آبروداری به سبک والدین آذربایجانی!

+0 به یه ن

در بین ترک های همه جای دنیا از جمله آذربایجان از قدیم یک رسمی بوده که وقتی دختر پسری همدیگر را دوست داشتند اما ریش سپیدان طایفه مخالفت می کردند دختر وپسر با هم فرار می کردند و پنهانی ازدواج می کردند. بعدش هم طایفه در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفتند و مجبور بودند قبول کنند. یک سری ملودرام ها داشته. بسته به میزان خودخواهی و لجبازی ریش سپیدان دختر و پسر را کتک می زدند بعد هم یک عده واسطه می شدند و می خواستند آشتی برقرار کنند و به دختر و پسر می گفتند دست فلانی را ببوسید و…. اما معمولا در عاقبت ختم به خیر می شده. 

همین الان هم اگر در شهرهای آذربایجان بگردید افراد بالای ٥٠-٦٠ سال زیادی خواهید یافت که به همین سبک عروسی کرده اند.

خیلی هم افتخار می کنند که مقهور "قسمت" و نظایر آن نشده اند و جرئت به خرج داده اند که خواست خود را به کرسی بنشانند.


حالا دیگه در آذربایجان جامعه ما چندان طایفه ای نیست. قدرت ریش سپیدان بر جوانان اون قدرها زیاد نیست. اما هنوز زیاد اتفاق می افتد که دختر و پسری خلاف میل والدین و در سن پایین مایل به ازدواج باهم  باشند. در مناطق روستایی و یا حاشیه شهری این دلدادگی و اصرار بر ازدواج در سنین دبیرستان هم رخ می دهد. معمولا هم اون قدر در کار خود مصر می شوند که خواست خود را به کرسی می نشانند.در منطقه ما ، کلا افراد به این سادگی ها برنامه ها ی خود را وا نمی دهند. به عشق و عاشقی که برسد که دیگه اصلا دست بر نمی دارند.


نکته ام این هست که بعدها والدین این زوج ها پیش در و همسایه چنین وانمود می کنند که خود آنها مصر بر ازدواج زودهنگام فرزندشان بوده اند. مخصوصا والدین دختر چنین وانمود می کنند. می ترسند اگر در و همسایه بو ببرد که دختر خود با پسری آشنا شده و اصرار بر ازدواج کرده ، عفت و نجابت دخترشان را زیر سئوال ببرند و برایش حرف درست کنند. در نتیجه همه ملامت ها را به جان می خرند وترجیح می دهند این و آن آنها را به خاطر اجبار فرزندشان به ازدواج در سنین کم ملامت کنند تا این که به دخترشان انگ  زده شود که سر وگوشش می جنبد.


همین موضوع گاه  در مورد دخترانی که مردود می شوند و نمی توانند ادامه تحصیل کنند هم پیش می آید. پدر برای محافظت دخترش از فضولی های بقیه به همسر خود می سپارد که به بقیه بگوید که اگر کسی در مورد ادامه تحصیل دخترشان پرسید بگوید من اجازه ندادم! این طوری دخترشان را از تحقیر در و همسایه محافظت می کنند.


من وقتی می شنوم که فلان پدر نذاشت دخترش ادامه تحصیل دهد یا فلان مادر زود دخترش را شوهر داد  سریع نمی پرم که آن مادر یا پدر راتخطئه کنم. به جایش راهکاری می دهم که دخترشان -علی رغم تمام اتفاقات موجود به سوی تحصیل بازگردد.

این اتفاق  برای خواهر یکی از مددجویان من افتاد. من اصلا مادر را سرزنش نکردم چون حدس زدم واقعیت قضیه چه بوده است. به روی خودم هم نیاوردم که فهمیده ام! خوشبختانه بعد یک سال ، نوعروس به درس و مشقش بازگشت. خوشبختانه داماد هم او را به این کار تشویق می نمود.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]