
من چندین بار تاکید کرده ام که «کیش شخصیت» از عوامل گسترش انواع و اقسام فساد در کشور ماست. در بالاترین و کلانترین سطح حکمرانی کشور ما کیش شخصیتی غالب است که نهادهای تحت فرمان مستقیمش را از بازرسی و حسابرسی مستثنی می کند و تصمیم هایش را ورای نقد می سازد. نتیجه را می بینیم.
اما فقط در سطح کلان نیست که کیش شخصیت ویرانی و فساد می آفریند. در سطح خرد هم کیش شخصیت و اثرات زیانبار آن مشهود است. در همین جامعه فیزیک ایران، بزرگترین آفت، کیش شخصیتی است که از حدود سی سال پیش تا کنون حول و حوش برخی ساخته شده است. بعد از این هم که آنان به دست طبیعت از میدان خارج می شوند نسخه ضعیف تر و معیوب تر خود را جانشین می سازند.
چند روز پیش من در انتهای پستی، نوشتم :« تا این فرهنگ ارادات وکیش شخصیت- در ابعاد ریز و کلان کشور- هست نمی توان با فساد مبارزه نمود.»
دوستی در فیس بوک پشت سر آن نوشت: «
و خیلی فرهنگهای دیگر، مثلا "حق نانونمک"....«
از آن دوست ممنونم که این موضوع را مطرح کرد. از قرار معلوم بیان من بد بوده که منظورم را نرسانده و از سیر استدلالی که داشته ام منحرف گشته است. عصاره این سری صحبت های من اتفاقا آن هست که برای مبارزه با فساد لازم نیست کل فرهنگمان را عوض کنیم یا مردمان را عوض نماییم. چنین تعویضی اصلا عملی نیست. نه می توانیم کل فرهنگ مان را عوض کنیم و نه می ارزد که چنین کنیم. می شه داستان «کلاغه خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت!» کافی است سازوکارهای مهار فساد را- که با تکنولوژی آسان تر و کاراتر هم شده اند- فعال سازیم. آن گاه همین جنبه های فرهنگی به جای فساد، پویایی و صلح و صفا می زایند.
در نوشته بعدی ام به همین جنبه فرهنگی «حق نان و نمک» می پردازم و بعد باز به کیش شخصیت باز می گردم. نشان خواهم داد با برگرفتن سازوکارهای درست اداری فسادزایی آنها مهار می گردد. نشان خواهم داد چگونه کیش شخصیت رشد می کند و چگونه با معرفی سیستم های ارزیابی کارآمد- به جای منویات و تاییدات قطب کیش شخصیت- ابزار اعمال قدرت فسادآمیز از دست قطب کیش شخصیت گرفته می شود و سلامت باز می گردد.
---------
دوستی در فیس بوک در جواب یکی از پست های من نوشت: « بسیاری از مردم خاورمیانه را با بردن به رستوران و حساب کردن پول غذایشان میتوان به راحتی "خرید"؛ چون میترسند اگر به خواسته طرف نه بگویند انگ «نمکبحرامی» و «نمکنشناسی» بهشان میخورد، پس باید حرمت نان و نمکی که با طرف خوردهاند را نگاه دارند. خلاصه فساد نه از اتاقهای تاریک قدرت، که از میزهای پرنور رستوران آغاز میشود!«
حق نان و نمک نگاه داشتن از جمله جنبه های بسیار بسیار ریشه دار در فرهنگ ماست که اتفاقا خیر وخوبی اش بسیار بیشتر از ضرر آن هست. این گونه جنبه های فرهنگی را اگر جامعه بگیری چیز زیادی از آن باقی نمی ماند. حتی اگر بهترین و کم تناقض ترین و مدرن ترین قوانین را وضع کنیم باز به عرف و سنت هایی از این دست نیاز داریم. با تنها قانون نمی شود جامعه اداره کرد. عرف مهمتر از قانون هست.
با یک رستوران بردن، فلان رئیس پای درخواست غیرقانونی و اختلاس-آمیز را امضا نمی کند. اتفاقا آنان که از فساد پروار می شوند حساب کار و مظنه هر امضا را خیلی خوب می دانند. امضای خود را ارزان و برای یک شام در رستوران نمی فروشند!
با یک شام، کارمندی را نمک گیر کردن به درد کارهای یک-کم-خارج-از-روال از این دست که در زیر مثال می زنم می خورد نه به درد فسادهای آنچنانی که رشوه ها یا باجگیری های متناسب آنچنانی می طلبد:
اونهایی که در کشور ما می خواهند کار اقتصادی (منظورم کار اقتصادی قانونی و مفید و اخلاقی است؛ کار فساد آمیز منظورم نیست) نیازمند مجوز های متعدد هستند. سیستم بوروکراتیک کند هست. درخواست به طور معمول ماه ها در کارتابل مسئول مربوطه خاک می خورد. در طول این مدت نرخ دلار بالا می رود و هزار اتفاق می افتد که اون فرد متضرر می شود. برای این که تاخیر به وقوع نپیوندد او به آبدارچی یا منشی دست چندم آن مسئول نزدیک می شود و با او طرح دوستی می ریزد و او را مهمان می کند تا نمک گیر کند. در انتها از او می خواهد که نامه او را در کارتابل بیابد و بالای نامه ها قرار دهد تا رئیس زودتر ببیند و امضا نماید. سطح فسادی که با یک رستوران بردن می توان راه انداخت در همین سطح هست نه بالاتر.
سیستم کارتابل-همه جای دنیا- از این قبیل تبعات به دنبال دارد. اگر سریال کراون را دیده باشید در همان فصل اول پدر الیزابت به او یاد می دهد که یک شاه ویا ملکه وقتی به دفترش می رود باید اول از همه ورقه های کارتابلش را زیر و رو کند چون که منشی ها نامه هایی را که نمی خواهند شاه یا ملکه ببینند زیر می گذارند! در سریال می بینیم که الیزابت وقتی برای اولین بار به عنوان ملکه به سراغ جعبه قرمزی که رویش «کویین» نوشته شده بود می رود همین کار را می کند.
چه باید کرد!؟ برای این که این فساد کوچک از بین برود آیا ما باید با سنت ریشه داری مثل حق نان و نمک را از بین ببریم؟. اولا که چنین مبارزه ای از سوی امثال ما، محکوم به شکست هست ثانیا اگر هم موفق بشویم در کنار آن هزار و یک منفعتی که جامعه از این فرهنگ می برد از بین برده ایم. جز با یک حرکت فاشیستی که روح جامعه را در هم می شکند نمی توان به جنگ چنین سنت ها و باورهایی رفت.
اما با اندکی ابتکار عمل می شود جلوی ان قبیل سواستفاده ها را گرفت. اتوماسیون کارهای اداری و کارتابل، آن نقش را از ابدارچی می گیرد. می توان صفحه شکایات ارباب رجوع را فعال کرد که اگر در اداره ا ی کار یکی، بیش از حد طول کشید حق شکایت داشته باشد و........
---------
در دهه هفتاد و هشتاد، مقدار قابل توجهی بودجه برای حمایت از پژوهش به دانشگاه ها و پژوهشگاه ها تزریق شد. از سوی دیگر نسل جدیدی از استادان جوان استخدام شدند که می بایست به تدریج ترفیع و ارتقا بگیرند. در آن زمان هنوز سیستم ارزیابی و داوری مناسبی برای ارزیابی کار پژوهشی اندیشیده نشده بود. جامعه علمی کشور کوچکتر از ان بود که بتوان به اندازه کافی داور تخصصی یافت. چنین معضلی برای کشورهای پیشرفته اما کوچک نظیر سوئد نیز وجود دارد. منتهی سوئد برای ارزیابی به داور خارجی متوسل می شود. من خودم چندین بار توسط همکاران سوئدی به داوری دعوت شده ام. ایران بسته تر از آن بود و هست که به داور خارجی رجوع کند. راه حل دم دستی ای که یافتند دست به دامان «پیشکسوتان» شدن برای توزیع امکانات بین دانشجویان و پژوهشگران و نیز ارزیابی آنها جهت ترفیع و ارتقا و .... بود.
این پیشکسوتان در اوایل این روند آدم های بدی نبودند. به برخی شان در جریان انقلاب فرهنگی ظلم ها شده بود و از این رو، سمپاتی عمیق ماها را هم داشتند. اما وقتی این اختیارات را به آنها سپردند در اغلب موارد (البته نه همواره) هم بسی بیشتر از ظرفیت علمی آنها بود و هم بسیار بیشتر از ظرفیت اخلاقی آنها. کم کم نوچه پرور شدند. هر کسی جلوی انها دولا راست می شد از امکانات برخوردار می شد . بعد هم همان نوچه ها، منتقدان قطب کیش شخصیت را می کوبیدند.
گذشت و گذشت و ساز وکارهای دیگری برای ارزیابی اندیشیده شد. جامعه علمی کشور بزرگتر شد و یافتن داور تخصصی آسانتراز پیش گشت. معیارهای ارزیابی کمی تر و فرموله شد. طبعا آن بساط کیش شخصیت این تحولات را بر نمی تافت و علیه این قبیل تغییرات موضع می گرفت. مثلا به ارزیابی از روی شماردن تعداد مقالات چاپ شده در مجلات معتبر بسی تاختند و گفتند نمی شه کیفیت کار پژوهشی را کمی و فرموله کرد. البته این حرف درست هست ولی جایگزین پیشنهادی آنها تنها تملق و دولاراست شدن جلوی پیشکسوت بود. هرکسی که نقش رخت آویز پیشکسوت را در جلسات بازی می کرد «عمیق» خوانده می شد اما آن که به جای نگاه داشتن کلاه و پالتوی استاد پشت در جلسه، می رفت پژوهش می کرد و مقاله می نوشت «بسیط» خوانده می شد و تحقیر می گشت. علی رغم همه این سنگ پرانی ها کمی کردن ارزیابی استادان به پیش رفت.
البته که این کمی کردن نیاز به اصلاح دارد. مثلا وزنی که به هر مقاله ریاضی در ارتقا داده می شود باید متفاوت از وزنی باشد که به هرمقاله شیمی داده می شود چرا که سنت های این دو رشته متفاوتند. الان دیگه دانشجویان دکتری هم می توانند از روی شرکت در سخنرانی ها تشخیص دهند کار پژوهشی کدام استاد غنای بیشتری دارد. لازم نیست «پیشکسوتی» کیش شخصیت راه بیاندازد و فلانی را «ستاره» بنامد و دیگری را «عمیق» معرفی کند و بر سر آن یکی باعبارت «بسیط» بکوبد! کیفیت سمینارها و پاسخگویی به سئوالات پس از آن خود به قدر کافی گویا هستند. اما برای ارتقا و ترفیع در سطح کلان دانشگاه های کشور ناگزیر از استفاده از معیارهای آماری مقالات نظیر تعداد ارجاعات هستیم.
این مثال بود. نکته ام این هست که معیارهای ارزیابی کمی و فرموله شده، جایگزین بهتری برای نظر و ارزیابی ریش سفید یا قطب کیش شخصیت هست. البته خود این نوع کمی کردم خود معایبی دارد اما باز بهتر از آن هست که کیش شخصیت شکل گیرد وتنها معیار ارزیابی و سپس برخورداری از امکانات، دولاراست شدن جلوی قطب کیش شخصیت شود.
----------
یکی از دوستان در لینکد این: « تو ایران نمیشه ، هر مدیری هر جا مشغول میشه دنبال اینه که دوست و رفیقای خودش رو ببره پیش خودش ، حتی تو شرکتهای خصوصی هم همین شکله ، فرهنگ ما فساد پروره و به هیچ وجه درست نخواهد شد . تنها چیزی که برای مدیرها مهمه حفظ سمت و مقام خودشونه ، اونایی هم که اینجوری نیستن اصلا خودشون دنبال مدیریت و این چیزا نمیرن ، میگن حوصله درگیری نداریم راست هم میگن چون آخرش یا باید استعفا بدن یا برکنار میشن .«
جواب من:
«
فرهنگ ما فساد پرور نیست. مکانیزمهای موجود فساد پروره. این دو خیلی با هم فرق دارند. معمولا وقتی خارجی با همان فرهنگ خارجی اش با همین مکانیزم ها سروکار پیدا می کنه از مشابه ایرانی اش هم فاسد تر می شه.
چرا این ادعا را می کنم؟ چون در ابعاد کوچک امتحان کرده ام و دیده ام که وقتی مکانیزم ها درست می شوند همین مردم ایران به گونه ای دیگر عمل می کنند و اتفاقا خیلی هم منظم و قانونمند می شوند
اشتراک و ارسال مطلب به:


