+0 به یه ن
یک سری از آذربایجانی ها که به تهران و شهرهای اطراف آن مهاجرت کرده اند هویت خود را صبح تا شب با خنداندن و مدح گفتن تعریف کرده اند و از این طریق هم در جامعه تهران کمابیش محبوب شده اند و امتیازاتی هم کسب نموده اند. البته محبوبیت شان از حد و حدود یک ندیم یا ندیمه، شبیه همان شخصیت «جان نثار» در فیلم برره بالاتر نمی رود.
(یک عده به من می گفتند چرا پس ما ترک ها از دست مهران مدیری به خاطر شخصیت جان نثار عصبانی نمی شویم؟! برای این که متاسفانه می بینیم حق گفته. آینه ،چون نقش تو بنمود راست. خود شکن آیینه شکست خطاست. ما وقتی عصبانی می شویم و واکنش نشان می دهیم که ناحق گفته شود.)
جان نثاران دنیای واقعی در روز های معمولی، صبح تا شب جوک ترکی برای خوشامد مخاطبان غیر ترک شان می گویند. بعدش هم برای این که به زعم خود دهان ترک های حاضر در مجلس را ببندند اضافه می کنم «من خودم هم ترکم هااااااااا!»
در روزهایی که اتفاقات خاصی می افتد -نظیر این روزها که جنگ قره باغ در جریان هست و درصد بالایی از ترک های ایران هم اتفاقات قره باغ را با حساسیت زیاد دنبال می کنند - آن جان نثاران خود را به دوستان فارس شان به عنوان کارشناس مسایل ترک های ایران و آذربایجان معرفی می کنند بی آن که اطلاعات کافی داشته باشند.
لابد داستان ندیم پادشاه و اظهارنظرهایش در مورد بادمجان را به روایت عبید زاکانی شنیده اید: «من ندیم توام نه ندیم بادمجان. چیزی گویم که تو را خوش آید ، نه بادمجان را .»
این جان نثاران مقیم تهران هم خود را موظف می دانند چیزی گویند که مخاطب فارس با گرایش پان ایرانیستی را خوش آید تا ازشان امتیازاتی بگیرند. (افراد با گرایش پان ایرانیستی هرچند به طور رسمی قدرت در ایران ندارند اما در شوراهای گوناگون پراکنده اند و در تصمیم گیری برای اعطای انواع و اقسام امتیازها جان نثارانی را که حرف های باب طبع آن گویند مورد تفقدویژه قرار می دهند.)
بررسی یک پدیده اجتماعی در ردیف پشتیبانی به این گستردگی از مردم قره باغ در میان ترک های ایران نیازمند بررسی دقیق و جامع تاریخی و جامعه شناسانه و انسان شناسانه هست. من خودم علم آن را ندارم که چنین بررسی ای بکنم برای همین سکوت می نمایم.
جان نثاران محبوب جامعه تهران به طریق اولی چنین علم و دانش - و نیز قدرت تحلیلی- ندارند. می بینم حتی برخی از چهره های سرشناس فعال سیاسی با گرایش ملی هم-که من برایشان احترام قایل بودم و هستم- این روزها دارند بر اساس همین حرف های جان نثاران در مورد وقایع اخیر اظهار نظر می نمایند.
متاسفم که با اظهارنظر های نسنجیده دارند اعتبار چندین و چند ساله خود را در میان بخش قابل توجهی از مردم ایران از دست می دهند.
نکنید این کارها را! وقتی بادی به غبغب می اندازید و دست بالا با لحن ملامتگرانه توام با «من می فهمم تو نمی فهمی» اظهار نظر می کنید نادانسته دارید به تفرقه ها دامن می زنید! دامنه حساسیت به مسئله قره باغ در میان ترک های ایران گسترده تر از آن است که شما بتوانید با چند جمله کلیشه ای و نسبت دادن آن به چند کانال تلویزیونی در آن سوی آبها به تحلیل درستی از آن برسید. در میان کسانی که الان در پشتیبانی از مردم قره باغ موضع می گیرند همه جور آدم هست: پیر وجوان، فقیر و غنی، مرد و زن (البته مردها بیشتر از خاک می گویند ولی زن ها بیشتر از خشونتی که در درگیری قبلی (سال های ۸۸ تا ۹۴) قره باغ علیه زنان و کودکان قره باغ شد) ، عامی و عالم، سفر کرده و سفر ناکرده، خاکی و کلاس بالا، خوشبین و بدبین، مذهبی و غیر مذهبی، حزب اللهی و منتقد سیاسی و......
این روزها کسانی دارند در این باره می نویسند که من قبلا فکر می کردم غیر از مسایل شخصی خود و مد و پز به چیز دیگری نمی اندیشند! خیلی از آشناهای قدیمی را این روزها از نو شناختم!
گیریم همان طور که برخی فعالان سیاسی با گرایش پان ایرانیستی می گویند، این پدیده در نتیجه تاثیر آن کانال ها بوده. پس چرا کانال های دیگر (چه در داخل ایران و چه در آن سوی آبها) در این ۳۰-۴۰ سال روی این بخش از شهروندان ایران تاثیر نتوانسته بذارد؟
وقتی پدیده را نمی شناسید و بر اساس حرف جان نثاران بر می گردید اظهار نظر هایی می کنید متاسفانه گسل های موجود را عمق می بخشید. جان نثاران را نگه دارید که در مجالس تان جوک بگویند و شما را بخندانند. اما دیگه از شان توقع این که تحلیل جامعه شناسی کنند نداشته باشید.
پی نوشت: من در مورد خود درگیری فعلی قره باغ موضعی ندارم چون که اطلاعاتم از جنبه های مختلف قضیه آن قدر زیاد نیست که بخواهم موضعی اتخاذ نمایم. به اخبار و..... هم زیاد اطمینان نمی کنم چون نمی دانم کدام قسمت حقیقت هست کدام قسمت پروپاگاندا. فقط این را می خواهم بگویم که حساسیت به مسئله در میان ترک های ایران بسی دامنه دار تر و عمیق تر از آن هست که برخی در تهران گمان می کنند. اگر ایران را دوست دارید، اظهار نظر نسنجیده ای نکنید که به عمیق تر شدن گسل ها بیانجامد.
پی نوشت دوم: ای کاش فعالان سیاسی و اجتماعی منسوب به جریان های مختلف چند مشاور جامعه شناس درست و حسابی داشته باشند که کارشناس مسایل قومی اقوام گوناگون باشند تا در این موارد به آرای آنها مراجعه کنند نه آرای چند نفر «جان نثار» دور و برشان. متاسفانه نه تنها چنین کارشناسانی ندارند لزومش را هم حس نمی کنند! خیال می کنند با مشورت با چند جان نثار دور وبر خود و بعد با لحنی ملامتگرانه و دست بالا می توانند این قبیل مسایل را رتق و فتق کنند. اگر هم نتوانستند، عموما قهر و خشونت را برای مقابله با
حرکت هایی که در دنیای خودشان (که به مدد جان نثار ان در این بعد بسیار محدود نگاه داشته شده) تجویز می کنند. نمی شه که از یک طرف دم از حقوق بشر زد و از طرف دیگر در مقابل این قبیل جریان هایی که باب طبع ما نیست تنها قهر و خشونت را تجویز کرد. در این موارد دم خروس می زنه بیرون. همین هست که قدرتی پیدا نمی کنند: آه اگر آه من و ناله اگر ناله توست، آن چه البته به جایی نرسد فریاد هست!
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو