سروش گفته همه شاهان بیسواد بودند!

+0 به یه ن


در چهلمین سالگرد انقلاب ٥٧، دکتر سروش مصاحبه ای کرده بود. در گوشه ای از صحبت اش -که بسیار جنجالی شد- گفته بود شاهان ایران "همگی" بیسواد یا کم سواد بودند. 
فقط هم به شاهان پهلوی بسنده نکرده بود. تاکید نموده بود که از زمان کوروش به این سو همه شاهان کم دانش و بیسواد بودند.

من علاقه ای به نظام شاهی  ندارم اما از یک اندیشمند و فیلسوف بعید هست که  چنین اظهار نظر عامی کند که حتی شخصی با دانش تاریخی اندک مثل من بتواند بلافاصله مثال نقض برایش بیاورد. همان زمان نوشتم که الغ بیک (یکی از شاهان ایران) نه تنها بیسواد نبود بلکه خود پژوهشگر و دانشمند بود.
در واقع برعکس آن هست که سروش ادعا می کرد. بین  شاهان ایران به ندرت می توان آدم کم سواد و کم دانش یافت. 
تنها موردی که به ذهنم می رسد که بتوان با قاطعیت به او لقب ابله داد آخرین شاه صفوی یعنی شاه سلطان حسین صفوی است.
او بود که با حماقت تمام عقلش را در اختیار جن گیرها گذاشت که مملکت را برباد دادند.
من حتی مظفرالدین شاه را هم که به خرافه گرایش هایی نشان می داد ابله نمی دانم. اگر ابله بود با امضای فرمان مشروطه و رفرم هایی از آن دست همراهی نمی کرد.

به نظرم هر کدام از شاهان در یک یا چندزمینه اتفاقا خیلی با هوش و با دانش بودند.

سروش حتی  شاهان هخامنشی را هم از اظهارنظر قاطع (!!!) خود  بی نصیب نگذاشته. راستش من نمی دانم معنای باسوادی وبیسوادی  در تمدن های باستانی ایران چه می توانست باشد. بنابراین نظری در باره آنها نمی توانم داشته باشم. لابد یک سری اطلاعات نظامی و جغرافیایی داشتند که موفق می شدند اون فتوحات عظیم را  انجام دهند.

در ١٠٠٠سال اخیر که شاهان اکثرا سواد ادبی خوبی داشتند. حتی بنیانگذاران خشن سلسله ها نظیر شاه اسماعیل صفوی یا محمدخان قاجار خود شاعر بودند!! عجیب به نظر می رسد ولی این مردان خشن خود شعر می سروده اند!
نادر افشار نابغه نظامی بود. به کسانی که مثل سروش می اندیشند باید تاکید کرد طراحی استراتژی جنگی که منجر به پیروزی پس از پیروزی می شود نیروی فکری و تیزهوشی فراوان می طلبد.

یکی از مشکلات کشور ما که برایمان تبعات بسیار بسیار گزاف به همراه داشته این بوده که نفهمیدند کار نظامی چه قدر "مخ" می خواهد. فکر کرده اند رجز خوانی و شهامت و نترسی و خشونت برای کار نظامی کافی است.


در ایران تا کسی خود را فیلسوف یا اندیشمند می خواند یا حتی می گوید  به فلسفه علاقه مند هست، در محافل دانشگاهی  یک عده به او به عنوان نابغه می نگرند و فکر می کنند که باید برایش امتیازات ویژه قایل شوند. در صورتی که یکی مثال نادر شاه افشار از اغلب آنها باهوشتر بوده و بیشتر از مغزش کار می کشیده که می توانسته استراتژی های جنگی موفق طراحی کند.


دکتر سروش در آن مصاحبه و مصاحبه متعاقبش اصرار داشت که محمدرضا شاه کم سواد بود. تاکید می کرد که یکی دو  زبان خارجه دانستن سواد حساب نمی شود.
اولا به نظرم زبان انگلیسی دانستن بیش از عرفان (که به نظر سروش دانش و سواد به حساب می آید) به درد مملکتداری در قرن ٢٠ می خورد. ثانیا بر اساس برخی دستاوردها در نیمه دوم دهه ٤٠ و نیمه اول دهه ٥٠   شمسی، می توان نتیجه گرفت که دانش محمد رضا پهلوی در زمینه هایی بیش از این می بایست بوده باشد.

اشکال کار محمدرضا پهلوی خودکامگی او بود نه بی دانشی او.


در نیمه دوم دهه چهل با مانور هایی که در اجلاس اپک داده بود توانسته بود در بالا بردن قیمت نفت نقش بسزا ایفا کند.
از قرار معلوم، امثال سروش اصلا درک نمی کند، این قبیل مانورها چه قدر دانش حقوقی و اقتصادی می خواند.
این کارها را ساده و سهل می پندارند. 

درسته یک مقدار هم بخت با اپک یار بود و 
روند تکنولوژی ها و خیلی عوامل دیگر فرصتی به وجود آورد که در آن برهه کوتاه قیمت نفت بتواند تا آن اندازه بالا رود. اما آیا فکر می کنید اگر  اوپک بیسوادی یا کم هوشی نشان می داد می توانست از فرصت استفاده کند؟!
مسلما نه. کشورهای صنعتی که دلشان نمی خواست نفت را گران بخرند!

همچنین در خرید مهمات جنگی دانش زیادی از خود بروز داده بود. خرید مهمات کار آدم بی دانش وکم هوش نیست. خرید مهمات -آن هم در سطح  ادوات بسیار پیشرفته جنگی نظیر هواپیماهای جنگی و تانک های پیشرفته معاملات چرب و نرمی هستند که زیاد هم شفاف نیستند. اگر خریدار یک ذره گیج بزنه،  سرش کلاه می ره. با توجه به این که درجنگ تحمیلی این مهمات و ادوات امتحان خود را پس دادند، می توان نتیجه گرفت خریدار در این عرصه بسیار پیچیده زیاد گیج نزده بود. اگر به جای دانش نظامی، عارف بود، قطعا سرش خیلی بیشتر کلاه می رفت. این قبیل کارها از دست یک عارف یا استاد عرفان بر نمی آید!


مشکل شاه کم دانشی نبود. خودکامگی بود. 
اگر روزی معلوم شود که نقش شاه در آن دستاوردها آن قدر که جلوه داده می شد نبود باز هم نتیجه من نقض نشده.
اولا نشان داده شده است که او خیلی خودکامه بود. ثانیا نشان می دهد که دست کم می فهمید که ارزش و اهمیت آن عرصه ها چه قدر زیاد هست و چه قدر دانش می خواهد که سعی می کرد به اسم خود تمام کند!. این یعنی دست کم از سروش که اصلا اهمیت موضوع را در نمی یابد در آن زمینه،  با دانش تر بود! 

شاه خودکامه تحمل افراد با دانش -که کمتر اهل تملق و ابراز سرسپردگی هستند- نداشت. در نتیجه افراد لایق را که می توانستند کارها را بهتر از او یا در حد او انجام دهند تارومار می کرد. سپس مجبور می شد یا کارها را شخصا انجام دهد یا به دست افراد نالایق بسپرد. درسته در برخی موضوعات مطالعه کرده بود و دانش خوبی داشت ولی همه فن حریف نبود. گاهی در حوزه هایی وارد می شد که در آن زمینه کم می دانست و با دیکتاتوری اعمال قدرت می کرد و حرفش را پیش می برد. در نتیجه تصمیم سازی های غلط می شد.
این بلایی بود که خودکامه با دانش در چند زمینه مهم مملکتداری، به سر مملکت می آورد. تکلیف خودکامه ای که دانشش قرون وسطایی است دیگر معلوم هست.

منظورم از گفتن این حرف ها دفاع یا سرکوفت به کسی نیست. خودتان می دانید که من در مجموع سلسله پهلوی را منفی می دانم. به تبریز که خیلی ظلم کردند. فقط می خواهم بگویم مملکتداری دانش روز می خواهد. از قرار معلوم، طیف فکری  سروش حتی بعد از چهل سال هم نفهمیده اند. حالا سروش اندیشمندشان است! 


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شجریان و میلانی

+0 به یه ن

شاید به گوشتان خورده باشه که بعد از فوت محمدرضا شجریان، عباس میلانی (تاریخدان) ادعا کرده که شجریان یک پیش نویس قانون اساسی به نزد او به امانت گذاشته. خانواده شجریان هم تکذیب کرده اند.
جزئیات ماجرا را تعقیب نکرده ام وبرایم جالب هم نیست.


این ماجرا منجر به بحث هایی در جامعه در مورد نگارش قانون اساسی شده. یک عده می گن، کافی است که قانون اساسی یکی از کشورهای اروپایی را برداریم ترجمه کنیم. راستش این پیشنهاد تقریبا صد و سی سال پیش توسط امین الدوله انجام گرفته. ایشان قانون اساسی بلژیک را با اندکی دخل و تصرف برای ایران ترجمه کرد. در مشروطیت هم خیلی ازش استفاده شد اما .....
برای خیلی از این کشورهای آفریقایی هم در طول قرن بیست از این ترجمه ها انجام داده اند اما....

قانون باید روح جمعی یک کشور و یک فرهنگ را در نظر داشته باشه. قانون اساسی هم باید برای آحاد ملت باشه و تامین کننده حقوق شان.

نوشتن قانون اساسی کار یک گروه کوچک از روشنفکران وهنرمندان و حتی حقوقدانان نیست.
هر چه قدر هم در کار خود سرآمد باشند باز از دغدغه های بخش های بزرگی از جامعه بی خبرند. قانون اساسی هم باید حامی زنان و مردان کودکان عشایر باشه هم حامی طبقات گوناگون شهری و روستایی.
باید حامی همه شهروندان باشه مستقل از دین و آیین و....
باید هم حامی مصرف کننده باشه، هم تاجر، هم کارگران هم کارفرما و تولید کننده.

یک گروه کوچک نمی تونه به همه این مسایل  احاطه داشته باشه.

این را کلی عرض می کنم و منظورم مشخصا ایران نیست:
اگر قرار باشه برای یک کشور قانون اساسی تهیه بشه، باید کارگروه های تخصصی در زمینه های گوناگون نظیر اقتصاد (شامل تولید و تجارت و بخش خدمات)، محیط زیست، زنان، پژوهش، آموزش، کودکان، کارگران، اقوام و.... تشکیل بشه. کارشناسان هر کارگروه باید از همه جای کشور باشند. هم مرد هم زن. در مورد آموزش و پژوهش باید از  رشته های گوناگون (پزشکی، علوم پایه، مهندسی، علوم انسانی، هنر و...) باشند. 
باید تجربه کار در زمینه مزبور را در بستر جامعه ایران داشته باشند.حتما هم در نوشته پیش نویس از قانون اساسی کشورهای دیگه الهام یا درس می گیرند.

اینها پیش نویس ماده های مربوط به کارگروه تخصصی خود را بنویسند بعد در تلویزیون یک گروه دیگه از کارشناسان، پیش نویس آنها را نقد کنند. مثلا پیش نویس ماده های اقتصادی را محیط زیستی ها نقد کنند و بالعکس.  دوباره با دریافت بازخوردها، پیش نویس توسط کارگروه ویرایش بشه.  دست آخر حقوقدانان خبره بنشینند و با سفت کردن پیچ های حقوقی متن را نهایی کنند.
در مجموع این کارها دو سه ماهی طول می کشه. اما به نتیجه اش می ارزه.

بحثم کلی بود. در مورد کشور خودمان نبود.
من هم این را ازیکی مطالعات سیاسی داشت شنیدم. اگر علاقه مند به موضوع هستید از کسانی که علوم سیاسی خوانده اند بپرسید تا دقیق تر توضیح دهد.

معلومات عمومیه دیگه.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خلق و خوی کارآفرینان

+0 به یه ن


چند سال پیش در دستشویی پژوهشکده وقتی داشتیم دستانمان را خشک می کردیم، یکی از پست داک ها نیمی از دستمال کاغذی را پاره کرد و با لبخند شیرینی گفت "دست های من کوچکه. نیازی ندارم که از همه دستمال استفاده کنم."
با دیدن صرفه جویی این خانم در مصرف دستمالی که پژوهشکده می خرد، 
در دل گفتم این دختر حتما از خانواده ای کارآفرین هست. حدسم درست از آب در آمد. برادر او یکی از موفق ترین و مدرن ترین شرکت های دانش بنیان ایران را پایه ریزی کرده است.

نکته ام اینجاست که تصویری که جامعه ایران از یک فرزند از خانواده کارآفرین موفق دارد با واقعیت نه تنها یکی نیست بلکه متضاد هست.


در سینمای ایران یا ادبیات  داستانی معاصر تصویر فرزند کارخانه دار یا فرزند صاحب شرکت بزرگ زیاد نمی بینیم. 
خانواده های بازاری سنتی زیاد می بینیم. معمولا هم با نگرش ایدئولوژیک به آنها نگاه می شود. روشنفکران چپگرا با نگاه منفی و تحقیرآمیز بازاریان و خانواده شان را به تصویر می کشند. در سریال هایی هم که صدا وسیما برای دهه فجر می ساخت بازاریان را در سایه ایدئولوژی اسلامی به تصویر می کشیدند.
در سال های اخیر هم که کلی فیلم و سریال در مورد آقازاده های  فاسد ساخته اند. 

اما فیلم وسریالی که شخصیت اش فرزند کارخانه دار باشد کمتر داریم. (منظورم کارخانه واقعی تولید کننده هست نه کارخانه رانتی که جای پولشویی و این جور جنگولک بازی هاست.)
در اون مواردی که چنین شخصیتی تصویر شده (مثل آتش بس تهمینه میلانی) با واقعیتی که من می شناسم تضاد دارد. به طور مشخص به سه مورد رفتاری زیر اشاره می کنم که در فیلم خانم میلانی، وارونه  به تصویر کشیده شده بود:


١- درسته این خانواده ها معمولا اجناس اعلا می خرند اما مصرفگرا نیستند. اتفاقا یکی از دلایلی که کالای اعلا می گیرند این است که می خواهند تا مدت زمان طولانی تری استفاده کنند. وسایل خانه و لباس ها و غذا را سر لجبازی تخریب نمی کنند. نه تنها ظروف بلور و چینی در دعوا نمی شکنند، ظرف پلاستیکی ماست و.... را هم دور نمی ریزند! نگه می دارند وبرایش مورد استفاده می یابند!

٢- سر دعوا ویا از روی سبکسری کارهای خطرناک انجام نمی دهند. اتفاقا یکی از شکایت های نسل جدیدتر و مدرن ترشان  این هست که کارگرها در کارخانه شوخی های خطرآفرین می کنند که سبب بروز آسیب می تواند بشود.
(در یکی از مصاحبه های دکتر هلاکویی به لحاظ روانشناسی توضیح داد که چرا در محیط های کارگری شوخی ها و دعواها شکل خشن به خود می گیرد. اثر محیط هست. ما هم در محیط کارگری باشیم دو سه روز بعد به همان شکل شوخی می کنیم. تاثیر کار سنگین بدنی است. به روانشناسان مراجعه کنید تا برایتان توضیح دقیق تر بدهند.)



٣- از بچگی یاد گرفته اند که اگر نکته ای را که عرف پذیرای آن هست به یکی گوشزد کنند با لحن قاطع و از موضع آتوریته چنان بیان کنند که طرف مقابل حتما بپذیرد.

🍀@minjigh


چند سال پیش در فضای مجازی موجی علیه صاحب کارخانه چسب هل به راه افتاد. من به همه موارد کاری ندارم اما یک مورد هجمه هم به خاطر دیوار نوشته ای بود که  شوخی کردن را ممنوع اعلام می کرد.
در فضای مجازی ملت از برج عاجشان زیاد به او سر این موضوع -در کنار موضوعات دیگر- توپیدند. اما دوستان مختلفی از شهرهای مختلف ایران که  در محیط های کارگری بودند از روی تجربه شخصی، یک کلام گفتند این مورد از عملکرد او اتفاقا درست بوده!



در همان استخری هم که ما (در دوران خوش قبل کرونا) می رفتیم، نوشته روی دیوار شوخی کردن را قدغن کرده بود.
ظاهرا هرجا کار بدنی سنگین انجام می گیرد شوخی ها شکل خشن می گیره و لازمه قدغن بشه.
چه کارگری، چه غیرکارگری!
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خاطره ای از پدرم

+0 به یه ن

امروز هم روز پدر است و هم پنجشنبه (شب جمعه). می خواهم به این مناسبت خاطره ای از پدرم (دکتر یعقوب فرزان) نقل کنم و نیز درودی فرستم به نام و یاد همه پدران آسمانی که تا در زمین بودند شایسته نام پدر رفتار کردند.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شمسی کامپیوتر های شخصی آرام آرام به خانه ها راه یافتند. من و پدرم هم از این که کامپیوتری تهیه کرده بودیم از شادی در پوست خود نمی گنجیدیم. من چندان علاقه ای به بازی های کامپیوتری نداشتم. بیشتر برایم جذاب بود که خودم با برنامه نویسی بازی کامپیوتری بسازم. زمان زیادی صرف برنامه نویسی های کامپیوتری با موضوع علمی می کردم. برای دانش آموز دبیرستانی تمرین فکری خوبی بود. پدرم کامپیوتر را برای فعالیت جدی تری می خواست. نرم افزار های کامپیوتری محاسبات سازه داشتند پیشرفت می کردند و محاسباتی را میسر می ساختند که پیش از آن بسیار صعب بود.

به یاد دارم روزی پدرم با هیجان من و مادرم را صدا کرد و انیمیشنی را نشانمان داد که نتیجه محاسبات کامپیوتری وی بود. در انیمیشن ساختمان بلند مرتبه ای بود که در زلزله سخت می لرزید. برای من هیجان پدر تعجب برانگیز بود. تا آن زمان گمان می کردم که ساختمانی محکم هست که در زلزله نلرزد. پدرم توضیح داد که در بناهای قدیمی تر معیار همان بود که تو می پنداری. ساختن ساختمانی که در زلزله نلرزد هزینه بسیارمی برد. با این روش ساختمان سنگین می شود امکان ساختن ساختمان های بلند مرتبه در سطحی که جوابگوی نیاز جمعیت روزافزون عصر مدرن باشد وجود ندارد.
توضیح داد که روش های محاسباتی جدید امکان طراحی ساختمان های سبک با هزینه کم اما مقاوم دربرابر زلزله را فراهم می کند. این ساختمان ها با طراحی و محاسبات مدرن در زلزله می لرزند اما فرو نمی ریزند.
از آن زمان تا کنون ساختمان های زیادی در شهر های ما با این روش ساخته شده اند. ازجمله برج های مجتمع آسمان در شاه گؤلی تبریز که اغلب بستگان نزدیک من در آن ساکنند.

در فقدان آموزش و اطلاع رسانی مناسب، ساکنان ساختمان های بلند به دلایل دیگری در زلزله -حتی در زلزله هایی با شدت کم که ساختمان های نه چندان مقاوم هم دوام می آورند- آسیب روحی و جسمی می بینند. برای کسی که اطلاع ندارد لرزش شدید در طبقات فوقانی به هنگام زلزله می تواند بسیار اضطراب آور باشد. خطر اضطراب به آن شدت برای سلامت کمتر از آوار نیست!
با این ملاحظه، با همفکری دوست عزیز و قدیمی ام از دبیرستان فرزانگان تبریز، خانم مهندس مریم خرمی آذر، (کارشناس ارشد مهندسی عمران از دانشگاه امیرکبیر) متنی تهیه نمودیم.
آقای مهندس عزیز رنجبری قوزوللو
(دارنده دانشنامه کارشناسی عمران از دانشکده عمران تبریز، دارنده دانشنامه کارشناسی ارشد ژئوتکنیک از دانشگاه علم و صنعت، هیئت علمی بازنشسته دانشکده عمران دانشگاه تبریز) این متن را تکمیل و ویرایش کارشناسی نمودند تا در اختیار شهروندان قرار گیرد. متن مزبور را در وبلاگ منتشر خواهم کرد. خواهشمندم در انتشار توصیه های متن در فضای مجازی و حقیقی ما را یاری دهید تا درهنگام وقوع زلزله آسیب های کمتری متوجه جان و سلامت هموطنان گردد.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روز مهندس مبارک

+0 به یه ن

امروز در تقویم، روز مهندس است. این روز را به همه مهندسان عزیز تبریک می گویم.

چند سال پیش که از موزه علم فلورانس (موزه گالیله واقع در نزدیکی پونتو وکیو و موزه اوفیتزی) دیدن می کردم کاملا حس کردم که علم فیزیک و شیمی زمانی از علوم راکد و قرون وسطایی "فلسفه طبیعت" و کیمیاگری به علوم پیشرو و پویا تبدیل شدند که دست در دست مهندسان نهادند.

 

این اتفاق مبارک  متاسفانه در جامعه فیزیک ایران اتفاق نیافتاده. جامعه فیزیک ایران از جریان های آسیب می بیند که ارزش  واهمیت نشست و برخاست با مهندسان  را منکر می شوند و به جای آن حس "خود فیلسوف پنداری" دارند. یعنی دقیقا در جهت خلاف روند رنسانس و عصر روشنگری قدم بر می دارند.

 

 

. در کشور ما، دانشجویان فیزیک زیادی هستند که یک ترم خوب درس می خوانند و نمرات خوب می گیرند. سپس احساس خود نابغه پنداری می کنند و ترم بعد درس نمی خوانند و امتحان ها را خراب می کنند. مرحله بعدی این دانشجویان "خود فیلسوف پنداری" است! ادعا می کنند چون بسیار عمیق هستند ارزشی به این درس های فیزیک که رنگ و بوی مهندسی می دهد نمی دهند.

از سوی دیگر، در جامعه فیزیک ایران کیش های شخصیتی حول و حوش چند پیشکسوت هستند که بلافاصله این دانشجویان خود فیلسوف پندار را جذب خود می کنند و در جهت منافع کیش شخصیت توهمات این جوانان را تشدید می نمایند.

دانشجو به این جمع های کیش شخصیتی می پیوندند، خود را فیلسوف و عمیق می خواند و هر که را که جزو این جمع نیست بسیط و سطحی می داند.

همین! کار علمی  بیشتری هم نمی کنند!

 

 

با این روند علم رشد نمی کند.

 

اگر به جای خود فیلسوف پنداری با مهندسان بیشتر نشست وبرخاست داشتیم هم ذهن پویاتری برای پژوهش در فیزیک می یافتیم و هم از این بلای کیش شخصیت و مرید ومراد پروری مصون می ماندیم. مهندسان از این مسخره بازی های مرید و مراد بازی ندارند. این بیماری کیش شخصیت از جامعه علوم انسانی  ایران به دامن جامعه فیزیک ایران افتاده.

از اونها به ما سرایت کرده!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

می لرزند اما فرو نمی ریزند

+0 به یه ن

اگر پای صحبت های طبقه متوسط بنشینید زیاد ازشون می شنوید که پشت سر مهندسان صفحه می گذارند: این آپارتمان را به ما به قیمت کلان و به اسم ضد زلزله و ساخته شده با آخرین اصول و فنون مهندسی فروختند اما در زلزله چند سال پیش خیلی بیشتر از خانه صد سال پیش بابابزرگمون لرزید و تابلو و.....هم افتاد زمین. بعدش به همدیگر توصیه می کنند که از ساختمان های فلان شرکت خانه نخرید یا بهمان مهندس را استخدام نکنید که برایتان خانه بسازد چرا که خانه های طراحی آنها در زلزله می لرزند. 


من اگر جای مهندسان عمران بودم یک ویدئو کوتاه آموزشی تهیه می کردم و در فضای مجازی پخش می کردم. در فیلم توضیح می دادم که سازه های جدید اتفاقا طوری طراحی می شوند که بلرزند اما نریزند. بعد هم توضیح می دادم که برای همین در دکوراسیون منزل به خصوص در واحدهای طبقات بالا باید دقت کرد که چیز سنگین شل بالای سر قرار نگیرد. به خصوص بالای تختخواب ها زلمزیمبو نباشد. مکان هایی در خانه برای پناه گرفتن به هنگام وقوع زلزله تعیین شود که در حوالی آن چیزی برای فروریختن (از سقف کاذب و شیشه شکسته و پنجره و تزئینات گچبری گرفته تا وسایل منزل)نباشد. چنین فیلم آموزشی ای برای اعتبار حرفه ای خودشان خوب است. والا مردم از سر ناآگاهی همه اعتبار حرفه ای مهندسان را با بدگویی ها برباد می دهند.

 در فیلم چند تا شبیه سازی وقوع زلزله و اثر آن بر بلند مرتبه و نیز فیلم چند آسمانخراش در ژاپن و کالیفرنیا در هنگام زلزله هم می ذاشتم تا بلکه مردم باورشان بشود که این ساختمان بناست که بلرزند اما فرو نریزند. این قبیل فیلم های آموزشی اگر در فضای مجازی پخش شود، هنگام مشاهده لرزش ساختمان ساکنان آن کمتر پانیک می کنند و کمتر از شدت اضطراب بلا سرخود می آورند. در نتیجه کمتر وقت نیروهای امدادی و پزشکان را می گیرند. پس، نیروهای امدادی و پزشکان فرصت می یابند که به مردم حاشیه شهر برسند که زیر آوار خانه های فرسوده ویران شده در اثر زلزله، مانده اند. 🍀@minjigh

 اگر در شهرهای بزرگ ایران، زلزله ای رخ دهد، خانه های مهندسی ساز محلات طبقه متوسط و اعیان نشین فرو نخواهند پاشید. (مگر این که در حریم گسل یعنی در فاصله کمتر ٣٥٠ متر از آن ساخته شده باشند) احتمالا یک مقدار نمای ساختمان خراب می شه، گچبری هاشون می ریزه ، دکورهای ویترین می ریزه و.....

 ولی خانه های محلات حاشیه ای بر سر ساکنانشان خراب می شود. با این حال همان خانواده هایی که خانه های مهندسی سازشان برپا مونده بیشتر وقت کادر درمانی را خواهند گرفت! فشار خون نصف مردم محلات اعیان نشین و طبفه متوسط خواهد افتاد و به اورژانس خواهند رفت که سرم ببندند. یک عده شان به علت سقوط گلدان و لوستر و... برسرشان جراحت خواهند داشت و کادر درمانی را مشغول خود خواهند ساخت. پول هم دارند هزینه اش را می پردازند. اونهایی که در محلات حاشیه ای از زیر آوار در می آیند بی دکتر خواهند ماند و قربانی خواهند شد. 🍀@minjigh 


 در هنگام زلزله بم، مسعود بهنود یک مقاله به زعم خود شاعرانه نوشته بود که ارگ بم که از خشت این سرزمین هست می ایستد اما ارگ جدید ( همان شهرک که زمان رفسنجانی ساخته شده بود) فرو می ریزد. واقعیت جز این بود. بنای خشتی ارگ بم فرو ریخت اما بناهای مهندسی ساز ارگ جدید ایستادند! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]