مصاحبه آقای عیسی كلانتری را در مورد دریاچه اورمیه و دیگر چالش های فراروی توسعه ی پایدار كشاورزی می توانید در اینجا بخوانید. بخشی از مصاحبه ی ایشان چنین است:
این اتفاق قابل پیشبینی بود، چراكه وقتی در كشاورزی سرمایه گذاری نشده و تنها به بهرهبرداری از آن اندیشیده میشود، حفظ منابع پایه و محیط زیست در آن جایگاهی نداشته و در سایه آن منابع آبهای زیر زمینی به حراج گذاشته شده و منافع نسلهای بعد نادیده گرفته میشود. اصل كار این میشد كه وزارت نیرو به رغم اعتراض ما در ازای گرفتن مبلغی، به چاههای بدون پروانه، مجوز میداد.
كلانتری در ادامه بار دیگر تأكید میكند كه تحقق پیشبینی خشك شدن دریاچه ارومیه در مدتی چنین كوتاه برای خود او نیز باور پذیر نبوده و میافزاید: زمانی كه بیش از دو دهه پیش درباره علل شوری آبهای زیرزمینی، نفوذ آب شور، خشك شدن دریاچه ارومیه و مسائلی از این دست، سمینار برگزار كرده و هشدار دادیم، باور نمیكردیم این اتفاق در بیست سال رخ بدهد و شاید تصورمان از زمان وقوع این رویداد، كمتر از پنجاه سال بعد نبود ولی پیشرفت تكنولوژی، منابع را زودتر فرسوده كرد. كافی است بدانیم كه تنها ۲۲ هزار چاه غیر مجاز در اطراف دریاچه ارومیه حفر شده كه برداشت آب از آنها به كمك پمپهای قوی صورت میگیرد.
دبیركل خانه كشاورز میگوید: تولید در مناطق نیمه خشك و خشك مثل كشور ما باید اولویت دوم بوده و مسأله اصلی، حفظ منابع تولید باشد؛ حفظ منابع حیات؛ حفظ محیط زیست، ولی متاسفانه این مسائل مهم در كشورهای كمتر توسعه یافته مانند كشور ما به عامل درجه دو یا حتی سه تبدیل شده است تا جایی كه فشار بر منابع تولید به مرور بیشتر شده و اثرات معكوس بروز كرده و منابع تولید در حال تبدیل به بازدارنده تولیداند. اینجاست كه بهرهوری ما از كشاورزی به شدت افت كرده، چراكه در حال فرسوده كردن منابع هستیم؛ آبها را شور میكنیم تا این آبهای شور شده، زمینهای شیرین را هم شور كنند و تولید با مشكل مواجه شود.
كلانتری با تأكید بر فراموش كردن حق و حقوق نسلهای بعد، وظیفه سازمان محیط زیست را خطیر خوانده و میگوید: اگر بر مبنای توسعه اصول پایدار پیش برویم، هم میتوانیم منافع نسل امروز را تأمین كنیم و هم خواهیم توانست منابع را برای نسلهای بعد مورد محافظت كنیم. برخورد امروز ما با آبهای زیر زمینی مثل برخوردی است كه با نفت میكنیم؛ نفت منبع تجدید ناپذیر است و حال آن كه با شور كردن آب و تمام كردن آن و از بین بردن ذخیرهگاهها، منبع تجدید پذیر آب شیرین هم تجدید ناپذیر خواهد شد. وقتی خودمان حق و حقوق نسلهای بعد را به رسمیت نشناخته و به آن تجاوز میكنیم، حق نداریم به حاكمان و حكومتهای گذشته ایراد بگیریم. آیا برداشت یازده میلیارد متر مكعب آب اضافی در سال از سفرههای زیرزمینی تجاوز به حق نسلهای بعد نیست؟ سازمان محیط زیست میبایست و موظف است حق و حقوق نسلهای بعد را ببیند كه متأسفانه این نگاه در آن دیده نمیشود.
آقای كلانتری وزیر كشاورزی آقای رفسنجانی بود. تحصیلات او هم همگی در این زمینه هست. اغلب فعالیت های حرفه ای او هم در همین زمینه است. مصاحبه هایش را كه می خوانید كاملا حس می كنید دغدغه ی حفاظت از محیط زیست این مرز وبوم به منظور توسعه ی پایدار دارد. عدد و رقم ها در ذهن او به طور فعال وجود دارد چون كسی است كه به این مبحث می اندیشد. دغدغه و فكر و ذكرش هم همین هست. دقیقا هم می داند منظور از حفاظت از محیط زیست خدمت به توسعه ی پایدار انسان هاست نه یك نوستالژی یا ژست یا سانتی مانتالیزم! همچین كسی باید متصدی سازمان محیط زیست شود تا جلوی تخریب بیشتر محیط زیست گرفته شود.
اگر كسی به ریاست سازمان حفاظت از محیط زیست منصوب گردد كه یك سردارد وهزار سودا و "حفاظت از محیط زیست" یكی از ده ها دغدغه اش باشد امید ها برای نجات دریاچه اورمیه بختگان هامون و.... به ناامیدی بدل می شود.
این سازمان سازمانی مهم هست. ویترین نیست! جزو ارگان های حیاتی است. آدم جدی می خواهد نه كسی كه یك سر دارد هزار سودا. متخصص می خواهد نه كسی كه معتقد است "بله! گل رز هم زیباست همان طور كه چلوكباب خوشمزه است توله ی یوز پلنگ هم بانمك است!" كسی می خواهد كه درك كند منابع آب كه از بین رفت و تلف شد میلیون ها كشاورز آواره خواهند شد و این یعنی هزاران مشكل اجتماعی اقتصادی در ابعاد ملی برای مملكت. رییس سازمان محیط زیست كسی باید باشد كه دغدغه اش همین باشد و برای این دغدغه حاضر باشد مبارزه كند.
من یادمه 10-12 سال پیش تصور عمومی بر این بود كه كار سازمان محیط زیست چیزی است در این ردیف: یك سایت خوشگل اینترنتی بزند و گوشه هایی از طبیعت ایران را نشان دهد. سایت بخش انگلیسی هم داشته باشد بخش فارسی هم داشته باشد.! این كاری است كه یك آژانس مسافرتی با گرایش اكوتوریسم كه تور های طبیعتگردی راه اندازی می كند باید انجام دهد (و می دهد). از سازمانی به اهمیت سازمان حفاظت محیط زیست بسیار بیشتر انتظار می رود.
از وظایف این سازمان آن است كه هر طرح مخرب محیط زیست ( از كشیدن جاده گرفته تا ساختن سد) جلوگیری نماید. طبیعی است كه چنین سازمانی متصدی قوی و كاركشته و متخصص می خواهد كه دغدغه ی اصلی اش همین باشد و بس. فردی باشد كه حاضر بشود بین عوام سودجو نامحبوب شود اما مجوز طرح های مخرب ندهد. كسی نباشد كه بگوید:"به من چه؟ مجوز این طرح های مخرب اما عوام پسند را بدهیم بروند پشت سرمان دعا كنند.چرا برای یك رودخانه یا دریاچه من خودم را اینها در بیاندازم كه بروند و پشت سر نفرینم كنند!! ارث بابام كه نیست كه خست نشان دهم. بذار مجوز بدهم بروند محیط زیست را تخریب كنند عوضش بگویند من چه قدر نازنین هستم! چرا خودم را بداخلاق معرفی كنم؟!" از آن آدم هایی كه هزار و یك تخصص دارند و حفظ محیط زیست یكی از صدها دغدغه شان هست رئیس "درست و درمانی" برای این سازمان در نمی آید!
من البته آقای كلانتری را از نزدیك نمی شناسم. بر اساس مصاحبه هایشان قضاوت كردم. شاید بگویید بر اساس مصاحبه كه نمی شه تشخیص داد. به نظرم تا حدی می شه! البته نه صد در صد. به هر حال این مزیت را دارد كه می داند و می فهمد حفاظت از محیط زیست یك امر حاشیه ای و سانتی مانتالی نیست. ادعای در همه چیز كارشناس بودن هم ندارد. تحصیلات و فعالیت هایش با این حوزه قرابت دارد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل