بلافاصله دامنگیر  خانواده روستایی می شود. یک سال که صادرات انجام می گیرد محصول او خوب می فروشد. سال دیگر که صادرات به دلیل ماجرا جویی های منطقه ای حاکمان قطع می شود محصولش می ماند و خراب می شود. پس کشاورز می خواهد آن قدر بکارد که اگر سال بعد هم نتوانست بفروشد امسال آن قدر فروخته باشد که سال بعد به فقر نیافتد. در حکمرانی خوب از یک سو آب کشاورزی را محدود می کنند اما از سوی دیگر سیاست هایی اتخاذ می کنند که محصول کشاورز به هدر نرود و منابع در آمد جایگزین برای روستاییان ایجاد شود. چگونه؟! با ثبات در روابط خارجی و استاندارد کردن میزان مصرف کود و سموم جهت سلامت محصولات و تضمین فروش، احداث سردخانه و صنایع تبدیلی و گسترش بومگردی و.....

وقتی می شنوید که علت خشکی دریاچه ها و رودخانه های ما هدررفت آب در کشاورزی است فوری تقصیرها را به گردن کشاورزان نیاندازید. تقصیر از مسئولانی است که  نتیجه سیاستگذاری های آنها سوق دادن کشاورزان به سوی هدر دادن بیشتر آب هست.


۳) کاسه کوزه ها را بر سر تبریز شکستن از جمله شگردهایی هست که برخی به کار می برند تا مطالبه گران احیای دریاچه را دنبال نخود سیاه بفرستند متاسفانه در بین دسته ای از مردم این شگرد موثرمی افتد!  بخشی از آب آشامیدنی تبریز و چند شهر دیگر در آذربایجان شرقی از انتقال آب از رودخانه های منتهی به دریاچه اورمیه در آذربایجان غربی تامین می شود. من در مجموع با انتقال آب از سرزمین های دوردست مخالفم ومعتقدم  به جای آن، باید آب های محلی  بهتر مدیریت شود تا نیازها تامین گردد. از جمله این که آب قنات های تبریز باید به استفاده بهینه برسد. لوله های فرسوده  شهری  باید جایگزین شود. از طرف دیگر با زهکشی بهینه  آب های سطحی هنگام بارش، به سمت قوری چای (مهرانرود) باید هدایت شود. (یک بار حساب کردم و دیدم این آب معادل یک دهم آب انتقالی از آذربایجان غربی است). همه اینها درست! اما کل این آب انتقالی آن قدر نیست که بتوان با آن دریاچه اورمیه را نجات داد! این همه اعتراض به این آب انتقالی از سوی محافلی، نه به منظور نجات دریاچه بلکه به منظور، دادن ادرس غلط هست تا اذهان به سوی معضل اصلی یعنی هدررفت کلان آب در بخش کشاورزی  نرود. البته شکستن کاسه کوزه ها بر سر تبریز به این یک مورد ختم نمی شود. در نوشته بعد

 به مورد دیگری که این روزها به شدت روی آن مانور می دهند  خواهم پرداخت.


این روزها، صحبت یکی از استادان دانشگاه تبریز در دهه ۷۰ را در مورد مضرات پیشروی آب دریاچه اورمیه پیرهن عثمان می کنند و کاسه کوزه ها را بر سر دانشگاه تبریز می شکنند. به تازگی هم داستان را شاخ و برگ داده اند وداستان ساخته اند که در سال ۷۵ چنین و چنان همایشی در دانشگاه تبریز برگزار شده و در آن بحث شده که چه طور می توان دریاچه اورمیه را خشکاند. همه این داستان پردازی ها برای این هست که توجیه کنند که نباید کارشناسان و  فعالان محیط زیست در تبریز حق اظهار نظر داشته باشند.  لابد باز می خواهند در تهران به بهانه دریاچه اورمیه بودجه ای بگیرند و با آن به مسافرت استرالیا روند. من خودم دانشگاهی ام و دایم هم  برای شرکت به همایش ها به خارج سفر می کنم اما ما بعد از سفر، گزارش سفر می نویسیم و رهاورد علمی شرکت در همایش را گزارش می دهیم. در یک کار عملی مانند احیای دریاچه اورمیه بعد از شرکت در چنین همایشی باید گزارشها نوشت تا تسهیلگران محیط زیست در انجمن های محیط زیست  منطقه بدانند  که به روستاییان چه راهکارهایی ارائه دهند. یک روستایی متعارف که از استاد در دانشگاه صنعتی شریف چنین گزارشی نخواهد خواست. تسهیلگران محیط زیست در انجمن های حفظ محیط زیست تبریز-که خودشان هم اغلب تجربه آکادمیک در سطح بالا دارند- از استادان ساکن تهران که به اسم دریاچه اورمیه و با بودجه ستاد احیا در همایش ها شرکت می کردند گزارش می خواستند تا بر آن اساس ، رسالت تسهیلگری خود را اجرا کنند. اما دریغ از یک خط گزارش! بیخود نیست که الان در مورد همایش کذایی در سال ۷۵ در دانشگاه تبریز داستان سرایی آغاز کرده اند تا اعتبار فعالان محیط زیست تبریز را زیر سئوال ببرند. نمی خواهند فعالان محیط زیست از تبریز با خواستن گزارش و نظیر آن موی دماغشان شوند!

گیریم که چنین همایشی در سال ۷۵ در تبریز  برگزار شده باشد (آگاهان به فعالیت هادر این زمینه می گویند که چنین همایشی فقط در خیال اتفاق افتاده) . باشه! من قبول می کنم که چنین همایشی واقعا اتفاق افتاده و در آن در مورد لزوم مهار رشد و پیشروی دریاچه  گفته شده. بسیار خوب! باز هم این همایش  توجیهی برای توجیهی دهه هفتاد و هشتاد و بعد آن  جهت خشکاندن نمی تواند باشد. فرض کنید پدر و مادری بچه خردسالشان را با شکلات و شیرینی لوس می کنند و او اضافه وزن زیادی پیدا می کند. دکتر می گوید باید رژیم دهید تا وزن کم کند. بعد پدر و مادر به او گرسنگی می دهند تا بمیرد. بعد می آیند یقه دکتر را میگیرند که تو گفته بودی دیگه به او شکلات و شیرینی ندهید تا لاغر شود. اگر هم چنان همایشی در سال ۷۵ بوده برای مشکل پیشروی دریاچه بوده. بعد از آن که پیشروی قطع شده ودریاچه پسروی کرده از همان تبریز،  ده ها استاد عمرشان را گذاشتند برای این که هشدار دهند. پس چرا هشدار آنها شنیده نشد!؟



@ClimateOverview  این کانال  ادعای برگزاری چنین همایشی را راستی آزمایی نموده است

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بحثی در مورد هدررفت آب در حوضه دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

آقای مهندس قولنجی از اورمیه:

خانم دکتر ضمن احترام به نقطه نظرات ارزنده جنابعالی

باید بپذیریم که انتقال حوضه به حوضه آب بر گرفتاریهای زیست محیطی دامن زده و مناطق وسیعی از جغرافیای کشور را از نظر اکوسیستمی نا پایدار کرده است شاید قریب به ۴میلیارد مترمکعب طی سی سال گذشته تحت عنوان تامین آب شرب کلان شهر تبریز و شهرهای اقماری در مسیر خط انتقال آن از جغاتا چای معروف به اسم امروزی زرینه رود از حوضه دریاچه ارومیه خارج شده و تاثیرات غیر مستقیمی نیز از بابت غلظت دریاچه و کاهش میزان رطوبت هوا و میزان بارش و کلا تغییر در کلیماتولوژی آذربایجانات غربی و شرقی داشته است اما توسعه پایدار می گوید اگر طرحی داری تحت عنوان آبرسانی

تصفیه خانه فاضلاب و خط انتقال مدرن داشته باش و حدود 80درصد آب مصرفی را که تبدیل به فاضلاب میشود در صنایع بعنوان باز تخصیص و جایگزین سایر تخصیص‌های آب صنایع آب بر کن و در نهایت پساب منطبق بر استاندارد محیط های پذیرنده را روانه دریاچه کن

حال یک قطره از آب خارج شده حوضه دریاچه به دریاچه برگشت نخورده. چرا تصفیه خانه تبریز از نظر کمی و کیفی مشکل دارد و ذاتا خط انتقال هدایت به دریاچه یا رودخانه پذیرنده تکمیل نشده

تازه می شد با اجرای طرح آبرسانی از حق آبه ایران از آراز چایی و خدا آفرین بخش دیگری از آب شرب تبریز را از حوضه دیگر تامین اما پساب تولیدی را به حوضه دریاچه ارومیه هدایت کرد بدیعی است فاکتورهای دیگر هم مزید بر علت بود در خشکاندن نه خشکیدن. دریاچه ارومیه. اما آبرسانی تبریز موثر تر بوده بنظرم

در هر حال سو‌مدیریت یا برخی مسایل سیاسی و منطقه ای که منجر به عدم تخصیص اعتبارات مکفی میشود محرز است .

مینجیق:

در مورد تصفیه خانه تبریز موافقم. علاوه بر آن همواره من و سایر دوستداران محیط زیست تبریز گفته ایم و از مسئولان آب شهری تبریز مطالبه کرده ایم که ۱) قنات های تبریز را سر وسامان دهند تا بخشی از آب تبریز از همانجا تامین شود و نیاز کمتری به انتقال آب از حوضه دیگر باشد. در حال حاضر حتی نقشه قنات های تبریز وجود ندارد. آب قنات ها که علی الاصول نعمت و برکت هست به خاطر فشل بودن عملکرد شهرداری تبریز شده بلای جان ساخت و ساز . چون نقشه قنات های تبریز نیست پی سازه را گاه در محل قنات می گذارند بعد مجبور می شوند کلی از آب قنات را به هدر دهند تا سازه ساخته شود. ما چند سال پیش حسابی به این کار اعتراض کردیم اما اعتراضمان به جایی نرسید. البته مشکلاتی مشابه در خیلی از شهرهای دیگر ایران مثل کرج هم وجود دارد. ما فرافکنی نکردیم. مطالبه کردیم اما زورمان نرسید. ۲) فعالان محیط زیست تبریز مدت هاست از مسئولان می خواهند که لوله کشی داخلی شهر را ترمیم کند تا آب شرب کمتر هدر رود. دست کم فعالان محیط زیست تبریز را با گفتن این که در اورمیه آب هدر می رود نمی توان مجاب به سکوت کرد. درسته زورشان به مسئولان نمی رسدولی دست کم با پیش کشیدن حرف استان مجاور ساکت نمی شوند و خود توجیه گر عملکرد ضعیف مسئولان شهری نمی شوند که مبادا جلوی اورمیه یا هر شهر دیگر (حتی اصفهان که با آن به شدت چشم-همچشمی دارند) کم بیاورند.

در تبریز یک کاری هم کردیم که من هم در ان نقشی داشتم. یک بار حساب و کتاب کردم دیدم مقدار زیادی اب بارندگی (اگر درست یادم باشد یک دهم آن چه که از زرینه رود یا جغاتای منتقل می شود) هر ساله در اطراف همین قوری چای به خاطر زهکشی نامناسب خیابان ها به هدر می رود. یعنی به جای این که به سمت قوری چای برود و سپس به آجی چای بپیوندد و به سمت دریاچه سرازیر شود در معابر باعث دردسر شهروندان می شود. همان زمان یک عده خانم خانه دار تبریزی بودند که به طور داوطلبانه به تمیز کردن جوب ها و نهرها می پرداختند. به اونها پیشنهاد کردم عکس و آدرس جوب های بسته منطقه «چای قیراقی» را تهیه کنند و به شهرداری منطقه دهند. این کار را انجام دادند و آن سال به وضعیت جوب های ان منطقه رسیدگی شد و آن معضل حل شد. کاری که از دست ما بر بیاید انجام می دهیم. نمی گیم همه اش تقصیر استان مجاور هست.

مهندس قولنجی:

اصلا در شهر اصفهان سیستم plc و ابزار دقیق و کنترل مدیریت مصرف و سیستم هشدار اتوماتیک هشدار نشتی و ....بر روی خطوط انتقال و شیر آلات شبکه توزیع نصب شده ومدولاسیون مدیریت بهینه آبگیری مخازن و میزان دبی عبوری از شیر آلات هر زون یا لوپ بطور اتوماتیک انجام می گیرد پرت و هدر رفت آب بالای ۳۵درصد در شهر های ارومیه و تبریز و البته همه شهرها اسف بار است 

مینجیق:

و اما در مورد میزان آب منتقل شده. گفتید ۴میلیارد متر مکعب در سی سال. فکر کنم آمارتان درست هست. یعنی حدود ۱۳۰ میلیون مترمکعب در سال. آماری هم که من به یاد دارم از همین مرتبه بود. هدررفت آب حوضه دریاچه در سال در بخش کشاورزی حدود یکی دو میلیارد مترمکعب در سال هست. دقت کنید هدررفت را عرض می کنم. کل بخش کشاورزی چند برابر این مقدار آب مصرف می کند. می توان با بهبود الگوی کشاورزی و کم کردن سطح زیر کشت (وبه جایش گسترش صنایع تبدیلی در روستاهای برای جبران کاهش درامد کشاورزی مردم) مصرف آب را بهینه کرد و این هدررفت یکی دو میلیارد مترمکعبی را در سال به زیر ۲۰۰ -۳۰۰ میلیون مترمکعب هدررفت آب در بخش کشاورزی کاهش داد. این خیلی اثرش بیشتر از قطع انتقال آب شرب به آذربایجان شرقی است. بخش عمده هدررفت آب کشاورزی در آذربایجان غربی هست. اما اسم انتقال آب به آذربایجان شرقی را پیش می کشند که سرپوشی بگذارند به هدررفت آب در بخش کشاورزی. ۴ میلیارد مترمکعب در سی سال به آذربایجان شرقی منتقل شده اما همین ۴ میلیارد مترمکعب در ظرف دو سه سال در آذربایجان غربی در بخش کشاورزی به هدر می رود. منتهی مردم آذربایجان غربی چشم بر آن می بندند..

البته که گفتم هدررفت آب شهری در شهرهای استان آذربایجان شرقی هم اصلا قابل توجیه نیست. این که ده برابرش در آذربایجان غربی در بخش کشاورزی هدر می رود اصلا دلیلی نمی شود که مسئولان شهر تبریز در تهیه نقشه قنات های تبریز یا بهینه سازی شبکه آبرسانی تبریز یا اصلاح شبکه تصفیه فاضلاب تبریز اهمال ورزند. این هم که مسئولان کارشان را درست انجام نمی دهند باز توجیه گر آن نیست که شهروندان تبریز یا شهرهای دیگر در خانه و محل کار در مصرف آب دقت نکنند و آب هدر دهند. الان یادم افتاد. یکی دیگر از چیزهایی که ما فرافکنی نکردیم و به شدت به آن پرداختیم ( اما زورمان نرسید) هدررفت آب در بخش فضای سبز شهری توسط باغبان های شهرداری بود. این که در مزارع آذربایجان غربی آب کشاورزی به هدر می رود توجیهی برای تبدیل چمن های کاشته شده توسط شهرداری به دریاچه نمی تواند باشد. 

برای نجات دریاچه اورمیه در آن حوضه باید جلوی همه جور هدررفت آب را گرفت. همین ۵ درصد، ده درصد ها جمع می شوند ومی شوند صد در صد. به بخش کشاورزی هم که می رسیم که بالای ۸۰ درصد هدررفت آب را منجر می شود پیاز کار می گوید من فقط  (به طور مثال)۱۰ درصد مصرف می کنم تقصیر بقیه هست. چغندر کار می گوید من فقط (به طور مثال) ۲۰ در صد مصرف می کنم تقصیر باغ سیب هست. باغدار سیب کار می گوید ........ همین طوری فرافکنی می کنند و تقصیر بقیه می اندازند. همین ده درصد، ۵ درصد را باید دریافت.

مهندس قولنجی:

موافقم. اون اقدامات مکانیزه کردن کشاورزی و تغییر الگوی کشت و ...موثره ولی در اراضی حوضه دریاچه ارومیه قبل از تغییر اقلیم آبیاری کشاورزی فجیع تر از حال حاضر بوده ولی دریاچه درحوالی سال ۷۳فکر کنم بالای سی میلیارد متر مکعب را تجربه کرده بود

یعنی جلوگیری از هدر رفت آب کشاورزی جهت استیبل نمودن و افزایش ضریب اطمینان عالی است هر چند در حال حاضر برای نجات موثر است روشی که اسراییل برای آبادانی تلاویو و حیفا استفاده کرده همان مدیریت آب جلوگیری از هدر رفت و باز چرخانی بوده

باصطلاح انتظار بر این است همه اقدامات بموازات پیش بروند و البته این امر مستلزم سرمایه گذاری و مدیریت صحیح و عملیات اجرایی موثر سریع و بی وقفه می باشد و فعالیتهای فرهنگی و آموزش نیز موثر است

جمع بندی مینجیق:  

حدود ده درصد آبی که در بخش کشاورزی آذربایجان غربی هدر می ره به استان آذربایجان شرقی منتقل

 میشه. هم باید کوشید این آب انتقالی کاهش پیدا کنه (در بالا گفتم راهش چیست) و هم باید کوشید آب در بخش کشاورزی در دو استان (به خصوص استان آذربایجان غربی که بیشتر کشاورزی داره) کمتر هدر بره. اثر این دومی مهمتره.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قومیت نماینده

+0 به یه ن

گویا در انتخابات اخیر در برخی شهرهای آذربایجان غربی نمایندگان کرد انتخاب شده اند. قومگرایان ترک هم فریاد واویلا سر داده اند. مگه چه فرقی می کنه نماینده ها ترک باشند یا کرد؟ مهم این بود که برای نجات دریاچه اورمیه کاری موثر می کردند که نمی کنند! چه ترک چه کرد، گلی بر سر دریاچه اورمیه نزدند! این هست که جای واویلا گفتن دارد!


دوره پیش، یکی از اعضای شورای شهر تبریز فارس بود. جای واویلایی هم نبود. مردم او را انتخاب کرده بودند. انتخاب جریان های حفظ محیط زیست او بود. چون به نسبت بقیه عنایت بیشتری به مسایل محیط زیستی داشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تکرار نوشته پارسالم. آسمان هنوز به همان رنگ هست البته خشک شدن دریاچه قربانی سرطانی بیشتری در این مدت گرفته!

