اظهارات نماینده رفسنجان در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

«دکتر حسین جلالی دکترای روان شناسی و نماینده رفسنجان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس :
کجای این ۱۰ سال گذشته ، گشت ارشادی بوده که شما ذکر می کنید. از ایران رهاتر و برهنه تر در دنیا جایی سراغ دارید؟ شما باید سوال کنید ما چه پوششی داریم. یعنی هند، چین و حتی اروپا پوشش دارد. ما نباید پوشش ایرانی داشته باشیم؟
برخوردها با پوشش هیچ فرقی نکرده، قبلا برخوردی نمی کردیم الان هم برخورد نمی کنیم.
شما بروید پل طبیعت و ونک را ببینید. لواسانات را ببینید. شما اصلا در جامعه نیستید. شما در جامعه اصلا پوششی می بینید؟ غربی ها اینجا می آیند و [ و برهنگی علنی عموم دختران ایرانی را می بینند] می گویند فکر می کنیم داریم در اروپا قدم می زنیم. برهنگی جامعه را گرفته است. حالا می پرسید درباره برخورد تند چه نظری دارید؟ شاید یک هزارم هم برخوردی باشد. شما پشت قله قاف، در یک کشور ۸۰ میلیونی یک نفر به یک نفر تذکری داده است. شما آمده اید ۹۹.۹ درصد را رها کردید چسبیدید به یک هزارم مساله؟ شما از سر بیکاری و سیری این حرف ها را می زنید.
khabaronline.ir/news/1650202»


جناب دکترای روانشناسی و نماینده رفسنجان
اولا پل طبیعت+ونک+لواسانات ۹۹.۹ درصد مملکت نیستند. آن پشت قله قافی که می فرمایید هم جزو ایران هست و شما به عنوان نماینده قسم خورده اید که مدافع حقوق مردم آنجا هم باشید و دربرابر آنان نیز پاسخگو باشید (نه فقط در برابر حوزه انتخابیه خود).
ثانیا  ما در ونک و پل طبیعت برهنگی ندیده ایم. لابد چشم بصیرت می خواست که ما نداشتیم. من به ویلاهای لواسانات نرفته ام که بدانم داخلشان چه خبر هست. اینها را از شما باید شنید. اما پیرارسال دوستم با همسرش و دختر دوازده ساله شان در داخل کشور با ماشین خود به  سفری رفتند. متاسفانه همسرش دچار حادثه شد. دوستم در شهر غریب همسرش را به بیمارستان و اتاق عمل برد و چند روز بعد همسر باندپیچی شده اش را در صندلی جلو ماشین نشاند و دخترش  هم در صندلی عقب نشست و خود فرمان را به دست گرفت که در به تهران برگردند. سر راه  برای رفع حاجت و نظایر ایستاده بودند که ماموران به سراغشان آمدند. شما که با وضعیت اروپا هم آشنا یید لابد فکر می کنید مثل پلیس اروپا وقتی شرایط آن خانم و همسر باندپیچی شده شان را دیده اند ماموران  آمده اند که بپرسند اگر کمکی از دست آنها بر می آید انجام دهند. اشتباه می کنید! آمده بودند که به حجاب دختر دوازده ساله دوستم گیر بدهند. کلی هم بد دهنی کرده بودند و اعصاب خردی راه انداخته بودند.
از این ماجرا ها در همین ده سال اخیر زیاد هست. از دهه شصت هم که آرمانشهر خیلی هاست که بهتر است چیزی نگویم. یک نمونه آن که بچه خواهر همسایه ما از ترس تذکر گشت ارشاد آن موقع (که نامی دیگر داشت) سقط شد.
پی نوشت: دوست عزیزی که مسیر روزانه اش علی الاصول باید از میدان ونک می گذشت راه خود را طولانی می کرد که از میدان ونک عبور نکند چون اونجا اغلب بساط ون های گشت ارشاد گسترده هست و این دوست من طاقت نداشت روزانه گریه و زاری و وحشت دختران را از گشت ارشاد ببیند. این هم ماجرای ۵-۶ پیش بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حرکت ارزشمند ۸۰۰ زن سینماگر ایران و واکنش های مربوطه

+0 به یه ن

از قرار معلوم، ٨٠٠ تن از سینماگران زن ایران که شامل افراد سرشناس مانند هانیه توسلی و ترانه علیدوستی هم می شود جمع شده اند و وکیل گرفته اند تا آیین نامه ای برای جلوگیری از تعرض به زنان در فضای سینما فراهم کند. وکیل هم با دقت حقوقی متنی تنظیم نموده که هنگام عقد قرار داد با تهیه کننده ها امضا شود.وکیل محمل قانونی اش را هم پیدا کرده و این آیین نامه را در چارچوب ایمنی در محیط کار گذاشته که بسیار معقول هست.


شخصی به نام فرحبخش که تهیه کننده سینماست می گوید این زنان ارزش وحقی ندارند. می فرماد مگه چه حقی دارند که وکیل بگیرند. تا جایی که سواد حقوقی من اجازه می ده از حقوق اولیه هر شهروند از جمله تک تک اون ٨٠٠ خانم ، حق مراجعه به وکیل هست! ایشان معلوم نیست با چه حقی می خواد اون ٨٠٠ خانم از حق شان استفاده نکنند.

جناب فرحبخش پا را فراتر می ذاره و می فرماد که این ٨٠٠ زن باید شلاق بخورند. در افشانی هایش را خود گوش کنید تا بدانید در جامعه ما زنان چه می کشند! اتفاقا از دست همین طیف هم می کشند که خود ادعای پیشرو جامعه بودن دارند! اگر به مردهای سنتی ایران بگید ٨٠٠ خانم جمع شده اند وکیل گرفته اند تا کسی در محیط کار به زنان تعرض نکند ، مردهای سنتی خواهند گفت آفرین به شرف این شیرزنان که می خواهند عفت عمومی حفظ بشه! همین امثال فرحبخش که فیلم هایی مثل "زندگی خصوصی" و "مستانه" تهیه می کنند خودشان در عمل جزو زن ستیزترین ها هستند!


