وبلاگ آذر قلم (روزنامه نگاری از تبریز)

+0 به یه ن

اینترنت را جست و جو كردم تا به مطالبی تحلیلی در مورد انتخابات شورای شهر تبریز برسم. به وبلاگ آقای محمد امین خوش نیت رسیدم. من ایشان را نمی شناسم ولی مطالب جالبی در مورد انتخابات دارد.

همه ی مردان یك شورا عنوان مطلبی بود كه در دی ماه سال 85 نوشته شده بود. جالب و قابل تحسین  است كه با این كه نویسنده یك مرد هست به مسایل مربوط به زنان در این زمینه این همه توجه دارد. نوشته تحلیل های جالبی از تركیب شورا می كند.

مطالب جدید وبلاگ هم در ماه خرداد امسال همه در مورد شورای شهر هستند.

 

 

این قبیل تحلیل ها باید بشوند و در بایگانی قرار گیرند تا با گذر سال ها و دوره ها به تجربه ی جمعی افزوده شود. باید بدانیم از كجا تا به كجا رسیده ایم تا بتوانیم قدم بعدی را هم به درستی برداریم. ببینید! نهاد شورا در كشور ما خیلی نوپاست. در اروپا قرن هاست از این نهاد ها دارد. مال ما تنها 14 سال قدمت داره. سه دوره بیشتر تجربه نداشته ایم. هنوز به جایگاه مهم آن  و كاركرد آن در رتق و فتق مسایل شهری به اندازه ی كافی واقف نیستیم. ظاهرا هنوز باورمان نشده كه بخش مهمی از گلایه هایی كه داریم از همین طریق می توانید برطرف شود به شرط آن كه نمایندگان مناسبی به شورا فرستاده شود.

برای این كه این شورا كاركرد به جایی برسد كه جوابگوی نیازهایمان باشد لازم  است كه ده ها مقاله نظیر مقاله ی آذر قلم نگاشته شود و در مورد تك تك جملات آن بحث شود. ای دریغ كه تعداد كامنت ها بر نوشته های این مقالات بسیار اندك بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از قصابی نان خواستن

+0 به یه ن

گاهی اوقات مردم تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از برخی  از نمایندگان حوزه ی انتخابیه خود در مجلس شورای اسلامی گلایه می كنند كه چرا به جای آن كه وقت و انرژی خود را صرف حل رتق و فتق مسایل آن منطقه كنند هم و غم خود را مصروف مسایل كلان تر و در سطح ملی  می كنند.  این گلایه مندی روا نیست چرا كه بنا به اصل 84 قانون اساسی:
"هر نماینده در برابر همه ی ملت مسئول است و حق دارد در همه ی مسایل داخلی و خارجی اظهار نظر نماید."
آن گونه مسایل كه مد نظر این دسته از شهروندان عزیز است از طریق نمایندگان شورای شهر و یا روستا باید پی گیری شود.
در مقام مثال به این می ماند كه شما بروید و به قصاب محل ایراد بگیرید كه وقتی من به نان بیش از گوشت احتیاج دارم تو چرا نان نمی فروشی و گوشت می فروشی؟ خوب اگر به نان احتیاج دارم باید بروم سراغ نانوایی محل نه این از قصاب بخواهم نان عرضه كند.
هرچند حساسیت و تقاضا در شهرهایی نظیر تبریز و ارومیه و مرند و..... در مورد مسایلی كه از طریق شورای شهر باید رتق و فتق شود بسیار بالاست در عجبم كه چرا این روزها كه اندكی به انتخابات شوراها مانده مطلب زیادی در این باب در اینترنت به طور عام و دردامنه ی آرزوبلاگ به طور خاص نمی بینیم؟! برای رسیدن به آن قبیل مطالبات راه قانونی كم هزینه و بی خطر و بی ریسك و بی سرو صدا و جنجال همین انتخاب شخص مناسب برای شوراهاست.
اگر شرح وظایف شوراها را اینجا مطالعه بكنید ملاحظه خواهید كرد كه بسیاری از مسایل شهری كه مایه ی گله مندی شهروندان هست از همین طریق شوراها می تواند حل و فصل شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

منیم آتام سفره لی بیر كیشی دی

+0 به یه ن

به نظر من این شرم آور است كه كسی  با یكی كه می توانست جای فرزندش باشد سر این كه كی باهوش تر هست كل كل بكند.

