زیر سقف آسمان ایران

+0 به یه ن

با کمال تاسف، اخیرا در یکی از روستاهای استان ایلام پدری دختر ۱۸ ساله خود را به بهانه ناموس به قتل رسانده است. در کانال آقای محدثی (جامعه شناس گیلانی)  به این معضل زیاد پرداخته شده است. در مجموع به نظرم می رسد گیلانی ها دوست دارند روی  این مسئله  انگشت بگذارند و در صفحات مجازی به آن بپردازند. فکر کنم  چون در این زمینه گمان می برند که فرهنگشان  از سایر اقوام ایرانی بالاتر است بدشان نمی آید به این موضوع پرداخته شود تا ته دلشان خوش خوشانشان شود که ما برتر از دیگرانیم (دست کم در این مورد!). در مورد این که آیا واقعا گیلانی ها بیشتر از سایرین در کانال ها و وبلاگ هایشان به این مورد می پردازند  می توان تحقیق کرد. در مورد این که آیا واقعا گیلانی ها در مورد مسایل بانوان آزاد اندیش تر هستند هم می توان تحقیق کرد. مشاهدات بسیار محدود من از شمالی ها  روی این ادعا صحه نمی گذارد و اتفاقا عکس آن رانشان می دهد. البته مشاهدات محدود نمی توانند معیار باشند.

در بالا نیت خوانی ای هم کردم که تنها بر حدس و گمان هست و قابل اثبات نیست. خیلی هم بر آن اصرار نمی ورزم.  هرچند می دانم عده ای – به حق- به این نیت خوانی من خرده خواهند گرفت خواستم  آن چه از ذهنم گذشته را بیان دارم تا بلکه قلقلکی داده باشم. رشتی ها خیلی برای خودشان نوشابه باز می کنند که روشنفکریم اما من از همکاران مرد شمالی به خاطر جنسیت ام اذیت و آزار زیاد دیده ام (بیشتر از متوسط سایر همکاران ایرانی). خیلی وقت ها این مردان شمالی با این تصور که دیگه خود را  سرآمد  روشنفکری وبه رسمیت شناختن حقوق زنان در سرزمین ایران می دانند   به خود اجازه می دهند همکاران زن سایر استان ها را آزار کلامی دهند  با این تصور غلط که همین اذیتی که می کنند از رفتاری که سایر مردان ایران با آنها می کنند باز هم بالاتر است چرا که آنها شمالی روشنفکر هستند.   لابد آن قدر اخبار قتل های ناموسی شهرهای دیگر را به هم دیگر بازگو می کنند که گمان می کنند در شهر های غیر شمالی  همه  مردان سر اعضای مونث خانواده را می برند و درنتیجه بر سر  زنی که این جور بزرگ شده، می توان زد! البته- تا جایی که من دیده ام-  در برخورد اول مردان شمالی، معمولا خونگرم تر و مبادی آداب تر از سایر مردان ایرانی هستند اما معمولا (البته نه همیشه) در برخورد دوم و سوم نیششان را می ریزند و در برخورد چهارم (معمولا اما نه همیشه) چنان رفتار می کنند که انگار همکاران زن  از سایر استانها، کلفت خانه زاد این حضراتند بدون هیچ حق و حقوقی. اینها مشاهدات شخصی من هستند که شاید اشتباه باشند.

بگذریم! آقای دکتر محدثی، در کانالش (زیر سقف آسمان)  نوشته های یک خانم به نام خانم نجاتی را هم منتشر می کند. او هم برای خودش پدیده ای است. خود را جامعه شناس معرفی می کند اما متن های سراسر احساسی در اسطوره سازی از «دختران زاگرس» می نویسد. بقیه به او خرده می گیرند که« اگر می خواهی متن احساسی بنویسی بنویس. اما دیگه اسمش را نذار متن جامعه شناسی!»

 داشتم فکر می کردم ذهنیت پشت نوشته های احساسی خانم نجاتی خیلی متفاوت از آن پدر قاتل نیست. هر دو آن قدر به فکر حرف مردم و تصویر خودی در مقابل غیر خودی هستند که اولویت ها را گم می کنند. پدری که وظیفه اصلی اش در زندگی کمک به بالیدن فرزند و حفاظت او در برابر خطرات هست از ترس  حرف های  یاوه مردم دختر معصومش را به قتل می رساند. تاکیدم روی «معصوم» هست. مگر یک دختر ۱۸ ساله چه گناهی می تواند مرتکب شود. حداکثر گناهش عشق هست و عمل به توصیه های سهراب سپهری: «بگذاریم که احساس هوایی بخورد....»

از سوی دیگر کسی که خود را جامعه شناس معرفی می کند چنان دغدغه تصویر قومش و یا به قول خودش، «دختران زاگرس» در پیش چشم دیگران (دیگرانی که ما باشیم)  دارد که به وظیفه اش به عنوان جامعه شناس که همانا آسیب شناسی معضلاتی از این دست هست نمی پردازد.

ما ترک های  آذربایجان عیب و ایراد زیاد داریم. اما دست کم به این مرحله رسیده ایم که با عیب و ایرادهایمان خود را مواجه کنیم و در صدد برطرف نمودن آنها باشیم. نمی آییم از  معضلی در این حد و حدود  به خاطر حرف مردم اسطوره سازی کنیم! ۷ سال پیش در سال  

۱۳۹۶

دخترکی معصوم به نام آتنا اصلانی در پارس آباد مغان  توسط همسایه ربوده شد و به شکل فجیعی به قتل رسید. تمام ایران در بهت  و خشم فرو رفت. مردم آذربایجان بیش از بقیه خشمگین بودند. اما من توجه کردم و خوشبختانه ندیدم هیچ کس بخواهد موضوع را کتمان کند یا «به خاطر حفظ آبرو» زیر فرش کند. همه دنبال آن بودند که راهی بیابند که چنین فاجعه ای تکرار نشود و خانواده مقتول کمتر آسیب ببینند. راه حل هایی که ارائه می شد لزوما علمی نبودند  (اگر  علمی بودند که می شدیم سویس و سوئد- هنوز به آنجا نرسیده ایم.). اما دست کم معضل را زیر فرش نکردیم. شِر و وِر هم نگفتیم که از این موضوع اسطوره بسازیم. دنبال راه حل بودیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]