دمدگی را به جان می خرم اگر.....

+0 به یه ن

از سال 88 تا سال 92 که دولت برنامه ای برای احیا دریاچه اورمیه نداشت و حتی گاه گاهی زمزمه هایی از صدا و سیما در مورد مزئیات خشکاندن دریاچه (به بهانه ایجاد امکان برای پرورش شتر در بستر دریاچه خشک شده !!!!!)  سر داده  می شد،  نوشتن در مورد لزوم احیای دریاچه با خطر سیاسی توام بود اما از طرف دیگر آسان تر  از اکنون بود!
آن زمان وقتی می نوشتیم یک نوع مخالف خوانی با روند تشکیلات (establishment) آن زمان بود. مخالف خوانی هم همواره و همه جا باب طبع روزنامه های روشنفکری است. در کشور ما  مخالف خوانی به طریق اولی باب طبع عموم و مد روز هست. اون موقع صحبت از حفظ دریاچه اورمیه حرف "شیک" حساب می شد چون مخالف روایت رسمی تلقی می گشت!
همان طوری که چندین بار نوشتم  به نظرمن جهت برنامه های احیای دریاچه از سال 92 به این سو صحیح هست. شاید به سرعت عملیات احیا بتوان ایراد گرفت. شاید بتوان در جزئیات انتقاد کرد اما روند درست است.
در کلیت این که باید از طریق دادن حقابه دریاچه از طریق تنظیم آب پشت سدها،  لایه روبی به موقع رودخانه ها و باز گذاشتن مسیل ها و بستن چاه های آب غیرمجاز در کناردریاچه احیا باید صورت گیرد شک و تردیدی نیست.
در این که باید ترتیبی داد که کشاورزان منطقه  با تغییر الگوی کشت و ....  با آب  کمتر وضع اقتصادی شان را سروسامان دهد هم با برنامه های چیده شده توسط دست اندرکاران احیای دریاچه همنظر و همداستانیم.
پس در حال حاضر احیای دریاچه  با همسویی با این تشکیلات میسر می شود نه با مخالف خوانی.
مخالف خوانی که نکنیم مردم ما را نخواهند پسندید!  اشکالی ندارد! من که نمی خواهم رای جمع کنم که دنبال حرف های پوپولیستی باشم. هدف من آن هست که دریاچه نجات یابد. حالا این وسط از عملکرد موجود تعریف بکنم و درنتیجه دِمده هم حساب بشوم اشکالی ندارد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]