حداقل در چارچوب فرهنگ ما این منش درستی نیست. ما فكر می كنیم آدمی كه به آن سن رسیده با ید حامی جوان تر ها باشد نه آن كه .....

ببینید! وقتی شهریار از پدرش در حیدر بابا یاد می كند نمی گوید بابام اون قدر باهوش یا پولدار بود كه نیاز نداشت هیچ زحمتی بكشد.  چیزی كه می گوید این است "منیم آتام سفره لی بیر كیشی دی. ائل ائلیینن توتماخ اونون ایشییدی." (ترجمه: پدر من كسی بود كه كسان بسیاری سر سفره ی او می نشستند. دستگیری از مردم كار او بود.)

همین رفته توی كله ی ما. ما فكر می كنیم كه اگر خدا یك كوچولو هوش بیشتر به كسی داده  باید از این موهبت باید استفاده كند تا سفره ای فكری بگستراند تا چند نفر هم بر سر آن سفره بنشینند. یعنی یك فیلد جدید شروع كند یا سعی كند با همین هوش گرهی بگشاید. این ذهنیت ما بوده. حالا چه قدر موفق شده ایم و خواهیم شد مسئله ای جداست.

 

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Pride and prejudice: minjig style

+0 به یه ن

Sometimes our gym coach asked us to pair up to perform some of exercises. There was a nice beautiful girl in our group. I had the feeling that she avoids being paired up with me. At first, I told myself maybe I am making a mistake to judge this way. After a few sessions I noticed the same pattern. Without any doubt she was avoiding me. I was offended.  In one occasion, all others were paired up and only she and I were remaining so she had no other choice. When holding her hands to perform exercises I noticed odor of sweet from her and the poor girl seemed very embarrassed because of it.The reason why she was avoiding me was not snobbery. In fact, it was quite the opposite!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وظایف و اختیارات شورای شهر

+0 به یه ن

در این سایت وظایف و اختیارات شورا ها لیست شده.  چند موردش اینها هستند:

22)
وضع مقررات و نظارت بر حفر مجاری و مسیرهای تاسیسات شهری.
24-  تصویب نامگذاری معابر، میادین، خیابانها، كوچه و كوی در حوزه شهری و همچنین تغییر نام آنها

و سی و یك مورد دیگر.
داشتم فكر می كردم پس با این حساب اگر در انتخاب اعضای شورای شهر دقت بشه خیلی از مشكلات تبریز كه لاینحل و مسئله ساز به نظر می آید با هزینه ی كم و از راه قانونی و اصولی خودش رفع و رجوع می شه. بدون سر و صدا و جنجال و هزینه.
كسانی كه دغدغه ی مسایل شهر خود را دارند باید شوراها را جدی تر بگیرند.
همین نامگذاری محله ها را در نظر بگیرید. اگر فكر می كنیم كه نامگذاری ها بایدگویای هویت مورد نظر ما باشه بهتره كسی را راهی شورا كنیم كه دیدگاهی مشابه ما داره و سوادش را هم داره كه این كار را به خوبی انجام بده. منظورم این نیست كه حتما چند تا مدرك دانشگاهی داشته باشه. منظورم اینه كه به تاریخ و ادبیات تركی و فارسی  احاطه داشته باشه و اهل مطالعه دراین زمینه باشه. دغدغه اش را داشته باشه.
وضعیت پیاده رو های جلوی خانه ی مامانم اینا مثل جگر زلیخا هست. از بس كه بیخودی می كنند. همین موضوع هم چیزی است كه شورای شهر رسیدگی می كنه.
چیزهای خرد و كلان كه روی   كیفیت زندگی و فرهنگ مردم شهر تاثیر می ذاره  بر عهده ی همین شوراست. پس باید جدی گرفته بشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فهرست اسامی كاندیداهای شهر تبریز

+0 به یه ن

از سایت دیساپ برای من مرتب ای-میل می آید. خبر رسانی است. من مشترك نشده بودم. نمی دانم چه طور شده كه این ای-میل ها می آیند. الغرض! امروز فهرست اسامی كاندیداهای شهر تبریز را فرستاده بود كه فكر كردم بد نیست اینجا كپی كنم. با كلیلك روی هر اسم می توانید مشخصات و برنامه ها را ببینید.

 

فهرست اسامی كاندیداهای انتخابات دوره چهارم شورای شهر تبریز

من هیچ كدام از این آقایان را نمی شناسم. اما فكر می كنم رفع معضل ترافیك و جلب گردشگر از مهمترین برنامه هایی است كه باید دغدغه ی اعضای شورای شهر تبریز باشد.  یكی هم ساماندهی و زیباسازی محوطه ی اطراف پل آجی چای  باید از دغدغه های اصلی شان باشد. اگر در تبریز هستید بد نیست درمورد این افراد تحقیقی بكنید. كار سختی نباید باشد. به هر حال لابد این افراد در بین كسانی كه ساكن تبریز هستند شناخته شده اند و عملكردشان در مسئولیت ها و موقعیت های ی قبلی كمابیش باید معلوم باشد.
اگر افرادی كه برای حل معضل ترافیك كوشش می كنند به شورا راه یابند در آینده ی نزدیك زندگی خودتان آسوده تر و آرام تر می شود. پس می ارزد كمی وقت گذاشته شود تا افرادی كه این معضل را حل می كنند به شورا راه یابند.
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زیست شناسی

+0 به یه ن

برای علاقه مند كردن دانش آموزان به زیست شاید برخی از این ویدئوهای آموزشی مفید باشند. معلم زیست ما در دبیرستان چنان خوب و مفهومی این درس را می داد كه همگی زیست شناسی را دوست داشتیم.
بیجا نیست اگر بگویم حتی بخشی از شهودفیزیكی من در مورد فشار اسمزی یا تغییر شكل غشاها مدیون كلاس های مفهومی معلم زیست شناسی مان است.
خلاصه می خواهم بگویم برعكس آن چه كه برخی می گویند دروسی مثل "زیست شناسی" "حفظی نیستند. آنها هم مفهومی هستند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

In the spririt of the Little prince

+0 به یه ن

Grown-ups have big boasts about their past deeds as well as about what they plan to do next. As a little one, I have learned not to get too excited with these BIG boasts of the grown-ups. I have also learned not to upset other little ones like myself because of the grown-ups. If  I  fall down, those big grown-ups will not lend me a hand to rise up. They  do not simply care about me falling down. Why then should I risk losing my little friends that will help me out in the ups and downs of life because of those  big grown-ups?

The grown-ups might be big and might have big plans but I will not allow them to use me as a pawn in their chess game.

PS. The title refers to this famous novella.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

عزدیرمك

+0 به یه ن

چند روز پیش (۱۵ اردیبهشت) روز جهانی مامایی بود. با تاخیر این روز را به ماماهای عزیز و زحمتكش تبریك می گویم.  با این كه مامایی شغل پردرآمدی است اما آن قدر دشواری ها دارد كه هر كه من در دور و بر خود می شناختم كه به این رشته تحصیل كرده شغلی به غیر از مامایی انتخاب نموده. 

  به مناسبت روز جهانی ماما خاطرات یك ماما در اینترنت گذاشته شده كه واقعا تكان دهنده است. مضمون خاطرات اغلب نفرت جاهلی از داشتن فرزند دختر در بین خانواده هاست. احتمال می دهم كه در خاطره نویسی اغراق شده باشد و بیش از حد سیاه نمایی صورت گرفته باشد.به خصوص كه ماما و زائو متعلق به دو خرده فرهنگ متفاوت بوده اند و تجربه ی من نشان می دهد در چنین پیش زمینه ای خاطره نویس-با این كه اصرار دارد خود را مجسمه ی محبت انسانیت و شرافت جلوه دهد- معمولا عیب های طرف مقابل را بزرگ تر می نماید و او را  واپس گراتر از آن چه كه واقعا هست جلوه می دهد.اما به هر حال اگر یك دهم آن چه كه گفته شده درست باشد باز هم جای تاسف دارد. باز هم به آن معناست كه عده ای به علت جهالت زجر می كشند و به دیگران زجر می دهند و نسلی عقده ای تحویل جامعه می دهند كه جهالت-و زجر ناشی از جهالت- را باز تولید نماید.

من پیشنهاد می كنم كه شاید كمكی باشد برای آن كه این آزردگی جاهلی كمتر شود. ببینید! روز به روز خانم ها  در كشور از نظر  اقتصادی  مستقل تر و موفق تر می شوند. دیگر صاحب دختر شدن نباید باری بر دوش والدین تلقی شود. (منظورم باری اضافه بر بار پسر دار شدن است والا صاحب فرزند شدن -چه دختر و چه پسر- مسئولیتی است به غایت سنگین .) برخی قوانین  برای زنان دست وپا گیر هستند. اما می توان با یك وكیل كارآزموده و عاقل و واقع بین مشورت كرد و راه حلی یافت كه اثرات این قوانین دست و پا گیر خنثی شود.  اگر هنوز چنان تفكر جاهلی بر ضد دختر دارشدن باقی مانده باشد  دلیلی ندارد به جز جاهلیت.پس  می توان با كار فرهنگی جاهلیت را از بین برد یا حداقل از شدت آن كاست.

من یك پیشنهاد مشخص دارم كه در عین سادگی  در محدوده ای ثمربخش و اثرگذار است. اتفاقا چنان كه توضیح خواهم داد این محدوده چندان هم كوچك نیست.  می توان یك سایت (وبلاگ ویاگروه اینترنتی و...) راه انداخت كه شعرها و مثل ها و.... به زبان محلی را كه در جهت عزیز كردن دختر بچه هاست جمع آوری كند. تاكیدم بر روی زبان محلی است. یادداشت هایی  مانند آن چه كه آن خانم ماما نوشته بودند نه تنها كمكی نخواهند كرد بلكه یك مقدار هم به وخامت اوضاع دامن می زنند. كسی باید این عزیز كردن دخترها را در میان مردم یك شهر ترویج كند كه خود از درون خرده-فرهنگ  همان شهر برخاسته باشد و به آن خرده-فرهنگ عشق بورزد و آن را مال خود بداند و عزیز دارد نه آن كه خود را شخصی بیرون و ورای آن خرده فرهنگ بداند كه آمده از مردم انتقاد كند! باید به گونه ای باشد كه مخاطبان وی احساس تعلق و نزدیكی  كنند. در غیر این صورت به  فرهنگ غلط جاهلی به عنوان فرهنگ خودی چهار چنگولی می چسبند و ولش نمی كنند. رویكرد درست وموثر آن است كه شخصی از درون همان خرده-فرهنگ برخیزد و جنبه های مثبت و مطابق با واقعیت های جامعه ی مدرن روز را برجسته كند و با فرهنگ علمی درمی آمیزد و دوباره  تحویل جامعه دهد.

چنین وبلاگی یا صفحه ی اینترنتی می تواند با مخاطبان ارتباط دوسویه داشته باشد. پدرها و مادرها یی كه از ته دل شعری برای دخترانشان به زبان ویا  گویش  محلی می گویند می توانندآن شعر را در آن سایت به ثبت برسانند. مادری كه تازه نتیجه ی سونوگرافی به او گفته كه قرار است صاحب دختر شود به آن صفحه مراجعه می كند و شعر ها را حتی قبل از تولد كودك زمزمه می كند.  همه ی اینها تاثیر فرهنگی می گذارد. دایره تاثیر گذاری بیشتر از صرفا اینترنت داران است. یك چنین شعری را مادر جوان در بین خانواده   ودر آبدار خانه ی اداره و... هم زمزمه می كند. اگر به زبان و گویش محلی باشد خیلی زود و راحت پذیرفته می شود و رواج پیدا می كند.

خوشبختانه  گنجیه ی وسیعی از شعرهای فولكریك از گذشتگان برای ما به میراث مانده  كه مضمون آنها عزیز كردن دختر بچه هاست. در زیر من چند مورد كه در تبریز مرسوم است یادآوری می كنم.

بیر پارا جمله لر قیز اوشاخلارین عزدیرمك اوچون: قیزیم قزل آلما/ منی سن تك قویما-اؤز ایپك توك قیزیم دی/قره گیله گؤز قیزیم دی-ناردانا,ناردانا نارداناسی دی/ آنانین, آتانین بیرداناسی دی-قیزیما قوربان اینك لر/قیزیم نه واقت ایمَك لر/ قیزیما قوربان ایلان لار/قیزیم نه واقت دیل آننار

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوشته ی قدیمی-2

+0 به یه ن

واقعیت این هست كه برای این كه توریسم در ایران جا باز كنه ما باید بر فرهنگ خودمان تاكید كنیم.  اگر جز این باشه شانس زیادی برای رقابت با كشورهای دیگر كه خیلی قبل از ما برای جذب توریست سرمایه گذاری وتبلیغ وسیع كرده اند نداریم. به علاوه ماایرانی ها خیلی از تقلید خوشمان نمی آید. می خواهیم خودمان نوآوری كنیم و هویت خودمان را داشته باشیم. در برخی كشورها خیلی راحت تقلید می كنند. تقلید كردن را عار نمی دانند. با دیدگاه ایرانی ام هنوز نتوانسته ام بفهمم كه چه طور با این كه خیلی ناسیونالیست هستند تا وقتی كه در قبضه كردن بازار موفق عمل می كنند  به غرورشان برنمی خورد كه بپذیرند مقلد خارجی ها هستند. ما نمی توانیم با خودمان كنار بیاییم كه به این شكل مقلد و پیرو باشیم.

از طرف دیگر  اگر روش های  جذب توریست با فرهنگ ایرانی ما سازگار نباشد آن را پس می زنیم. به راحتی قبول نمی كنیم. ببینید! در برخی كشورهای در حال توسعه خیلی راحت قبول كرده اند كه برخی هتل ها و...مختص توریست خارجی باشد. واكنش منفی نشان نمی دهند. اما  ما ایرانی ها این چیزها را نمی پذیریم. ما تبریزی ها كه عمراً زیر بار همچین چیزی برویم! مغرورتر از آن هستیم كه چنین چیزی را بپذیریم.ما  تحمل رفتاری كه تبختر تعبیر شود نداریم.

خلاصه بگویم! ما حتی اگر بخواهیم نخواهیم توانست از دیگران در امر جذب توریست تقلید كنیم. روش های آنها خیلی به درد ما نمی خورد. ما باید در این موضوع هم-- مانند خیلی چیزهای دیگر-- سبك و سیاق  ویژه ی خود را داشته باشیم. سبك و سیاق مخصوص ما هم در دنیا مشتری خاص خود را خواهد یافت. 

اما چند نكته را باید در نظر گرفت.

یكی این كه سبك و سیاق خود را داشتن به معنای آن نیست كه می توانیم به استانداردهای جهانی بی توجه باشیم. برخی چیزها هستند كه دیگه استاندارد جهانی باید داشته باشند. مثلا دستگاه حمل و نقل یا چرخ فلك و.... باید با یك استانداردی بازبینی شود و الا ایمنی كافی را ندارد. متاسفانه این چیزها در ایران خوب رعایت نمی شود. با این استاندارد ها نمی شه از دنیا توریست جذب كرد. امیدوارم به بهانه ی جذب توریست هم شده یك مقدار استاندارد های ایمنی را بالا تر ببرند.

همین طور متاسفانه استاندارد سرویس در رستوران های ما به طور متوسط پایین است. خیلی ایراد دارد كه وقتی غذا سرو می كنند كارد نمی آورند. یا تا قبل از آوردن غذای اصلی چیزی نمی آورند. (اتفاقا رستوران های تبریز از این جهات از تهران به طور متوسط بهتر هستند.)

حالا برویم سراغ یك نكته دیگه.

نكته اینجاست كه فرهنگ اصیل ایرانی دقیقا چیست؟ یك زمانی بین دو طیف اجتماعی و فرهنگی دعوایی بود بر سر فرهنگ قبل از اسلام و بعد از اسلام. این دعوا دیگه كهنه شده. در بین نسل ما و نسل بعد از ما این مسئله دیگه حل شده رفته پی كارش. ما الان هر دوره ی تاریخی را به جای خودش به رسمیت می شناسیم و اگر چیز جالبی در باره اش بدانیم به مهمانان خارجی مان هم عرضه می كنیم. تعصب خاصی نسبت به دوره ی خاصی نداریم. قبل ار مهاجرت آریایی ها بعد از مهاجرت آریایی ها تا حمله ی اعراب و بعد از آن هركدام دوره ای است كه از نظر ما  جذابیت ها و آثار به جا مانده از خود را دارد و سزاوار معرفی است. هیچ كدام را حذف نمی كنیم. همه را با هم قبول داریم. درستش هم همین است. در جذب توریست باید تنوع ارائه داد. خوشبختانه این مسئله برای ما حل شده.

ببینید! در ایتالیا رم بافت زمان رومی خود را حفظ كرده. فلورانس با بافت رنسانس خود توریست جذب می كند. سیینا هم با بافت قرون وسطایی خود دل توریست ها را می رباید. هیچ كدام نافی دیگری نیستند. همه با هم ایتالیایی را تشكیل داده اند كه این همه در جذب توریست موفق است.

رئیس موزه ی لوور چند سال پیش آمده بود ایران. در مورد جذب توریست به شیراز مصاحبه می كرد. می گفت درسته كه تخت جمشید فوق العاده است. اما برای جذب توریست به شیراز در كنار آن باید به اماكنی مثل چایخانه های سنتی و ....هم پرداخت. توریست امروزی تنوع می طلبد. برعكس توریست ۵۰ سال پیش خیلی تخصصی نگاه نمی كند. ۵۰ سال پیش افراد خیلی خاص پا می شدند از اروپا می رفتند كشورهایی مثل ایران و تركیه برای گردش. اون وقت یك چیز خیلی خاص می خواستند ببینند. اما امروزه افراد معمولی با سلیقه ای نه چندان تخصصی عمده ی توریست ها را می سازند. برای این قشر باید تنوع ارائه داد نه لزوما چیزی خیلی منحصر به فرد. برای همین هست كه هر چیز توریستی  از گوشه و كنار ایران به دنیا نشان دهیم در نهایت به نفع جذب توریست به كل ایران تمام می شود. از بیرون كه نگاه می كند می گوید به به! چه قدر تنوع!

این را هم اضافه بكنم. خیلی وسواس به خرج ندهید كه معرفی شما به دنیا خیلی تخصصی و عالی و بی نقص باشد. توریست امروزی آن قدر ها مشكل پسند نیست! سعی تان را بكنید  معرفی و تبلیغ شما خوب باشد. سعی كنید ابتكاری باشد. انگلیسی آن درست باشد. اگر از جایی مطلبی بر می دارید ارجاع بدهید (رعایت در امانت) اما دیگه خیلی وسواس به خرج ندهید. خودمانی باشد بد نیست. آن هم مشتری خود را دارد. هرچه كیفیت تبلیغ بهتر مخاطب بیشتر. اما كیفیت متوسط هم برای خودش مخاطب دارد.

 مسئله ی دیگری این روزها مطرح می شود. با یك مثال مسئله را توضیح می دهم. چند سالی است كه شهرداری تبریز در عید نوروز در میدان ها هفت سین می چیند. در برخی میدان ها مجسمه ی حاجی فیروز هم می گذارد. "حاجی فیروز" در سنن آذربایجان وجود نداشت. یك عده ایرادمی گیرند كه حاجی فیروز كه مال  فرهنگ بومی ما نیست ما به جای آن  تكم خوان داریم.  به نظر من خوب نیست كه سنت هایی مثل تكم خوانی دارد به فراموشی می رود.  از منظر جذب توریست بهتره این سنت احیا شود. در یك میدان تبریز هم مجسمه ی حاجی فیروز بگذارند بد نیست. بچه های تهران كه برای مسافرت نوروزی به تبریز می روند بد نیست تصویر آشنای حاجی فیروز را ببینند. اما به ازای هر حاجی فیروز باید چهار پنج تا هم تكم خوان باشد تا ویژگی خاص منطقه را نشان دهد. یك جوری باید ترتیب دهند كه تنوع زیاد باشد و در عین حال هر منطقه ویژگی ها ی خود را داشته باشد. این طوری مسافرت نوروزی برای بچه ها خاطره انگیزتر می شود.

از منظر توریست خارجی هم بهتره كه هر منطقه ویژگی های منحصر به فرد خود را داشته باشد تا این توریست انگیزه ی بازگشت به ایران و دیدن یك منطقه ی دیگر از ایران را حفظ كند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل