وای که من چه قدر مظلومم! شهرم از خودم مظلوم تر!

+0 به یه ن

خود را مظلوم تلقی کردن و دایم به حال خود تاسف خوردن انسان را از پیشرفت باز می دارد. وقتی کسی بر تن خود ردای مظلومیت را پوشاند، تمام شکست ها و ناکامی هایش را با مظلومیت خود توجیه می کند. اصلا تحلیل نمی تواند بکند که در جاهایی من اشتباه کردم که دچار بهمان عارضه شدم. این طوری اشتباهاتش را تصحیح نمی کند و پشت سر هم برای خودش اتقافات بد را رقم می زند. به علاوه اطرافیان را هم با مرثیه سرایی برای خود ذله می کند و از کنارش می راند. 


 معاشرت با کسی که دایم از مظلومیت خود می نالد چندان تجربه دلچسبی نیست! هرکاری هم که برایش می کنید باز متوقع می ماند.

 حدود بیست سالی است این اخلاق، خلق و خوی جمعی برخی شهرهای ایران هم شده است. در مورد ریشه های آن نظری نمی دهم. شاید حق داشته باشند شاید هم حق نداشته باشند که خود را مظلوم بدانند. اما در هر صورت این خلق و خو و لاک مظلومیت برای خود شهر ومردمش مضر هست. به هزاران دلیل و ازجمله آن که وقتی نمایندگانش برای منافع شخصی و گروهی می خواهند پروژه ای به تصویب برسانند اما زور رقیبانش بیشتر است و موفقیت نمیشوند، با هوچی گری بحث مظلومیت حوزه انتخابیه شان را پیش می کشند. یک عده ساده هم که نقطه ضعف شان همین لاک مظلومیت هست به نفعشان- بی جیره و مواجب- هوچی گری می کنند و به کسانی که مانع شده اندفحش می دهند.
غافل از این که اون طرحی که نماینده مزبور عدم اجرایش را از نشانه  های مظلومیت شهر ما معرفی می کند اگر خدای ناکرده اجرا می شد در واقعیت ظلمی می شد به شهر و روستاهای همسایه مان.  اون هم همسایه ای که به خاطر همکیشی و همزبانی مردم شهر هزار جور تعصب شان را دارند و جلوی دیگران سنگ شان را به سینه می زنند.

(نمونه: پروژه انتقال آب ارس به تبریز یا دریاچه اورمیه)
 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]