در جراید خواندیم كه هفته پیش نمایندگان چهار استان مازندران, لرستان,
خوزستان و كردستان در اعتراض به این كه در بودجه سال 93 استان آنها آن چنان
كه آنها انتظار داشتند مورد توجه قرار نگرفته است زمزمه ی استعفا سردادند. من در مورد آن چهار استان آن قدر اطلاع ندارم كه در مورد این اقدام نمایندگانشان نظری داشته باشم اما
راستش خیلی نگران بودم كه نكند نماینده های آذربایجان هم به این موج
بپیوندند كه خوشبختانه چنین نشد. البته ترسی از استعفایشان نداشتم ولی از
این نگران بودم كه ممكن است استمزاج آنها در حوزه انتخابیه شان نشان داده باشد
كه با چنین استعفایی به محبوبیت آنها در حوزه انتخابیه در آستانه ی
انتخابات مجلس بعدی افزوده می شود. نگران این بودم كه نكند بعد از چند دهه
سعی و خطا هنوز بر پارادایم ویرانگر 20 سال پیش پای فشرده شود.
یاد
خاطرات اوایل دهه هفتاد افتادم. روزی كه در جلسه ای با حضور مسئولان محلی و
وزیر كشور با افتخار اعلام شد كه بناست "14 سد به یاد 14 معصوم" بر روی
رودخانه های استان بسته شود. چه عوامانه خوشحالی كردیم! مجلس شبیه مجلس
شیرین خوران عروسانی بود كه نجابت در سكوتشان تعریف شده و حق ندارند وقتی
در مورد سرنوشتشان تصمیم گرفته می شود از نیاز ها و خواست ها ی خود بگویند.
آری! توافق حاصل شده بود. عروس خانم (همان دریاچه اورمیه) باید با لباس
سفید به حجله می رفت و با كفن سفید بیرون می آمد. البته عروس خانم ما با لباس
آبی به حجله رفت و فعلا با روپوش سفید در حال نزار افتاده.
ذهنیت آن
موقع آن نبود كه باید كار كارشناسی شود . توسعه باید پایدار باشد. باید به
مسایل محیط زیستی اهمیت داد. چنین چیزهایی در ذهن هیچ كدام از ما نبود. فقط
پدرم زیر لب زمزمه كرد این "چشم و همچشمی با اصفهان در گرفتن بودجه
بالاخره كار دستمان می دهد!" آن موقع حكمت سخن پدر را نفهمیدم اما امروز به
خوبی در می یابم.
این روزها در تبریز ذهنیت مردم از پیشرفت
تغییر كرده. دیگه پیشرفت را در كندن سهمی بیشتر از ثروت حاصل از فروش نفت
نمی دانند. خوشبختانه از خمودی هم خبری نیست. آماده اند تا با ایده های و
نو ابتكار های نو كار اقتصادی بیافرینند. فن آوری های نو و پیشرفت ارتباطات
افق های وسیع تری را می گشایند. می توان "بازار هزار ساله تبریز" را در
قرن بیست و یكم در فضای مجازی به طور بین المللی و در سطح جهانی از نو
آفرید و چه نیكوست وقتی می بینم جوانان شهرم پای در چنین راهی
گذاشته اند. اگر این حركات ادامه یابند به لحاظ اقتصادی روی پای خود می
ایستیم و به آرزوی دیرینه ی خودكفایی كه از ارزش های اصیل و مردمی انقلاب
57 بود دست می یابیم.
انتظاراتی كه اكنون از مسئولان باید داشت آن است
كه موانع حقوقی و دیگر موانع راه این گونه پیشرفت را بردارند. سیستم بانكی را
برای تسهیل این گونه فعالیت های اقتصادی- فرهنگی اصلاح كنند.
فراموش
نكنیم كه بنا به قانون اساسی نمایندگان مجلس در برابر آحاد ملت ایران مسئول
هستند نه فقط در برابر مردم حوزه انتخابیه خود. ما نباید از آنها
انتظارداشته باشیم كه هم و غمشان چانه زنی برای گرفتن بیشتر بودجه برای
استان باشد. به خصوص كه خاطره تلخ بلایی كه سر عروس خانم آمد را داریم! اما
می توانیم انتظار داشته باشیم در جهت تسهیل كار آفرینی با رفع موانع برای
مردم كل كشور بكوشند. در این صورت "با شعورها" از سراسر كشور از فن آوری
نوین برای پیشرفت اقتصادی خودشان, خانواده شهر استان و كشور بهره خواهند
برد. ("بیشعور ها" هم كه تكلیفشان معلوم است! كماكان از این فن آوری ها
برای ایجاد مزاحمت اینترنتی برای دیگران (از مینجیق گرفته تا فرناندا لیما
و مسی) استفاده خواهند كرد و در سطح جهانی موجب آبروریزی مملكت خواهند شد.) خوشبختانه ما فرهنگی داریم كه "باشعوری" را تشویق و "بیشعوری" را تقبیح می كند. در نتیجه بیشترین سود را از این روند خواهیم برد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل