برخی اظهار نظر های طرفداران گشت ارشاد

+0 به یه ن

یکی از اظهاراتی که از زبان طرفداران گشت ارشاد بسیار می شنویم این هست که هیچ جای دنیا به اندازه ایران، زنان غیر پوشیده لباس نمی پوشند. هر وقت این را از زبان آنان می شنوم مثل اعلامیه میخکوب می شوم روی دیوار.  من در این سی چهل سالی که خاطره دارم حتی یک بار هم ندیده ام دختران بالای ۱۰-۱۲ سال در خیابان های ایران با تاپ و شلوارک بیایند بیرون. حتی در شهرهای کنار دریا. حتی در شهرک ها هم که همه جوان ها با هم مثل خواهر برادرند با تاپ و شلوارک نمی آیند بیرون. چیزی که در شهرهای غربی بسیار مرسوم هست. شاید در تابستان از هر ده نفر دو نفر  در شهرهای اروپا با این پوشش هستند. چه طور اینها ادعا می کنند که در ج ا زنان غیرپوشیده تر ند. افتادن شال از سر به دوش اونها را غیر پوشیده تر می کند؟ اون قدر هم این را تکرار کرده اند که به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و  نتیجه هم گرفته اند که بنابراین زنان ایرانی نیاز دارند که گشت ارشادی باشد که برسرشان بکوبد ولی در غرب نیازی به آن نیست (البته فعلا!!!)! 

گمان نمی کنم همه اونها که این اظهارات را می کنند از سر دروغگویی است. واقعا باورشان همین هست. من اولین بار از زبان یکی از هم دانشکده ای های چادری در دهه هفتاد این را شنیدم. اون هم دهه هفتادی که شال ها هم بر شانه نمی افتاد و مانتوها هم تا مچ پا بود!این همدانشکده ای ما آدم دروغگویی نبود! باورش را می گفت!

به نظر من اینان از زن ایرانی انتظار دارند که چادری باشد و هرگاه می بینند روسری اش یک کم عقب رفته حس می کنند نظم دنیا به هم خورده. از زنان غربی چنین انتظاری ندارند. انتظارشان از زنان غربی در محیط کشور خودشان همان تاپ و شلوارک هست و همان را به اندازه کافی برای آنها پوشیده می دانند.

-----

طرفداران گشت ارشاد می گویند که حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل از اسلام هم بوده. این حرف درسته اما گشت ارشاد ابدا جزو فرهنگ این منطقه نبوده و یک بی هنجاری مطلق  در چارچوب فرهنگ این منطقه هست. این که یک مرد غریبه ویا تا حدودی یک زن غریبه، بیاد و به «دختر مردم» و یا به  « زن مردم» سر مسئله ای تا این حد شخصی در خیابان گیر بدهد و بعد هم سوار ون کند و بر خلاف نظر و اجازه آن «مردم» (شوهر یا پدریا برادرش) بردارد ببرد بسیار بسیار خلاف اقتدار سنتی مرد ایرانی هست. خیلی خیلی بیشتر از هر اندیشه فمینیستی اقتدار مردانه او را در هم می شکند. در واقع نیست و نابودش می کند.

 دیروز هم یک فیلم دیگه از اره و تیشه دادن بین یک زن چادری و زنی دیگر در فضای مجازی پخش شد. زن چادری می خواست زنگ بزنه  چُغُلی کنه که فلانی در فلان منطقه بدحجاب دیده شده. زن دیگر هم از او فیلم می گرفت. شوهر زن چادری هم کنارش ایستاده بود. من داشتم اون مرد را نگاه می کردم. شباهتی با مرد سنتی -اون جور که من می شناسم- نداشت. مرد سنتی دور از شان خودش می داند که خود را قاطی «گیس کشی»  زنانه کند. نمی دانم اینها از کجا آمده اند و از کجا افتادن به جان مردم!

نه مدرن هستند نه سنتی!  اگر سنتی بودند تکلیف روشن بود. می شناختیمشان. اینها را من نمی شناسم و درک نمی کنم.

درسته که حجاب از دیرباز در ایران بوده اما زوری نبوده. هر منطقه بنا به شرایط اقلیمی خودشان و فرهنگ و سبک زندگی خودشان حجاب می کردند. در مناطقی که آفتاب تیز داره اصلا بدن به پوشش نیاز داره. جاهایی که باد تند و شنزار داره سربنده برای محافظت مو ها نیاز هست. برای همین هم اگر لباس های سنتی  مناطق مختلف ایران را ببینید می بینید با هم متفاوت هستند.

 تا جایی که من اطلاع دارم تا همین اواخر و تا کودتای سید ضیا هیچ حکومتی به پوشش زنان گیر نداده بود. ابتکار این کار با سید ضیا بود که اولین بار حجاب را اجباری کرد و امثال بانو قمر را هم سر این موضوع اذیت کرد. 

سیدضیا نورچشمی انگلیسی ها بود.

-----------------

می گن در ایران زنها خیلی بیشتر از زنها در غرب آرایش می کنند. راستش من در صحت این حرف شک دارم. هر شهر اروپایی که رفتم پر بود از مغازه های فروش لوازم آرایش. لابد می فروشند که اختصاص این مغازه بزرگ در جای جای شهر و به خصوص در نبش ها و در میدان های اصلی شهر توجیه اقتصادی دارد. حتی در شهرهای کوچک دانشگاهی آلمان هم لوازم آرایشی فروشی خیلی بیشتر از کتاب فروشی است. در  برخی محلات استکهلم  آرایشگاه تخصصی ناخن حتی  از بقالی بیشتر هست!  (از گرسنگی داشتم می مردم و دنبال بقالی می گشتم . اما به جای آن قدم به قدم آرایشگاه می یافتم!)

منتهی سبک آرایش شان با ایرانی ها فرق دارد. یک جوری آرایش می کنند که رنگش زیاد معلوم نیست.

در ایران بیشتر خط چشم مشکی می کشند که طبعا خیلی توی چشم هست.

مگه نمی گید حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل اسلام هم بوده. خوب! خط چشم هم جزو فرهنگ این منطقه هست.  خط چشم حتی قدیمی تر هست. شما نقاشی های مصر باستان را ببنید ملاحظه خواهید کرد که همگی خط چشم پررنگ و کلفت کشیده اند. در ادبیات کلاسیک ما هم از سرمه کشیدن و وسمه کشیدن بسیار گفته شده. این هم جزو فرهنگ این منطقه هست.  چرا باید جلویش گرفته بشه؟ مگه به کی آزار می رسانه؟ باور کنید خط چشم زنان در خیابان های ایران هیچ مشکلی برای من و شما ایجاد نمی کنه. اگر دلشان به این خوشه شما چرا از آن ناراحتید؟ این دلخوشی کوچک را هم می خواهید از این زنان بگیرید؟!

یک زمانی آرایش نکردن کیت میدلتون (عروس ملکه انگلیس) را برسر عروسان ایرانی می کوبیدند. شما اون ماه عسلی را که کیت میدلتون رفت را برای عروس ایرانی ترتیب بدهید عروس ایرانی هم خط چشم نمی کشه!!!😉

-------

طرفداران گشت ارشاد به زنان میانسال نظیر من یا مسن تر می گویند «شما نمی فهمید اما گشت ارشاد برای دفاع از حقوق شماست. اگر گشت ارشاد نباشه دخترها در خیابان موها را افشان می کنند دل شوهر شما را می برند و شوهر شما دیگه شما را دوست نخواهد داشت.» واقعا هم ما این چیزها را نمی فهمیم!  شوهری که از موهای افشان دختران تازه بالغ -و یا  حتی اغواگری زنان فتان --بخواد از راه به در بشه و دیگه زنش را نخواد همون بهتر که بره دنبال کارش. تازه خیلی ها شوهری هم ندارند که نگران آن باشند که  پیشی ببردش!

اگه  به خاطر ما -زنان میانسال- هست که این  بودجه سرسام آور را برای گشت ارشاد گذاشته اید و آبروی مملکت را با کارها وخشونت های کریه گشت ارشاد می برید و توریست های خارجی احتمالی را با چهره زشت گشت ارشاد می پرانیدو کشور را از درآمد توریزم محروم می سازید و برای میلیون ها زن ایرانی کابوس می سازید، ما راضی به این همه زحمت نیستیم! اگر باور ندارید نظر سنجی عمومی کنید و ببینید که اکثریت قاطع این گروه های سنی زنان بر همین نظرند.

اما همه ما زنان میانسال و نیز مسن هر وقت در سطح شهر شاهد گریه و زاری قربانیان گشت ارشاد می شویم تا ساعت ها وبلکه روزها به هم می ریزیم. بیچاره کسانی که افسردگی دارند و برای این که حالشان خوب شود به پارک می روند و با این صحنه ها رو به رو می شوند. نظرسنجی کنید تا ببینید چه قدر این صحنه ها برای زنان ایرانی که خودشان هم لزوما تذکر از گشت ارشاد نگرفته اند عذاب آور است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گهواره ای برای مادر

+0 به یه ن

یک فیلمی هست به اسم «گهواره ای برای مادر». فیلم با نشان دادن روزمرگی های  طلبه های زن پوشیده در چادر شروع می شه و بعد از چند دقیقه اول قهرمان چادری فیلم (طلبه زن با بازی الهام حمیدی) را نشان می ده که در قطار با یک دختر جوان به اصطلاح «بدحجاب» نشسته. بعد از چند دقیقه ای که  چشم ها ی بیننده، روی اون چادرها تنظیم شده مواجهه با دختر بدحجاب برای  بیننده شوک آور می شه. به نظرش می رسه اون دختر بدحجاب نظم دنیا را به هم زده.  در صورتی که به طور روزمره در شهرهای ایران  دختران همتیپ او را می بینیم و حس خاصی هم به ما دست نمی ده. نظم دنیا هم از نظرمان به هم نمی ریزه.

 این فیلم را ببینید. نه به خاطر این که فیلم خوبی هست (که به نظر من نیست.) بلکه برای این که دیدگاه اونهایی را که طرفدار گشت ارشاد هستند درک کنیم. 

موضوع اصلی این فیلم آن هست که هرچند این دختر طلبه امکان اعزام به روسیه برای تبلیغ دین دارد از این فرصت که قرار هست به او قدرت و شهرت بدهد چشم پوشی می کند و از مادر بیمارش مراقبت می کند. باز این موضوع، برای افراد معمولی جامعه که طلبه و نظیر آن نیستند کار خیلی عجیبی نیست. ما همگی در دور وبر افراد بسیاری می شناسیم که از پدرومادر یا همسر یا فرزند  بیمارشان نگهداری می کنند. خیلی شان هم افراد بودند که اگر دنبالش می رفتند قدرت و ثروت و این جور چیزها می توانستند کسب کنند. امتیازاتی خیلی بالاتر از اعزام به روسیه که در فیلم یک عالمه روی چشم پوشی از آن به عنوان فداکاری بزرگ یاد می شه! من حتی مورد سراغ داشتم (یکی از آن خواهران خوش اخلاق که مدتی پیش از آنها نوشتم) که سال ها از دختر خاله شوهرش در خانه پرستاری کرده بود. اون هم با کمال خوشرویی.
قهرمان طلبه این فیلم، دایم جلوی مادر بیمارش که صحبت نمی تواند بکند اما هوش و حواسش سرجایش بود آبغوره می گرفت. درست جلوی او با تلفن صحبت می کرد و با برادرش بحث می کرد که من چنان دختر گلی هستم و چنان مقدسم که  برای مادرم فداکاری می  کنم و در راه او، از فرصت درخشان اعزام به روسیه  چشم می پوشم. شعور سازنده فیلم نرسیده بود که شنیدن این حرف ها و دیدن آن گریه ها برای اون مادر بیمار ناتوان از سم هلاهل بدتره! آدم های معمول اجتماع که این همه ادعای تقدس ندارند نه تنها جلوی بیمار آبغوره نمی گیرند بلکه  دایم جلوی بیمار می زنند و می رقصند تا به او روحیه بدهند. 
ظاهرا برای دکترها ذوق کردن همراه بیمار در بیمارستان به هنگام آوردن ناهار بیمارستان سوژه مسخره و تحقیر همراه بیمار هست. در گروه های پزشکان، یک ژانر کامل جوک همراه بیمار دارند که قسمت بزرگی از آن هم این ذوق کردن همراه بیمار را تحقیر می کند. واقعا فکر کردید همان همراه بیماری که خدا-تومن خرج بیمارستان و عمل و دوا و درمان را می دهد ندید-بدید غذای بیمارستان هست که اون نمایش ذوق کردن را همه روزه اجرا می کند؟! معلومه که نه! می خواهد به بیماران این حس را القا کند (ولو به قیمت به جان خریدن نگاه های تحقیر آمیز کادر بیمارستان) که «من اینجا خوشم پس  تو به فکر بهبودی خود باش و نگران من نباش»! چیزی که در فیلم گهواره ای برای مادر ، قهرمان مقدس فیلم دقیقا برعکسش را عمل می کرد!

پی نوشت: معلومه که نویسنده و کارگردان این فیلم مرد بوده اند که اعزام به روسیه برایشان این همه فرصت درخشان به نظر می رسیده! والا برای یک زن چادری سراپا سیاهپوش اعزام به روسیه چه جذابیتی می تواند داشته باشد؟! که برود اونجا نگاه های از بالا به پایین زنان بلوند از-دماغ-فیل-افتاده روس را تحمل کند؟! روسیه غرب نیست که به افراد صرفنظر از پوشش شان احترام و ارزش قایل شوند. در روسیه بر اساس ظاهر افراد قضاوت می کنند. خودشان را هم از ما بالاتر می بینند. بیخود هم می کنند. در خیلی شاخص های اجتماعی فرهنگ عموم مردم ما بهتر از فرهنگ روسیه هست. مثلا تنبیه بدنی کودکان توسط والدین در ایران کمتر هست تا در روسیه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گفت و گویی با نادیا در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

در پی این نوشته ام با عنوان« اظهارات نماینده رفسنجان در مورد گشت ارشاد»، نادیا نوشت: 



«

با سلام و عرض ادب.
چرا اینقدر در مورد گشت ارشاد سیاه نمایی میکنید؟ من قبول دارم که رفتار گشت ارشاد باید دوستانه باشد و این طرز رفتار را ابداً تایید نمیکنم اما باید یک عامل بازدارنده برای مبارزه با بی حجابی افسار گسیخته ای که بلای جان عفت عمومی است، وجود داشته باشد. وقتی افرادی به رعایت حجاب حداقلی هم رضایت ندارند و تمایل دارند با هر سبک و سیاقی که بعضاً فقط مناسب فضای خانه است در مکان های عمومی ظاهر شوند، باید از یک برخورد اجتماعی حساب ببرند. دقیقاً همانطور که پلیس، رانندگانی که به قوانین راهنمایی و رانندگی قیدی ندارند باید به هر طریقی که شده ملزم به رعایت قانون نماید، چرا که عدم رعایت قانون جان دیگران را به خطر می اندازد. در مورد حجاب، طبعاً افراد میتوانند با هر پوششی در فضای خصوصی خود باشند اما وقتی پای فضای اجتماعی وسط می آید، افراد باید ملزم به رعایت قانون باشند. بی حجابی، آن هم از نوعی که متاسفانه امروزه مرسوم شده، صددرصد عامل فساد است. شما بروید آمار تجاوز و فساد را در در کشورهای مختلف بررسی بفرمایید، قطعاً به این نتیحه خواهید رسید که رعایت حجاب، نقش انکارناپذیری در عفت و پاکدامنی و حتی تداوم و بقای خانواده ها دارد.
در برخی کشورها مثل ژاپن، سیگار کشیدن در فضای عمومی به دلیل سلب حقوق دیگران ممنوع است. به نظر من بی حجابی هم سلب حقوق دیگران است. دقیقاً به همان دلیلی که در شرایط کرونا استفاده از ماسک الزامی است تا سلامت افراد با خطر مواجه نشود، داشتن حجاب هم الزامی است. اکنون که دیگر همه در مورد حجاب احساس آزادی میکنند و فکر میکنم ترسی از گشت ارشاد وجود ندارد که اگر داشت وضعیت حجاب در جامعه اینگونه نبود. بیشتر تجربیاتی که شما ذکر فرمودید فکر میکنم مربوط به گذشته بود. شما حتی گشت ارشاد را به خرید ویلا ربط دادید که البته بی ربط نیست اما فکر میکنم دلیل دویست و چهل و دوم باشد. واقعاً اگر از کسانی که اقدام به خرید ویلا میکنند بپرسید، فکر میکنید چند درصدشان از گشت ارشاد به عنوان دلایل اولیه خود نام می برند.؟! رفتار گشت ارشاد به نظرم طی این سالها بهبود پیدا کرده است. خودتان هم نظاره گر اوضاع حجاب در مملکت هستید، اگر به زور یک روسری ۵ سانتی بر سر میگذارند در عوض با افراط بی اندازه در آرایش، جبران مافات میکنند. یکبار دیگر تاکید میکنم که رفتارهای خشونت آمیز گشت ارشاد( اگر وجود داشته باشد) مورد تایید نیست اما قانون باید اجرا شود.»

پاسخ من:
سلام نادیا جان
فیلم
گریه ها و ناله ها و التماس های مادری که به دنبال ونی که دختر بیمارش را می برد ندیدی؟ندیدی مادر دلسوخته چه طور دنبال ون می دوید. بعدش ادعا می کنند به مادر باید حرمت نهاد. این هست معنای حرمت مادر؟! که جگر گوشه بیمارش رابگیری و او را چنین دنبال ون بدوانی؟!فیلم امروز در فضای مجازی پخش شد.
در پشت کوه قاف هم نبود و در همین شهرک غرب تهران بود که جایی است همردیف ونک و پل طبیعت مورد علاقه حسین جلالی نماینده رفسنجان!
ما سیاه نمایی نمی کنیم. این گشت ارشاد آبروی سیاهی را هم می برد!
ما سیاه نمایی نمی کنیم. دردها را به فارسی می نویسیم که مسئولان بخوانند و تامل کنند اما خارجی ها نفهمند. اما اون فیلم ها را خارجی ها هم خواهند دید و خواهند دید چه سیاهی ها که بر مردم ما نمی گذرد.
اگر نگران سیاه نمایی هستید، با گشت ارشاد مخالفت کنید تا خارجی ها این چهره کریه را از ایران نبینند. با انکار این واقعیات و بستن چشم ها، گشت ارشاد روسپید نمی شود.
می دانم که مخالف خشونت های گشت ارشاد  هست پس جلویش بایست. از تو- به عنوان یک خودی- شاید قبول کنند. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از تاجزاده نجیب تر و مفیدتر و مظلوم تر و بی پناه تر نبود؟

+0 به یه ن

 چندی پیش تاجزاده را دستگیر کردند . عده ای هم در حمایت از او ، کارزار راه انداخته اند. من از تاجزاده بدم نمی آد. حتی می شه گفت یک کوچولو خوشم هم می آد. اما این همه تاکید روی شخص او، باعث می شه که این تصور در میان عموم مردم که اخبار مربوط به زندانیان فقط به گوششان می خوره به وجود بیاد که تنها مسئله تاجزاده هست که ما اینجا داریم. برای همین می خواهم بگم که الان حدود ٢٠٠ هزار زندانی در کشور داریم. طبعا برخی از این ها افراد مجرمی هستند که زندان حقشان هست. اما خیلی شان چنین نیستند. 

برخی شان پیمانکاران محترمی بودند که به اقتضای کارشان چک کشیده اند، اما چون خودشان نتوانسته اند طلب شان را از دولت وصول کنند چک شان را نتوانسته اند پاس کنند. همین طور سلسله وار این نوع مشکلات اقتصادی باعث شده یک عده به دلایل جرایم مالی به زندان بیافتند، حال آن که مال مردم خور نبوده اند. شرایط اقتصادی باعث شده محاسباتشان اشتباه از آب در بیاید و نتوانند قرض هایشان را بپردازند. 
 در صد قابل توجهی از زندانیان، زنان جوان هستند که با ازدواج در سن پایین حق تحصیل و رشد اجتماعی از آنها سلب شده . بعد هم همسر ناتو از آب در آمده و شرایط نابسامانی ایجاد کرده که زن از روی ناآگاهی و یا ناچاری مرتکب جرم شده. مثلا او را وادار به حمل مواد مخدر کرده! یا امضایش را پای چک های بی محل گذاشته. هزار و یک راه برای سو استفاده از این زنان بینوا هست.
 انواع و اقسام فعال سیاسی و مدنی و محیط زیستی هم در زندان ها هستند. همزمان با تاجزاده سه فیلمساز شهیر کشور هم دستگیر شده اند اما هیاهوی تاجزاده اونها را به محاق برد. گفته می شه که به خاطر امضای بیانیه ای با عنوان "تفنگت را زمین بگذار" دستگیر شده اند. من بیانیه را کامل نخوانده ام اما اگر محتوای بیانیه -چنان که از عنوان بر می آید- دعوت به پرهیز از خشونت باشد که می بایست به آنها جایزه هم می دادند.
 یک جامعه شناس به نام سعید مدنی هم در زندان هست که باز نمی دانم چرا! من برخی مقالات او را در مورد معضلات اجتماعی خوانده بودم. واقعا حیف که چنین جامعه شناسی در زندان هست. واقعا به وجود امثال او نیاز هست. فعالان محیط زیستی و نیز فعالان حقوق زن و همچنین فعال حقوق زبان مادری بسیاری هم در زندان هستند . امروز هم که قرار بود در اعتراض به خشک شدن دریاچه در شهرهای مختلف تجمع شود ٣ نفر در تبریز و ٢ نفر در اورمیه را گرفته اند. خیلی خیلی بیشتر از اینها هستند. تاجزاده در میان دستگیر شدگان ، نه نجیب ترین و بی آزارترین هست، نه مفیدترین برای جامعه و نه مظلوم ترین شخص نگاه داشته شده در زندان. اتفاقا زندانی که می کشد در مقابل زندان زندانیان دیگر هتل پنج ستاره هست. اگر می خواهید از زندانیان دفاع کنید موارد بی پناه تر از او فراوانند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو کارزار جمع امضا خطاب به مسئولان مختلف برای حفظ دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

۱) #save_urmia_lake

https://www.karzar.net/49910


۲)  خبر خوش دیگه 


متن مربوط به "هادی ، شاعر کوچک" را در فیس بوک هم گذاشتم. یکی از دوستان فیس بوکی  کفالتش را بر عهده گرفت. خدا عمرش دهد! امیدوارم این دوست عزیز، شیرینی روزی را که هادی به موفقیت های بزرگ برسد، بچشد.



امثال هادی در میان مددجویان بنیاد کودک کم نیستند. با مراجعه به سایت بنیاد کودک و قبول کفالت، می توانیم در شکوفایی استعداد های این مرز و بوم که در زیر خط فقر له می شوند نقشی داشته باشیم. 


Http://www.childf.com


ما که در فرزانگان دانش آموز بودیم هفته ای نمی گذشت که یکی از معلم ها برسرمان نمی کوفت که از شما با استعدادتر در میان فقرا و حاشیه نشین ها بسیارند اما فرصت شکوفایی نداشته اند. کفالت مددجویان بنیاد کودک دقیقا این فرصت را فراهم می سازد. 


برای پیوستن به جمع حامیان بنیاد کودک می توانید به لینک زیر مراجعه کنید و پس از تکمیل فرم مددجوی مورد نظر را انتخاب نمایید.https://www.childf.com/forms/kafil/Default.aspx

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو خبر خوش

+0 به یه ن

تیم المپیاد ریاضی کشور امسال باز گل کاشته💐💐💐💐


من سالهاست اخبار المپیاد ها را دنبال نمی کنم. اما امسال فرق داره چون که یکی از مدال آوران فرزند برومند دوست عزیز و قدیمی خودم هست. 🥇🥇🥇🥇🥇


🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

خبر خوش دیگه 


متن مربوط به "هادی ، شاعر کوچک" را در فیس بوک هم گذاشتم. یکی از دوستان فیس بوکی  کفالتش را بر عهده گرفت. خدا عمرش دهد! امیدوارم این دوست عزیز، شیرینی روزی را که هادی به موفقیت های بزرگ برسد، بچشد.



امثال هادی در میان مددجویان بنیاد کودک کم نیستند. با مراجعه به سایت بنیاد کودک و قبول کفالت، می توانیم در شکوفایی استعداد های این مرز و بوم که در زیر خط فقر له می شوند نقشی داشته باشیم. 


Http://www.childf.com


ما که در فرزانگان دانش آموز بودیم هفته ای نمی گذشت که یکی از معلم ها برسرمان نمی کوفت که از شما با استعدادتر در میان فقرا و حاشیه نشین ها بسیارند اما فرصت شکوفایی نداشته اند. کفالت مددجویان بنیاد کودک دقیقا این فرصت را فراهم می سازد. 


برای پیوستن به جمع حامیان بنیاد کودک می توانید به لینک زیر مراجعه کنید و پس از تکمیل فرم مددجوی مورد نظر را انتخاب نمایید.https://www.childf.com/forms/kafil/Default.aspx

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بر دریاچه اورمیه چه می گذرد؟- قسمت دوم

+0 به یه ن

...یا روستاییان می توانند در این دنیای  دایم در حال تحول امور خود را  خود بسامان کنند؟


اون آقا ی کشاورز از میاندوآب ابراز تاسف می کرد که با وجود مشکل بی آبی روز به روز به تعداد چاه های غیرمجاز افزوده می شود. گویا موردی را خود دیده بود وسط یک جاده روستایی چاه آب حفر کرده بودند!!! یعنی تا این حد پیش رفته اند که نه تنها در باغ و مزرعه خود بلکه حتی وسط جاده هم چاه می زنند!!!!

اون آقا درددل می کرد که چرا مردم روستا متوجه نمی شوند که برای نفع عمومی که در دراز مدت (یا حتی در کوتاه مدت) خود و فرزندانشان هم بهره مند خواهند شد اندکی از زیاده خواهی دست بکشند. مثال هم می زد که راه روستایی که بناست تراکتور از آن عبور کند بسیار باریک هست و روستاییان نخواسته اند اندکی از زمین خود را بدهند تا راه تعریض شود و آن همه مشکلات نباشد. البته من جواب دادم در شهرهایمان هم همین هست. می روند به شهرداری پول می دهند تا در کوحه باریک بلند مرتبه بسازند و……

تاکید نمودم که شهری ها هم سری سوا ندارند!


شاید تک و توک روستاها یا محلاتی باشند که اون قدر فهم و حس مشارکت داشته باشند که خود امور خود از این دست را بسامان کنند اما مشاهده نشان می دهد که استثنا هستند. یک سری ضوابط برای بسامان کردن باید وضع نمود و به طور قانونمند (و نه سلیقه ای) اعمال کرد.


قدیم ها که سرعت تحولات پایین بود روستایی ها و شهری ها به تدریج آموخته بودند خود امور خود را بسامان کنند. اما الان مدرنیزاسیون چنان سرعت تحولات را سریع کرده که انتظار بیخودی است که مردم خودشان بتوانند این قبیل امور را سر وسامان دهند.

به علاوه کاندیداهای شوراها و مجلس مرتب با وعده های توخالی مردم روستاها را بدعادت می کنند. الکی برای جمع کردن رای به آنها وعده می دهند که از سر کوه قاف آب خواهند آورد پس لزومی ندارد آنها رویه کشت وکار خود را تغییر دهند. همین وعده های توخالی از جمله عواملی است که مانع از آن شده که روستاییان فکر اساسی برای کمتر مصرف کردن آب کنند! مدرنیزاسیون "نیم بند"دست در دست دموکراسی "ربع بند"، مانع از ایجاد فرهنگ همبستگی روستایی برای بسامان کردن اوضاع روستا شده. (وضع شهرهامان حتی بدتر هست.)

#save_urmia_lake

🍀@minjigh



وقتی برخی از مسىولان واقعا احساس مسئولیت می کنند


گاهی پیش می آید که مدیران رده میانی برخی نهادهای دولتی  در استان ها فرد شایسته ای است که واقعا می خواهد کار انجام دهد. در این مواقع -که ندرتا پیش می آید- همکاری ان-جی-او ها تحولات مثبت چشمگیری در مدت کوتاه به بار می آید. نهاد های دولتی حتی اگر پول نقد زیادی نداشته باشند بسیار بسیار بیشتر از ان-جی-او امکانات و تجهیزات دارند. ان جی او هایی که همواره با دست کاملا خالی قدم هایی بر می دارند وقتی از  اندکی از این امکانات بهره مند می شوند معجزه می آفرینند. 

اما ای دریغ که عمر مدیریت چنان مسئولانی در کشور ما کوتاه هست.

تصور کنید اگر شایسته سالاری در اداره کشور برقرار شود. با این امکانات چه ها که نمی توان کرد!


#save_urmia_lake

🍀@minjigh


خشک شدن دریاچه اورمیه:تقصیر  مردم یا تقصیر مسئولان؟


قصدم از پیدا کردن مقصر، یافتن راهی برای جلوگیری از ادامه تقصیر هست.


همان طوری که در نوشته های قبلی ام تشریح شد مردم روستا ها در زیاده روی در مصرف آب کشاورزی سهیم هستند. گاهی اوقات اپوزیسیون مسئله را به استخر باغ های لاکچری مسئولان تقلیل می دهد. البته این قبیل لاکچری ها هم هستند اما فقط بخشی از مشکلند نه همه آن. اگر چاه های باغ های شخصی مسئولان و بستگانشان هم پلمب شود (که حتما باید بشود) و جلوی آب  دزدی آنها برای مراکز کشت و صنعتی که راه انداخته اند بسته شود تنها بخشی از مشکل حل می شود. در نوشته های بالا دیدیم که روستاییان عادی هم دست به حفر چاه غیر مجاز می زنند. همین طور آب رودخانه های منتهی به دریاچه را به سمت مزارع و باغ های خود منحرف می کنند و اصطلاحا آب دزدی می کنند. 

با این حال باز هم ساده سازی است که  اظهار کنیم تقصیر مردم بوده است. مردم داشتند به شیوه آبا و اجدادی کشت و زرع دیمی خود را می کردند و به کم هم قانع بودند. این حکومت بود که با انواع و اقسام مشوق در برهه ای کشاورزان را به سمت بالا بردن سطح زیر کشت سوق داد. باز در فیلم مستند مادرکشی به این موضوع به  طور دقیق می پردازد.


https://m.youtube.com/watch?v=C9xf_PaGE5s


این طور شد که آب مصرفی کشاورزی به طور بی رویه بالا رفت. در کل ایران این اتفاق افتاد و باعث فجایع محیط زیستی در جای جای ایران شد. 


یک تحول بزرگ منفی ومخرب محیط زیستی با مشوق های دولتی و سیاستگذاری های مرتبط در دهه هفتاد و هشتاد اتفاق افتاده. درست کردن آن هم باز مستلزم مشوق های کلان در سطح ملی وسیاستگذاری های کلان حکومتی می طلبد. انتظار بیهوده ای است که با نصیحت و موعظه روستاییان به روش های کمتر مخرب رو بیاورند. 

تک و توک کشاورزان فهمیده نظیر همان آقا که من با او صحبت کردم در حفظ محیطزیست کوشا هستند اما اگر فقط مشوق وجدان و اخلاقیات باشد در اقلیت خواهند بود.

توقع مسخره ای است که چند ان جی او یا فعال محیط زیست با دست خالی و با وجود انواع و اقسام فشارها از پس تغییر دوباره سبک کشاورزی میلیون ها کشاورز برآیند. چنین تغییری امکانات و اختیارات کلان ملی می خواهد که در دست حکومت هست نه در دست مردم یا نهادهای مردم نهاد!

فعالان محیط زیستی می توانند از تجارب خود در اختیار سیاستگذاران بگذارند یا با جلب اعتماد دوباره مردم به اجرای طرح های مفید کمک کنند. یا اطلاع رسانی کنند. می توانند طرح پایلوت در ابعاد کوچک اجرا کنند. کمک هایی از این دست از دستشان بر می آید. 

اما تغییر فرهنگ هزاران روستای ریز و درشت و میلیون ها کشاورز کار چند ان جی او نیست!


#save_urmia_lake


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اظهارات نماینده رفسنجان در مورد گشت ارشاد

+0 به یه ن

«دکتر حسین جلالی دکترای روان شناسی و نماینده رفسنجان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس :
کجای این ۱۰ سال گذشته ، گشت ارشادی بوده که شما ذکر می کنید. از ایران رهاتر و برهنه تر در دنیا جایی سراغ دارید؟ شما باید سوال کنید ما چه پوششی داریم. یعنی هند، چین و حتی اروپا پوشش دارد. ما نباید پوشش ایرانی داشته باشیم؟
برخوردها با پوشش هیچ فرقی نکرده، قبلا برخوردی نمی کردیم الان هم برخورد نمی کنیم.
شما بروید پل طبیعت و ونک را ببینید. لواسانات را ببینید. شما اصلا در جامعه نیستید. شما در جامعه اصلا پوششی می بینید؟ غربی ها اینجا می آیند و [ و برهنگی علنی عموم دختران ایرانی را می بینند] می گویند فکر می کنیم داریم در اروپا قدم می زنیم. برهنگی جامعه را گرفته است. حالا می پرسید درباره برخورد تند چه نظری دارید؟ شاید یک هزارم هم برخوردی باشد. شما پشت قله قاف، در یک کشور ۸۰ میلیونی یک نفر به یک نفر تذکری داده است. شما آمده اید ۹۹.۹ درصد را رها کردید چسبیدید به یک هزارم مساله؟ شما از سر بیکاری و سیری این حرف ها را می زنید.
khabaronline.ir/news/1650202»


جناب دکترای روانشناسی و نماینده رفسنجان
اولا پل طبیعت+ونک+لواسانات ۹۹.۹ درصد مملکت نیستند. آن پشت قله قافی که می فرمایید هم جزو ایران هست و شما به عنوان نماینده قسم خورده اید که مدافع حقوق مردم آنجا هم باشید و دربرابر آنان نیز پاسخگو باشید (نه فقط در برابر حوزه انتخابیه خود).
ثانیا  ما در ونک و پل طبیعت برهنگی ندیده ایم. لابد چشم بصیرت می خواست که ما نداشتیم. من به ویلاهای لواسانات نرفته ام که بدانم داخلشان چه خبر هست. اینها را از شما باید شنید. اما پیرارسال دوستم با همسرش و دختر دوازده ساله شان در داخل کشور با ماشین خود به  سفری رفتند. متاسفانه همسرش دچار حادثه شد. دوستم در شهر غریب همسرش را به بیمارستان و اتاق عمل برد و چند روز بعد همسر باندپیچی شده اش را در صندلی جلو ماشین نشاند و دخترش  هم در صندلی عقب نشست و خود فرمان را به دست گرفت که در به تهران برگردند. سر راه  برای رفع حاجت و نظایر ایستاده بودند که ماموران به سراغشان آمدند. شما که با وضعیت اروپا هم آشنا یید لابد فکر می کنید مثل پلیس اروپا وقتی شرایط آن خانم و همسر باندپیچی شده شان را دیده اند ماموران  آمده اند که بپرسند اگر کمکی از دست آنها بر می آید انجام دهند. اشتباه می کنید! آمده بودند که به حجاب دختر دوازده ساله دوستم گیر بدهند. کلی هم بد دهنی کرده بودند و اعصاب خردی راه انداخته بودند.
از این ماجرا ها در همین ده سال اخیر زیاد هست. از دهه شصت هم که آرمانشهر خیلی هاست که بهتر است چیزی نگویم. یک نمونه آن که بچه خواهر همسایه ما از ترس تذکر گشت ارشاد آن موقع (که نامی دیگر داشت) سقط شد.
پی نوشت: دوست عزیزی که مسیر روزانه اش علی الاصول باید از میدان ونک می گذشت راه خود را طولانی می کرد که از میدان ونک عبور نکند چون اونجا اغلب بساط ون های گشت ارشاد گسترده هست و این دوست من طاقت نداشت روزانه گریه و زاری و وحشت دختران را از گشت ارشاد ببیند. این هم ماجرای ۵-۶ پیش بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوشته پارسال من در این روز: گشت ارشاد از عوامل ترغیب مردم به خرید ویلا

+0 به یه ن

مثلا هنوز بر این باورم که 

سرویس خیلی از بیمارستان های دولتی، از سرویس های بیمارستان های خصوصی با زلم زیمبو ی آن چنانی بهتر هست چون به بیمار مثل یک انسان نگاه می کنند نه مثل یک کیف پول! در بیمارستان دولتی به تجهیزات اتاق عمل و امکانات بهداشتی می رسند و در بیمارستان خصوصی به پرده و موکت و لوستری که چشم همراه مریض را می گیرد. من کج خلقی پرستار وظیفه شناس بیمارستان دولتی را سر رعایت نکردن ضوابط بیمارستان هزار بار ترجیح می دهم به قربان صدقه رفتن های تصنعی کارکنان بیمارستان های خصوصی جهت تیغ زدن بیشتر مشتری که درواقع برای سلامت و جان بیمار آن قدر ارزش قایل نیستند که خلقشان را برایش تنگ کنند!)

هنوز هم معتقدم دردسر ویلای شخصی خریدن و باغ شخصی نگاه داشتن، بیشتر از کیفش هست. یک روز باید نگران سمپاشی باشی، یک روز نگران دزدیده شدن وسایل و..... 

دوست دارم و خوشتر دارم که آدم سلامت باشه روی دوپای خودش بره توی دامن طبیعت بی آن که در پی تملک آن باشه. 

این طوری سبکبارتر و سبکبال تر هست. طبیعت خداست و منتی هم نداره! این طوری آزاد هستی تا هر جا که دلت خواست بروی. خودت را در چهاردیواری باغ و ویلایت حبس نمی کنی. بدون اون باغ، آزاد هستی که هر کجا دلت خواست پر بکشی.

اگر بدنت آن قدر سالم نبود که به طبیعت بکر بروی، باز پارک های شهر هستند. اگر مزاحمت گشت ارشاد نبود همه دور هم در پارک شهر خوش می بودیم. لزومی حس نمی شد که افراد باغ شخصی بخرند و احیانا، برای رسیدن به این درجه از تمکن مالی بچاپند! زحمت نگهداری پارک عمومی را شهرداری می کشد. من قرار نیست نگران آفت ها وآبیاری و،،، آن باشم. اما من نوعی وقتی می بینم گشت ارشاد دختر- پسرها را مثل ابر بهاری در پارک به گریه انداخته، اعصابم خرد می شه.

به خدا اگر گشت ارشاد نبود مردم نصف انگیزه شان را برای مال اندوزی از طریق چاپیدن از دست می دادند. در همین پارک های شهر خوش می گذراندند. نه هوس خارج می کردند نه هوس خرید باغ. خیلی جامعه سالم تری می داشتیم. سرمایه ها هم در داخل کشور باقی می ماند و صرف سازندگی می شد. صرف سرمایه گذاری سود ده و با منفعت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بر دریاچه اورمیه چه می گذرد؟ قسمت اول

+0 به یه ن

نتایج شوم خشک شدن دریاچه اورمیه دیرزمانی است که آرام آرام شروع شده!


چند روزی می خواهم اختصاصا در مورد دریاچه در حال احتضار اورمیه بنویسم. دعا کنید در این چند روز فاجعه حاد جدیدی مثل فاجعه پلاسکو و متروپل و ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و…. رخ ندهد تا بتوانیم روی فاجعه مزمن خشک شدن دریاچه اورمیه تمرکز کنیم.

اگر دریاچه خشک شود بادهای محلی نمک آن را به تدریج در باغ ها و مزارع اطراف می گستراند و آنها را لم یزرع می کند و صاحبان آنها را فقیر و بی چیز می سازد. همین طور این بادها انواع و اقسام بیماری های تنفسی و پوستی در منطقه به وجود خواهند آورد.

 در واقع این فجایع دیر زمانی است شروع شده. اما زیاد پوشش خبری نمی دهند. حکومت به دلایل خود. فعالان مدنی هم ترجیح می دهند این فجایع را زیاد بازتاب ندهند چون که می دانند نه تنها خیری نخواهد رساند و همتی از مسئولان برنخواهد خاست بلکه دلالان زمین سو استفاده خواهند کرد و زمین نیمه شوره زار کشاورزان فقیر را به ثمن بخس از کف آنها  در خواهند آورد. پانیکی که پوشش خبری منجر خواهد شد سریع تر از خود خشک شدن دریاچه ضربه خواهد زد. در نتیجه به سکوت برگزار می شود و شما زیاد در رسانه ها در مورد تبعات خشک شدن دریاچه نمی شنوید.

اما فجایع آن سالهاست شروع شده . البته هنوز به ماکزیمم نرسیده. اگر کاری نشود  فجایع بیشتر وبیشتر خواهد شد.

هم اکنون آمار نشان می دهد سقط جنین در روستاهای شوره زار شده در اطراف دریاچه بیشتر شده. کشاورزان هم مانده اند چه بکارند! آیا محصولات سنتی خاک حاصلخیز با آب شیرین چاه خود را بکارند؟! یا دنبال محصولی بگردند که در این خاک شور شده و آب چاه شور شده رشد کند؟ این هم جزو سردرگمی های کشاورزان محلی است و کسی هم جوابی ندارد که به آنها بدهد.

#save_urmia_lake

🍀@minjigh

اهمیت دریاچه برای گردشگری

اگر دریاچه اورمیه سرحال باشد، از محل گردشگری می تواند درآمدزایی چشمگیر کند و برای ده ها هزار نفر اشتغال ایجاد نماید.

در دهه هفتاد که دریاچه سرحال بود یک عده از سرمایه گذاران محلی در بخش گردشگری سرمایه گذاری کرده بودند. الان زیرساخت ها  و کشتی هایشان روی دستشان مانده.🥲برای نگهداری آنها در آن محیط مستعد زنگ زدگی باید کلی همه ساله خرج کنند. آدم دلش می گیره! 😥

#save_urmia_lake

🍀@minjigh

کارکرد این سری نوشته های من

همان طوری که توجه کرده اید من اینجا در این سری نوشته ها در مورد دریاچه اورمیه آمار دقیق یا آدرس دقیق نمی دهم. علت فقط تنبلی در جمع آوری اطلاعات دقیق نیست.  می توانستم تعداد نوشته ها را کمتر کنم اما در عوض وقت را بذارم تا آمار یا آدرس دقیق تر به شما بدهم. اما این کار را نمی کنم چون می دانم در این صورت و در این چارچوب اصل مطلب در حاشیه جدل در مورد این که فلان رقم ٣.٥ هست یا ٤ گم خواهد شد. برای بحثی که من اینجا راه انداخته ام تنها دانستن و درک صحیح از بزرگی مقیاس کافی است. کافی است که بدانیم دریاچه اورمیه را با  ١٠٠میلیون مترمکعب آب نمی توان نجات داد اما احتیاج به ١٠٠ میلیون کیلومترمکعب آب هم ندارد.

ببینید! من چند سال پای صحبت کارشناسان دریاچه اورمیه نشستم. کسانی که برای این کار حقوق می گرفتند. چیزی که دستگیرم شد این بود که آمار وارقام دادن توسط آنها به مردم یک راه برای فرافکنی مسئولیت از خود هست. با آمار وارقام اون قدر بازی می کنند که ثابت نمایند تقصیر و کوتاهی از بخش آنها نیست بلکه تقصیر بخش دیگری است!

همان طوری که قبلا گفتم فرافکنی مشکل اصلی عدم احیای دریاچه اورمیه هست. یکی از رذیلانه ترین این فرافکنی ها این هست که مسئولانی که برای حفظ محیط زیست حقوق می گیرند کوتاهی را گردن فعالان محیط زیست و ان-جی-او ها می اندازند. من در این مورد بیشتر خواهم نوشت. امکانات و اختیارات ان-جی-او ها بسیار محدود تر از نهادهای حکومتی است! حداکثر کاری که ان-جی-او می تواند انجام دهد از یک سو مطالبه گری از نهادهای مسئول و از سوی دیگری تسهیل گری طرح های مفید نهادهای مسئول از طریق جلب اعتماد مردم محل هست. این کارکرد درست ان-جی-او هاست. از ان-جی-او ها انتظار معجزه نداشته باشید که با دست خالی مشکلاتی به این بزرگی را حل کنند. در این مورد بیشتر خواهم نوشت.

نهادهای ذیربط که از بودجه کشور تغذیه می شوند تمام امکانات لازم برای نجات دریاچه اورمیه را دارند اما افکار عمومی را دنبال نخود سیاه می فرستند. هدف این سری نوشته های من آن هست که موضوع برای خوانندگان روشن شود بلکه ان شالله این دنبال نخود سیاه فرستادن ها خنثی گردد.

#save_urmia_lake

🦩@minjigh

صحبت های طولانی من با کشاورزی از منطقه میاندو آب

پارسال تقریبا همین موقع ها من در فضای تلگرام صحبت طولانی با یکی از کشاورزان کوشا و بسیار فهمیده منطقه میاندو آب داشتم. درددلی طولانی در مورد آن چه بر سر دریاچه اورمیه می آید. در چند نوشته بعدی ام آن چه که از گفته های ایشان فهمیدم بازگو می نمایم. هنوز اثرات مخرب خشک شدن دریاچه به میاندوآب نرسیده. اونجا هنوز آب هست و سطح زیر کشت  و حفر چاه روز به روز بیشتر و بیشتر می شود اما کشاورزان فقیرتر می گردند. بیشتر به این علت که محصولاتی می کارند که مازاد بازار مصرف داخلی است. صادرات که  قطع می شود محصولات پر آب بَرآنها روی دستشان می ماند و فاسد می شود. محصولات سنتی آنها نظیر نخود و گندم و جو دیمی قابل انبار کردن بوده اما محصولاتی نظیر گوجه فرنگی یا پیاز که در سال های اخیر به آنها رو آورده اند زود فاسد می شود. در مورد فضای اجتماعی و نیز اقتصادی که آنها را با سمت "قمار"کاشت محصولاتی نظیر گوجه فرنگی و پیاز (علی رغم تمام سختی ها و ریسک های موجود ) سوق می دهد خواهم نوشت. روی کلمه قمار تاکید می کنم. در سالهایی این محصولات صادر می شوند و قیمتشان بالا می رود و کشاورز به شدت سود می کند. به طمع همین سود آنی سالها و سالها  این قمار را تکرار می کنند و می بازند. اگر فقط باخت خودشان بود می شد زمزمه کرد که "خنک آن قماربازی که بباخت هر بودش، نماند هیچش الا هوس قمار دیگر…."

اما نکته اینجاست که در این قمار دریاچه اورمیه هم داره به سمت مرگ می ره.

#save_urmia_lake

🦩🦩@minjigh

فضای اجتماعی این روزهای روستاهای اطراف دریاچه

در نوشته قبلی ام نوشتم که سال گذشته صحبتی طولانی با کشاورز فهمیده ای از منطقه میاندوآب داشتم. نکاتی که از فضای اجتماعی آنجا دستگیرم شد در زیر می آورم:

١- روستاییان آن منطقه (حتی میانسالان آنها) به همان اندازه شهری ها با اینترنت  مانوسند. انواع و اقسام فیلتر شکن ها را نصب می کنند. گروه های تلگرامی خود را دارند. 

شبکه های روستایی سنتی خود در قهوه خانه روستا را هم دارند. وقتی فصل کاشت می رسد در این شبکه های مجازی ونیز سنتی، همه در مورد کشت محصولات پرآب بر نیز گوجه فرنگی و پیاز صحبت می کنند. فضا طوری است که شخص به طور طبیعی به این نتیجه می رسد که اگر از بقیه در این مورد پیروی نکند از قافله عقب می ماند. کمتر کسی می آید هزینه و فایده ها را بسنجد و تصمیم بگیرد در مزرعه اش چه بکارد. جوگیر می شود و همان را می کارد که بقیه می کارند.

٢- کشت پیاز بسیار سخت تر از کشت محصولات سنتی اون منطقه که کم آب بر بودند هست. زحمت زیادی می طلبد. قبلا سطح زیر کشت کم بود و فضا برای دامداری روستایی وجود داشت. الان از بس سطح زیر کشت بالا رفته نه فضایی برای چرای دام ها مانده نه گل خودرویی برای پروش زنبور عسل. به علاوه کشت محصولاتی مثل پیاز تمام وقت کشاورز را می گیرد و زمانی برای دامداری در کنار آن نمی ماند.کشاورز امروزی، برای مصرف اهل خانه هم مانند شهری باید لبنیات از فروشگاه بخرد که هزینه زیادی تحمیل می کند.

٣- این را صحبت با عزیزی دیگر فهمیدم: در روستاهای آذربایجان(شبیه شهرهایش) هر خاندانی برای خودش یک "آدم مهم" دارد که به بقیه خط می دهد. آدم مهم روستا که با اغلب اهالی روستا هم فامیل هست معمولا تاجر محصولات کشاورزی است که نصف زمان خود را در شهر و نصف دیگر را در ییلاقات روستا می گذراند. در سالهای صادرات محصولات کشاورزی نظیر گوجه فرنگی و بالا رفتن قیمتشان این "آدم مهم" سود افسانه ای به جیب می زند. در سال هایی هم که این محصولات کنار جاده می گندد کشاورزان هستند که ضرر می بینند نه این "آدم مهم". 

همین "آدم مهم" هست که همه ساله، جو راه می اندازد که فلان محصول را بکارید که به سود سرشار برسید.

حدس می زنم آدم مهم های روستاهای آذربایجان مانند آدم مهم های خانواده های شهری اش ، در واقع از کسی دستگیری نمی کنند اما یک سری نمایش های پوپولیستی  در عروسی و عزا راه می اندازند که همگان گمان می کنند که او شهی است که همه آوازه ها از اوست و اگر نباشد خانواده ها در کار خود در می مانند. در نتیجه همه سعی می کنند به حرف او گوش دهند.

٤-کشاورزان اون منطقه از یکی از برنامه های  رادیویی اورمیه (به زبان ترکی) مطالب مفید برای کشاورزی می آموزند. اما این رهنمود ها فقط در جهت بهتر عمل آوردن محصول هست.  در جهت توسعه پایدار کشاورزی با عنایت به حفظ محیط زیست وسلامت نیست! کشاورزان برنامه های شبکه کشاورزی ترکیه را هم دنبال می کنند. در همین برنامه ها آموخته اند که محیط زیست چه قدر مهم هست اما آن برنامه ها برای حفظ محیط زیست ترکیه طراحی شده اند نه محیط زیست کشور همسایه. قونشو ا اموت باغلیین گجه شامسیز قالار.

٥- جهاد کشاورزی کارشناسانی دارد که وظیفه شان دادن اطلاعات مفید و آموزش به کشاورزان و باغداران هست. بیشتر شهریانی که در ییلاقات باغداری می کنند از خدمات این کارشناسان بهره مند می شوند. این کارشناسان که تحصیلات دانشگاهی دارند آن قدر به زبان ترکی  تسلط ندارند که بتوانند با روستاییان ارتباط تنگاتنگ داشته باشند. درسته اغلب خود ترک هستند اما ترکی ای که بلدند به درد این ارتباط نمی خورد خیلی از کلمات ترکی را با فارسی جایگزین کرده اند.

٦- در صحبت با آن آقای کشاورز تمام دانش زبان  ترکی ام را که از قصه های پرستار روستایی ام در ٤-٥ سالگی آموخته بودم به کارم آمد. خوشحالم که می فهمیدم "ناخیرچی" چیست. "پَتَک" همان کندوست و….. اگر این نوع کلمات ترکی را ندانید نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کنید. نجات دریاچه بدون ارتباط تنگاتنگ و فهم متقابل کشاورزان میسر نخواهد شد. 

#save_urmia_lake

🦩🦩🦩@minjigh

آیا باد می تواند بلورهای به هم چسبیده نمک سطح دریاچه را بلند کند؟

طبعا بلند کردن بلورهای به هم چسبیده نمک برای باد سخت تر هست تا بلند کردن ماسه نرم بستر رودخانه ها و تالاب های خشک شده. اما این به آن معنا نیست که خطری وجود ندارد و ریزگرد خطرناکی از سطح دریاچه اورمیه برنخواهد خاست! طبعا بستگی به شدت باد ونیز جهت آن دارد. همچنین به پروفایل سرعت باد نسبت به ارتفاع از سطح زمین. 

اگر فیلم مستند مادرکشی را ندیده اید توصیه می کنم حتما ببینید. فیلم درمورد خشک شدن همه تالاب های ایران هست و بخشی از آن هم به دریاچه اورمیه اختصاص دارد. در این فیلم تصویر باد نمکینی که از سطح خشک شده دریاچه اورمیه بر می خیزد نشان داده می شود. تصویر واقعی است. شبیه سازی نیست. فیلم مال ٦ سال پیش هست. الان که دریاچه خشک تر شده حتما وضعیت خطرناک تر گشته است.

برخی شبیه سازی ها برای برخاستن ریزگردها از سطح دریاچه شده. نتیجه برخی از شبیه سازی های قدیمی آن بود که ریزگردی از دریاچه برنخواهدخاست. هر کسی این شبیه سازی را انجام داده زیادی ساده سازی کرده ! یا هم به کل اشتباه کرده. آن را که عیان هست چه حاجت به شبیه سازی است! بروید فیلم مادرکشی را ببینید تا به چشم خود عیان ببینید که چه ریزگردهایی از سطح دریاچه اورمیه بر می خیزند!

https://m.youtube.com/watch?v=C9xf_PaGE5s

متاسفانه برخی با ماشین شاسی بلند در بستر خشکیده دریاچه برای تفریح مانور می دهند. این کار باعث می شود بلورهای نمک بشکنند و در اثر باد راحت تر برخیزند وریزگرد شوند به ریه های مردم فرود آیند.

از آن بدتر این که می خواهند از بستر دریاچه به طور صنعتی مواد معدنی استخراج کنند. چه کیسه ای هم دوخته اند برای این ثروت بادآورده! نکته اینجاست که هیچ کاری را اصولی انجام نمی دهند. باعث خواهند شد نمک های به هم چسبیده پودر شوند و راحت تر به باد سپرده گردند. روند ریزگرد سازی را تسهیل خواهند کرد. راه سرطان گرفتن مردم را هموارتر خواهند ساخت. نفس را بر بیماران آسمی خواهند برید!

🦩🦩🦩🦩@minjigh

آیا کشاورزان روستایی با رهنمودهای محیط زیستی فعالان محیط زیست همراهی می کنند؟

بین روستاییان - مثل شهری ها -هم فقیر داریم هم پولدار. فعالان محیط زیستی (که عموما ذهنیت عدالت طلبانه طبقاتی هم دارند) معمولا می روند سراغ کشاورزان فقیرتر. برخی از این کشاورزان علاقه مند به همراهی هستند اما امکانات لازم را ندارند. مثلا بودجه کافی برای خرید وسایل آبیاری قطره ای ندارند. سه سال پیش بودجه ای در حدود ٢٠ میلیون تومن می خواست که اونها نداشتند، فعالان محیط زیستی - با امکانات بسیار بسیار محدود و علی رغم انواع واقسام کارشکنی ها که ناشی از تنگ نظری مالوف در کشورماست سعی می کنند آن امکانات را فراهم کنند . اما فقر و نداری بدچیزی است! خیلی مشکل هست با وجود فقر ، پروژه ای را به سرانجام رساندن. 

مشکلاتی در راه فقرا پیش می آید که حتی به ذهن اغنیا هم نمی رسد که چنین مشکلاتی ممکن هست باشد!

در این راه اون قدر مشکلات پیش بینی نشده رخ می نماید که عملا به نتیجه ای نمی رسد.

در این میان برخی از کشاورزان پولدارتر خود از ماجرا خبر دار می شوند و خود اظهار تمایل می کنند که با هزینه شخصی خود اقدامات لازم را انجام دهند. در اقدامات نوآورانه  نظیر آبیاری قطره ای یا جایگزینی با محصولات کم مصرف کمتر شناخته شده ، پیشرو می شوند. نتیجه مثبت هم می گیرند. سرمایه گذاری خوب جواب می دهد و آب هم کمتر مصرف می شود . اما چند سال بعد که می بینند بقیه مثل قبل آب زیادی مصرف می کنند این افراد هم وسوسه می شوند که سطح زیر کشت را بیشتر کنند. رهنمودها دست آخر به کمتر مصرف شدن آب منجر نمی شود. فقط سطح زیر کشت بالاتر می رود و پولدار پولدارتر می شود.

با همین ملاحظات هست که عرض می کنم از دست فعالان محیط زیست مستقل و ان-جی-او ها به تنهایی کار زیادی بر نمی آید. امکانات در دست نهاد حکومت هست. اونها باید تسهیلات لازم را بدهند، ضوابط لازم را وضع کنند و سیاستگذاری های لازم را انجام دهند که کشاورزان به سمت کمتر مصرف کردن آب پیش روند. بدون چنین سیاستگذاری های کلان موثر، چند تا ان-جی-او کارزیادی از پیش نمی تواند ببرد. هر چه قدر هم سخت بکوشد باز نمی تواند. در این ٢٠ سال فعالان محیط زیست منطقه از جان مایه گذاشته اند اما چندان کاری از پیش نبرده اند.


🦩🦩🦩🦩🦩@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]