سرکوفت

+0 به یه ن

فصل ششم سریال کراون را هم دیدم.  شخصیت فاید پدر توجهم را خیلی جلب کرد. یارو خودش را جر می داد که خانواده سلطنتی  آدم حسابش کنند که  تا آخر هم حساب نکردند. اما از اون طرف، پسر خودش را مدام تحقیر می کرد! خیلی رقت انگیز بود.  متاسفانه حکایت زندگی خیلی هاست که بچه های خود را تحقیر می کنند و بعد گمان می کنند با چسباندن خود به پولدارهای فامیل و ادعای اصالت خانوادگی، عزت و  احترام و جایگاه رفیع می یابند. دست  آخر هم بچه را از خود دلزده می کنند و پولدارهای فامیل هم بیش از پادو به آنها نمی نگرند! حکایت  فیلم برادران لیلا!   باز در همین سریال هم نشان می داد که ملکه مادر مرتب  از دخترهای پا به سن  گذاشته اش ایراد می گرفت. مثلا وقتی خواهر ملکه می گفت دکتر به من گفته از نرده استفاده کنم  ملکه مادر به جای ابراز محبت با حالتی ظفرمندانه می گه که من در این سن از نرده استفاده نمی کنم! این همه نامهربانی را از غریبه ها بر نمی تابیم ولی ظاهرا از جانب مادرغیرعادی نیست!  چه در کاخ سلطنتی چه در کلبه درویشی! در قسمت آخر الیزابت جوان تر به الیزابت ۸۰ ساله می گوید از وقتی مادر فوت کرده، اعتماد به نفست  بیشتر شده.   یاد یادداشت های اسدالله علم افتادم که به مزاح می گفت شاه مملکت هم باشی باز از زنت می ترسی . (گویا اسم یک جایی را ثریا گذاشته بودند و شاه می ترسید از آن بازدید کند مبادا به فرح بر بخورد. یک همچین  داستانی داشت.) اما به نظرم درست تر هست بگویند ملکه ۸۰ ساله انگلیس برای ۵۰ سال هم باشی باز تا مادر زنده هست از دست قضاوت های دایمی مادرت اعتماد به نفست را گم می کنی!


https://www.youtube.com/watch?v=WaIFRKEtH00


این فیلم  مستند در یوتیوب در مورد زندگی برخی از میلیاردرهای هندی است. توصیه می کنم فیلم را از دقیقه ۱۸ ببینید. در مورد زندگی  یک خانم میلیارد خودساخته هست که درروستایی محروم در هند دنیا آمده و متعلق به پایین ترین کاست هندوها  بوده است. او ابتدا با خیاطی و سپس با سرمایه گذاری بر ملک ثروتی می اندوزد. دست تنهایی! (دست کم در مستند چنین نشان می دهد.) داستانی است باورنکردنی. اگر یک دهمش هم درست باشد- حتی اگر ده برابر آن چه نشان داده شده قسمت سیاه در زندگی او بوده است که سانسور شده- باز هم فوق العاده تحسین برانگیز هست! حتما می دانید تعلق به پایین ترین کاست هندو در  جامعه هند یعنی چه؟! ما در جوامع اسلامی یا در جوامع غربی اصلا همچین مفهومی وحشتناکی نداریم و نمی توانیم درک کنیم برای پیشرفت یک نفر-آن هم یک زن- از آن کاست در جامعه هند چه موانعی هست. 

به هر حال این خانم خود را بالا کشیده اما مرتب به روستای محل تولدش سر می زند و به دردهایشان می رسد. این که ریشه خود را فراموش نکرده و به فکر روستای زادگاهش هست چیزی است که تحسین خیلی ها را بر می انگیزد اما به نظر من، امری تحسین برانگیز تر در وجود و شخصیت این زن بود که کمتر کسی به آن توجه خواهد کرد. منظورم آن آرامش و اعتماد به نفسی است که در چهره دختر نازپرورده این زن موج می زند.  خیلی ها خواهند گفت دیگه یک دختر نازپرورده چه دردی دارد؟! اکثریت غالب افراد اگر جای ان مادر بودند (یا حتی خیلی خیلی کمتر از او برای بالا بردن جایگاه  خانوادگی زحمت کشیده بودند) صبحشان را با سرکوفت بر سر فرزند که باید قدر موقعیت ممتازش را بداند آغاز می کردند و شب را با سرکوفت این که فرزندشان لیاقت این امکانات را ندارد تمام می کردند. دیگر آرامشی در ضمیر این فرزند باقی نمی ماند که در چهره اش نمایان باشد. شخصیت بچه خرد و لورده می شد! پدر یا مادر خودساخته به فرزند سرکوفت می زدند و سیل نوچگان و کاسه لیسان دربارش هم در تایید حرف او چند تا هم از روی عقده هایشان روی سرکوفت های والد می گذاشتند و فرزند میلیاردر خودساخته را بدتر می کوبیدند. وقتی مادر میلیاردر در حضور ملازمان بر سر فرزند می کوبد دیگر آن چه که ملازمان عقده ای بر سر بچه می آورند معلوم است! اتفاقا برعکس تصور عموم، فرزند میلیاردربودن-به خصوص میلیاردر های خودساخته- بسیار زجرآورتر از فرزند یک خانواده طبقه متوسط بودن هست.

اما در این مورد ظاهرا دختر آن خانم به لحاظ روانی راحت هست. اصلا مادر نیازی نداشته که دایم به دخترش سرکوفت بزند که من از کجا به کجا رسیدم تا تو اکنون در رفاه باشی. مرتب با دخترش به آن روستا برای خدمت رسانی رفته اند و دختر به چشم خود همه چیز را دیده. دیگه نیازی به سرکوفت نبوده.

شما هم اگر فرد خودساخته ای هستند که فکر می کنید زیادی خوش به حال فرزندتان می شود به جای سرکوفت به او به همراهی او به کمک رسانی به محرومان بپردازید تا او به چشم خود ببیند و برای درک موضوع، به سرکوفت دایمی شما نیازی  نداشته باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]