چهارشنبه 13 اسفند 1399
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
در چهلمین سالگرد انقلاب ٥٧، دکتر سروش مصاحبه ای کرده بود. در گوشه ای از صحبت اش -که بسیار جنجالی شد- گفته بود شاهان ایران "همگی" بیسواد یا کم سواد بودند.
فقط هم به شاهان پهلوی بسنده نکرده بود. تاکید نموده بود که از زمان کوروش به این سو همه شاهان کم دانش و بیسواد بودند.
من علاقه ای به نظام شاهی ندارم اما از یک اندیشمند و فیلسوف بعید هست که چنین اظهار نظر عامی کند که حتی شخصی با دانش تاریخی اندک مثل من بتواند بلافاصله مثال نقض برایش بیاورد. همان زمان نوشتم که الغ بیک (یکی از شاهان ایران) نه تنها بیسواد نبود بلکه خود پژوهشگر و دانشمند بود.
در واقع برعکس آن هست که سروش ادعا می کرد. بین شاهان ایران به ندرت می توان آدم کم سواد و کم دانش یافت.
تنها موردی که به ذهنم می رسد که بتوان با قاطعیت به او لقب ابله داد آخرین شاه صفوی یعنی شاه سلطان حسین صفوی است.
او بود که با حماقت تمام عقلش را در اختیار جن گیرها گذاشت که مملکت را برباد دادند.
من حتی مظفرالدین شاه را هم که به خرافه گرایش هایی نشان می داد ابله نمی دانم. اگر ابله بود با امضای فرمان مشروطه و رفرم هایی از آن دست همراهی نمی کرد.
به نظرم هر کدام از شاهان در یک یا چندزمینه اتفاقا خیلی با هوش و با دانش بودند.
سروش حتی شاهان هخامنشی را هم از اظهارنظر قاطع (!!!) خود بی نصیب نگذاشته. راستش من نمی دانم معنای باسوادی وبیسوادی در تمدن های باستانی ایران چه می توانست باشد. بنابراین نظری در باره آنها نمی توانم داشته باشم. لابد یک سری اطلاعات نظامی و جغرافیایی داشتند که موفق می شدند اون فتوحات عظیم را انجام دهند.
در ١٠٠٠سال اخیر که شاهان اکثرا سواد ادبی خوبی داشتند. حتی بنیانگذاران خشن سلسله ها نظیر شاه اسماعیل صفوی یا محمدخان قاجار خود شاعر بودند!! عجیب به نظر می رسد ولی این مردان خشن خود شعر می سروده اند!
نادر افشار نابغه نظامی بود. به کسانی که مثل سروش می اندیشند باید تاکید کرد طراحی استراتژی جنگی که منجر به پیروزی پس از پیروزی می شود نیروی فکری و تیزهوشی فراوان می طلبد.
یکی از مشکلات کشور ما که برایمان تبعات بسیار بسیار گزاف به همراه داشته این بوده که نفهمیدند کار نظامی چه قدر "مخ" می خواهد. فکر کرده اند رجز خوانی و شهامت و نترسی و خشونت برای کار نظامی کافی است.
در ایران تا کسی خود را فیلسوف یا اندیشمند می خواند یا حتی می گوید به فلسفه علاقه مند هست، در محافل دانشگاهی یک عده به او به عنوان نابغه می نگرند و فکر می کنند که باید برایش امتیازات ویژه قایل شوند. در صورتی که یکی مثال نادر شاه افشار از اغلب آنها باهوشتر بوده و بیشتر از مغزش کار می کشیده که می توانسته استراتژی های جنگی موفق طراحی کند.
دکتر سروش در آن مصاحبه و مصاحبه متعاقبش اصرار داشت که محمدرضا شاه کم سواد بود. تاکید می کرد که یکی دو زبان خارجه دانستن سواد حساب نمی شود.
اولا به نظرم زبان انگلیسی دانستن بیش از عرفان (که به نظر سروش دانش و سواد به حساب می آید) به درد مملکتداری در قرن ٢٠ می خورد. ثانیا بر اساس برخی دستاوردها در نیمه دوم دهه ٤٠ و نیمه اول دهه ٥٠ شمسی، می توان نتیجه گرفت که دانش محمد رضا پهلوی در زمینه هایی بیش از این می بایست بوده باشد.
اشکال کار محمدرضا پهلوی خودکامگی او بود نه بی دانشی او.
در نیمه دوم دهه چهل با مانور هایی که در اجلاس اپک داده بود توانسته بود در بالا بردن قیمت نفت نقش بسزا ایفا کند.
از قرار معلوم، امثال سروش اصلا درک نمی کند، این قبیل مانورها چه قدر دانش حقوقی و اقتصادی می خواند.
این کارها را ساده و سهل می پندارند.
درسته یک مقدار هم بخت با اپک یار بود و
روند تکنولوژی ها و خیلی عوامل دیگر فرصتی به وجود آورد که در آن برهه کوتاه قیمت نفت بتواند تا آن اندازه بالا رود. اما آیا فکر می کنید اگر اوپک بیسوادی یا کم هوشی نشان می داد می توانست از فرصت استفاده کند؟!
مسلما نه. کشورهای صنعتی که دلشان نمی خواست نفت را گران بخرند!
همچنین در خرید مهمات جنگی دانش زیادی از خود بروز داده بود. خرید مهمات کار آدم بی دانش وکم هوش نیست. خرید مهمات -آن هم در سطح ادوات بسیار پیشرفته جنگی نظیر هواپیماهای جنگی و تانک های پیشرفته معاملات چرب و نرمی هستند که زیاد هم شفاف نیستند. اگر خریدار یک ذره گیج بزنه، سرش کلاه می ره. با توجه به این که درجنگ تحمیلی این مهمات و ادوات امتحان خود را پس دادند، می توان نتیجه گرفت خریدار در این عرصه بسیار پیچیده زیاد گیج نزده بود. اگر به جای دانش نظامی، عارف بود، قطعا سرش خیلی بیشتر کلاه می رفت. این قبیل کارها از دست یک عارف یا استاد عرفان بر نمی آید!
مشکل شاه کم دانشی نبود. خودکامگی بود.
اگر روزی معلوم شود که نقش شاه در آن دستاوردها آن قدر که جلوه داده می شد نبود باز هم نتیجه من نقض نشده.
اولا نشان داده شده است که او خیلی خودکامه بود. ثانیا نشان می دهد که دست کم می فهمید که ارزش و اهمیت آن عرصه ها چه قدر زیاد هست و چه قدر دانش می خواهد که سعی می کرد به اسم خود تمام کند!. این یعنی دست کم از سروش که اصلا اهمیت موضوع را در نمی یابد در آن زمینه، با دانش تر بود!
شاه خودکامه تحمل افراد با دانش -که کمتر اهل تملق و ابراز سرسپردگی هستند- نداشت. در نتیجه افراد لایق را که می توانستند کارها را بهتر از او یا در حد او انجام دهند تارومار می کرد. سپس مجبور می شد یا کارها را شخصا انجام دهد یا به دست افراد نالایق بسپرد. درسته در برخی موضوعات مطالعه کرده بود و دانش خوبی داشت ولی همه فن حریف نبود. گاهی در حوزه هایی وارد می شد که در آن زمینه کم می دانست و با دیکتاتوری اعمال قدرت می کرد و حرفش را پیش می برد. در نتیجه تصمیم سازی های غلط می شد.
این بلایی بود که خودکامه با دانش در چند زمینه مهم مملکتداری، به سر مملکت می آورد. تکلیف خودکامه ای که دانشش قرون وسطایی است دیگر معلوم هست.
منظورم از گفتن این حرف ها دفاع یا سرکوفت به کسی نیست. خودتان می دانید که من در مجموع سلسله پهلوی را منفی می دانم. به تبریز که خیلی ظلم کردند. فقط می خواهم بگویم مملکتداری دانش روز می خواهد. از قرار معلوم، طیف فکری سروش حتی بعد از چهل سال هم نفهمیده اند. حالا سروش اندیشمندشان است!
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل