مطلب زیر را چند روزپیش در بخش باخیش نوشته بودم:
این مسئله ی پز دادن ظاهرا در همه ی ما شرقی ها هست. در بین ما ایرانی ها كم نیست.
در غربی ها هم هست اما نه دیگه به این شدت.
من گاهی وبلاگ یك خانم باكویی را می خوانمكه در انگلیس زندگی می كند و به انگلیسی هم می نویسد. به طنز هم می نویسد.
فرهنگ
مردم باكو را زیاد نقد می كند. ظاهرا از باكو یی های متعصب به او
زیاد تشر می زنند كه تو آبروی "ملت بزرگ ما" را می بری . اما اشتباه می كنند.
با نوشتن این گونه طنز های اجتماعی آبروی ملتی نمی رود. كاملا برعكس جنبه ی
انسانی آن مطرح می شود و دیگران خوششان می آید.
الغرض! این خانم به طنز
نوشته بود باكویی ها خیلی خوب قدرت فیس بوك را كشف كرده اند. بعدش محاوره ی
چند دوست را در فیس بوك نوشته بود:
اولی: عزیزم! چه قدر زیبا و شیك شده ای. چه قدر باسلیقه ای.
دومی: ممنونم عزیزم! سلیقه كه نه! ولی خوب ورساچه كه اشتباه نمی كنه!!!
محاوره
ی دوم: دو دوست از باكو می خواهند بروند در نیویورك همدیگر را ببینند.
تمام برنامه ی سفرشان و رستوران هایی كه قرار است در آن شام بخورند را در
فیس-بوك می نویسندتا همه بدانند در چه رستوران های گران قیمتی بناست شام
بخورند.
بعدش این خانم به طنز نوشته بود اگر فیس بوك نبود اینها فوقش
می توانستند پیش در و همسایه پز بدهند حالا توانستند به مدد فیس بوك به چند
صد نفر دوست فیس بوكی پز بدهند.
حالا دارم به باكویی
ها ایراد می گیرم خودمان هم كمابیش همین طوری هستیم. حالا شاید یك مقدار
سطح چیزهایی كه پز ش را می دهیم بالاتر باشد.
مثلا همین خانم باكویی
در وبلاگش نوشته بود كه در باكو برعكس لندن اصلا برای كسانی كه معلولیت
دارند امكاناتی فراهم نمی كنند و مردم هم دنبال حمایت از آنها نیستند. من
جلوی خودم را نتوانستم بگیرم و فوری كامنت گذاشتم و نوشتم در تبریز ما پارك
مخصوص اوتیسم باز كرده اند.
حالا پز دادم ولی واقعیت این است كه پیاده
روها در اغلب خیابان ها ی ایران مناسب كسانی كه معلولیت دارند نیست. پیاده
رو هم اگر خوب باشد موتوری ها در آن جولان می دهند. دیگه اینها را پیش
خانم باكویی مقیم انگلیس ننوشتم. فقط پز دادم! اما آیا واقعا وضعیت خانه مان در این مورد جلوی در و همسایه پز دادنی هست؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل