سخنی با والدین

+0 به یه ن

من به جد معتقدم که اگر آدم خانواده ای داشته باشه که او را عاشقانه و بدون پیش شرط دوست داشته باشند به این راحتی ها دست به خود کشی نمی زنه.
اگر فرزندی دارید در این که عشق و محبت تان را به او ابراز کنید دریغ ننمایید. کمتر هم به کارهایش گیر بدهید. 


دقت کنید در هر شهر واستان که والدین بیشتر به همه کار بچه هاشون گیر می دهند خودکشی جوان ها ونوجوان ها بیشتره. در استان گیلان والدین کمتر گیر می دهند و خوشبختانه خودکشی در اون استان کمتره.

🍀@minjigh


لازم نیست  آدم متخصص ارتوپدی باشه که بفهمه اگر بیشعوری چکش برداره و با چکش فرزند خردسالش را بزنه استخوان های اون بچه خرد می شه. 
یک نوک سوزن فهم و درک برای فهمیدن این موضوع کافیه!


گیر دادن های مداوم به نوجوانان و جوانان از طرف پدر و مادر همان کاری را با روح و روان نوجوان یا جوان می کنه که ضربات اون چکش بر استخوان های آن کودک.

اگر فکر می کنید خیلی جمله با کلاس و  سطح بالایی گفته اید که یادآوری کرده اید چون مینجیق روانشناسی نخوانده حق اظهارنظر نداره بردارید هر کتاب  معتبر روانشناسی در مورد نوجوان را می خواهید بخوانید می بینید اون کتاب هم همین را می گه!


تا اینجای ماجرا من فقط یادآوری بدیهیات کرده ام که گفته ام با چکش گیر دادن اگر بر روح و روان نوجوان خود بکوبید او را به لحاظ روحی بیمار خواهید ساخت! فقط یاد آوری بدیهیات می کنم وقتی می گویم اگر نوجوان یا جوان خود را غرق در محبت سازید کمتر به خودکشی فکر می کند. 

اما الان اتفاقا می خواهم یک حرف غیربدیهی و جدید به گفته های قبلی در مورد مضرات گیر دادن بیافزایم. این که والدین می خواهند با گیر دادن های مداوم فرزندشان را وادار کنند دقیقا مطابق میل آنها رفتار کنند جلوی ابتکار عمل و به دنبال آن موفقیت های آتی فرزندشان را هم می گیرد. اگر آن نوجوان از یک حدی باهوش تر و با شعورتر باشد از والدینش (هرچه قدر هم تحصیلکرده و فهیم) بهتر می تواند تشخیص دهد چه برای حال و آینده اش مناسب تر است. چرا؟!  چون هم خودش را بهتر می شناسد و هم این دنیای سریعا در حال گذار را. تجربه های نسل گذشته در این دنیای سریعا در حال تغییر آن قدرها کاربرد ندارد. به علاوه اون نوجوان در هر زمینه که بخواهد با دیدن انواع و اقسام مستند ها می تواند به تجاربی بسیار مدون تر و تحلیل شده تر از تجارب والدین دست یابد. در این باره بیشتر خواهم نوشت.


🍀@minjigh

یک پدر مالک دخترش نیست! یک دختر می تونه عقاید و نگرش هایی کاملا متفاوت از پدر داشته باشه.




🍀@minjigh

اگر همزبان ما باشید شاید از خانم های مسن تر چنین جمله ای را -با لحنی تلخ و گزنده- شنیده اید: 

"ائله بِمصرف ننه نین اوشاقی هاممی دان بود چیخار"

ترجمه اش می شه : (با کمال تعجب و بر خلاف انتظار) فرزند مادر بی مصرف از همه موفق تر از آب در می آد.


و اما منظور این بانوان از "مادر بی مصرف" چیست؟! منظور مادری است که کمتر به فرزندش گیر بده. کمتر برای آینده اش نقشه بکشه و خودش را به در ودیوار بزنه که حتما این نقشه ها اجرایی بشوند و فرزندش دقیقا همانی بشه که او بخواد.
کمتر بخواد لحظه به لحظه فرزند را کنترل کنه.
 دایم نگران او نباشد و اگر فرزند  دیر به خانه رسید یا سر راه بیست بار زنگ نزد تمام پلیس راه های کشور را به وضعیت هشدار نرساند!🙂 

جالب هست که تجربه زندگی این بانوان تایید می کنه که مادرانی که کمتر گیر می دهند در مجموع فرزندان موفق تری پرورش می دهند اما حاضر نیستند بپذیرند پس لابد گیر دادن روش خوبی برای تربیت فرزند نیست!
اصرار دارند که راهکار درست گیر دادن هست و از فلک ناراضی هستند که چرا نتیجه مطلوب را نمی گیرند و به جای آنها مادران "بی مصرف" فرزندان موفق به بار می آورند.

وقتی گیر دادن والدین کم شود فرزندی که از حدی باشعور تر هست خود مسئولیت زندگی اش را بر دوش حس می کند. خود برای آینده اش نقشه می کشد و اجرایی می نماید. با توجه به این که روحیات و علایق خود و همچنین دنیای جدیدی را که قرار است در آن پا نهد بهتر می شناسد انتخاب های بهتری می کند. چون انتخاب خودش بوده بیشتر تلاش می کند  که بر مشکلات چیره شود.
به این ترتیب هست که فرزندان والدینی که کمتر گیر می دهند موفق تر ند.


این مشاهده و ملاحظه شخصی من بود. روانشناسان می گویند که فرزندان مادران و پدرانی که کمتر گیر می دهند از لحاظ روانی هم بسیار سالم ترند.

متاسفانه در فرهنگ ما گیردادن ارزش تلقی می شود. اگر مادری گیر ندهد دوستانش به او تشر می زنند که تو چه مادری هستی گیر نمی دهی.

🍀@minjigh

مخرب تر از مادرانی که دایم و به طور ممتد گیر می دهند، مادرانی هستند که به طور عادی نرمال رفتار می کنند اما در مقاطعی گیر سه پیچ می دهند. این رفتار دو گانه بیشتر فرزندان را سر در گم می کند.

اما قضیه این مقاطع گیردهی چیست؟!

اینها خانم هایی هستند که ذاتا اهل گیر دادن نیستند اما گاهی با جمعی از دوستان حشر و نشر می کنند که نه تنها اهل گیردادن هستند این کار را ارزش می شمارند و همه جا از گیردادن های خود به صورت حماسه ای باشکوه یاد می کنند! در معاشرت با این بانوان، این خانم ها فکر می کند وظیفه مادری ایجاب می کند که در گیر دادن به فرزند از سایر دوستانش عقب نماند. در نتیجه به طور مقطعی گیر سه پیچ می دهد.


ای کاش این خانم ها که خود زیاد اهل گیر دادن نیستند آن قدر اعتماد به نفس داشته باشند که تحت تاثیر دوستان خود قرار نگیرند. بدانند راه خودشان بسیار بهتر از آنان هست. البته لازم هم نیست که به دوستان یادآور شوند که روش خودشان بهتر است. آن دوستان با آن تیپ شخصیتی معمولا انتقادناپذیرند و با این چنین تذکر دشمن آدم می شوند!


در ضمن این مسئله گیر دادن مختص فرهنگ ما نیست. در سریال های کمدی آمریکایی دقت کنید اغلب این شخصیت هست. با صدایی گوشخراش! مثل مادر مدیر مدرسه در سریال سیمپسون! 

فرقشان با ما در این هست که از دهه شصت میلادی به این سو این شخصیت متمایل به منفی تصویر می شود. نه خیلی منفی و شیطانی بلکه متوسط رو به منفی. همانی که واقعا هست. اما در فرهنگ ما این رفتار به صورت الگوی فداکاری و لیاقت معرفی می گردد.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]