ما و همسایگان شمالی مان (جمهوری آذربایجان و ارمنستان)

+0 به یه ن

 

چندی پیش نوشته ای با عنوان «برداشت من از یک جنگ ویرانگر» در مورد درگیری های جمهوری آذربایجان و ارمنستان داشتم. در بخش نظرات  نوشته  قبلی ام هم بحث مفصلی در این باره شد که در زیر  اهم آن را باز نشر می دهم:

 جنگی که بین ارمنستان و آذربایجان شد و سوگیری عجیب و غریب ایران در ماجرا قصه طولانی ای داره که با این ساده سازی ها حق مطلب ادا نمی شه.
چیزی که در روایتهای معمول مغفول واقع می شه نقش ائلچی بی هست. رئیس جمهور وقت آذربایجان!

عملا در بحبوبحه جنگ که ایران داشت تصمیم می گرفت چه سو گیری کند ائلچی بی مواضع شدید علیه حکومت ایران گرفت. سوگیری ایران نتیجه آن بود.
همزمان ایران از نخجوان که آن زمان حیدر علی اف آن را اداره می کرد خیلی حمایت کرد.

همچنین ایران برای پناهجویان جنگ هم خوب خرج کرد.

اینجا کل ماجرا به تفصیل توضیح داده می شود

https://www.mepc.org/journal/iran-and-caucusus

در اول مقاله نوشته ایران با تاجیکستان رابطه خوبی دارد. مقاله اندکی قدیمی است.
چند سالی است تاجیکستان هم به حکومت ایران ناز می کندوفخر می فروشد.
اون زمان ایران برای بوسنی هم خودش را هلاک کرد بوسنیایی ها هم کمک ها را گرفتند و بعد به ما فخر فروختند.

باز دم جمهوری آذربایجان گرم که از اول موضع خود را در برابر ایران روشن گفت. در مجموع هیچ کدام از این کشور ها که می خواهند پولدار شوند رابطه با آمریکا را نمی ذارند با ایران رابطه بگیرند.
ائلچی بی از بقیه شان صادق تر و یکروتر بود.
در هر حال الان وضع مالی باکو عالی است و به ما به صورت خواهر برادرهاى فقیرش نگاه می کند.

بهتره به فکر آینده خودمان باشیم و غصه اونها را کمتر بخوریم.
خودمان برای غصه تر بیشتر سوژه داریم.

ائلچی-بی آدم کم سوادی نبود. اسلام سیاسی را خوب می شناخت. دانش کافی داشت. در اون بحبوحه جنگ با ارمنستان که به کمک ایران احتیاج داشتند باز هم ترجیح داد به  ایران نزدیک نشود ولو این که به قیمت سنگین برایشان تمام شود.
چون می دانست کمک ایران به معنای گسترش ایدئولوژی دینی و اسلام سیاسی در آذربایجان و احساسات ضدآمریکایی خواهد بود.
اگر این اتفاق می افتاد آذربایجان در دهه های اخیر نمی توانست این قدر  پولدار شود. می شد مثل خود ایران. آمریکا نمی ذاشت نفت خود را بفروشد.

بعد از ائلچی بی حیدراف ها که سیاست ورزتر بودند خواستند با همه کشور ها روابط خوب داشته باشند. اما آمریکا سر معاهدات نفتی فشار می آورد که آذربایجان نباید با ایران روابط حسنه داشته باشد. آذربایجانیها هم دیدند زور آمریکا زیاده. در معاهدات مربوط به نفت ایران را کنار گذاشتند. ایران هم از روی قهر به ارمنستان نزدیک شد. ارمنستان چون نفت نداشت برای آمریکا اون قدر اهمیت نداشت که فشار بیاورد.

ابعاد کشتار هایی که ما در منطقه خودمان (شرق دریاچه وان) در صد یا صد وپنجاه سال اخیر (به جز جنگ تحمیلی ۸ ساله با عراق) داشته ایم از مرتبه کمتر ازچند هزار نفر است. درسته که کشتن یک نفر آدم بیگناه هم خیلی زیاد هست اما توجه داشته باشید که کشتار هایی که در اروپا در هرکدام از نبرد ها شده از چند صد هزار نفر بیشتر بوده.
با این حال اروپایی ها الان با هم همکاری می کنند. والله آدم های نجیب تر و با گذشت تر از ما هم نیستند اما بالاخره بعد از این هم کشتار به این نتیجه رسیده اند که اگر نجگند و همکاری کنند بیشتر سود می کنند.
اگر آنها توانستند که به ثبات برسند ما هم می توانیم به شرط این که از منظر درست بنگریم.
از منظر برآورده شدن منافع در سایه همکاری.

اینجا لیست کامل کشتار هایی که در آذربایجان (شمال ارس) از اول قرن نوزدهم تا کنون شده آمده است:

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_massacres_in_Azerbaijan

 به طور متناوب چند ده نفر تا چند صد نفر از همدیگر (در مواردی که کشتار توسط روس ها انجام گرفته چند هزار نفر) کشته اند.
جای تاسفه. ای کاش اختلاف ها را کنار بگذارند و بعد از این همکاری کنند تا آینده ای بهتر بسازند. ای کاش ما به عنوان همسایه بتوانیم نقش میانجی برای حل اختلافات را ایفا کنیم و ثوابی ببریم. 
میانجی گری برای حل اختلافات همسایه ها  کار خداپسندانه ای است.

ما یک همکار گرجی (فیزیکدان) داریم که در زمان فراغتش کلاس های یوگا می گذارد. دوره هایی بین المللی برای مردم قفقاز هم برگزار کرده. تعریف می کرد که هم از آذربایجان و هم از ارمنستان در این دوره های یوگا شرکت می کنند. اول دوره در اثر تبلیغاتی که تلویزیون های دولتی خود گرفته اند گمان می کنند قوم دیگر هیولاست. آخر دوره که شناخت نسبت به هم پیدا می کنند دوستان صمیمی و یکدل می شوند.


بیشترین کشتار درگیری های سال ۹۲ میلادی در خوجالی بوده که قربانیان اغلب زنان و دختران جوان ترک اهل روستا بودند. ۶۱۳ نفر از تورک ها به دست عده ای از قوم ارمنی کشته شدند. (تاکید می کنم عده ای از قوم ارمنی چون فکر نمی کنم این کشتار مورد تایید درصد بزرگی از ارمنی ها بوده باشد. احتمالا زنان ایروان اگر می دانستند مانع می شدند.) اندکی بعد هم در یک واقعه دیگر ۴۰ نفر از ارمنی ها کشته شدند (قطعا اگر مادران باکویی خبر داشتند مانع می شدند).

از آن زمان تا به امروز دستگاه های تبلیغاتی هر دو کشور سعی کرده اند که نسبت به مردم کشور همسایه کینه به وجود آورند.
آذربایجانی ها آدم های کینه ای نیستند. ما آدم های ساده ای هستیم. خیلی وقت ها از سادگی مان سو استفاده می شود و به ما ضربه زده می شود. ما هم بلافاصله عصبانی می شویم و با همان سادگی عصبانیت مان را نشان می دهیم. بدخواهانمان هم از عصبانیت مان فیلم می گیرند و تصویر منفی از ما مخابره می کنند. اما واقعیت این هست که به خودمان باشد اندکی بعد هر بدی که به ما شده را فراموش می کنیم. اهل این که کینه به دل بگیریم و نقشه انتقام بکشیم نیستیم. بعد از ظلمی که به ما شده (که خیلی هم شده از بس ساده و یکرنگ بوده ایم) اندکی بعد خود را با یک برنامه  و پروژه جدید مشغول کرده ایم و یادمان رفته که به ما ظلم شده.
اگر مردم آذربایجان به حال خود گذاشته می شدند واقعه خوجالی هم فراموش می شد. اما دستگاه تبلیغاتی دولت باکو مبالغ زیادی برای این صرف کرده که خوجالی فراموش نشود. تا جایی که حتی در بین ترک های آذربایجان خودمان هم فراموش نشده.
در این نوع کینه ورزی های قومی معمولا زنها هستند که قربانی می شوند اما زنها معمولا زودتر هم فراموش می کنند . چون می خواهند محیط آرامی برای نسل بعدی فراهم کنند. زنها معمولا خوب می فهمند که انتقام راه حل نیست.
می گویند همان طوری که من برای بزرگ کردن بچه ام سختی کشیده ام و نمی خواهم او را ازدست دهم زنان قوم دیگر هم برای بچه هایشان زحمت کشیده اند.
مقوله کینه و خشونت و انتقام جویی قومی مقوله ای بیشتر مردانه است.

در اثر تبلیغاتی که دولت باکو کرده همین آذربایجان خودمان هم مردان زیادی هست که مدام به ماجرای خوجالی اشاره دارند و چون نمی توانند و دست شان نمی رسد که عاملین را به مجازات برسانند حس منفی نسبت به زندگی پیدا می کنند. حتی مردانی که سالها بعد از واقعه به دنیا آمده اند!
حدود سی سال پیش ۶۱۳ (اغلب زنان) به آن صورت فجیع کشته شده اند. بسیار جای تاسف هست ! علی الاصول عاملان و آمران را باید محاکمه کرد و به مجازات رساند. )اما سر این موضوع نباید جنگ قومی راه انداخت و موضوع را کش داد. باید امکان مراوده دو قوم را فراهم آورد تا در عمل ببینند که هر دو انسانند و دلیلی ندارد نسبت به هم نفرت داشته باشند.

فکر کنم آمار بگیریم می بینیم تعداد کشته شدگان در تصادفات بزرگراه شهید کسایی تبریز در این سی سال از تعداد قربانیان خوجالی بیشتر بوده. می دانم مقایسه بیربطی است. اما شما که از سر غیرت این همه غصه قربانیان خوجالی را می خورید و از این که کاری نمی توانید بکنید افسرده می شوید فکری به حال قربانیان تصادفات بکنید. همین همزبانان و همجنسان شما هستند که بدون توجه به جان انسان ها دیوانه وار در اتوبان ها رانندگی می کنند و می زنند زن و بچه ها را در تصادفات رانندگی می کشند. قربانیان این تصادفات آدم نیستند؟! «ناموس» نیستند؟! اگر خیلی دلتان برای کشته شدن بیگناهان می سوزد یک کمپین درست رانندگی کردن راه بیاندازید.

نکته مهم دیگه این که قره باغ جزو خاک آذربایجان هست و مجامع بین المللی هم این را به رسمیت می شناسند.
خوشبختانه باکو در این مورد به لحاظ حقوق بین الملل دست بالا داره و در نتیجه اگر از روال و راه درستش وارد بشه می تونه حرفش را به کرسی بنشاند.
الان هم که ماشاالله وضع مالی باکو عالی است . می تونه بهترین وکلای دنیا را که حقوق بین الملل را مثل کف دستشان می شناسند به خدمت بگیره و از راهش حق خود را استیفا کنه.
(یادمان باشه شادروان مصدق که خود حقوق خوانده بود از همین راه حق ایران بر نفت اش را به دست آورد. اون هم زمانی که  ایران هنوز کشور بسیار فقیری بود. اون هم نه در برابر یک کشور ضعیف مثل ارمنستان بلکه جلوی غول استعمار انگلیس!)

باور کنید یک تیم ده بیست نفره از وکلای کارکشته بین المللی بیشتر به کار آزادسازی قره باغ می آیند تا صدها هزار پسر جوان و نوجوان در تبریز و اردبیل که از حقوق بین الملل هیچ نمی دانند و فقط از روی احساسات و غیرت شعار می دهند.

هر چی این مسئله قره باغ را به اختلاف قومی بکشانند حل آن دشوارتر می شود.
فرض کنید همسایه تان آمده و پارکینگ شما را غصب کرده و با زبان خوش و دوستانه هم پس نمی ده؟! شما چه می کنید؟ اگر آدم عاقل و دانایی باشید بدون این که زیاد سر وصدا کنید و روح و روان فرزندان خود را با این سر وصدا بیشتر بیازارید یک وکیل می گیرید و شکایت می کنید. وقتی حق صد در صد با شماست استیفا ی حق به روش قانونی ناممکن نیست! اما اگر این وسط دعوا هم دربگیره یکی بزنه دماغ این یکی را بشکنه اون یکی سر این یکی را بشکنه دیگه حل مسئله با دادگاه هم راحت نخواهد بود. دیگه هر دو طرف ضربه دیده اند وبرای دادگاه هم روشن نخواهد بود کدام یک بیشتر حق دارد.

این وسط هم اعصاب ها خرد می شود و از کار و زندگی می مانند. کل محله درگیر دعوا می شوند.




اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]