تا چند وقت پیش نماینده های مجلس از آذربایجان شرقی و غربی طرح انتقال آب از رود ارس به دریاچه ی اورمیه را مطرح می كردند كه البته نماینده های استان اردبیل موافق نبودند. در طرحی كه وزارت نیرو برای نجات دریاچه ی اورمیه در نظر دارد انتقال آب از حوضه ی دیگر مد نظر نیست. صحبت از رها سازی آب پشت سدها و تغییر الگوی كشاورزی با همكاری كشاورزهاست. از تابناك نقل می كنم:
باقرزاده كریمی علاج دریاچه ارومیه را در اجرای برنامههای اولویتدار نظیرلایروبی كانالهای منتهی به دریاچه، مدیریت منابع آب حوزه، تغییر الگوی كشت، تغییر و بالا بردن راندمان آبیاری با اختصاص بودجه مناسب، محدود كردن چاههای غیرمجاز حاشیه دریاچه و رهاسازی آب در كنار اجرای این طرحها به عنوان پازلی است كه باید به اجرا درآید تا در كوتاه مدت بتواند تا حدودی وضعیت دریاچه را از بحران نجات دهد.
این حرف ها خیلی عملی تر به نظر می رسد تا انتقال آب از رود ارس ! كارشناسان محیط زیست هم همین را می گویند. اما نكته در آن است كه آیا كشاورزان همكاری لازم را خواهند كرد یا نه. بسته به آن است كه موضوع چگونه برای آنها تبیین شود. فكر نمی كنم از مسئولانی كه با رای منصوب می شود خیلی بشود انتظار داشت كه در این تبیین كمك بكنند. با خودشان می گویند :"اگر من بروم و بگویم برای نجات دریاچه باید چاه های غیر مجاز را ببندید نامحبوب می شوم و رای نمی آورم. مردم می گویند پس اگر ما قرار است چاه ها را ببندیم تو این وسط چه كاره ای!" من در این چهار سال اظهارات نمایندگان آذربایجان را در مورد نجات دریاچه دنبال كرده ام. حس كرده ام آن چه كه برای اغلب شان (البته نه همه ی آنها) مهم تر از نجات دریاچه هست "مرد اول" و "قهرمان نجات دریاچه" ظاهر شدن است. در شهرهای كوچك تر هم ظاهرا خیلی برایشان مهم هست كه بگویند جایی كه نمایندگان تبریز ساكت بودند ما رفتیم و قهرمانانه و جانانه كوشیدیم!! از قرار معلوم گفتن این حرف مهمتر از این است كه این دفاع قهرمانانه و جانانه شان به نجات دریاچه بیانجامد یا برعكس حساسیت منفی ایجاد كند كه كار را سخت تر نماید.
هركسی با اندكی تجربه می داند كه تصمیم سازی های مهم سازنده معمولا با جنجال راه انداختن حاصل نمی شوند. باید مستدل و با راه و رسم درست كلامی وارد شد. این چیزها هم زیاد در جراید بازتاب ندارد! آن قدر هیجان ندارد كه تیتر اول خبرگزاری ها شود!
ببینید! اگر مسئولان مربوطه از راه درست برای تبیین موضوع با كشاورزان وارد شوند آنها می پذیرند و همكاری می كنند. كشاورزان و دامداران سراسر ایران كه شامل مناطقی بسیار محروم تر و كم سوادتر از حاشیه ی دریاچه ی اورمیه می شود در مسایل جنجالی تر و تابو تر از این با مسئولین مربوطه در اموری كه به ظاهر مخالف فرهنگشان و سود آنی شان بود برای سود دراز مدت همكاری كرده اند. به خصوص درمسایل مربوط به بهداشت و درمان. پیشرفت در این زمینه ها از زمان اتمام جنگ تا كنون تحسین بر انگیز و چشم گیر است. افرادی مانند دكتر پیله رودی كه چندی پیش در همین وبلاگ از ایشان یاد كردم ناممكن ها را در این زمینه به ممكن بدل كردند چون می دانستند چگونه باید با این مردم صحبت كنند و اعتماد آنها را جلب كنند. ببینید! مسایل بهداشتی كه تنها توصیه به مسواك زدن قبل از خواب نیست كه حساسیتی برنیانگیزد. وقتی مسایلی مانند بهداشت جنسی مطرح می شود موضوع خیلی خیلی حساسیت برانگیز تر از پلمپ كردن چند چاه می شود. اگر در آن موضوعات زحمكتشان و دلسوزان جامعه توانستند راهی برای جلب اعتماد كشاورزان و عشایر پیدا كنند در این مورد هم دلسوزان و زحمتكشان خواهند توانست. این طور هم نیست كه بگوییم دیگر در نسل جدید افرادی مانند دكتر پیله رودی پیدا نمی شود. نه زمان ایشان همه دكتر ها به اندازه ی ایشان خالص و آماده ی خدمت بودند نه اكنون همه ی تحصیلكرده ها خودخواه هستند. هم در آن زمان و هم در این زمان همه جور آدم پیدا می شود. اگر مدیریت بالایی خوب باشد افراد دلسوز و كاردان را پیدا می كند و برایشان امكاناتی فراهم می كند كه راه جلب اعتماد كشاورزان را می یابند.
از آن مصاحبه ی دوشواری كه سال پیش پخش شد باید درس ها آموخت.
من فكر می كنم با روش های زیر می توان كشاورزان را متقاعد كرد كه با طرح همراهی كنند:
1) آموزش از طریق رادیو و تلویزیون محلی.
2) برگزاری همایش در دانشگاه های آزاد و پیام نور روستا ها.
3) برگزاری كارگاه در مدارس محل.
4) همكاری با امام جماعت روستاها برای جلب اعتماد كشاورزان.
5) دعوت به همكاری برای پزشكان و معلمین و.... محل كه مورد احترام و اعتماد مردم محل هستند. تیپی هستند كه برای رساندن بیماران به شهر ماشین شان را به كشاورزان قرض می دهند و به هنگام تهیه ی جهیزیه پول به آنها قرض می كنند. كشاورزان از این افراد حرف شنوی دارند اما طبیعتا اگربیگانه ای بدون شناخت و تلاشی برای جلب اعتماد برود و بگوید از روش آبا و اجدادی كشاورزی تان دست بكشید كسی اعتماد نمی كند تا به حرف او گوش كند..
6) تببین موضوع به فرزندان كشاورزان كه دانشجو هستند. خود این فرزندان موضوع را برای والدین می شكافند و توضیح می دهند.
7) جلب همكاری شهری هایی كه برای تفریح باغ یا مزرعه ای دارند و كارگران محلی برای اداره باغ و مزرعه استخدام می كنند. كارگران اگر ببینند این تیپ از روش های جدید مدد می گیرند موضوع را با آب و تاب در روستا تبلیغ خواهند كرد. (در مورد تنظیم خانواده من كاملا به چشم خود دیده ام كه چگونه دخترانی كه در هنگام عروسی و ... برای پذیرایی به محله های اعیانی می رفتند كم-فرزندی را در محله های خودشان تبلیغ كردند. به طور خود جوش مردمی!)
8) همه ی اینها را گفتم اما این را هم اضافه می كنم: ایران-به خصوص آذربایجان- سرزمین عجایب است. چه بسا پیرمرد یا پیر زن بیسواد محلی از كارشناسان حرفه ای هم فهم روشن تری در مورد نجات دریاچه داشته باشد. به دانش بومی و شهود كشاورزی آنها باید احترام گذاشت و استفاده كرد. مطمئن هستم حرف های زیادی برای گفتن دارند. كسی می تواند اعتماد آن مردم را جلب كند كه به این نكته توجه لازم را داشته باشد.
اینها روش هایی بود كه به ذهن من رسید اگر چیز دیگری به ذهنتان می رسد كه اضافه كنید خوشحال می شوم كه بخوانم. باید موضوع را تبیین كرد. یا امروز به روش های نو كشاورزی رو می آورند یا فردا بادهای نمكین مزرعه و باغ را به شوره زار لم یزرع تبدیل می كند و سود و سرمایه به یكباره از دست می رود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل