سئوالات و دغدغه های مردم تبریز در مورد طرح مردمی ساماندهی مدیریت پسماند

+0 به یه ن

چند ماهی است که عده ای از دوستداران محیط زیست در تبریز جهت ساماندهی مدیریت پسماند کوشش های فراوانی می کنند. نتیجه آن نصب کانکس های جمع آوری پسماند خشک تفکیک شده در محلات مختلف شهر هست.

ابتدا برخود لازم می دانم تا ازاین عزیزان تشکر کنم که با زحمات فراوان —که من خود شاهد آن بودم —امکان نصب کانکس جمع آوری را در سطح شهر، به وجود آورده اند.
شاید برای کسانی که با مدیریت پسماند به طور اعم و مدیریت پسماند در شهرهای ایران به طور اخص آشنا نباشند نصب چند کانکس چندان کاربزرگی به نظر نرسد! اما نصب این کانکس ها نتیجه تلاش  بیش از ١٦ ساعت کار در روز برای چند ماه به اضافه چندین سال تجربه و مطالعه پیش از آن بود.
گزاف نیست اگر ادعا کنم زحمتی که برای این کانکس ها کشیده شده کمتر از زحمتی که رشدیه برای افتتاح اولین مدرسه مدرن در تبریز کشیده نبوده است.
اما این اول راه هست. موفقیت این طرح به همکاری مردم تبریز بستگی دارد. امیدوارم مردم تبریز امروز از این طرح بیش از آن حمایت کنند که  پدرانشان از مدرسه رشدیه کردند.

برای این که این اقدام به ثمر رسد باید هر کانکس زباله بازیافتی حدود سه هزار خانوار را دریافت کند. تجربه من نشان می دهد از هر ده نفر که با آنها از وجود کانکس ها صحبت می کنید یک یا دو نفر موافقت می کنند که در طرح شرکت کنند. بنابراین برای موفقیت اولین کانکس ما باید حدود ٣٠٠٠٠ نفر را از وجود این کانکس و کارکرد آن مطلع سازیم. اگر هر کس که این متن را می بیند، به حدود ١٥٠ نفر از دوستان و آشنایانشان این اطلاع رسانی را انجام این امر مهم با موفقیت انجام خواهد شد.


تجربه من نشان می دهد که در تبریز علی الظاهر همه با طرح تفکیک زباله موافقند. کسی را در این ماه ها نیافتم که مخالف یا حتی بی تفاوت باشد. اما سبک خود را دارند و مشکل تغییر رویه می دهند. دو مسئله و سئوال و دغدغه را مطرح می نمایند که در زیر می آورم. به هر حال حتی اگر این دو مسئله سئوال خود ما نباشد بهتر است جواب آماده و مجاب کننده ای داشته باشیم چرا که سئوال  افراد بسیاری است که همکاری آنها هم برای موفقیت طرح ضروری است.

١- کسانی که مایل به تفکیک زباله و تحویل آن به کانکس ها هستند اغلب گمان می کنند که تنها کاغذ و حداکثر مقوا جمع آوری می شود. علت آن هست که از قدیم تکنولوژی بازیافت این اقلام بوده و مردم با مفهوم بازیافت آنها آشنا بوده اند. وقتی سخن از بازیافت می شود همین دو قلم به ذهنشان خطور می کنند.
باید تاکید نمود که  در طرح جدید، علاوه بر کاغذ و مقوا اقلام زیر هم بازیافت می شود:
فلزات، شیشه، باتری و قطعات مستعمل، نایلون و نایلکس، پلاستیک و بالاخره کاغذ و مقوا.

٢- سئوال و نگرانی عمومی آن هست که اگر ما زباله های تفکیک شده را تحویل کانکس دهیم چه بر سر معیشت زباله گردان می آید. یا این که وقتی آنها سالهاست این کار راانجام می دهند چه نیازی به طرحی جدید هست. 

اول از همه باید خوشحال بود از این که همشهریان این قدر نسبت به معیشت زباله گردان حساس هستند و نسبت به آن دغدغه دارند. این حس همدردی و مسئولیت سرمایه بزرگی است که باید پاس داشت.
در چهارماه گذشته من در مورد وضعیت مدیریت زباله در شهر های مختلف به طور جسته و گریخته خواندم. ظاهرا در برخی از شهر های ایران به زباله گردان به صورت بیگانگانی که باید با آنها برخورد قهری شود می نگرند. پاندمی کرونا هم به این نگاه دامن زده است. به عبارت دیگر قربانیان درجه یک سیستم معیوب را علت این سیستم معیوب می پندارند و به جای سیستم معیوب درصددند که با قربانیان آن مبارزه کنند.😨
خوشبختانه در تبریز چنین نگرشی وجود ندارد. زباله گرد ها را "خودی " هایی می دانند که متاسفانه فقیر گشته اند و از روی ناچاری دست به این کار می زنند.

این را باید جا بیاندازیم که اگر بازیافت زباله به طور اصولی و درست و علمی انجام گیرد هزاران شغل ایجاد می شود . عزیزان زباله گردها هم می توانند در این صنعت عظیم شغلی مناسب با استاندارد های بهداشتی و ایمنی مناسب بیابند و از این وضعیت تاسف برانگیز بیرون آیند.
به علاوه در سال صدها بلکه هزاران  نفر به علت وضعیت مدیریت غیر اصولی پسماند و افت بهداشت عمومی به بیماری های سخت دچار می شوند و جان و مال خود را به بیماری می بازند.
همشهری های دلسوز ما اگر به این مسایل آگاه شوند در شرکت در طرح بازیافت اصولی تردید نخواهند کرد.

در شهر ما درصد افراد دلسوز و مسئولیت پذیر بسیاربالاست اما مشکل اینجاست که اغلب شان فکر می کنند خودشان در دلسوزی و تعهد سرآمد هستند. چون خود و دوستان نزدیکشان را دلسوزترین می دانند گمان می کنند اگر خودشان مستقیما فعالیتی نظیر رساندن پسماند تفکیک شده به زباله گرد را انجام دهند حتما بهتر خواهد بود تا این کار را به واسطه یک نهاد (در این مورد کانکس ها) انجام دهند. از صمیم قلب باور دارند که خودشان بهتر انجام خواهند داد. این اشتباه هست! من بارها در مورد کمک به نیازمندان این را تجربه کرده ام! اونهایی که مستقیم کمک کرده اند بعد از مدتی به پشیمانی رسیده اند. در صورتی که اونهایی که از طریق خیریه های مردمی ذیصلاح مانند بنیاد کودک یا انجمن حمایت از مستمندان تبریز-- که تجربه و تخصص کافی دارند کمک کرده اند-- پشیمان نشده اند.

در این مورد باید جا انداخت که اولا در نهاد هایی مثل سمن های محیط زیستی افرادی هستند که کمتر از ما دلسوز نیستند.
به علاوه وقتی از طریق یک شبکه یا سمن یا یک نهاد کار انجام می گیرد هم افزایی اتفاق می افتد. این امکان پیش می آید که در زمینه های مختلف نظرات بهترین متخصصان پرسیده شود. این سمن با سمن ها ونهاد های دیگر می تواند همکاری کند و کارآیی چندین برابر شود. یک فرد تنها، هیچ کدام از این امکان ها را ندارد.
اینو باید جا بیاندازیم تا مردم مجاب شوند که تحویل پسماند تفکیک شده به کانکس ها ایده خوبی است.

فرض کنید در ۱۰ کانکس در سطح شهرنصب گردند و در سایه تبلیغات مردمی که من و شما انجام می دهیم هرکدام ۳۰۰۰ نفر مراجعه کننده داشته باشند که ماهی یک بار زباله های خود را تحویل دهند. (گمان نمی کنم ظرفیت کانکس ها بیش از آن باشد که در روز به بیش از ۱۰۰ نفر مراجعه کننده سرویس دهند.) ۳۰ هزار نفر از مردم تبریز به این ترتیب زباله هایشان  را تحویل خواهند داد. جمعیت تبریز دو میلیون نفر هست. دومیلیون منهای ۳۰ هزار نفر باز هم عددی است بسیار نزدیک به دو میلیون. در نتیجه، در زندگی و معیشت زباله گردها تفاوت محسوسی با این ۱۰ کانکس ایجاد نخواهد شد اما برای اداره این ۱۰ کانکس حدود ۱۵ کارمند لازم هست. به عبارت دیگر برای ۱۵ نفر شغل مناسب ایجاد خواهد شد که در این ایام بی شغلی غنیمت هست.
امید ما این هست که به تدریج طرح پسماند گسترش یابد و شامل اقلام دیگر هم شود. اگر زباله های تر و یا نخاله های ساختمانی بازیافت شوند ظرفیت ایجاد شغل چند هزار نفری ایجاد می شود. زباله گردان هم می توانند در این صنعت شغل مناسب بیابند. در نتیجه در کوتاه مدت این طرح نان کسی را نمی برد اما در دراز مدت می تواند با ایجاد شغل مناسب معضل زباله گردی را به طور ریشه ای حل کند.

برای مدیریت پسماند، نکات بهداشتی و محیط زیستی عدیده ای باید رعایت شود، که زباله گردان ها از آنها آگاه نیستند. معمولا زباله گردان ها  در میان زباله خشک اقلامی را بر می دارند که گمان می کنند برایشان ارزش اقتصادی دارد. بقیه اقلام را به صورت اصولی دپو نمی کنند. به این ترتیب، این روش غیر اصولی مدیریت پسماند، عوامل بیماری زا را در سطح شهر و روستاهای اطراف پراکنده می کند. ارزش بهداشت و سلامت را همگی می دانیم و نیاز به بازگویی نیست. اما می خواهم روی اثر اقتصادی این کار روی خانواده ها  بنویسم. به دور و بر خود بنگرید. خواهید دید خانواده هایی در دور و بر شما در سال های اخیر افت اقتصادی حاد (شدیدتر از متوسط جامعه) کرده اند که درگیر یک یا چند نوع بیماری بوده اند. بیماری خانواده ها را فقیر تر می کند ( به دلیل هزینه درمان + کم شدن نیروی کار در خانواده +.....). سرگذشت بسیاری از کودکان مددجوی بنیاد کودک را که می خوانم می بینم قبلا خانواده نسبتا مرفهی داشته اما به علت بیماری یک یا چند نفر از اعضای خانواده (عموما پدر خانواده) نیازمند گشته اند. 
این ظاهر امر هست که مدیریت پسماند به شیوه نابسامان فعلی دارد برای یک عده از خانواده ها نان می رساند. حقیقت امر این هست که با مدیریت غیراصولی و گسترش عوامل بیماری زا -ناخواسته  خانواده های بیشتری را دچار بیماری و سپس فقر می نماید.
راه حل مدیریت اصولی پسماند هست تا شغل مناسب و بهداشتی ایجاد شود و پسماند موجب بیماری در سطح شهر و روستا نشود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

با زباله های تر در منازل چه کنیم؟

+0 به یه ن

همان طوری که می دانید آب زباله تر به هنگام دپوی پسماند می تواند با انواع و اقسام زباله های دیگر (از پوشک مصرف شده گرفته تا فلزات سنگین باتری ها و قطعات مستعمل برقی) قاطی شود و معجونی خطرناک به نام شیرابه به وجود آورد که به شدت برای محیط زیست ما مضر هست و مدیریت آن جزو معضلات مهم مدیریت شهرهای کوچک و بزرگ ماست.

به عنوان دوستدار محیط زیست ما چه می توانیم بکنیم تا شیرابه را کاهش دهیم؟

یک کار آسان و دم دستی آن هست که تفاله چای را بعد از دم از توی قوری در بیاوریم و بذاریم خشک بشه سپس دور بریزیم. کارشناسی می گفت اگر همه شهروندان همین کار را بکنند ۱۰ درصد شیرابه کشور کم می شه. این کار یک مزیت دیگر هم دارد. اگر تفاله چای مدت زیادی در قوری بماند سمی از خود ساطع می کند که برای بدن مضر هست. چای را هم بدمزه (جوشیده) می کند.

اگر یک قدم بیشتر بخواهیم برداریم می توانیم پوست میوه  و.... را در خانه جلوی آفتاب خشک کنیم سپس در سطل زباله بریزیم. اولش خیلی ها خیال می کنند زخمت زیاد دارد چون در خانه حشرات موذی جمع می شود یا بو می گیرد. دست کم در مناطق خشک و نیمه خشک کشور (از تبریزو تهران گرفته تا یزد و کرمان) هر کسی این کار را کرده راضی بوده و از حشرات موذی هم خبری نشده. اتفاقا دعا به جان کسی که این روش را می آموزد می کند چرا که دیگه کیسه زباله شان آب پس نمی دهد و دردسر نمی شود!

روش بهتر و اندکی سخت تر این هست که به جای آن  که این رباله تر خشک شده را دور بریزیم از آنها برای تهیه کمپوست (کود گیاهی) استفاده کنیم یا از آن به عنوان خوراک دام بهره ببریم. آنها که در خانه مرغ و خروس دارند همه این پسماند ها را به مصرف مرغ و خروس می رسانند. متاسفانه، کمتر کسی در خانه های امروزی مرغ و خروس دارد. در اصفهان گروه مردمی بومرنگ ترتیبی برای جمع آوری این نوع زباله  جهت مصرف دام داده.:
در یزد هم یکی از همراهان قدیمی و عزیز مینجیق به نام خانم نجمه عزیزی به همراه تنی چند از دوستانشان کاری کرده اند کارستان! اطلاعات بسیار مفیدی از فعالیت هایشان در وبلاگ ایشان به آدرس زیر موجود است:
خانم عزیزی طبعی شاعرانه هم دارند. شعارشان در  زمینه خشک کردن زباله تر  این هست: «ابر بشه بره تو هوا- زهر نشه بره تو زمین» (با لهجه شیرین یزدی بخوانید!) در مورد زباله های پلاستیکی هم می گویند  وقتی پلاستیک را «دور» می اندازیم یادمان باشه که «هیچ دوری، به اندازه کافی دور نیست!»

یک روش هم اینه که از زباله تر کمپوست درست کنیم. من و همسرم زباله های تر را در خاک چال می کنیم. محلی در نزدیک خانه مان هست که متاسفانه در آن نخاله ساختمانی ریخته اند. ما بین نخاله ها داریم چال می کنیم. درواقع همسرم هر روز زحمتش را می کشد. می خواهیم ببینیم چند مدت طول می کشد که نخاله ها از مواد آلی غنی شوند وسبزه بر آنها رشد کند. یک جور آزمایش هم هست که کنجکاوی ما را ارضا می کند.
 
خیلی ها در خانه از زباله تر کمپوست می سازند تا برای گلدان هاو باغچه شان از آن استفاده کنند. حتی در آپارتمان بدون بالکن هم این کار امکان پذیر هست. در اینترنت بگردید روش های آن را می آموزند. خانم آیه حمداوی انگار فایل های آموزشی برای این کار دارند. (من خودم ندیده ام بلکه از دوستان شنیده ام.)
 از دوستان من عده زیادی چنین می کنند. اگر از راه درست وارد شوید نه از بوی بد خبری خواهد بود و نه از سوسک و حشرات موذی. اونهایی که امتحان کرده اند از نتیجه راضی اند.
در کرمانشاه هم که خانم هایده شیرزادی کاری کرده کارستان و کارخانه کمپوست افتتاح کرده. در مورد فعالیت های ایشان فیلم مستند و.... نسبتا زیاد هست. من دیگه تکرار نمی کنم..
فعلا این راه ها در کشور موجود است. من همین قدر می دانستم! باز اطلاعات جدیدی یافتم براتون می گم.


توضیحات تکمیلی فعال محیط زیست مجرب از تبریز: *در درست کردن خشکاله یا خشکاندن زباله تر موارد زیر را باید دقت کنیم
*این مواد تر روی هم قرار نگیرند ، کپک نزنند و بخوبی خشک شوند .*
البته *ما برای کاهش شیرابه های ناشی از دپوی غیر اصولی پسماند زباله ، آن را باید مدیریت کنیم* ، 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
یا در باغ و باغچه و گلدان و مزرعه چال کنیم 👌🏼♻️
یا از آن کمپوست درست کنیم که روشی بسیار ساده دارد . 👌🏼♻️
و یا باید خشک کنیم ، ♻️👌🏼
خشکاله استفاده مجدد نیز دارد و بهترین خوراکی برای دام و طیور است . 👉🏽
میتوانیم با جمع کردن آن در تهیه عذای دام به روستاییان کمک کنیم ، 👉🏽
اما حجم زباله های تر خانگی در مقابل زباله های تر کارخانجات مواد غذایی ، میادین سبزی و میوه و میوه فروشی ها بسیار اندک است ، 👉🏽
با همین کار اندک راه را برای کارهای بزرگ در این مراکزی که ذکر شد آغاز خواهیم کرد .
مقدماتی فراهم شده و کارهایی نیز باید صورت گیرد ، در صورت پیشنهادات جدید بسیار ممنون خواهیم شد از راهنمایی و همراهی تان ، 👉🏽
مدیریت مردمی پسماند، تبریز #
https://chat.whatsapp.com/IQXDkN4Xgbl9kM2WLBVbRC

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برخورد صحیح با معضل زباله گردی

+0 به یه ن

معضل زباله گردی متاسفانه در بیشتر شهرهای ایران - از تهران گرفته تا سوسنگرد - وجود دارد. برخی  از روی دلسوزی و محبت به زباله گردان کمک هایی می نمایند. از لحاظ انسانی این کمک ها ارزشمند هستند اما مسىله را حل نمی کند.
از سوی دیگر، در برخی از شهرها با کمال تاسف سعی کرده اند با زباله گردان برخورد قهری داشته باشند. این برخورد و این نگرش از خود پدیده زباله گردی هم بیشتر جای تاسف و ناراحتی دارد! 
 

با توجه به سابقه و فرهنگ شاعرانه و احساسی ما، شایع ترین برخورد با پدیده زباله در کشور ما سرودن شعر یا نوشتن متن های احساسی و… هست. در گام اول این متن ها وسرودها می توانست آگاهی بخش باشد و منجر به حرکت برای پایان دادن این پدیده شود . اما آن قدر تکرار شده که تقریبا عادی گشته است و همت چندانی را بر نمی انگیزد.


اگر مدیریت پسماند درست باشد خود این فرآیند هزاران شغل مناسب ایجاد می کند. زباله گردان به جای تا کمر خم شدن در سطل های زباله با اون شرایط اسفناک می توانند در بخشی از صنعت بازیافت استخدام شوند و کارگر متعارف با شغلی معمولی شوند که این قدرها به سلامت شان آسیب نرساند.

چنین کاری اولا مستلزم مدیریت صحیح پسماند توسط نهادهای ذیربط هست. ثانیا، نیازمند همکاری شهروندان است که با طرح همکاری کنند و زباله های خود را در منزل و در محل کار تفکیک نمایند.

در تهران ١٦ سال هست که کانکس های جمع آوری زباله خشک در محلات مختلف نصب گشته امابسیاری از تهرانی ها حتی یک بار هم زباله تفکیک شده تحویل این کانکس ها نداده اند. 
در سال ٩٣ در قزوین خواستند طرح پسماند را بسامان کنند اما ٧ سال بعد از آن زباله گردی معضلی است که در قزوین باقی مانده و بنا به گزارش ها، فقط  نیم درصد مردم قزوین در مبدا به تفکیک زباله می پردازند.

مشکل چیست؟ چرا شهروندان با این طرح ها همراه نمی شوند؟! مگر نمی خواهند مشکل زباله گردی در شهرهایشان حل شود؟! مگر نمی بینند این مشکل چه قدر به بهداشت عمومی جامعه ضربه وارد می کند؟!


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

من مشکوکم.

+0 به یه ن

در ایران دو جریان اجتماعی وفرهنگی نسبتا قدرتمند هستند که علی الاصول می توانند متحد هم باشند اما صبح تا شب در فضای مجازی علیه هم کار می کنند. این دوجریان همانا جریان هویتگرای ترکی و جریان باستانگرای ایرانشهری است. 

علی الاصول زمینه اتحاد این دو جریان سالهاست که فراهم هست چرا که دشمن مشترک قدری دارند که عرصه را بر هر دو تنگ کرده. این دشمن مشترک از سویی با ظلم و فساد مالی و رانت معیشت و پیشرفت را بر ملتی که این دو جریان هم به آن تعلق دارند سخت می کند. از سوی دیگر با هر دو هویت ترکی و ایرانشهری مشکل دارد و هویت دیگری را می خواهد تحمیل کند. 

اگر این دو جریان سیاست داشتند یا با هم متحد می شدند و یا ماکیاولی وار پلتیک می زدند تا دیگری  را بفرستند جلوی ظالمان و به این ترتیب هر دو را ضعیف کنند یا از بین ببرند. اما علی الظاهر در فضای مجازی ظالمان را ول کرده اند و صبح تا شب به هم می پرند.
به نظرم هر دو رودست خورده اند!


در فضای واقعی هم طرفداران این دوجریان را می بینیم. در فضای واقعی ظاهرا این دو با هم زیاد مشکل ندارند. هویتگرا شجریان گوش می کند و باستانگرا رشید بهبودف! تبریزی هویتگرا به شیراز سفر می کند و با تخت جمشید عکس می گیرد و شیرازی باستانگرا به تبریز سفر می کند و با آثار تاریخی آذربایجان عکس می گیرد. 
درعروسی ها هم با آهنگ ترکی و هم با آهنگ فارسی می رقصند.

در عمل و در زندگی. معمولی انگارکه مشکلی نیست. در فضای مجازی یا در استادیوم هاست که رو در روی هم قرار می گیرند.
برای همین من به تندروهای هر دو جریان مشکوکم. فکر می کنم به واقع هویتگرا یا ایرانشهری نیستند بلکه از طرف ظالمان مامورند که با تشدید گفتمان ایرانشهری یا هویتگرایی و هدایت آن به تندروی، بین مردم اختلاف بیاندازند تا ظالمان با فراغ بال ظلم کنند و به ریش و گیس هر دو جریان بخندند. همان جریان قدیمی "اختلاف بیانداز و حکومت کن "هست. 

وقتی یکی حرف تندروانه از جانب یکی از این دو جریان می زند چند منفعت برای ظالمان دارد. اولا اختلاف می افتد وامکان همبستگی از بین می رود. ثانیا، یک عده جو گیر می شوند و اونها هم حرف تندروانه می زنند. این عده جوگیر شناسایی می شوند و برایشان پرونده سازی می شود.

یک نتیجه جانبی هم دارد و آن این که جنس جور می شود برای دکان های مبارزه با پان ترکیسم. یک عده که با جو آذربایجان آشنا نیستندجنس قلابی این افراد را با قیمت گزاف می خرند.

------------

مباحث تاریخی در منطقه خاورمیانه جزو حساس ترین و اختلاف برانگیز ترین و جنجال برانگیز ترین مباحث هستند. 
عجیب نیست که  بحثی که  نقطه شروع آن بحث تاریخ هست  به جنجال  واختلاف  منجر شود. از این موضوع نمی توان نتیجه گرفت که امکان همبستگی بین مردم این منطقه نیست.

از دریچه دیگر اگر وارد بشوید اتفاقا می بینید که خیلی هم بین اقوام تفاهم هست.
مثلا اگر از دریچه کمک به کودکان نیازمند درسخوان وارد بشوید می بینید هیچ اختلاف قومی ای پیش نمی آید.
بنیاد های خیریه مردمی نظیر بنیاد کودک یا محک و موفقیت شان گواه مدعای من هست. در همه شهرها شعبه دارند خیلی هم خوب با هم کنار می آیند. 

یک بار دوستان اسپانیایی در مورد تاریخ اسپانیا در قرون وسطی برای من تعریف می کردند. به اون دوره ای که کشت و کشتار شروع شد که رسیدند با شوخی تعریف می کردند. برای من ایرانی که همیشه شاهد  بودم مردم در مورد وقایع چند هزار سال پیش هم با رگ گردن بیرون زده و با حالت عصبی حرف می زنند خیلی عجیب بود. 
تا جایی که تعجب خودم را نتوانستم پنهان کنم! در جواب دوستان اسپانیایی با همان حالت شوخ و شنگ و با خنده گفتند: 
It was such a long time ago!
 البته اضافه کردند که اگر بحث جنگ داخلی (دهه سی میلادی) پیش بیاید مردم اسپانیا هم حساس می شوند ولی دیگه نه سر مسایل چند صد سال پیش!


🍀@minjigh

اروپایی های امروزین به تاریخ علاقه مندند اما حیثیتی به آن نمی نگرند. برای سرگرمی یا عبرت گرفتن یا کنجکاوی به تاریخ می نگرند اما هویت خود را در قامت رجال تاریخی جلوه گر نمی بینند. برای همین هم موقع بحث تاریخی رگ گردنشان بیرون نمی زند! هویت خود را با دستاوردهای شخص خودشان در طول زندگی تعریف می کنند نه کرده های مردان قوم خود در طول تاریخ.
در اوایل قرن ٢٠ اونها هم یک رویکرد هویتی به تاریخ برگرفته بودند که اوجش در فاشیسم موسولینی بود. چوبش را خوردند و این رویکرد را کنار نهادند.
----------------

اغلب ما با والدین خود خود خودمان هزار جور اختلاف سلیقه داریم.اتفاقا خوب هم هست که اختلاف سلیقه داریم. اگر  کپی آنها بودیم اشکال داشت!  معنایش این می شد که هیچ تجربه و مشاهده و ادارک مستقلی نداشته ایم .

اون وقت سر تعصب به گذشتگان هزار سال پیش که هیچ معلوم هم نیست  به واقع از نسل آنهاییم یا خیر، رگ گردنمان می زند بیرون!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا از خود شروع کنیم؟

+0 به یه ن

یک عده در جامعه هستند که واقعا و بی ریا، شعار "از خود شروع کنیم" را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند. این افراد چندان دنبال انتقاد از سیستم یا تغییر ساختار یا تغییر افراد نیستند. اهل درگیر شدن نیستند. نهایتا چند نفر از دوستان و آشنایان همفکر خود را می یابند و در زمینه ای که برایشان اهمیت ویژه دارد، آرام آرام، اقداماتی در دور وبر خود انجام می دهند. به علت تمرکز، عموما آدم های موفق و کامیابی هم می شوند. آهسته و پیوسته در راه هدفشان پیش می روند و قدم قدم به موفقیت هایی دست می یابند.چون کاری به کار کسی ندارند، دشمن هم ندارند. پس، انرژی شان در راه مقابله با دشمنان هدر نمی رود. معمولا خوش اخلاق و با گذشت هستند. حضورشان در جمع معمولا گرما بخش هست. آدم های متعادل و قابل معاشرتی هستند.

رفتار و کردار این افراد به مذاق استمرارطلبان هم خوش می آید. گاه بیگاه این افراد را به عنوان الگو به دیگران معرفی می نمایند. وقتی با افراد مطالبه گر و منتقد سیستم رو به رو می شوند آن الگو ها را پیش می کشند. خاطر نشان می کنند که اون افراد بی آن که "غر بزنند" آن همه دستاورد داشته اند و می پرسند:" شماها  که به سیستم دایم ایراد می گیرید،   خود چه کرده "اید؟!

با کمال احترامی که به کسانی که به واقع "از خود شروع کرده اند" قایلم، معتقدم  حتی اگر ٩٩درصد مردم هم آنها را الگوی خود قرار دهند باز اوضاع درست نمی شود. در نتیجه این سرکوفت زدن استمرارطلبان بی معنی است. 
در نوشته بعدی ام با مثال فعالیت های محیط زیستی به این موضوع می پردازم.

اما فعلا این را عرض کنم: هم افراد تیپ "از خود شروع کنیم" و هم افراد مطالبه گر و منتقد برای جامعه مفید و لازمند. هرکسی بسته به روحیه و شرایط زندگی یک روش را انتخاب می کند. حتی می تواند برای یک برهه از زندگی یک روش و برای برهه ای دیگر روش دیگر را برگزیند. 
یا توامان در هر دو جبهه فعالیت کند. اما در این صورت مردم بیشتر وجهه مطالبه گری اش را خواهند دید.

کسی حق ندارد گروهی را بر سر گروهی دیگر بکوبد.
پیروان راستین هر دو خط مشی با همدیگر رابطه مسالمت آمیزی دارند.
کسانی که می خواهند از یک یا هر دو گروه استفاده ابزاری کنند بین آن دو اختلاف می خواهند بیاندازند و یکی را بر سر دیگری بکوبند.


نکته دوم این که مطالبه گری و انتقاد با غرولند فرق دارد. یک مطالبه گر زمان و انرژی بسیار می گذارد تا اطلاعات لازم به دست آورد. راه و رسم و روال بیان انتقاد و مطالبه گری را می آموزد. همچین کار ساده ای نیست!


نکته سوم آن که بسیار از مطالبه گرها ی راستین در جامعه ما ، قبلا "از خود شروع کرده اند" اما دیده اند با این روش از یک حد بیشتر نمی توان پیش رفت. برای همین به انتقاد از سیستم و مطالبه گری رو آورده اند. در نتیجه، سرکوفت استمرار طلبان اصلا محلی از اعراب ندارد و نادانی آنها را می نمایاند.
🍀@minjigh

چند جور فعال محیط زیست داریم. من در این نوشته می خواهم به طرفداران واقعی و راستین محیط زیست بپردازم. اما قبل از شروع بحث تاکید می کنم که علاوه بر طرفداران جدی و صادق محیط زیست، یک سری طرفداران سانتی مانتال محیط زیست هم هستند که با رویکرد غیر علمی (گاه شبه-علمی و گاه ضد علمی و گاه حتی خرافی) به مسئله محیط زیست می نگرند. ضرر این عده برای محیط زیست بسیار بیشتر از خیرشان هست. علاوه بر آنها یک عده هم هستند که اتفاقا دانش محیط زیستی آنها بسیار بالاست اما صاحبان زر و زور به آسانی آنها را می خرند. این موجودات پلید ضربه های بسیار زیادی زده اند. در مورد این افراد در نوشته بعدی ام خواهم نوشت. جریانات انحرافی طرفداری از محیط زیست که توسط تخریب کننده های کلان محیط زیست (نظیر سازندگان سد گتوند و خشک کننده های هورالعظیم) حمایت می شد و عرصه را بر طرفداران راستین و دلسوزان محیط زیست -که اغلب جوانان محلی بودند-تنگ می کرد ضربات فراوان زده اند. ضرباتی جبران ناپذیر! 
اما فعلا برسیم به طرفداران راستین محیط زیست. این گروه دو رویکرد دارند. تاکید برخی بر "از خود شروع کنیم" هست. خانم آیه حمداوی مشهورترین مثال آن هست.
این عزیزان سعی می کنند مصرف پلاستیک را در زندگی حذف کنند، از مصرفگرایی می پرهیزند، در خانه از زباله تر کمپوست و یا خوراک دام تهیه می کنند، روش های کم مصرف کردن آب را جدی می گیرند، کمتر از ماشین استفاده می کنند، به جای هواپیما با قطار مسافرت می کنند، از برق و گاز کمتر استفاده می کنند، روش های دوستی با محیط زیست را به هم می آموزند. 
همه این فعالیت های همدلانه جمعی ،علاوه بر کمک به محیط زیست، در بهبود روحیه جمعی آنها بسیار موثر هست. 
اگر احتیاج به جمعی حس می کنید که روحیه تان را خوب کند توصیه می کنم به این جمع ها بپیوندید. اگر از نامردمی ها و رفتارهای متظاهرانه اطرافیان و تفاخرهایشان به تنگ آمده اید به این جمع ها بپیوندید. ابدا سراغ عرفان و… نروید. اونها بیراهه اند و معمولا برای جیب شما کیسه دوخته اند. اما این  جمع ها به شما می آموزند چگونه مصرفگرایی را کم کنید. خرج و مخارجتان با همراهی با این گروه ها کمتر می شود.
برعکس ادعاهایی که می شود من ندیده ام کسی با افتادن توی خط عرفان به آرامش رسیده باشد. اتفاقا این کلاس های عرفان و نظایر آن افراد را پرخاشگرتر، طمع کارتر، متوقع تر، بدزبان تر، نیش و کنایه زن تر می کنند . اما گروه های محیط زیستی از نوع "از خود شروع کنیم" معمولا افرادرا آرام تر می کنند.


گروه دوم طرفداران محیط زیست مطالبه گر هستند که به سدسازی های غیراصولی و مخرب، برداشت غیر اصولی و مخرب از معادن، اعطای مجوز ماهیگیری غیر اصولی به چین، اعطای بی رویه مجوز حفر چاه، کارخانه های آلاینده، 
پالایشگاه های آلاینده، لوله های فرسوده آب شهری که آب از آنها نشت می کند، برپایی مانور نظامی در مناطق حفاظت شده، اعطای مجوز شکارهوبره به عرب ها، فروش خاک حاصلخیزکشور به کشورهای جنوب خلیج فارس، مدیریت نادرست پسماند شهری، بریدن درختان جنگل، ریختن مواد سمی در تالاب انزلی به بهانه ته نشین ساختن گل و لای، کوه خواری وجنگل خواری و صدها کار مخرب دیگر انتقاد می کنند و تا جایی که می توانند جلویش می ایستند.


طبعا با از "خود شروع کنیم" نمی توان جلوی این نوع تخریب ها که نام بردم گرفت. این دو گروه از طرفداران محیط زیست هر دو لازم و مکمل دیگری هستند.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا تقصیر خود مردم هست؟-قسمت دوم

+0 به یه ن

نمی شود انکار کرد که در کشورهایی چون ایران، مردم رفتارهایی از خود نشان می دهند که هم برای خودشان و هم برای دیگران مضر هست و بدجوری هم روی اعصاب آدم می رود. مثل رانندگی عصبی و تهاجمی که در خیابان ها و جاده ها می بینیم. این افراد از خودشان سئوال نمی کنند که آیا ۵ دقیقه زودتر رسیدن به این همه اعصاب خردی، ایجاد ریسک و خطر و تبعات شوم آن می ارزد؟! اگر اندکی فکر می کردند می دیدند که جواب منفی است. 

مثال دوم اذیت و آزاری است که گاه مستاجرها و موجرها به هم می دهند. بین غربی ها  این همه دعوای مستاجر و موجر نیست. دست کم من نشنیده ام. اگر بود در سریال های کمدی شان منعکس می شد.
   صحبت های دکتر هلاکویی را که بشنوید می بینید ایرانی ها-به خصوص اونهایی که فعال سیاسی هستند و برای آن هزینه هم داده اند و در سر دارند که جامعه آرمانی ایجاد کنند-  دعواهای مستاجر و موجر خود را با خود تا آلمان هم می برند و اونجا با تخریب خانه اجاره ای می خواهند حال موجر را بگیرند! مثال ها فراوانند. 
آدم وقتی این اختلاف ها و این رفتارها را می بینه، وسوسه می شه که بگه لیاقت این مردم بیش از این نیست! ولی این قضاوت درست نیست. یک کمی عمیق تر نگاه کنیم می بینیم که اتفاقا همه اینها ریشه در بد اداره شدن کشور داره. به عقیده من این واقعیت که این جور رفتارها در ایران و کشورهای مشابه بیشتر از کشورهای پیشرفته غربی است به چند موضوع بر می گردد. ۱)   آموزش عمومی، ۲) ظلم عمومی به مردم و احساس مزمن مورد ظلم قرار گرفتن، ۳)  روشن نبودن ضوابط و برخورد سلیقه ای  با آن.

در مورد هر کدام از این ها می شه ساعت ها صحبت کرد. اما من به طور تیتر وار به برخی از آنها اشاره می کنم.

۱) آموزش عمومی:
 امکانات آموزش عمومی  در سطح کلان کشور در دست حکومت هست: از آموزش و پرورش عریض و طویل کشور بگیر تا صدا و سیمای عریض و طویل تا بیلبورد های شهرداری تا ...  تا ......   بودجه کلان و امکانات کلان دارند.   دو تا وبلاگ و چهار تا کانال تلگرامی فیلتر شده و..... جلوی اینها که بُردی ندارند. اگر این امکانات آموزشی درست استفاده شود مردم درست آموزش می بینند و خیلی از این رفتارهای نامناسب از بین می رود. اما وقتی در کنار دو تا پیام ایمنی مفید هشت تا سریال برای ترویج چندهمسری و شش تا برنامه برای لجن پراکنی به برنده جایزه صلح نوبل و نظایر آن تهیه می کنند مردم اون دو تا پیام ایمنی مفید را هم جدی نمی گیرند.

نمی خواهم فقط ایراد بگیرم و خوبی ها را بازگو نکنم. برای همین اشاره می کنم که انصافا از اواسط  دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد، صدا و سیما در آموزش عمومی مردم در جهاتی بسیار مثبت و موفق  عمل کرد.
 اولا با پخش سریال متعدد در مورد دانشمندان و نظایر آن در بین نسل من احترام به علم و شوق علم آموزی را گستراند.
 ثانیا، با برنامه هایی در مورد نگهداری کودک (اهمیت واکسیناسیون، غذای کمکی، شیرمادر، خوراندن او -آر-اس هنگام اسهال کودک) در بهبود وضعیت بهداشتی و تغذیه کودکان نقش مهم داشت. من اخبار اجتماعی هندوستان را می خوانم و می بینم اینها در هندوستان جا نیافتاده.     مادران روستایی در هند  هنگام اسهال کودک به او مایعات نمی دهند که مبادا «نشتی» داشته باشد و به این ترتیب کودکان زیادی در هند تلف می شوند! 
اگر در کشور ما مرگ و میر کودکان در اثر اسهال کم شده تا حد زیادی مدیون این آموزش هاست.
شیوه آموزش ها طوری بود که برای بینندگان جذاب بود و دنبال می کردند و به هم یادآوری می نمودند.
صدا و سیما در آن سالها  والدین را تشویق می کرد که با فرزندان نوجوان خود دوست باشند  و به درددل هایشان گوش دهند. برای زمان خودش خیلی توصیه پیشرویی بود. خیلی مفید بود. همزمان با آن در تلویزیون ترکیه علی رغم رنگ و لعاب بهترش، مادران را تشویق می شدند که توی دهن دخترانشان که «پررو» شده بودند بکوبند.  مثلا درسریال ترکیه ای آن زمان، دختر دانشجوی پزشکی بود و طبعا درس  آناتومی اش را گذرانده بود اما مادرش- که شخصیت قهرمانی داستان بود- بر دهنش می کوبید که دختر باید چشم و گوش بسته باشد! صدا و سیمای ایران در آن مقطع از این جهت پیشرو بود. 
نکته دیگر این که صدا و سیما در آن زمان خیلی زیرپوستی و هوشمندانه رجوع به روانشناس را برای مردم عادی سازی کرد. در سریال های  صدا و سیما ی آن زمان نشان می دادند که فلان خانواده باکلاس و ... وقتی می دیدند فرزندشان گوشه گیر شده با روانشناس مشاوره می کردند. قبل از آن مردم خیال می کردند که رجوع به روانشناس  به معنای دیوانگی است و  زیر بار چنین کاری نمی رفتند. صدا و سیما در آن سالها این تصور غلط و این تابو را شکست.  چنین تابویی هنوز در چین -و حتی در شهرهای پیشرفته آن وجود دارد.  
اما ما ایرانی ها از این جهات مثل اروپایی ها پیشرفته شده ایم. بیشتر به خاطر آن که در آن مقطع صدا وسیما در این زمینه ها خوب عمل کرد. این معجزه آموزش درست هست.

۲) وقتی مردم حس می کنند که ضعیف هستند و قرار هست  به آنها ظلم شود اتفاقا شروع به قلدری می کنند. یعنی به خود حق می دهند قلدری کنند. گاه قلدری شان به صورت الدروم بلدروم صریح هست و گاه به صورت اذیت های  زیرزیرکی و گاه به صورت گلایه های غیرمنصفانه که روی مخ آدم می رود. 
اگر در پیرامون خود بنگرید می بینید هر چه افراد خود را در موقعیت ضعیف تر می بینند از این رفتارها بیشتر نشان می دهند.
وقتی در کشور حکومت چنان عمل کند که در صد بزرگی از مردم احساس ضعف و بی پناهی کنند طبعا قلدری های کوچک و ناچیز اما اعصاب خرد کن بیشتر می شود.

۳) در مورد این که نبود ضوابط محکم و برخورد سلیقه ای در جامعه چه طور باعث بلبشو می شود لازم نیست توضیح دهم. اظهر من الشمس است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

غرفه های بازیافت در مناطق ۲۲ گانه تهران

+0 به یه ن

از سال ۱۳۸۴ یعنی از ۱۶ سال پیش در مناطق ۲۲ گانه تهران غرفه های جمع آوری زباله خشک نصب شده اند. با این حال هنوز درصد عمده شهروندان ساکن تهران از وجود این غرفه ها در محلات خود بی خبرند و یا اهمیتی به آنها نمی دهند.

این تجربه نشان می دهد تنها نصب کانکس کافی نیست. برنامه ای جامع و کامل برای اطلاع رسانی به مردم جهت همکاری با طرح مدیریت پسماند لازم هست.
در زیر لینک آدرس غرفه ها را می گذارم تا اگر در تهران زندگی می کنید نزدیک ترین غرفه به محل زندگی یا کار خود را شناسایی کنید تا زباله های تفکیک شده خود را به آن غرفه تحویل دهید.

 نکته دوم این که وقتی از پسماند صحبت می کنیم نباید فقط پسماند خانگی را در نظر داشته باشیم. ادارات، بیمارستان ها، کارگاه ها، کارخانجات، دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، تعمیرگاه ها و....... در حجم وسیع پسماند هایی نظیر باتری های مستعمل یا قطعات الکترونیکی مستعمل به وجود می آورند. افرادی که در این گونه مراکز کار می کنند (به خصوص تکنیسین هایی که مسئولیت رسیدگی به دستگاه ها را دارند) می توانند به آسانی این باتری ها و قطعات مستعمل را جمع آوری کنند و به غرفه ها تحویل دهند.





اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بازیافت باطری ها و قطعات الکترونیکی مستعمل در تبریز، تهران و شهرها و روستاهای اطراف

+0 به یه ن

باطری های مستعمل و لوازم الکترونیکی و الکتریکی اگر به طریق صحیح بازیافت نشوند موجب به خطر انداختن سلامت شهروندان و تخریب شدید محیط زیست خواهند شد. خوشبختانه تکنولوژی بازیافت این اقلام در شهر های تبریز و تهران وجود دارد. از سوی دیگر، جمع آوری این گونه وسایل مستعمل در خانه ها، ادارات و در مراکزی نظیر تعمیرگاه ها و شرکت های الکتریکی بسیار ساده و آسان هست و دردسر خاصی ندارد! 
یکی از نزدیکان ما که در کرج فروشگاه قطعات و تعمیرات موبایل دارد، در محل کارخود سطلی به منظور جمع آوری باطری های مستعمل تعبیه کرده و هر چند ماه یک بار محتوای سطل را به باجه های جمع آوری اقلام بازیافتی در تهران تحویل می دهد.
به زودی چنین باجه هایی در تبریز هم راه خواهند افتاد. اگر در تهران یا تبریز یا شهرها و روستاهای نزدیک این دو کلانشهر زندگی می کنید، شما هم باطری ها و قطعات الکتریکی مستعمل خود را جمع آوری کنید و سرفرصت آنها را تحویل دهید. واقعا زحمتی ندارد که از آن دریغ کنیم!

هربار که باطری ای را در سطل زباله معمولی می اندازید،  به این فکر کنید که فلزات سنگین و مواد سمی موجود در آن ممکن است منجر به آلودگی محصولات کشاورزی شود که شما یا عزیزانتان را به بیماری سرطان مبتلا سازد. پس آنها را به مراکز بازیافت تحویل دهید.

(لطفا در انتشار این مطلب ما را یاری رسانید.)


آدرس محل تحویل زباله های تفکیک شده:
شعبه 1:  تبریز، باغمیشه، میدان اطلس، خیابان شهریار.

اقلام زباله های تفکیک شده: 

۱- باطری و لوازم الکتریکی و قطعات الکترونیکی مستعمل
۲- کاغذ و مقوا
۳- قوطی های فلزی
۴- پلاستیک نظیر ظرف ماست و....
۵- نایلون و نایلون و پاکت نقره ای رنگ چیپس و بستنی و...




کانکس  باغمئشه هر روزه از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۳ و بعد از ظهرها  از ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.
کانکس باغمئشه روزهای تعطیلی قبل از ظهر تعطیل هست و فقط بعد از ظهرها ۱۷/۳۰ تا ۲۱ باز هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]