صلح و پرهیز از مقابله به مثل در جنگ واقعی و جنگ تبلیغاتی

+0 به یه ن

در این درگیری های اخیر آزادسازی مناطق تحت اشغال ارمنستان، استراتژی آذربایجان به گونه ای بود تا انسان ها-به خصوص غیر نظامی ها- کمتر کشته شوند. وقتی می خواست شهری یا روستایی را آزاد سازد، نیروهای خود را در شمال و جنوب و شرق آن شهر یا روستا مستقر می ساخت اما راه ارتباطی آن را با ارمنستان مسدود نمی کرد. اندکی صبر می نمود تا حاضران در آن شهر یا روستا، آن را ترک کنند سپس نیروهای خود را به آن شهر یا روستا گسیل می داد. بیشتر غیر نظامیانی که در این درگیری ها اخیر کشته شدند دراثر بمب هایی بود که پاشینیان در  گنجه  بر سر مناطق مسکونی ریخت. هدف پاشینیان از این کار تحریک آذربایجان به مقابله به مثل بود.ارمنستان و روسیه قراردادی دارند که بنا به آن اگر ارمنستان مورد حمله واقع شود روسیه به طرفداری ارمنستان وارد میدان می شود. 

البته چون قره باغ بنا به معاهدات بین المللی جزو خاک جمهوری آذربایجان هست عملیات آزادسازی آن حمله به خاک ارمنستان حساب نمی شد و درنتیجه روسیه هم وارد میدان نشد. اما اگر به تلافی بمباران گنجه توسط پاشینیان، جمهوری آذربایجان به شهرهای ارمنستان حمله می کرد روسیه نیز به طرفداری ارمنستان به آذربایجان حمله می کرد. طبعا آذربایجان از روسیه شکست می خورد. خوشبختانه آذربایجان خویشتنداری کرد.

 الان حدود دو هزار نیروی روس در قره باغ به عنوان صلحبان مستقر شده است. قرار هست ۵ سال دیگر از این منطقه خارج شوند. آیا ۵ سال بعد -همان طوری که در توافقات سه جانبه آمده- نیروهای روس منظقه را ترک می کنند؟ روسیه هست و ارتش دو میلیون نفره تا دندان مسلحش!  عملا  در آن منطقه هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. کسی هم نمی تواند جلودارش شود. حتی بهانه هم لازم ندارد! به هر حال به نظرم می رسد هر چه قدر گفتمان جنگی کمتر باشد و گفتمان صلح از این پس غالب شود،
  ۵ سال بعد فشار بین المللی برای خروج روسیه بیشتر خواهد بود و سیاستمداران باکو دست بازتری خواهند داشت که برای اخراج نیروهای روس از منطقه مانور دیپلماتیک دهند.
من فکر می کنم در این مقطع بیشتر به صلاح و مصلحت هست که  آذربایجانی ها فکرشان را بدهند به بازسازی مناطق ویران شده و دیگر از جنگ و اختلاف نگویند. (در این سی سال که قره باغ در اشغال بوده، آثار تاریخی منطقه را ویران کرده اند. این ویرانی ها مختص مساجد نبوده. سالن های کنسرت و مراکز فرهنگی هم که به اسم شخصیت های فرهنگی و شعرای ترک بوده ویران کرده اند. به زیر ساخت ها هم نرسیده اند. راه های منطقه  در سی سال رو به ویرانی گذاشته. این روز ها هم که دارند شهرها را تخلیه می کنند پشت سرشان  در جاده ها مین کاشته اند.  درخت ها را بریده اند. خانه ها را دارند آتش می زنند. تیرهای برق را واژگون می کنند.  خلاصه این که کلی کار بازسازی در پیش رو هست.) به نظرم صلاح نیست بعد از این حرفی از جنگ زده شود  یا وقت صرف این شود که پاسخ تحریکات تبلیغاتی داده شود. همان طور که آذربایجانی ها  هوشمندانه در مورد بمباران مناطق مسکونی گنجه مقابله به مثل نکردند ای کاش  در جنگ تبلیغاتی هم مقابله به مثل نکنند.  به نظرم می رسد این جنگ تبلیغاتی  هم مثل همان بمباران  تله ای است برای  تحریک آذربایجانی ها به مقابله مثل  و به دست آوردن بهانه ای برای نگه داشتن بیشتر روس ها در آن منطقه.باید با هوشمندی از مقابله به مثل حذر کرد.


وقتی جمهوری آذربایجان عملیات خود را برای آزادسازی مناطق اشغال شده آغاز کرد یک عده در همین تهران و همچنین از میان ایرانی های مقیم غرب در طرفداری از صلح نوشتند. بانو گلشیفته فراهانی در طرفداری از ارمنستان برنامه اجرا کرد. در آن هنگام دم از صلح زدن به معنای فشار آوردن بر زنان و مردانی بود که سی سال پیش با خشونت از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شده بودند. (خشونت که می گم به معنای کشته شدن ۳۱ هزار  غیر نظامی (زن و کودک و مرد سالخورده و ...) به  فجیع ترین شکل ممکن بود.) 
در آن هنگام دم از صلح زدن ، دعوت به ادامه سکوت در برابر ظلم بود. در آن هنگام دم از صلح زدن، به معنای خفه کردن مردمانی بود که شما شرح زندگی شان را در  فیلم مستند ساخته آقای بابک شیرین صفت می بینید.  
با خودم فکر کردم اگر مرا با زور از خانه و کاشانه ام بیرون کنند چه می کنم!؟ بعد دیدم مقایسه درستی نیست. مرا اگر از خانه ام هم بیرون کنند از کارم بیرون نکرده اند. معلوماتم را از بین نبرده اند. هویتم را از بین نبرده اند. می توانم به کارم در این شهر یا شهری دیگری ادامه دهم و دوباره خانه بخرم. ولی وقتی یک عده کشاورز را از خانه  و مزرعه و باغ خود که نسل ها در آن زیسته اند بیرون می کنند آنها را از ریشه می کنند. کشاورزی دانش بومی وسیعی می خواهد اما این دانش در زندگی شهری برایشان کار آفرین نمی شود. تبدیل می شوند به حاشیه نشینان بی تخصصی که نمی توانند در شهر ها هم جذب شوند و خود را با زندگی شهری سازگار کنند  و دوباره خانه مناسب بخرند. مسئله تنها بیرون شدن از خانه نیست. بسی فراتر از این هست.
الغرض! اونهایی که وقتی فرزندان این آوارگان برای باز پس گیری خانه و سرزمین شان می جنگیدند دعوت به صلح می کردند اکنون کجایند؟! الان وقت دعوت به صلح هست. الان وقت فراموشی گذشته های تلخ و نگاه به آینده هست.


پی نوشت: من فکر نمی کنم با حرف های قشنگ اما غیر واقعی زدن گذشته ها ی تلخ فراموش می شه و صلح برقرار می شه. فکر هم نمی کنم که با گفتن این که این دو قوم خیلی شبیه هم هستند اختلاف ها را کنار بذارند و با هم خوب بشوند. اما اگر مادران  و پدران بدانند که برای بهبود آینده فرزندانشان گذشت  لازم هست، گذشت می کنند. نه به خاطر آن که طرف مقابل سزاوار گذشت هست بلکه به این علت که فرزندانشان سزاوار آرامشند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]