پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393
+0 به یه ن
آیا پژوهشگاه ما و یا دیگر موسسات علمی ایران هم كه در بیست-سی سال گذشته تاسیس شده اند مانند استنفورد پس از گذشت صد سال هنوز سرپا خواهند بود؟ نمی دانم جواب شما چیست. اما حدس می زنم اگر از دانشگاهیان ایران در این مورد یك نظرسنجی بكنیم جواب بیش از نیمی از آنها چیزی خواهد بود با مضمون "تا قسمت چه باشد!" البته با جمله بندی شیك دانشگاهی پسندی مانند این:"جواب این سئوال به فاكتورهای متنوع بسیاری بستگی دارد كه متاسفانه كنترل خیلی از آن ها از دست دانشگاهیان خارج است." اگر بپرسید این فاكتورها چه هستند جواب خواهند داد "عواملی مانند زلزله مشكلات مالی جنگ و بی ثباتی سیاسی و..." اگر به آنها یادآوری كنیم كه استنفورد هم در بدو پیدایش با مشكلات مالی و همچنین زلزله دست وپنجه نرم كرد چه جوابی خواهند داد؟ اگر به آنها بگوییم كمبریج و آكسفورد در طول تاریخ طولانی خود مشكلات مالی, طاعون, آتش سوزی, دو جنگ جهانی, چندین جنگ ویرانگر با فرانسه و بدتر ازهمه انواع و اقسام آزار و اذیت از طرف افراطیون مذهبی به هنگام تغییر مذهب از كاتولیسم به دیگر مذاهب و هزاران مشكل خرد و درشت دیگر را متحمل شده اند اما ایستاده اند چه خواهند گفت؟!بیایید واقعیت را قبول كنیم. این دانشگاه ها مشكلاتی مهیب تر از آنچه كه به دانشگاه های ما رفته (حتی مهیب تر از وقایع دهه شصت)را پشت سر گذاشته اند اما سرپا ایستاده اند فقط به این علت كه جامعه دانشگاهی در آنها قوی بوده هم از نظر سطح علمی و هم ازنظر ایده هاو روش های مدیریتی.
قسمت قابل توجه وقت دانشگاهیان ایران و دانشگاهیان دیگر كشورهای جهان سوم صرف مسخره كردن باورهای مردم كوچه و بازار و یا به قول خودشان عوام الناس می شود.در این میان استهزای باور به قضا و قدر جایگاه ویژه ای دارد! جالب است وقتی همین دانشگاهیان به مسایلی از این دست می رسند خود كاملا جبری می اندیشند و خود را موجودی دست وپا بسته در مقابل عوامل خارجی می دانند.
در داستان استنفورد دیدیم كه مدیریت جردن نقشی اساسی وغیر قابل انكار در پیشرفت استنفورد داشت. اگر دانشگاهیانی كه جردن را احاطه كرده بودند كسانی بودند كه خود نمی دانستند "چه می خواهند." اگر بلد نبودند كه مطالبات معقول و منطقی خود را به صورت مدون و با رعایت روال اداری مطرح سازند از جردن هم كاری ساخته نبود. اگر كادر استنفورد مطالبات وانتقادات خود را به هنگام پرسش از آنها به علت ترس, تعارف ویا بهره نداشتن از قدرت كلام فرو می خوردند و به جای آن درخلوت غرولند می كردند جردن هم "جردن" نمی شد.به تعبیری دیگر "جردن" را هم استادان و دانشجویان استنفورد "خود" ساختند.
من این داستان را تعریف نكردم تا ما نیز به مانند دختران دم بخت صدسال پیش كه به انتظار خواستگاری چون پسر للاند می نشستند به انتظار رئیسی چون جردن بنشینیم! اگر رویای ساختن استنفورد در سر داریم "جردن" خود را هم باید "خود" بسازیم!
فیس بوک تویتر گوگل
كلام آخر-انتظار ویا...
آیا پژوهشگاه ما و یا دیگر موسسات علمی ایران هم كه در بیست-سی سال گذشته تاسیس شده اند مانند استنفورد پس از گذشت صد سال هنوز سرپا خواهند بود؟ نمی دانم جواب شما چیست. اما حدس می زنم اگر از دانشگاهیان ایران در این مورد یك نظرسنجی بكنیم جواب بیش از نیمی از آنها چیزی خواهد بود با مضمون "تا قسمت چه باشد!" البته با جمله بندی شیك دانشگاهی پسندی مانند این:"جواب این سئوال به فاكتورهای متنوع بسیاری بستگی دارد كه متاسفانه كنترل خیلی از آن ها از دست دانشگاهیان خارج است." اگر بپرسید این فاكتورها چه هستند جواب خواهند داد "عواملی مانند زلزله مشكلات مالی جنگ و بی ثباتی سیاسی و..." اگر به آنها یادآوری كنیم كه استنفورد هم در بدو پیدایش با مشكلات مالی و همچنین زلزله دست وپنجه نرم كرد چه جوابی خواهند داد؟ اگر به آنها بگوییم كمبریج و آكسفورد در طول تاریخ طولانی خود مشكلات مالی, طاعون, آتش سوزی, دو جنگ جهانی, چندین جنگ ویرانگر با فرانسه و بدتر ازهمه انواع و اقسام آزار و اذیت از طرف افراطیون مذهبی به هنگام تغییر مذهب از كاتولیسم به دیگر مذاهب و هزاران مشكل خرد و درشت دیگر را متحمل شده اند اما ایستاده اند چه خواهند گفت؟!بیایید واقعیت را قبول كنیم. این دانشگاه ها مشكلاتی مهیب تر از آنچه كه به دانشگاه های ما رفته (حتی مهیب تر از وقایع دهه شصت)را پشت سر گذاشته اند اما سرپا ایستاده اند فقط به این علت كه جامعه دانشگاهی در آنها قوی بوده هم از نظر سطح علمی و هم ازنظر ایده هاو روش های مدیریتی.
قسمت قابل توجه وقت دانشگاهیان ایران و دانشگاهیان دیگر كشورهای جهان سوم صرف مسخره كردن باورهای مردم كوچه و بازار و یا به قول خودشان عوام الناس می شود.در این میان استهزای باور به قضا و قدر جایگاه ویژه ای دارد! جالب است وقتی همین دانشگاهیان به مسایلی از این دست می رسند خود كاملا جبری می اندیشند و خود را موجودی دست وپا بسته در مقابل عوامل خارجی می دانند.
در داستان استنفورد دیدیم كه مدیریت جردن نقشی اساسی وغیر قابل انكار در پیشرفت استنفورد داشت. اگر دانشگاهیانی كه جردن را احاطه كرده بودند كسانی بودند كه خود نمی دانستند "چه می خواهند." اگر بلد نبودند كه مطالبات معقول و منطقی خود را به صورت مدون و با رعایت روال اداری مطرح سازند از جردن هم كاری ساخته نبود. اگر كادر استنفورد مطالبات وانتقادات خود را به هنگام پرسش از آنها به علت ترس, تعارف ویا بهره نداشتن از قدرت كلام فرو می خوردند و به جای آن درخلوت غرولند می كردند جردن هم "جردن" نمی شد.به تعبیری دیگر "جردن" را هم استادان و دانشجویان استنفورد "خود" ساختند.
من این داستان را تعریف نكردم تا ما نیز به مانند دختران دم بخت صدسال پیش كه به انتظار خواستگاری چون پسر للاند می نشستند به انتظار رئیسی چون جردن بنشینیم! اگر رویای ساختن استنفورد در سر داریم "جردن" خود را هم باید "خود" بسازیم!
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل