فحش و نفرین پای تلویزیون

+0 به یه ن

من در سال ۵۷ تنها دو سال داشتم و خاطره ای از قبل از انقلاب ندارم. اما جسته و گریخته از خاطره گویی ها این طور دستگیرم شده که درصد بزرگی از جامعه پای تلویزیون می نشستند تا فحش بدهند و آرزوی مرگ کنند. به طور مشخص دو نفر که فحش خورشان ملس بوده یکی عباس هویدا بوده و دیگری فریدون فرخزاد (که هر دو بعد از انقلاب کشته شده اند.) اون جمعیت عظیم که پای تلویزیون می نشستند و برای این ها آرزوی مرگ می کردند با این دو نفر پدرکشتگی نداشتند. اما گویا از عصا و ارکیده هویدا خوششان نمی آمده و از این که فرخزاد به جای عباراتی نظیر «بنده حقیر» از کلمه «من» استفاده می کرده  حرصشان می گرفته! 


   فکر نمی کنم   رژیم پهلوی با فحش هایی که این عده جلوی تلویزیون در حال تخمه شکستن می دادند سرنگون شده باشد. آن چه که  در سرنگونی نقش کلیدی ایفا کرد اعتصابات سراسری به خصوص در بخش های کلیدی نظیر صنعت نفت و بخش ترابری بود نه فحش های  پای تلویزیون. اما آیا فحش های پای تلویزیون که بعدا در سطح وسیع تر  در سطح جامعه هم بازگو می شد بی تاثیر بود؟! گمان نمی کنم. تاثیر فحش ها این بود که کسانی که بعد از انقلاب قدرت را در دست گرفتند این گونه برداشت کردند که رگ خواب این ملت را با راه انداختن اعدام ها -با محاکمه های حداکثر ۵ دقیقه ای- می توانند به دست آورند وبه این صورت پیش تاختند. چه بسا اگر فکر می کردند رگ خواب ملت -به جای اعدام  با رنگ آمیزی حلبی آباد ها و      ساز و دهل به دست می آید به جای اعدام اون روش را پیش می گرفتند. دست کم برای توریسم مان بهتر می شد. مثل آمریکای لاتین.               🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]