پذیرش از دانشگاه های آن سوی آب ها- قسمت دوم

+0 به یه ن

این مطلب ادامه نوشته قبلی ام هست.

۱) اگر قصد مهاجرت به خارج دارید پل های پشت سرتان را خراب نکنید. ماندن در خارج را برای خودتان یک مسئله هویتی -حیثیتی ننمایید. شاید ۵ سال دیگه وضع ایران بهبود یابد و از طرف دیگر روحیه شما ایجاب کند که بخواهید باز گردید. دلیل ندارد از الان برای خودتان یک خط قرمز پررنگ بکشید که هرگز برنخواهم گشت. این خط قرمز پررنگ فشار روحی زیاد و بی فایده ای در آن سوی آب ها بر شما می گذارد.
۲) دارید می روید خارج؟ بسیار هم خوب! اما هیچ دلیلی ندارد برای توجیه مهاجرت تان به خارج بدی های ایران را پررنگ تر از آن چه واقعا هستند جلوه دهید و خوبی های آن را نادیده بیانگارید. جنگیدن با ایران در ذهن تان انرژی بسیاری از شما خواهد گرفت که عملا از خارج هم نخواهید توانست استفاده لازم را ببرید. کمتر کسی این روزها شما را به خاطر تصمیم به مهاجرت سرزنش می کند. بنابراین هیچ لازم نیست برای توجیه این تصمیم خود صبح تا شب در ذهن خود یا به همراه سایر ایرانیان، کاستی های ایران و یا ایرانی را مرور کنید. به جای این مرور فکرتان را بدهید که با فرهنگ کشور میزبان بهتر آشنا شوید.
۳)  خود را از لحاظ فکری و فرهنگی  آماده کنید که دوستان بسیاری در میان مردم کشور میزبان بیابید. دوستی هایی عمیق بر اساس «مرام». از ایرانیان مقیم خارج زیاد می شنویم که «مرام» داشتن را تحقیر می کنند و آن را دلخوش-کنک پیرپاتال های بی عرضه  نسل های گذشته در کشوری عقب مانده و بی قانون چون ایران می دانند. بادی به غبغب می اندازند و می گویند در کشورهای پیشرفته ای نظیراین کشور که من به آن مهاجرت کرده ام قانون هست که همه چیز را تعیین می کند، «مرام» کیلو چند است؟
خوب! این حرفشان نشان می دهد هنوز به معنای واقعی جزو جریان غالب کشور میزبان نشده اند. هنوز حاشیه نشین این فرهنگ هستند. بذارید یک مثال بزنم. حتما از ایرانیان مقیم آمریکا شنیده اید که با شیفتگی تمام از این که به خاطر یک زمین خوردن ساده می توان این و آن را تحت تعقیب قانونی قرار داد و تیغ زد صحبت می کنند. وکیلان ایرانی در آمریکا متخصص این قبیل کارها هستند. بله! قانون این کاررا میسر می کند اما
نکته اینجاست که مردم محترم  خود آمریکا این قبیل  تیغ زدن ها را غربتی بازی و بی مروتی می دانند.  کمابیش شبیه به اجرا گذاشتن مهریه در ایران. قانون چنین اجازه ای می دهد اما ما معمولا این کار را  دون شان می دانیم.

هرکشوری که رفتید دوستان اهل آن کشور بیابید. دوستانی بر اساس مرام. با توجه به ایرانی بودن تان انواع و اقسام موانع بانکی و حقوقی برایتان خواهد بود. دوستان با مرام محلی تان راه هایی بر اساس اعتماد متقابل جلویتان می گذارند که مشکلات شما حل شود. هرگز به اعتماد آنها خیانت نکنید و شما هم بر اساس مرام در سختی ها یار و یاور آنها باشید.  با دوستان با مرامتان دو دوتا چهار نکنید.

۴) در اخبار اسم ایران زیاد می آید. از سر دلسوزی دوستان با مرام تان مرتب حال خانواده شما در ایران را خواهند پرسید. از ایران بدنگویید. درددل نکنید. سعی کنید زودتر بحث را جمع کنید. بگید حالشان خوبه و حرف را تمام کنید.
اگر در مورد مسایل فرهنگی و هنری و غذا و.... پرسیدند اون وقت با آب و تاب جواب دهید. از مشکلات ایران نگویید.

۵) در ارتباط با جمع های ایرانی مقیم خارج احتیاط کنید. اغلب جمع های بسته و کوچکی  هستند با آسیب های مربوط به جمع های بسته و کوچک و البته پر ادعا.اگر خیلی اشتیاق داشته باشید که مورد تایید آنها قرار بگیرید چندی نخواهد گذشت که در خواهید یافت دارند برای مسایل کوچک و بزرگ زندگی شما تصمیم می گیرند و تعیین تکلیف می کنند. از این که به ایران بازگردید یا نه  تا این که سایز میز ناهارخوری تان چه اندازه قرار است باشد. به لحاظ کنترل و دخالت قابل مقایسه هستند با خانواده های سوپر سنتی ایرانی، نظیر آن چه که  در سریال «پدرسالار» با بازی به یادماندنی زنده یاد کشاورز دیده ایم. اما تشابه همینجا تمام می شود. از جمع های ایرانی مقیم خارج خیلی انتظار حمایت نداشته باشید. خانواده سنتی ایران  معمولا در ازای دخالت و تعیین تکلیف همه گونه حمایت مالی و عاطفی و .... هم به پای آدم می ریزند.  زر هم دارند زور هم دارند. اما در میان جمع های ایرانی مقیم خارج از این خبرها نیست. از سمت آنها خبری از زر نیست و زور خالی است!
در جمع های ایرانی های مقیم خارج زیاد از فرهنگ ایرانی ایراد گرفته می شود. اما مشاهده من این هست که همان ایرادهایی را که به ایرانیان می گیرند خود به طور غلیظ تر دارند. مثلا اگر در ایران مهمان دعوت کنید به طور متوسط مهمان ها نیم ساعت دیرتر سر می رسند. اما اگر در خارج از میان ایرانیان مقیم خارج مهمان دعوت کنید یک ساعت و نیم دیرتر تشریف می آورند. 
خیلی روی قضاوت های آنها چه در مورد مردم کشور میزبان چه در مورد مردم ایران -و به طور اولی در مورد چینی ها و هندی ها و سایر مهاجران- حساب نکنید. اغلب بایاس دارند. شما مشاهده خود را بکنید و ارزیابی خودتان را داشته باشید. از فرصت استفاده کنید و مردم کشور های دیگر را دست اول بهتر بشناسید نه از پشت عینکی که آنها بر چشم شما می زنند.

در میان ایرانیان مقیم آمریکا، مسایل و اختلافات قومیتی را هم پررنگ تر از داخل ایران یافته ام. در خود تهران خیلی بعید هست که یک خانم یا یک دختر ترک در جمع های خانوادگی یا در جمع های زنانه توهین قومیتی بشنود. من در این همه سال که در تهران زندگی کرده ام تنها دو مورد از زبان همجنسان خودم توهین قومیتی شنیده ام (هر دو مورد هم در زمان المپیاد و از زبان دو نفر از مسئولان زن در کمپ المپیاد بود که  هرچند سنی از آنها گذشته بود، بفهمی نفهمی خیلی دوست داشتند خود را در دل  نوجوان پسر المپیادی به عنوان یک زن باحال جا کنند! مسخره و تحقیر من هم یکی از ابزارشان بود تا دل اون پسرک هایی را که تازه پشت لبشان سبز شده بود، به دست آورند.) در جمع های خانوادگی یا در جمع همکلاسی های دختر یک مورد هم در تهران توهین نشنیده ام. از زبان همکلاسی ها و همکاران و استادان مرد فت و فراوان شنیده ام اما از زنان تهرانی -جزآن دو مورد که   هر دو  افتخار می کردند که یه پا مرد هستند- خیر.
در بین جمع  ایرانیان مقیم آمریکا این مسایل قومی چنان رنگین هست که حتی از زبان دخترها و زنان هم به وفور می شنوید. فکر کنم به خاطر تناقض عمیقی باشد که در ذهن شان هست. از یک طرف خود را آریایی اصیل با تمدن ۲۵۰۰ ساله می پندارند. از طرف دیگر می بینند در عمل  در دنیای امروز به عنوان ایرانی در آخرین اولویت قرار دارند. می خواهند کاسه و کوزه را برسر کسی بشکنند. تقصیر عقب ماندگی تاریخی خود را گردن ترک و عرب می اندازند. 
با آنها دهن به دهن نذارید. بذارید در جمع بسته خودشان با توهمات خودشان مشغول باشند. وقت عزیز خود را صرف شناخت فرهنگ کشور میزبان کنید و از آنها اصول زندگی پسا مدرن را بیاموزید. 

در مورد تصمیم به بازگشت به ایران هم نذاریداونها تعیین کننده باشند. چه مستقیم چه غیر مستقیم. به طور مستقیم : اون قدر تبلیغ می کنند که هر که به ایران باز گردد شکست خورده و loserهست که کسانی که بر اساس حرف مردم خیلی اهمیت می دهند تصمیم می گیرند به هر قیمت که شده در خارج بمانند.
به طور غیر مستقیم: شایدخود آدم با مشاهده این جمع به خود بگوید من که تحمل ده بیست نفر از این ایرانی ها را ندارم چه طور برگردم به میان هشتاد و چند میلیون ایرانی.  به شما اطمینان می دهم اون قبیل جمع ها معرف میانگین ایران نیستند. خاصیت های خوب ایرانی را (نظیر همان مرام) تحقیرکرده اند و کنار گذاشته اند. خاصیت های بد ایرانی را (نظیر دخالت، وقت نشناسی، بد رانندگی کردن و.....) در خود تقویت هم نموده اند. شما در میان هشتاد میلیون ایرانی خیلی راحت افراد مورد پسند خواهید یافت تا در بین آن جمع بیست سی نفره.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]