+0 به یه ن

فرضا ما بحث گشت ارشاد را کنار گذاشتیم و فقط از نجات دریاچه اورمیه گفتیم. بعدش چه می شه؟
هیچ چی! مسئله در مجلس مطرح می شه. یکی از نمایندگان از اون منطقه در صحن مجلس شعر و متن احساسی در رثای دریاچه اورمیه می خونه. دیگری در دفاع از دریاچه اورمیه در صحن مجلس عربده می کشه و تاکید می کنه غیر از او و البته رای دهندگان فهمیده به او ، هیچ کس به فکر دریاحه اورمیه نیست. آن دیگری ژست فرد فرهیخته می گیرد و با وقار و طمانینه از برنامه های نجات اورمیه که تنها به انگشت حکمت و درایت وی قابل انجام هست می گوید. خلاصه هر کدام با ترفندی خود را در سایه کمپین نجات دریاچه به رخ می کشند.
اگر خیلی خیلی خوش شانس باشیم باز یک بودجه ای برای نجات دریاچه اورمیه تصویب می کنند و در جراید در بوق و کرنا می کنند.بعد از مدتها کش و قوس و چند برابر شدن هزینه ها به علت تورم، با منت یک دهم مبلغ اعلام شده را واریز می کنند. اما در این مورد صحبتی نمی شود. مردم جنوب و غرب ایران خیال می کنند کل اون مبلغ واریز شده و تا سالها گله مند می شوند که پس چرا به شمال غرب رسیدگی می شود اما به مشکلات آن مناطق رسیدگی نمی شود. (کمابیش همان طور که مردم آذربایجان شاکی هستند که چرا به یزد و کرمان و اصفهان می رسند ولی به آذربایجان نمی رسند).
اون یک دهم واریز شده هم حیف و میل می شود و به نجات دریاچه اورمیه منجر نمی شه. مرتب هم به مردم آدرس غلط می دهند تا کسی پی گیر حیف و میل بودجه نباشد.
این راه را قبلا رفته ایم و اینجا رسیده ایم. پس چه کنیم؟ این دفعه به جای این که انرژی خود را صرف آن کنیم بر سر جنبش های دیگر داد بزنیم که دغدغه ما مهمتر هست بذاریم همه این جنبش ها بسته به مومنتوم خود پیش بروند. بین جنبش ها اصطکاک ایجاد نکنیم. ظاهرا هیچ کدام از این جنبش ها به تنهایی اون قدر قدرت ندارند که تحول اساسی ایجاد کنند. مخصوصا با این اصطکاک ها که با جنبش های دیگر پیدا می کنند انرژی خود را از دست می دهند. این بار بذارید که این جنبش ها به موازات هم پیش بروند. جنبش زنان، محیط زیست ، کارگران ، معلمان، زبان مادری و جنبش ضد فساد مالی و جنبش مطالبه معیشتی در کنار هم اون قدر قدرت خواهد داشت که تحول اساسی به وجود آورد. رسیدن به مطالباتی نظیر احیای دریاچه اورمیه تحولات اساسی می طلبد. با این ساختار فاسدو آلوده به ریا و تزویر و بدون نهاد نظارتی و قبول پاسخگویی مسئولان به عنوان یک اصل، پروژه نجات دریاچه اورمیه به جایی نمی رسد. اگر بودجه ای هم برایش تصویب شود باز حیف و میل می شود و از آن آبی به دریاچه نمی رسد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

این یک ذره آبی که به دریاچه اورمیه ریخته شده آن را احیا نمی کند

+0 به یه ن

از قرار معلوم دارند یک موج تبلیغاتی در مورد حال خوب دریاچه اورمیه راه می اندازند. باور نکنید. بنا به گزارش های خودشان در حال حاضر آب دریاچه ۱.۵ میلیارد مکعب هست. برای احیای دریاچه دست کم ۱۲ میلیارد مترمکعب آب لازم هست. یعنی حدود ده برابر میزان فعلی آب. دیدم یکی با خوشحال عکس ۱۲ دی ۱۴۰۱ و عکس روزهای اخیر دریاچه را کنار هم گذاشته و ابراز شادی کرده که دریاچه دارد احیا می شود. تغییرات فصلی همیشه بوده و هست و نشانی از احیا ندارد. دور از انتظار نیست در اول بهار آب دریاچه بیش از زمستان باشد.
به این آب انتقالی از سد کانی سیب هم زیاد دل نبندید. تنها ۶۵ مترمکعب در ثانیه آب وارد دریاچه می کند. با این آهنگ اگر بخواهد ۱۲ میلیارد مترمکعب آب بیاورد 6 سال زمان نیاز دارد. قطعا در فصول کم آب تابستان دبی آب از این مجرا بسی کمتر خواهد بود.
باید مصرف آب های محلی را مدیریت کرد.نابسامانی های مدیریتی در بخش کشاورزی سالانه میلیاردها مترمکعب آب به هدر می دهد.جلوی آن را باید گرفت. آبی که در مصارف شهری به هدر می رود هم قابل چشم پوشی نیست. البته فشار را نیاورید روی خانم های خانه دار! اصل هدررفت آب شهری در شبکه های فرسوده آبرسانی هست، بعد در بخش صنعت، بعد در بخش خدمات شهرداری و خدمات و دست آخر در مصارف خانگی.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نقشه راه نجات دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

1-عاجزانه  التماس و تمنا می کنم راهکار های من-درآوردی برای نجات دریاچه اورمیه ندهید!

هر راهکار من در آوردی ای که خطاب به مردم برای نجات دریاچه اورمیه می دهید یک مدت ملت را مشغول می کنید. به این ترتیب، برای مسئولان زمان می خرید که به جای نجات دریاچه ثروت های ملی را بچاپند.

از این راهکارهایی که با جملاتی نظیر «حالا درسته که حکومت کاری برای نجات دریاچه نمی کنه اما ما مردم باید خودمان آستین بالا بزنیم و....» شروع می شه ندهید.  اختیارات و امکاناتی که در دست مردم هست در حدی نیست که به تنهایی پروژه عظیمی مانند نجات دریاچه اورمیه را به سرانجام برساند.

 چند تا محاسبه سرانگشتی بکنید خودتان خواهید فهمید که چرا این راهکارهای من دراوردی که برای انتقال آب به دریاچه اورمیه توسط مردم بدون کمک نهاد های دولتی می دهید غیرواقعگرایانه هست. برای نجات دریاچه اورمیه حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب آب نیاز هست. حجم آب تانکرهای بزرگ که بر تریلی ها سوار می شوند ازمرتبه ۲۰ مترمکعب هست. یعنی از مرتبه ۵۰۰ میلیون از آن تانکرها لازم هست. ۸۰ میلیون ایرانی ای که اغلب هم زیر خط فقر هستند ۵۰۰ میلیون تانکر از کجا بیاورند؟ جاده های ما کشش این همه تردد را دارد؟! احتمال می دهم ریزگرد های ناشی ازاگزوز  ۵۰۰ میلیون تریلی از ریزگردهای ناشی ازخشکیدن دریاچه اورمیه هم بیشتر و خطرناک تر باشند (این باید بررسی کارشناسی شود.)

حداکثر کاری که مردمی که آستین بالا زده اند می توانند انجام دهند (وباید انجام دهند) این هست که سعی کنند  در سطح مزرعه، باغ، خانه و کارخانه و شرکت خود آب را کمتر مصرف کنند. فعالان محیط زیستی هم طرح پایلوت در سطح مزرعه و حداکثر چند دهکده اجرا کنند. اگراین طرح های پایلوت موفقیت آمیز بودند اجرا در سطح چند صدهزار کشتزار تسهیلات دولتی می طلبد. حتی آموزش آن در آن سطح، بسیار بالاتر از امکانات ان-جی-او هاست.

وقتی تشویق میکنید مردم باید خود آستین بالا بزنند نتیجه این خواهد شد. یک عده احساساتی و سانتی مانتال -که چندان هم اهل ضرب و تقسیم  و برآورد عملی بودن طرح ها نیستند یا اگر اهلش باشند بلد نیستند- کلمن های خانه را برخواهند داشت ازجایی پر آب خواهند کرد و به سمت دریاچه اورمیه خواهند شتافت. این وسط چندین نفر هم در تصادف خواهند مرد و خانواده خود- و اگر کمابیش در فضای مجازی مشهور باشند – فضای مجازی را داغدار خواهند ساخت. بعدش هم این افراد به بقیه مردم تشر خواهند زد که ما هرچه می توانستیم کردیم شما چرا نشسته اید و کلمن هایتان پر نمی کنید ببرید در دریاچه بریزید. بین مردم دعوا خواهد شد حال آن که در این وضعیت مردم باید متحدانه از حکمرانی  مطالبه نجات دریاچه اورمیه کنند.


2- برای نجات دریاچه اورمیه  باید حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب  آب به آن اضافه شود. سالیانه حدود چند میلیارد مترمکعب بارندگی در حوضه دریاچه صورت می گیرد. بخشی از آن بخار می شود و دوباره به هوا بر می گردد یا در زمین فرو می رود. بخش بزرگی از آن که باقی می ماند به مصارف کشاورزی و صنعتی می رسد. میزان هدررفت در این بخش آن قدر زیاد هست که آب زیادی برای دریاچه باقی نمی ماند و حقابه آن نمی رسد. برای نجات دریاچه اورمیه به مدت ده سال حدود دومیلیارد مکعب آب بیشتر از آن چه که از آب دریاچه در زمین فرو می رود و تبخیر می شود، باید به دریاچه برسد.

۱-برای کمتر شدن تبخیر سطحی از دریاچه باید میانگذر اصلاح شود (با ایجاد چند کالورت که هزینه احداث آن از هزینه ساخت یک زیرگذر شهری کمتر است!).  اگر جریان های درون دریاچه ای   از سر گرفته شوند بخش بزرگی از انرژی خورشیدی صرف انرژی جنبشی این جریانات می شود و تبخیر سطحی کاهش می یابد.

۲- برای کاهش نفوذ آب دریاچه در زمین باید چاه های غیرمجاز اطراف پلمب شوند و بی حساب و کتاب  مجوزحفر چاه آب ندهند. وقتی سطح آب های زیر زمینی پایین می رود آب بیشتری از کف دریاچه به سمت آنها سرازیر می شود. این آب با خود هم نمک می برد و آب چاه ها را شور وغیرقابل استفاده می نماید.

۳- مهمتر از همه آن که حقابه دریاچه از  آب رودخانه ها باید  پرداخته شود. این از وظایف وزارت نیروست که متاسفانه همکاری لازم را نمی کند و آب ها را برای کشاورزان نگاه می دارد تا صدای کشاورزان در نیاید.

برای این که کشاورزان متضرر نشوند باید جلوی هدررفت آب در بخش کشاورزی را گرفت .برای این کار، تسهیلات دولتی  ووضع ضوابط مناسب لازم هست. برای این که علی رغم کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی وضع معیشتی کشاورزان بهبود یابد راه های مختلفی هست: ایجاد صنایع تبدیلی، گسترش صنایع دستی، ایجاد دیتابیس کشاورزی جهت جلوگیری از تولید یک محصول بیش از بازار مصرف، گسترش توریسم و بومگردی و.... 

فعالان محیط زیست (ان-جی-او ها ) در همه این زمینه ها تلاش خود را کرده اند. حتی برخی از صنایع دستی در حال انقراض منطقه رااحیا نموده اند و سعی کرده اند تا در نمایشگاه های تجاری کشورهای منطقه (آذربایجان و ترکیه)  عرضه کنند. اما توان و اختیارات نیروهای مردمی خیلی محدود هست و با چرخش قلمی از جانب مسئولان تمام تدابیرشان و زحمات چندین ساله شان در لحظه ای به باد می رود. (مثلا با فیلترینگ  تلگرام بسیاری از برنامه ها جهت ایجاد اشتغال های جایگزین  ناکام ماند!)

سازمان ها و وزارت خانه های مختلف دولتی باید با هماهنگی با هم این اقدامات را شروع کنند. آن وقت فعالان محیط زیست منطقه تمام اعتبارشان را می گذارند تا اعتماد کشاورزان را جهت همراهی جلب کنند. تجربیات خود را از این همه فعالیت در منطقه در اختیار مسئولان می گذارند. مثلا ازروی  تجربه خود با ارتباط با مردم محلی  و طبیعت آن، به سرمایه گذاران بخش خصوصی یا دولتی می گویند کدام منطقه ظرفیت بومگردی دارد و کدام ندارد. این قبیل اطلاعات را می توانند بدهند تا طرح ها به بازده برسد. اما خودشان توان آن را ندارند که بدون امکانات دولتی دریاچه اورمیه را نجات دهند.


3- فیلم مستند اکیزلر در مورد دریاچه اورمیه

اکیز به ترکی یعنی دوقلو. پسوند «اوز» به معنای «قلو» هست. د‌‌‌ؤردوز یعنی چهارقلو. اوچوز یعنی سه قلو و....

فیلم در سال ۲۰۱۴ در کناره دریاچه اورمیه آغاز می شود و بخشی از زندگی دو برادر خردسال دوقلو را نشان می دهد. در سال ۲۰۱۷ به کناره دریاچه آرال می رود و در سال ۲۰۲۲ به همان روستا باز می گردد.

این فیلم -که ساخت آقای علیمرادی هست- برنده چند جایزه  بین المللی  است. در زیر لینکش را می بینید.فیلم به عینه مشکلاتی را که خشک شدن دریاچه اورمیه برای مردم محل به وجود آورده نشان می دهد. 

بعد دیدن فیلم خواهید فهمید چرا بخش عمده تلاش های تشکلات محیط زیستی تبریز، صرف کارهای خیریه جهت کم کردن آلام مردم مناطقی می شود که پیش از بقیه قربانی تخریب محیط زیست شده اند.

علاوه بر مسایل انسانی این نوع خدمات خیریه برای اعتماد سازی لازم هستند. فرض کنیم حکمرانی اصلاح شود و سر عقل هم بیاید و بخواهد در جهت نجات دریاچه اورمیه اقدامات درست انجام دهد. اقدامات درست از طریق ایجاد ضوابط و فراهم ساختن تسهیلات برای روستاییان خواهد بود تا کمتر در مصارف کشاورزی آب به هدر بدهند. این تعامل همکاری روستاییان را می طلبد. اعتماد آنها را می طلبد. در کشور ما مردم به دلایل تاریخی کمتر به برنامه های حکومتی اعتماد می کنند. روستاییان (باز به دلایل تاریخی) حتی کمتر از مردم شهری اعتماد می ورزند. تا یکی از طرف دولتی به روستاها می رود، ریش سفیدان روستا جمع می شوند و مردم محل را توجیه می کنند که چه طور به آنها دروغ بگویند! آن روستایی ساده دل و خوش باور که در فیلمفارسی های دهه ۴۰ و ۵۰ به تصویر کشیده بود زاییده ذهن رمانتیک فیلمنامه نویسان بود و خارج از ذهن و خارج از پرده سینما  واقعیت ندارد. اتفاقا روستاییان خیلی دیرباورند. نهایت سعی شان را هم می کنند که با طرح ها همراهی نکنند. خیلی وقت ها هم طرح هایی که به نفع دراز مدت آنها را با همین دوز و کلک نقش بر اب می کنند و در دراز مدت خود ضربه می بینند.  از بس در طول تاریخ غریبه ها به آنها ظلم کرده اند که غریبه ستیز شده اند و اولین واکنش شان در برابر طرح های غریبه ها، از زیر آن در رفتن با دوز و کلک هست. نمونه آن را  در دهه هشتاد و در زمان دولت احمدی نژاد دیدیم. دولت اعتباری برای مقاوم سازی خانه های روستایی تخصیص داده بود. روستاییان وام را گرفتند اما به زعم خود زرنگی کردند وکلک زدند، به جای مصرف آن برای کاری که قولش را داده بودند سفر زیارتی رفتند یا عروسی راه انداختند. به زعم خودشان خیلی زرنگ بودند اما چوبش را هم خوردند.

اگر فردا بهترین تسهیلات را برای تغییر الگوی کشت در منطقه جهت نجات دریاچه دریافت کنند باز همان طوری بیخودی خرج می کنند و به هدر می دهند. مگر این که فعالان محیط زیستی که سالیان سال در سختی ها در کنارشان بوده اند واسطه شوند و اعتماد سازی نمایند. اهمیت طرح را برای روستاییان به زبان خود آنها توجیه و تشریح کنند و آموزش های لازم را بدهند.

چشمم آب نمی خوره که در دولت رئیسی گامی برای نجات دریاچه اورمیه برداشته بشه.  همین طور، چشمم آب نمی خوره که اگر اصلاح طلبان سر کار بیایند قدمی بر داشته بشه. اما فشار اعتراضات مردمی از سراسر کشور (که انگیزه اصلی آن مسایل اقتصادی خانوارها نظیر فقر و بیکاری یا مالباختگی به سیستم فاسد ومفسد  هست) به اندازه کافی بالا برود (که دیر یا زود به این حد خواهد رسید) تغییرات اساسی صورت می گیرد. اگر - علی رغم هزاران مشکل و بدبختی حاد دیگر-  بتوانیم تا زمانی که حکمرانی واقع بینانه و مردمسالارانه و نسبتا پاک از فساد می شود، مطالباتی نظیر نجات دریاچه اورمیه را در بین افکار عمومی زنده نگاه داریم، نجات دادن دریاچه اورمیه آن قدر ها کار سختی نخواهد و در یک بازه زمانی حدود ده ساله- با مشارکت نهاد های دولتی  با تشکلات محیط زیستی و مردم محلی- با بودجه ای  معقول انجام شدنی خواهد بود. هزینه لازم -اگر فساد ها و بخور بخورها نباشند- در ابعاد ملی رقم درشتی نیست و قطعا نسبت به خسارات خشک شدن دریاچه اورمیه بسیار کمتر هست.


پی نوشت: در فیلم روستاییان هم-مانند مردم تبریز- به «لقمه»، «تیکه»  می گویند . «بَلله» نمی گویند. نمی دانم بلله مال کدام گویش هست. ریشه کلمه تیکه را هم نمی دانم. آیا همان تکه فارسی است؟

https://www.youtube.com/watch?v=jONletz5sPQ&t=3s

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل