چی شرط هست؟

+0 به یه ن

در باره شاعر: قیصر امین پور (زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ - درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶)

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم



اگر شعر عاشقانه و عارفانه بود حرفی نداشتم. می توانست شعری بسیار زیبا باشد در کنار شعرهای زیبای شعرای کلاسیک ما که شعر های زیبا و جاودانه زیادی درمورد تسلیم و رضا در برابر جفای معشوق سروده اند. اما از قراین پیداست که منظور شاعر، مفاهیم اجتماعی و سیاسی بوده. وقتی به مسایل اجتماعی و سیاسی می رسد این طرز فکر-که اتفاقا به خوبی بیانگر دیدگاه همقطاران و همفکران شاعر هم هست- فاجعه می شود.
 در عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی، شرط دل نیست. شرط داغ نیست. شرط جلوی خنجردوست و دشمن، سینه سپر کردن نیست!
در این عرصه ها شرط آگاهی به مسایل روز هست. شرط مشاوره گرفتن از کارشناسان آگاه به ظریف کاری های امر مربوطه هست. شرط برآورد نیروهایی مختلف دخیل در مسئله و چیدن استراتژی معقول برای رسیدن به هدف هست. 
اینها نکاتی بود که در کوشش هایی که همقطاران شاعر انجام دادند غایب بودند. به همان علت نتیجه اش داغ ها بر دل خود آنها و خنجر ها بر تن میلیون ها ایرانی  شد که در ماجراجویی هایشان هم چندان نقشی نداشتنداما چوب ندانم کاری های آنها را خوردند.
تاکید بر شور حماسی و بدون درنظر گرفتن زمینه و نتایج آن، هزینه های سنگین بر ملت مظلوم ایران تحمیل کرده.
----------------
گذشته ها گذشته. اما در مورد آینده، امیدوارم با تعقل کارها را شروع کنیم.
۱) بقیه کشورها-هیچ کدام- عاشق چشم و ابروی ما نیستند. معلومه که  فقط برای منافع خودشان با ما سر میز مذاکره می نشینند. معلومه که برای تامین منافع خودشان می خواهند اطلاعات جمع کنند و جاسوس بفرستند. معلومه که حتی وقتی به ظاهر کمکی می کنند چشمداشت دارند. اصلا مگر احمقند که چنین نکنند!؟  کشف این که کشوری از این کارها می کند نباید چنان ما را آشفته سازد که شور برمان دارد و یک واکنش نامعقول و مخالف عرف بین المللی از ما سر بزند که بعدا دهه ها مردم ایران چوبش را بخورند. به جایش با علم به سازوکار های دیپلماتیک دنیا ما هم باید دودستی منافع ملی خود را بچسبیم تا باد نبره. دستگاه عریض و طویل دیپلماسی هر کشوری برای همینه دیگه.
۲) در خیلی از موارد می شود با دیپلماسی جلوی جنگ را گرفت. آدم عاقل و کشور عاقل، تا اطمینان نداشته باشد که در جنگی پیروز میدان هست باید تمام تلاش خود را به کار برد که از طریق دیپلماسی جلوی وقوع جنگ را بگیرد. نه آن که با این که در موضع ضعف هست برگردد ادبیات تحریک آمیز در جهت وقوع جنگ به کار برد.
۳) اگر خدای ناکرده جنگی شد، فنون و قواعد رزم را باید دانست و به کار بست. اگر این فنون را بلد نباشیم و تنها با شور و هیجانی که این گونه شعرها بر می انگیزند برویم جلو، می پیچیم توی دست وپای  آنهایی که کار بلدند و باعث کشته شدن نیروهای خودی می شویم. جنگ شوخی بردار نیست.
اگر با شور خالی و فداکاری می شد در جنگ پیروز شد در جنگ چالدران و جنگ ترکمانچای به آن شکل اسفناک نمی باختیم. فکر می کنید در آن زمان پدران ما در فداکاری و از خودگذشتگی چیزی کم گذاشتند؟! از سوی دیگر  در زمان جنگ تحمیلی ۸ ساله، اگر آن هواپیماهای پیشرفته اف-۵ و اف-۱۴ و خلبانان زبده آنها و نیز تانک های مجهز و سایر تجهیزات و مهمات را  نداشتیم با ده برابر آن فداکاریها هم که شد باز نمی توانستیم مقاومت کنیم. در این مقاله در روزنامه شرق نقش فن آوری دردفاع مقدس در طول جنگ تحمیلی بررسی شده است.
در مقابل اگر یک سری کارها با شور و هیجان (از جنس همین شعر)  نبود با هزینه و تلفات بسیار کمتری به موفقیت های بیشتر می رسیدیم. نمونه اش آن که ارتشیان دوره دیده و آگاه به مسایل نظامی اصرار داشتند که آر پی جی زن ها کلاه ایمنی به سر گذارند. اما از روی همین شور آنها از این توصیه و فرمان سرباز می زدند. در صدا و سیما هم همیشه آرپی جی زن را بدون کلاه نشان می دادند. متاسفانه به دلیل همین عدم رعایت این نکته ایمنی بسیاری از این عزیزان ضربه دیدند. این هست نتیجه طرز فکر 
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم.

شرط این بود که حرف کارشناس امر را گوش می دادید. حرف کارشناس نتیجه بررسی علمی و مهندسی و پزشکی متعدد بود!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]