صحبت من با نادیا در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

نادیای عزیز در ادامه صحبت من نظرات خود را در مورد گشت ارشاد بازگو کردند. می توانید با مراجعه به لینک  زید نظرات ایشان را بخوانید اما در یک مورد سئوالی مطرح نموده بودند که من می خواهم به آن بپردازم.


نظر نادیای عزیز:
«دختران امروز، مادران فردا هستند. شما فکر میکنید یک دختر عفیف و پاکدامن مادر خوبی ( منظورم از مادر خوب مادری است که دغدغه ی سلامت جسمی، روحی، تربیتی و .. فرزندانش را دارد) در آینده خواهد بود یا دختری که ولنگارانه به بحث حجاب و عفاف مینگرد و به این مسائل قیدی ندارد و بیشتر دغدغه اش در ست کردن رنگ رژ لب و سایه چشم و لاک ناخن خلاصه میشود؟ آراستگی قطعاً مورد تایید دین ما هم هست است اما حقیقتاً توجه بیش از حد به ظاهر، انسان را از مسائل مهمتر باز میدارد.»

راستش من هم بین محجبه ها مادران خوب زیاد دیده ام و هم بین غیرمحجبه ها. هم در بین کسانی که آرایش می کنند زیاد مادر خوب دیده ام هم بین کسانی که آرایش نمی کنند. آیا واقعا مادران محجبه بیش از مادران غیر محجبه مادران خوبی هستند؟! مشاهدات سرسری من چنین چیزی را نشان نمی دهد اما جواب دقیق و علمی به این سئوال، نیاز به مطالعه جامعه شناسی با معیارها و روش مندی علم جامعه شناسی دارد. جواب این سئوال چیزی نیست که من و شما از روی حدس و گمان بگوییم.
قطعا گرایش وسواس گونه به هر امری از جمله آراستگی می تواند فرد را از مسایل مهمتر نظیر وظیفه خطیر مادری  باز دارد. اما این اشکال وسواس هست نه آرایش. من کسی را نمی شناسم که تا حدی وسواس گونه به آرایش گرایش پیدا کرده باشد که مادری اش لطمه ببیند. اما  تا بخواهید افرادی را می شناسم که به خاطر گرایش وسواس گونه به اجرای دقیق احکام مربوط به نجاست و نظایر آن برای خانواده خود کلی مشکل ایجاد کرده اند.
یک موردش را هم گفتم. پیرارسال بود که مادر وسواسی که شوهرش به علت همین وسواس طلاقش داده بود فرزندش را که در خانه پدری سگی داشت مجبور کرد که از سگش جدا شود. چند روز بعد فرزند خودکشی کرد و از دنیا رفت. اتفاقا ماجرا را در همین وبلاگ هم گفتم  و شخصی همفکر نادیا به نام نگین کار آن مادر را تایید کرد.
ظاهرا قدیم ها زن وسواسی بیشتر بوده. زنها برنامه دیگری نداشتند. گیر می دادند به همین موضوع.

آسیب هایی که این گونه زنها به خانواده می زنند تنها به مسئله نجاست و پاکی باز نمی گردد. همین گیر دادن به حجاب دیگران و روابط دختر و پسرها در خیابان یا موسیقی و احیانا رقص در رستوران ها هم برای خانواده این گونه زنها مشکل ساز هست. حتی اگر خانواده همگی با او در مورد اصل ماجرا همعقیده باشند تذکراتی که این خانم ها به سبک گشت ارشاد به دیگران می دهند برای شوهران اغلب سنتی شان (که بنا به سنتی بودن می خواهند مردمدار باشند) نوعی کابوس هست! شوهرهاشون خیلی شرمنده می شوند وقتی خانم شان در رستوران و خیابان با دیگران سر حجاب و موسیقی و ..... پرخاش می کنند. ظاهرا برای مردهای سنتی که خیلی در قید مردمداری هستند این کار خانم های مکتبی بسیار سنگین می آید. ترجیح می دهند عطای بیرون رفتن با خانواده را به لقایش ببخشند تا از این برخوردها در جلوی آنها پیش نیاید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]