اینجا فایل صوتی اش را می توانید بشنوید:


https://www.khabaronline.ir/amp/1649106/



یک مقدار هم در مورد بکگراند این یارو خواندم. اینجا به علم الهدی در دفاع از سینما حمله می کند. ظاهرا کار خوبی می کتد که از سینما دفاع می کند اما ببینید با چه استدلال هایی دفاع می کند. استدلال هایش حال آدم را به هم می زند.


من از این کار خانم های سینماگر خیلی خوشم اومد. خیلی کار درستی انجام داده اند که وکیل گرفته اند تا برای محافظت زنان از تعرض در فضای کار آیین نامه تنظیم کنند.

مردهای باشرف هم قطعا از این کار حمایت خواهند کرد. به دو دلیل:


١- اولا زنان در مقابل تعرض محافظت خواهند شد.


٢- وقتی قضیه شکل جدی حقوقی بگیرد راه بر کولی بازی های الکی و تهمت بستن به مردان پاک دامن جهت سو استفاده بسته خواهد شد.


🍀@minjigh

ک تجربه از تهمت جنسی زدن به مردی پاکدامن


این مورد را من شاهد بوده ام. عده ای -متشکل از چند مرد و یک زن پا به سن گذاشته، در محیط کار می خواستند  برای مردی  پاپوش بدوزند. این بار حربه شان این بود که به این مرد پاکدامن تهمت دید زدن دخترها در محل کار بزنند. نه به آن مرد اجازه دفاع از خود می خواستند بدهند نه به هیچ کدام از دخترها اجازه طرح شکایت! واقعیت آن بود که دخترها از آن مرد شکایتی نداشتند. اتفاقی نیافته بود که شکایت داشته باشند. تا دخترها می خواستند دهان باز کنند اون چند مرد و زن اتهام زننده، می زدند توی دهن اون دخترها و نمی ذاشتند صحبت کنند.

اگر موضوع ، شکل قانونی و حقوقی بگیرد از این اتفاقات و تهمت زنی ها  خبری نخواهد بود.


این را هم باید اضافه کنم. در اون ماجرا متاسفانه برخی از ایرانی های مقیم خارج هم از اون سر دنیا خیلی علیه اون مرد پاکدامن دور برداشته بودند. خیال می کردند چون خارج نشین هستند خیلی باز و امروزی می اندیشند و خیلی شیک و خیلی "خارجی" خواهد بود که مدافع این جنبش می-تو وطنی باشند!!! چه جنبش می-تویی؟! چه کشکی؟! چهار تا سیبیل کلفت برای همکارشان داشتند پاپوش می دوختند و توی دهان دخترها هم می زدند که حرف نزنند! وقتی هزاران کیلومتر اون ورترید و خبر از ماجرا ندارید قضاوت نکنید!



🍀@minjigh

امشب ساعت نه قراره که طوفان توئیتری در حمایت از دریاچه اورمیه راه بیاندازیم. هشتگش هم هست 

#save_urmia_lake


پوستر ش را هم قبلا گذاشتم.

من  هم از فردا می خواهم چندین نوشته درباره دریاچه اورمیه بذارم. برداشت من از صحبت های نسبتا طولانی ام با فعالان عرصه حفظ دریاچه اورمیه خواهند بود.


اما قبل از آن که بحث دریاچه اورمیه را از سر بگیرم. می خواهم توجه شما را به این خبر جلب کنم. کیوان امام وردی که در جنبش می-تو وطنی چند سال پیش متهم شده بود امروز در دادگاه بدوی حکم اعدام گرفته.


https://www.isna.ir/news/1401041812425/کیوان-امام-وردی-به-اعدام-محکوم-شد


ما خواستیم به حرف شاکیان رسیدگی بشه اما نه این که حکم اعدام ببرند! اگر این  طور حکم های سنگین ببرند باز زنها مجبور خواهند شد که دردشان را پنهان کنند و شکایت نکنند چرا که عموما مایل به اعدام فرد خاطی نیستند. وقتی بنا به عرف و وجدان عمومی جامعه حکم خیلی سنگین تر از جرم هست قربانیان جرم را گزارش نمی دهند. در این سالها مردان بسیاری با خیانت همسرانشان مواجه شده اند اما از ترس این که زنانشان را سنگسار کنند به هنگام طلاق علت اصلی را نگفته اند. برخی از این زنان خیانت کار با کمال پررویی مهریه هاشون را هم طلب کرده اند. بنا به وجدان عمومی جامعه خیانت خیلی بد هست اما سنگسار وحشتناک تره. نتیجه این می شه که اون که طعم تلخ خیانت همسرش را می چشه به جای همسرش تنبیه می شه. چون که تنبیهی که قانون برای زن خیانت کار در نظر گرفته چنان سنگین هست که با وجدان عمومی جامعه ما نمی خونه. تنبیه جرم باید متناسب با خواست جامعه باشه نه آن که از دل  جوامع بدوی با طبیعت خشن بیرون آمده باشه و به زور به جامعه نسبتا مدرن ما تحمیل بشه.



🍀@minjigh


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دخترمتولد دهه ی هشتاد

+0 به یه ن

ببینید دوازده سال پیش من برای این روزها با مشاهداتم از کودکان آن زمان چه پیش بینی ای کرده بودم:

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

دخترمتولد دهه ی هشتاد

از آخرین باری که کودکی را به محو طه بازی برده بودم چیزی حدود 12 سال می گذشت تا این که یکی دو هفته ی پیش که رفته بودم تبریز دختر دایی ام مرا کشید و برد به سمت محوطه بازی مجتمعی که در آن سکونت دارند. سرعت دویدنش ، ارتفاع پرش و طول جهشی که می کرد مرا انگشت به دهان گذاشت. تازه این بعد از یک روز کامل بازی و گردش در خارج از شهر بود.
روی تابی که نشمینگاه آن به شکل اسب بود رفت و با سرعت زیاد آن را به حرکت درآورد بعد هم بلافاصله از اسب جهید و رفت بالای میله ای که در ارتفاع بالاتری قرار داشت. دلم یهو ریخت!به او گفتم شیرین جان بیا پایین روی اسب بشین. گفت اسب مال بچه هاست. گفتم اختیار دارید اسب سواری از تفریحات بسیار لوکس آدم بزرگ های میلیونره. گفت اون اسب واقعیه نه این اسب اسباب بازی. گفتم شیرین جان این اسب را اینجا گذاشتن که روش بشینی. جواب داد این میله ها را هم اینجا گذاشتند تا بچه هایی که مثل من زرنگند بیایند این بالا. بعد هم برای این که مرا مجاب کند گفت:"طراحی اش دو منظوره اس." باور نمی کردم منجوق در استدلال جلوی یک بچه ی اول ابتدایی کم بیاورد! اما اعتراف می کنم که جلوی اون ویزگول کم آوردم.
دختران نسل ما و قبل از ما که هیچی! وقتی او را با کودکی دخترهای متولد اواخر دهه ی شصت و اوایل دهه هفتاد مقایسه می کنم از میزان اعتماد به نفس و بی ترسی و زیرکی او شگفت زده می شوم.نمی دانم در کل ایران چه جوریه ولی حداقل رفتار شیرین در بین دختر بچه های آن مجتمع معمولی است.
خیلی خوشم آمد. اگر دختر بچه های الان این گونه باشند فردا مشکلات گوناگون از فقر حرکتی و پوکی استخوان گرفته تا خجالتی بودن ویا اعتماد به نفس نداشتن نخواهند داشت. اما جالب است ببینیم نتایج اجتماعی به عرصه آمدن این نسل چه خواهد بود. وقتی آنان به دوره ی راهنمایی رسیدند چگونه می خواهند هزار و یک محدودیت متعارف جامعه ی ما را بر آنها اعمال کنند؟! به آنها هم خواهند گفت بلند نخند، بلند حرف نزن، ندو، دستانت را تکان نده و..... آیا آنها به راحتی قبول خواهند کرد؟! بی صبرانه منتظرم ورود آنها را به دانشگاه و تغییراتی را که به دنبال خواهد داشت شاهد باشم و لو آن که تداعی کننده ی مصرع "چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو" باشد.

 

https://monjoogh.blogspot.com/2010/06/blog-post_16.html

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آبروداری به سبک والدین آذربایجانی!

+0 به یه ن

در بین ترک های همه جای دنیا از جمله آذربایجان از قدیم یک رسمی بوده که وقتی دختر پسری همدیگر را دوست داشتند اما ریش سپیدان طایفه مخالفت می کردند دختر وپسر با هم فرار می کردند و پنهانی ازدواج می کردند. بعدش هم طایفه در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفتند و مجبور بودند قبول کنند. یک سری ملودرام ها داشته. بسته به میزان خودخواهی و لجبازی ریش سپیدان دختر و پسر را کتک می زدند بعد هم یک عده واسطه می شدند و می خواستند آشتی برقرار کنند و به دختر و پسر می گفتند دست فلانی را ببوسید و…. اما معمولا در عاقبت ختم به خیر می شده. 

همین الان هم اگر در شهرهای آذربایجان بگردید افراد بالای ٥٠-٦٠ سال زیادی خواهید یافت که به همین سبک عروسی کرده اند.

خیلی هم افتخار می کنند که مقهور "قسمت" و نظایر آن نشده اند و جرئت به خرج داده اند که خواست خود را به کرسی بنشانند.


حالا دیگه در آذربایجان جامعه ما چندان طایفه ای نیست. قدرت ریش سپیدان بر جوانان اون قدرها زیاد نیست. اما هنوز زیاد اتفاق می افتد که دختر و پسری خلاف میل والدین و در سن پایین مایل به ازدواج باهم  باشند. در مناطق روستایی و یا حاشیه شهری این دلدادگی و اصرار بر ازدواج در سنین دبیرستان هم رخ می دهد. معمولا هم اون قدر در کار خود مصر می شوند که خواست خود را به کرسی می نشانند.در منطقه ما ، کلا افراد به این سادگی ها برنامه ها ی خود را وا نمی دهند. به عشق و عاشقی که برسد که دیگه اصلا دست بر نمی دارند.


نکته ام این هست که بعدها والدین این زوج ها پیش در و همسایه چنین وانمود می کنند که خود آنها مصر بر ازدواج زودهنگام فرزندشان بوده اند. مخصوصا والدین دختر چنین وانمود می کنند. می ترسند اگر در و همسایه بو ببرد که دختر خود با پسری آشنا شده و اصرار بر ازدواج کرده ، عفت و نجابت دخترشان را زیر سئوال ببرند و برایش حرف درست کنند. در نتیجه همه ملامت ها را به جان می خرند وترجیح می دهند این و آن آنها را به خاطر اجبار فرزندشان به ازدواج در سنین کم ملامت کنند تا این که به دخترشان انگ  زده شود که سر وگوشش می جنبد.


همین موضوع گاه  در مورد دخترانی که مردود می شوند و نمی توانند ادامه تحصیل کنند هم پیش می آید. پدر برای محافظت دخترش از فضولی های بقیه به همسر خود می سپارد که به بقیه بگوید که اگر کسی در مورد ادامه تحصیل دخترشان پرسید بگوید من اجازه ندادم! این طوری دخترشان را از تحقیر در و همسایه محافظت می کنند.


من وقتی می شنوم که فلان پدر نذاشت دخترش ادامه تحصیل دهد یا فلان مادر زود دخترش را شوهر داد  سریع نمی پرم که آن مادر یا پدر راتخطئه کنم. به جایش راهکاری می دهم که دخترشان -علی رغم تمام اتفاقات موجود به سوی تحصیل بازگردد.

این اتفاق  برای خواهر یکی از مددجویان من افتاد. من اصلا مادر را سرزنش نکردم چون حدس زدم واقعیت قضیه چه بوده است. به روی خودم هم نیاوردم که فهمیده ام! خوشبختانه بعد یک سال ، نوعروس به درس و مشقش بازگشت. خوشبختانه داماد هم او را به این کار تشویق می نمود.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا مرکزگرایی، زن کشی در میان اقوام غیر مرکزی را از بین می برد؟

+0 به یه ن

دیدم مخالفان هویت گرایی دور گرفته اند که اگر مرکز گرایی باشه مردسالاری شدید در بین اقوام غیر مرکزی تعدیل می شه و فجایعی مثل زن کشی اتفاق نمی افته. همچین حرف می زنند که انگار مردان قوم مرکزی (فارس)  همه شان یک پا فمینیست هستند. مردان استکهلم از این ادعاهای گنده ندارند که مردان تهران دارند!


حالا درسته که فجایعی مثل قتل ناموسی در تهران کمتر اتفاق می افته تا در میان مناطقی که فرهنگ عشیره ای دارند اما به خاطر این نیست که فرهنگ برابری خواهانه در تهران خیلی همه گیر هست. بیشتر به این علت هست که مردان در تهران این مسایل را وا داده اند و بیخیال شده اند نه آن که برای زنان حقوقی برابر با خود قایلند.


قبلا هم گفته ام. همان فرهنگ سنتی اقوام بسیار بیشتر از فرهنگ تهران اجازه رشد زنانی می دهد که از خود جربزه ای نشان می دهند.  نوشته ام را در زیر باز نشر خواهم داد.


ببنید! این فرهنگ های قومی و ائتنیکی در دل خود جنبه های متفاوت و متضادی دارند. از یک سو زینب پاشا و قدم خیر می پرورانند از سوی دیگر زن کشی . ازیک طرف  نام "قیزبس" برای دختران دارند از سوی دیگر نام "بولوش"! (اسمی برای دختری که والدین مدت ها آرزوی دنیا آمدنش را می داشتند). بسته به این که جامعه مدرن به چه جنبه ای اجازه رشد دهد می تواند در ساختن جامعه مترقی سهم بسزا ایفا کند یا در جهت واپسگرایی پیش رود.



وقتی فرهنگ های اقوام، در جهت پیشرفت و توسعه انسانی حرکت می کنند که فعالان مدنی از میان خود آنها اجازه داشته باشند مفاهیمی مانند حقوق برابر زنان و حقوق کودکان و…… را ترویج نمایند. موتور توسعه انسانی از افراد پیشرو از همان جامعه هستند که به زبان آنان سخن می گویند و ظرایف فرهنگی آنها را می فهمند. حکومت مرکزگرای ما به شدت این فعالان مدنی را سرکوب می کند. سرکوب فعالان مدنی ائتنیک ها، از سرکوب فعالان مدنی قوم فارس یا مرکزگرایان هم شدیدتر هست و در سکوت خبری صورت می گیرد. اپوزیسیون مرکزگرا هم مهر تایید بر این سرکوب می گذارد و یک پله هم در اصرار بر سرکوب بالاترمی رود. وقتی نسرین ستوده برای احقاق حقوق شخصی یا خانوادگی خود دست به اعتصاب غذا می زند کل اروپا پشت او می ایستد و موضوع حتی به پارلمان فرانسه هم می کشد . اما همین اپوزیسیون مرکزگرا  خبر اعتصاب غذای فعالان مدنی اقوام را خفه می کنند و آنان را برای تحقیر قصاب می خوانند.


از آن سو حکومت ج ا ، فرهنگ شیوخ را در میان ائتنیک هایی که فرهنگ عشیره ای دارند ترویج می کند. دستشان را باز می گذارد که ارزش های مردسالاری و زن ستیزی را بیش از پیش رشد دهند. نتیجه همین می شود که شده!



🍀@minjigh


مطلب زیرین تکراری هست: 


خانم رخشان بنی اعتماد مستند ساز و فیلمساز خوب کشورمان به همراه تنی چند از کارگردانان و مستندسازان جوان یک سری فیلم مستند در مورد کارآفرینان کشور تهیه کرده است. کسانی را انتخاب نموده که هیچ گونه وابستگی حکومتی نداشته اند و از هیچ رانتی بهره نبرده اند. اما به واسطه همت خود کاری کرده اند «کارستان». «کارستان» عنوان این مجموعه هم هست. یکی از قسمت هایش درباره خانمی کرمانشاهی و همسر آلمانی اوست که در کرمانشاه و چند نقطه دیگر کشور کارخانه کمپوست از زباله درست کرده اند. کاری است بسیار مهم و عظیم. این خانم جزو کارآفرینان برتر سال ۲۰۲۰ در جهان معرفی شد.

توصیه می کنم فیلم را حتما ببینید. در لینک زیر فیلم آمده. از دقیقه چهارم اش نگاه کنید تا دقیقه ۶۰. بقیه اش را اگر هم نبینید مهم نیست. اصل فیلم در همان ۵۶ دقیقه هست بقیه مصاحبه و تفسیر فیلم هست



https://www.aparat.com/v/0FdQE


یک آقایی خواسته بود که در مورد مسایلی که زنان در ایران با آن دست در گریبانند براشون بنویسیم. عکس چند خانم مشهور ایرانی از جمله خانم هایده شیرزادی («مادرزمین» ) را هم گذاشته بودند. من هم این طور پاسخ شان را دادم:   در محل کار تا گربه دست آموز رئیس یا پیشکسوت باشی به عنوان یک زن حتی در موقعیت برتر قرار داری.

اگر سگ پاچه بگیرش هم باشی باز هم همین طور.

اما خدا روزی را نیاری که هم زن باشی و هم ایده های خودت را داشته باشی مبتکر باشی یا منتقد باشی. مردان اداره دست به دست هم می دهند که خردت کنند.

این رفتار مردها اتفاقا در تهران (و همین طور شهرهای شمالی که داعیه روشنفکری دارند) خیلی بدتر از شهرهای سنتی ترایران هست که به مردسالاری مشهورترند. در تهران هم در جمع هایی که ادعای روشنفکری دارند شدیدتره.  در بخش های سنتی تر جامعه ایران آستانه جلف خواندن یک دختر خیلی پایین هست. اگر جلف بدونند او را می کوبند. اما اگر براشون ثابت بشه این خانم جلف نیست در راه پیشرفت اش زیاد سنگ نمی اندازند حتی کمکش می کنند. در بخشی از جامعه که ادعای روشنفکری اش می شه حساسیت کمی برای جلفی دارند. حتی ممکنه عریانی گلشیفته را هم هضم کنند اما وای به روزی که زنی اشاره کنه که در افکار اونها تضاد و تناقض هست اون وقت هست که خردش می خواهند بکنند. عکس خانم هایده شیرزادی را گذاشته اید . اون کاری که او در کرمانشاه کرده در تهران مردسالاری نمی ذاشت که بکنه.

در مصاحبه بی بی سی در مورد فیلم مادر زمین اون دختره که ساکن تورین بود  مرتب می گفت در جامعه مردسالار کرمانشاه اىله و بئله. اما از سر ندانستن میگفت. در تهران صد برابر بیشتر مانع اومی شدند.

کارگران مرد در تهران به مراتب کمتر از اوحرفشنوی میداشتند تا در کرمانشاه.   درصحنه ای از فیلم ،خانم شیرزادی به همراه کارگران مرد زمینی را تمیز می کردند. شیرزادی هم خودش کار می کرد هم به کارگران تشر می زد که درست کار کنند. اونها هم از اون خانوم می پذیرفتند. کینه به دل نمی گرفتند.

در تهران اگر اون رفتار را می کرد همه اون کارگران مرد انتظار می داشتند اون خانم خودش  به تنهایی زمین را تمیز کنه بعد هم براشون چایی بیاره. حتی ماساژشان هم بده. اگر هم چنان تشر هایی می زد کینه عمیق به دل می گرفتند و می رفتند پشت سرش به همراه رقیب کاری نقشه می کشیدند و برایش پاپوش می دوختند. در صورتی که همان کارگران اگر گرفتار  یک کارفرمای مرد قلدر و زورگوی واقعی می شدند جلویش چنان دولا راست می شدند!!  در جای دیگه خانم شیرزادی خاطره تعریف می کنه که در روستا با کمک های مردمی مدرسه ساخت بعد به او گفتند پس بیا باز هم بساز. در تهران اگر زنی چنین جربزه ای نشان بده بیست تا مرد می پرند وسط تا دستاورد او را به اسم خودشان بنویسند و او را خفه کنند. جامعه تهران هم به خفه کردن اون زن کمک می کنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دختر کشی در ایران

+0 به یه ن

باز یک مورد فجیع دختر کشی در ایران گزارش شده است.جای تاسف بسیار هست.


آمار زن کشی در ایران را با کشور های دیگه مقایسه کردم. آمار زن کشی در ایران با مقایسه با کشورهای مشابه زیاد نیست اما قسمت آزاردهنده ماجرا در ایران آن هست که قوانین ایران از پدر یا شوهر زن کش یا فرزند کش حمایت می کند. دستگاه تبلیغاتی ایدئولوژیک ما گاه آنها را حمایت روحی می کند. اما در کشورهای دیگه قوانین و تبلیغات و … همه در جهت بازدارندگی زن کشی است.


این واقعیت که باز زن کشی در ایران به نسبت کم هست نشانه دیگری است بر نکته ای که من یکی دو سال هست عرض می کنم. لیاقت این ملت خیلی بالاتر از این هست که نصیبش شده. ببینید اگر یک حکومتی داشتیم که سرمایه کشور را در راه اعتلای ملت (به جای تبلیغ چند همسری و کودک همسری و زن کشی ) به کار می گرفت کجاها را فتح می کردیم.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تقبیح قربانی

+0 به یه ن

تا گذشته ای نه چندان دور جامعه، قربانی تجاوز و تعرض جنسی  را تقبیح می کرد. چندی است که بخش های پیشرو جامعه این تقبیح را نکوهش می کنند و به همگان گوشزد می نمایند که این متجاوز هست که باید تقبیح شود نه قربانی . علی الاصول این آگاهی بخشی از قرن ها پیش می بایست توسط رهبران دینی انجام می گرفت. اما نه تنها رهبران دینی در این راه قدم درخور توجهی برنداشته اند بلکه اغلب آنها به فراخور فرهنگ جمعیت به صراحت یا به طور ضمنی بر آزار و اذیت قربانی جنسی صحه گذاشته اند. همین امروز، اگر به مجلس ختمی در محلات حاشیه کلانشهرها بروید بعید نیست که بشنوید که روحانی مسجد پدران و برادران را ترغیب می کند که برای حفظ "آبرو" ، فلان خشونت را علیه زنان خانواده اعمال نمایند.

بگذریم! فعلا که بخش های پیشرو جامعه این آگاهی بخشی را انجام می دهند. 



با این حال برای اکثریت جامعه اعم بر مرد وزن قابل باور نیست که قربانی تجاوز خود بیگناه هست. هرچند همچون گذشته صراحتا قربانی را تقبیح نمی کنند اما ته دل باور هم نمی کنند که او کاملا بیگناه هست. گمان می کنند که او هم حرکتی کرده تا چراغ سبزی برای متجاوز باشد. این نظر دربسیاری از موارد تجاوز از بیخ نادرست هست. در نوشته بعدی ام استدلال می نمایم که چرا نادرست هست.


چرا قربانی تجاوز خود شریک جرم نیست؟!


همان طوری که قبلا گفتم در بیشتر موارد تجاوز جنسی و نیز آزار و اذیت خیابانی نه به انگیزه جنسی بلکه به دلیل تثبیت مناسبات قدرت انجام می گیرد. در نتیجه رفتار و پوشش قربانی در این موارد اهمیتی ندارد. شاید طرف در کمال متانت باشد ولی متجاوز این گونه تشخیص دهد که با تعرض به او قدرت خود را تثبیت می نماید. 



گاهی اوقات هم متجاوز یک بیمار جنسی است که باز مستقل از رفتار و پوشش قربانی کار خودش را می کند.

بنابراین باز هم نمی توان قربانی را مقصر دانست.

برخی اوقات هم دخترکان شیطنتی می کنند که توجهی برانگیزند اما کنترل شرایط از دست شان در می رود. در این مورد می توان دخترک را نیمه مقصر دانست اما میزان عذاب با میزان تقصیر (یک شیطنت نوجوانانه) ابدا تناسب ندارد.دست آخر مواردی هستند که قربانی ای وجود ندارد! هر دو مقصر ند اما زن خود را قربانی جلوه می دهد تا باج گیری کند.


من نمی دانم درصد هر کدام از موارد بالا چه قدر هست اما می دانم که قضاوت مشکل هست و بهتر هست قضاوت نکنیم. 

در میان این موارد موردی که به ما به عنوان اعضای جامعه ربط دارد همین مورد اول هست. اگر می خواهیم جامعه مان از این تجاوز بری باشد باید سعی کنیم مناسبات قدرت چنان نباشد که افراد حاشیه جامعه و یا سرمست قدرت را به این کار جسور کند. نباید بذاریم مردان جوان به حاشیه رانده شوند. باید سعی کنیم جوی به وجود آوریم که حس کنند عضو این جامعه اند نه طرد شده از آن.

وقتی به پیشکسوت سالاری و زیاده خواهی پیشکسوتان و خواسته های بیجایشان پا  می دهیم راه  را برای سلسله مراتب بیمار قدرت که زمینه تجاوز را هم به وجود می آورد باز می گذاریم.


طرد شدن از خانواده یا اؤزون بیلَسَن



صبح ، بعد از این که نوشتم که به عنوان اعضای جامعه نباید افراد را طرد بکنیم بلکه باید سعی کنیم افراد را به آغوش جامعه بکشانیم ذهنم با این مسئله درگیر شد. از جنبه های گوناگون به آن فکر کردم. دیدم در جامعه ما خانواده ها هم خیلی زود بچه شان را طرد می کنند.


نسل های قبلی ایرانی ، غربیان را به تحقیر گربه صفت می نامیدند چرا که به زعم آنها غربیان مانند گربه فرزندان بزرگسال خود را از خانه می رانند. این قضاوت در مورد خانواده های غربی البته از عدم فهم اونها در مورد فرهنگ کشورهای غربی نشأت می گیرد. مستقل بار آوردن را با گربه صفتانه مادری کردن یکی می گرفتند. درک نمی کردند که برخی از والدین نمی خواهند بچه هایشان تا آخر عمر به آنها وابسته بماند.


درواقعیت خانواده های غربی خیلی بیشتر تحمل متفاوت بودن فرزندانشان از خود و از انتظارات خود دارند. در خانواده های ایرانی تا فرزند اندکی با انتظارات والدین تفاوت داشته باشد جامعه به والدین صد در صد حق می دهد که فرزند را طرد کنند. 


با این اندیشه بودم که یکی از همکاران را دیدم که در یکی از مراکز دانشگاهی مهم آمریکا استاد هست. سمت مهمی هم دارد. از او پرسیدم که آیا دو هفته بعد به فلان همایش خواهد رفت؟ آهی کشید و گفت "نه! باید عروسی ای برود که ای کاش نمی رفت! " درددلش باز شد که دخترش می خواهد با مردی که سابقه اعتیاد دارد و تحصیلات عالیه ندارد و شغلی سطح پایین دارد عروسی کند. گفت هرچند مخالفم اما وظیفه پدری ام حکم می کند در کنار دخترم باشم و به انتخاب او احترام بگذارم.


با خودم فکر کردم اگر دختر یک استاد دانشگاه در ایران چنین مردی را انتخاب کند خانواده چه واکنشی نشان می دهند؟ اگر زبانم لال، دختر یکی از این خانواده های مدعی اصالت چنین کسی را انتخاب کند چه می شود؟!

شاید بگویید در آمریکا اگر دختری شوهر ناجوری انتخاب کند اون قدرها ضربه نمی بیند که در ایران می بیند. دقیقا درسته. اتفاقات چون جامعه و قوانین با دختران و زنان نامهربان هست نیاز بیشتری به حمایت خانواده هست. اما خانواده تا بچه شان یک کمی (خیلی خیلی کمتر از این حد) متفاوت از انتظارات عمل کند فوری طردش می کنند . 

خیلی خیلی کمتر از این حد، کافی است که والدین ایرانی خود را محق بدانند که فرزند خود را طرد کنند. مثلا کافی است که زوج جوان بخواهند به جای گرفتن عروسی به سبک دلخواه والدین با آن هزینه سفر دور دنیا بکنند. همین کافی است برای طرد فرزند.

دوستان و آشنایان هم به جای گستردن چتر حمایتی بر سر فرزند (برای جلوگیری از ضربه خوردن او) تصمیم والدین را حلوا حلوا می کنند و هندونه  زیربغلشان می دهند



پی نوشت: بچه های ما وقتی خیلی کوچکند خیال می کنند " اؤزون بیلَسَن"(=خودت می دونی) فحش هست. از بس که این جمله را از زبان بزرگترها خطاب به جوانان و نوجوانان با لحن خشن و با بی مهری شنیده اند. در فرهنگ ما بزرگتر نوجوان را قدم قدم می خواهد کنترل کند و تا اندکی قدم ها متفاوت می شود طرد کردن آغاز می شود. جواز استقلال (اؤزون بیلَسَن) و رهایی از وابستگی فقط با پرخاش انجام می گیرد نه با روی خوش و آرزوی موفقیت!

نه تنها آرزوی موفقیتی به زبان ویا در عمل صورت نمی گیرد بلکه مترصدند که "سرجوان به سنگ بخورد تا آدم شود و بفهمد که حق با والدین بوده"! خیلی وقت ها هم زمینه را فراهم می کنند که سرش به سنگ بخورد. 


نه این که همه والدین ایرانی این جور باشند! اما جامعه این گونه بودن را اصلا عیب نمی داند. همه خرده ها به جوانی گرفته می شود که مطابق انتظار والدین عمل نکرده و دل برای والدین سوزانده می شود.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از خودکشی دختران نوجوان تا خودکشی کارگران

+0 به یه ن


از وقتی یادم می آد دختران نوجوان در سرزمین ما زیاد به مرحله خودکشی می رسیدند. در ماه های اخیر انگار خودکشی و خودسوزی کارگران آن  قدر زیاد شده که دیگه خودکشی دختران نوجوان را تحت الشعاع قرار داده. وقتی مردها خودکشی می کنند اغلب بلایی سر خود می آورند که قابل نجات دادن نیست.

علت اصلی سوق دادن کارگران به سوی خودکشی فقر و بی عدالتی است. علت مسایل اقتصادی است.

در مورد دختران نوجوان خودکشی ها اغلب به علت فشارهای خانواده هست. به خصوص  خشونت های کلامی و بی مهری های مادرانی که بنا به کلیشه می بایست فرشته مهربان روی زمین بوده باشند.

از هرکدام از این مادران آزارگر که بپرسید ادعا می کنند بهترین مادر روی زمین هستند و هر چه کرده اند به خاطر خود دخترشان بوده است. 

روشن و واضح هست که 

فشارهای اقتصادی کشنده ای که به کارگران وارد می شوند نتیجه بد اداره شدن کشور هست. اما نکته اینجاست بی مهری مادران به دختران نوجوان خود در جامعه ما هم نتیجه بد اداره شدن کشور و سیاست های چندین دهه ای ضد زن هست. 

در آمریکا که سیاهپوستان در فشار بوده اند والدین بدترین تنبیه های بدنی و روحی را بر فرزندان خود روا می دارند به این تصور واهی که این تنبیه ها و خشونت به نفع خود فرزند هست. ما در ایران به اون صورت اختلاف نژادی نداریم و کمابیش به لحاظ ژنتیکی یک دست هستیم.  در کشور ما زنان موقعیت سیاهپوستان را  داشته اند. در زمان های قدیم، به صورت فرهنگ بومی اما در چهل سال اخیر به صورت تحمیلی از سوی حکومت. همان الگوی رفتاری والدین سیاهپوست با فرزندان خود در آمریکا، اینجا توسط مادران علیه دختر نوجوان خود اجرا می شوند. تا کودک (دختر یا پسر) خردسال و شیرین بیان و باقیافه خوش نمک هست و از خود نظر مستقل ندارد عزیز دل خانواده هست. چه دختر چه پسر سالار خانواده می شود. اما همین که دختر در جامعه ما به سن نوجوانی و بلوغ می رسد و جوش های صورت و دماغ پف کرده زیبایی کودکی را از او می ستانند و خود نیز عقاید مستقل می یابد و ابراز می کند و احیانا کنجکاوی های جنسی می یابد، از منظر مادرش به یک دشمن تبدیل می شود که باید او را کوفت و سرجایش نشاند. جامعه هم حق را به مادر می دهد. 



به خصوص در طبقات متوسط که مادر تحت فشار اقتصادی نیست و در رفاه هست همه زور و فشارش را می ریزد سر دختر نوجوانش. مادر از طبقه مرفه در جامعه ما چندان امکان بالا بردن افق های دید خود را ندارد. در جوامع آزاد برای مادران در آن موقعیت هزار و یک راه برای بالا بردن افق های دیدی هست که باعث می شد دست از سر کچل دخترخود بردارند. مادر طبقه متوسط ایرانی ، کاری ندارد و دغدغه ای ندارد جز آن که به دختر خود گیر دهد و از همه حرکات و سکناتش ایراد بگیرد و روح و روان او را تا حد سیر شدن از زندگی خراش دهد. خیلی هم افتخار می کنند که این همه به دختران خود گیر می دهند. اگر خدای ناکرده خودکشی فرزندشان به فوت منجر شود برای خودشان معرکه هم می گیرند که من این قدر مادر خوبی بودم دایم به فرزندم گیر می دادم! دورش را هم زنانی هم تیپ خودش می گیرند واورا در حد یک قدیسه بالا می برند. هیچ گونه انتقادی نمی شه به این زنان کرد. یک عده کم فهم تر از خودشان ،از آنها بت ورای انتقادمی سازند. گاهی مادران به پسران خود هم همین طور گیر می دهند. پسرها وقتی خودکشی می کنند معمولا بی بازگشت هست. 😔

در خارج از محیط خانه هم کمتر جای امن برای نوجوانان هست. آن را هم گشت ارشاد از یک سو و ساقیان مواد مخدر (که باز نتیجه سیاست های غلط اقتصادی و فرهنگی است) خراب کرده. 

ترکیه هم در مسیر ترانزیت مواد مخدر هست اما جامعه خود ترکیه این قدر گرایش به مواد مخدر ندارد. چرا؟! برای این که جامعه ترکیه اون قدر تفریحات کم هزینه دارد که نیازی به مواد مخدر نمی بیند. ایتالیا هم همین طور. من یک کتاب تحقیقی در مورد مافیای ایتالیا خواندم. در آن هم نوشته بود که عجیب هست که ایتالیا خود بازار مصرف نیست و خود جواب داده بود که ایتالیایی ها برای خوش بودن نیاز به مواد مخدر ندارند. والله ما (مردم ایران) را هم به خودمان بگذارند و این همه به همه کارمان گیرندهند نیازی به مواد مخدر و امثال آن برای خوش بودن نخواهیم داشت!



https://www.ilna.news/بخش-کارگری-9/1235109-چرا-خودسوزی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنبش می-تو

+0 به یه ن


من به جنبش می-تو و افشاگری های جنسی خیلی خوش بین نیستم. دور می افته دست زنانی که شخصیت هیجانی-نمایشی دارند. بیخودی شلوغش می کنند. اون وقت زنانی که واقعا مورد تعرض واقع شده اند به حاشیه رانده می شوند. روند قضایی رسیدگی به جرم -هرجرمی از جمله تعرض جنسی- باید به دور از این گونه حواشی به جلو بره.
--------------
انگیزه مزاحمت ها و تعرضات جنسی

اغلب مزاحمت های خیابانی یا تعرض ها و تجاوزها ، بیش از این که ریشه جنسی داشته باشه ریشه قدرت طلبی داره. با مزاحمت خیابانی ، پسری که در اجتماع از انواع و اقسام موقعیت ها و امتیازها محروم هست می خواد بگه " من هستم! من شاه این خیابانم! دخترها از دست من در این خیابان امنیت ندارند. پس من قدرتمندم!" هدفش همینه! والا با ایجاد مزاحمت خیابانی نیاز جنسی یک جوان ارضا نخواهد شد. خودش هم بهتر از هر کس می دونه.

 از اون ور هم پیرمرد ٦٠ تا ٨٠ ساله ای که با سواستفاده از عنوان پیشکسوت و نظایر آن -که در جامعه ما برایش مقام نیمه خدایی می آره -زنان جوان را در محل کار مورد آزار و اذیت جنسی قرار می ده اون قدرها نیاز جنسی نداره که احتیاج به این جریان ها داشته باشه! می خواهد به خودش ثابت کنه که هنوز رجولیت اش چنین و چنان هست. همین طور می خواد به مردهای جوان پیام بفرسته که اوست که شیر نر غالب این قلمروست. چه آن لات جوان خیابانی چه این ‍پیشکسوت مدعی وقار و ادب اما اهل آزارجنسی، دنبال ارضای یک نیاز جنسی نیستند. دنبال تثبیت سلسله مراتب قدرت هستند.

البته پیشکسوت سالاری زمینه را برای تعرضات جنسی در محیط کار فراهم می سازد. اغلب تعرضات را همنسلان من در لوای همین پیشکسوتان انجام می دهند. پیشکسوت لاف رجولیت می زند و عمل را همنسلان من انجام می دهند. قبح زدایی از عمل و حتی با شکوه نشان دادن آن و آن گاه سفید شویی آن و حمایت از مجرم همگی در لوای پیشکسوت سالاری انجام می گیرد.

در کشورهای دیگه هم که پیشکسوت سالاری نیست باز به نوع دیگه مناسبات قدرت هست و برای تثبیت آن از تعرض جنسی سو استفاده می شه. من در چارچوب فرهنگ خودمان نوشتم. نسخه ای که من می گم به درد چارچوب فرهنگی خاورمیانه امروز می خوره نه کشورهای غربی. یاد خاطره ای افتادم. سال ۲۰۰۳ که من در استنفورد بودم کم کم زنان جرئت می یافتند این مسایل را در محیط های دانشگاهی مطرح کنند. شکایت شان هم از یک پیرمرد ارمنی بود که بعد از فروپاشی شوروی به آمریکا مهاجرت کرده بود. پیرمرد گمان کرده بود همان طوری که در منطقه ما (قفقاز هم مثل ایران هست از نظر پیشکسوت سالاری. حتی غلیظ تر!) همه کار های آزار دهنده پیرمردان چشم پوشیده می شه زنان آمریکایی هم تعرضات او را به احترام سنش نادیده می گیرند. اما این اتفاق نیافته بود. به خاطر تعرضاتش به زنان در دپارتمان از کار بیکارش کرده بودند و بیچاره- آخر عمری- به فقر و فاقه گرفتار شده بود. پیشکسوت سالاری و آسیب های آن یک موضوع فرهنگی در منطقه ماست که ارمنی و مسلمان به یک سان گرفتار آنند.

منظورم رفتارهای جنسی آزار دهنده هست که زنان را معذب می کنه. والا گاهی پسرها در جوامع بسته که روابط دختر و پسر محدود هست متلکی معصومانه و به دور از بار جنسی می پرانند که ارتباطی بگیرند.
گاهی هم انصافا طبع طنز قابل تحسینی دارند و در متلک های معصومانه شان ذوق به خرج می دهند.
پیرمردها هم گاهی نیاز عاطفی برای مصاحبت با جنس لطیف و جوان دارند. اینها را درک می کنم و حسابشان را جدا می دانم.منظورم تقبیح رفتارهای آزارگرانه جنسی بود که راهی هست برای تثبیت سلسله مراتب قدرت! اینها مسئله طبیعت انسانی (یا حیوانی) نیستند. اینها نتیجه روابط و سلسله مراتب بیمارگونه جوامع هستند. در یک کشور هم ممکنه یک محیط بیش از دیگری به آن دچار باشه. یک محیط می تواند از محیط دیگر سالم تر باشه. مثلا ممکنه بین جامعه ریاضی ایران کمتر از جامعه فیزیک ایران باشه.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Co-dependent, narcissist and iranian sage

+0 به یه ن

در مورد شخصیت خودشیفته و شخصیت وابسته، روانشناسان غربی بسیار نوشته اند. من چون در دور وبرم شخصیت خودشیفته زیاد داشتم در مورد آن مطالعه زیاد کردم تا تبدیل به شخصیت وابسته خودشیفتگان پیرامون خودم نشوم.


شخصیت خودشیفته ، وابسته خود را از هستی ساقط می کند. بازی هایی به کار می گیرد که او را بنده خود سازد. آخر سر هم ناراضی است. زندگی وابسته و خانواده اش نابود می شود. شخصیت وابسته برای خودش زندگی نمی کند. برای رضای خاطر خودشیفته زندگی می کند.


پدیده خودشیفته و وابسته در همه جای دنیا هست. طوری که آن چه که روانشناس غربی توصیف می کند مو به مو با رفتارهای خودشیفته ایرانی می خواند.


اما اینجا ما پدیده ای دیگر هم داریم که غربی ها در موردش زیاد ننوشته اند.لابد برایشان موضوعیت نداشته. اون هم پدیده نصیحگران "با نیت خوب" هست که شدیدا نگران آن هستند که "دعوا می شه آبرومون می ره!"

اونها توی گوش آدم مدام می خوانند که تو کمر خدمت خودشیفته ببند که مبادا اختلاف بیافته،



این دسته بیشتر از خودشیفته ها، آزاردهنده هستند. در مورد خودشیفته ها می دانیم که بیمارند. اما اینها بیمار هم نیستند.


راستش من فکر می کنم پدیده استبداد در کشور ما به این پدیده حکیمان ناصح هم بی ارتباط نیست. مستبدان عموما شخصیت خودشیفته دارند. حکیمان ناصح ما هم مدام بقیه را تشویق به سواری دادن به او می کنند که مبادا دعوا بشه!


من یکی حاضر نیستم به خودشیفته سواری بدهم. همینجا هم هشدار می دهم اگر کسی بیاد و بخواد به من نصیحت کنه که جلوی بهمان خود شیفته کوتاه بیایم برخوردی خوشی از من نخواهد دید! 


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل