گرفتاری های طبقه متوسط: رفیقان نارفیق

+0 به یه ن

از قرار معلوم در دهه های ۴۰ ، ۵۰ و ۶۰ آشنایان خیلی زود با هم «پسرخاله» می شدند و به هم قول می دادند که  از هم تا پای جان حمایت می کنند و از فرزندان همدیگه مثل فرزندان خودشان مراقبت خواهند کرد و ... اما اغلب این قول ها در عمل پوچ در می آمد.

همنسلان من خاطرات زیادی از خیانت به عهد «عمو قلابی» های دوران کودکی به خاطر دارند. همان هایی که قرار بود  این طوری در مواقع سختی تا پای جان بایستند و آن طوری از ما بچه ها مثل چشمان خود مراقبت کنند اما در عمل حتی از برداشتن قدم کوچکی هم سرباز زدند. در خیلی موارد این قول دادن ها و عمل نکردن ها ضربات زیادی می زند. اگر آدم بداند حامی ای در کار نیست و قرار نیست کسی برایش قدمی بردارد، خودش برای خودش برنامه ریزی می کند. اما اگر به اشتباه گمان کند فلان کس حامی او خواهد بود چه بسا در دردسر های بسیار می افتد و فرصت های طلایی بسیاری از دست می دهد.
شاید این پدیده محصول تماشای فیلم هندی ها و فیلمفارسی ها بود.من نشنیده ام یا نخوانده ام که در  دهه های قبل از دهه ۴۰، چنین اتفاق هایی  به این شدت و وفور بیافتد. قدیم ها اگر قولی می دادند پایش می ایستادند.
هرچه بود، خوشبختانه این پدیده از دهه هفتاد به این سو در داخل خود ایران و در میان طبقه متوسط از بین رفته است. (بگذریم که از این که خیلی ها تاسف می خورند که چرا آن صمیمیت ها دیگر نیست.  در هر حال، من از این صمیمیت های تصنعی و ظاهری، دل خوشی ندارم.)
ما ها دیگه کمتر با کسی صمیمی می شویم تا چنین قولی به او بدهیم. خیلی خیلی به ندرت. اما اگر قول بدهیم (حتی اگر تنها در دل با خود گفته باشیم) پایش می ایستیم.
قبلا هم گفتم که افرادی که به خارج مهاجرت می کنند ازجهاتی تبدیل به فسیل می شوند. من این عادت قول برادری و رفاقت  اما در عمل نارفیقی را هنوز در بین بسیاری از ایرانیان  که در دهه های قبل از دهه هفتاد  مهاجرت کرده اند، می بینم. 
وقتی برای دیدار فامیل به ایران می آیند هنگام تناول ته چین و باقالی پلو سر میز شام به میزبان قول می دهند اگر بچه هایشان را به کشور او بفرستند فلان و بهمان حمایت را خواهد کرد. میزبان هم که سالهاست دیگر آن فرهنگ «فردین بازی قلابی» را فراموش کرده خیال می کند مهمانش واقعا قرار هست حمایت ها کند.
خودش و فرزندش دوهوایی می شوند که چه نشسته ایم و «در این خراب شده» عمر گرامی تلف می کنیم. بلند شویم و آماده شویم که «عموجان» مهربانمان در خارج سراپا شیر و عسل قرار هست برایمان فرش قرمز پهن کند.
غافل از این که «عموجان» قبل از این که آن باقالی پلو و ته چین پلو دفع شود قول و وعده هایش را فراموش کرده.
باور به این وعده ها و قول ها و نقشه کشی ها بر اساس آن وعده های پوچ، از دیگر عوامل گرفتاری های طبقه متوسط امروز ایران هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]