اول شناخت، بعد نقد

+0 به یه ن

خانم وسمقی در میان کسانی که نواندیشی دینی را ترویج می کنند یک قله هست از این رو که هم سواد دینی و فقهی بسیار بالایی دارد، هم اغراض شخصی ندارد و هم عمیق هست و قادر به اندیشیده ورزی است.
دین و اعتقادات دینی مقولات پیچیده ای هستند. کسانی باید وارد بحث در آن شوند که از سطح دانش خانم وسمقی دراین حوزه برخوردار باشند. من شخصا در خودم صلاحیت وارد شدن در این مقوله را نمی بینم.
مقولات دینی هزاران وجهی و تو در تو هستند. حتی اگر جنبه اعتقادی و ماورایی آن را هم کنار بذاریم باز هم پیچیده و تنیده در دل جامعه و تاریخ و مبتنی بر مردمشناسی و انسان شناسی و... می باشند.
من شخصا اون قدر سواد درحوزه دینی ندارم که بخواهم قدم در این وادی بگذارم ولی می بینم عموم نقد ها یا هجوهای رایج در این زمینه چه قدر ناپخته هستند و چه بسا بتوانند با تحریک دینداران متعصب دوباره غول خفته بنیاد گرایی دینی را از خواب بیدار نمایند.
نمی توان مقولات دینی را به شکل کاریکاتوری درآورد و با تمسخر با آنها مبارزه کرد. این تاکتیکی است که سلبریتی های اپوزیسیون-باوجود سواد ناچیز دینی و نیز تاریخی و مردمشناسانه- برگرفته اند و به این روش می تازانند. می ترسم در جایی با این تازاندن کار دستمان دهند!
چرا می ترسم؟ چون یادداشت های اسدالله علم را خوانده ام و دیده ام آنها هم که نگاهی کاریکاتوری به سبک زندگی دینداران داشتند توده ها را علیه خود تحریک کردند و چوبش را هم ما خوردیم که نه سر پیاز بودیم نه ته پیاز!
مثلا صبح جمعه ای علم در خیابان راه می رود و می بیند مردان و زنان به سمت حمام عمومی روان هستند و با تحقیرو تمسخر می نویسد این مردم سطح پایین به همین شب جمعه و غسل جمعه شان دلخوشند و به بالاتر از آن نمی اندیشند (چیزی به این مضمون). منی که می خواندم از لحن تحقیر آمیز علم چندشم شد و در دل خود گفتم «تو دیگه زر نزن که به اعتراف خودت در همین یادداشت ها خاص ترین وظیفه ات پیدا کردن بلوند برای حجله همایونی است! اون وقت، به شب جمعه مردم کوچه بازار گیر می دهی!»
در مقولات دینی-به خصوص دین اسلام- روی امر جنسی زیاد مانور داده می شود. اپوزیسیون هم این نکته را سوژه تمسخر قرار داده اند. همین که فکر می کنند یک امر پیچیده مانند امر جنسی را می توان به تمسخر برگزار کرد نشان می دهد چه قدر ساده می اندیشند و چه قدر درفهم انسان و نیازهایش و در فهم جامعه عاجزند. وقتی خواستم این مطلب را بنویسم ابتدا وسوسه شدم که از این در وارد شوم که «متصدیان دین به نیکی فهمیده اند که قدرت در کنترل عوام هست و کنترل عوام در
گرو... درنتیجه به این مقوله توجه ویژه دارند.»
اندکی که دقیق شدم دیدم همین طرز فکر هم از آن ساده سازی های ناشیانه دیدگاه چپگرای ایرانی هست که انسان را به اندازه کافی نمی شناسد. مگه امر جنسی فقط دغدغه عوام هست و خواص چنین دغدغه ای ندارند؟! این همه در فرهنگ های مختلف شاهکار هنری خلق شده اند که روانشناسان به ما می گویند ریشه اش همان امرجنسی بوده است. اونها را هم عوام خلق کرده اند؟! اینان چه عوامی بوده اند که شاهکار هنری خلق کرده اند؟!
زندگی نامه فیلسوفان را بنگرید می بینید زندگی جنسی شان از متوسط عوام خیلی رنگین تر بود. نمونه اش خود ابن سینای ما! نمونه اش ژان ژاک روسو. یا اون یکی: ولتر یا ...
کسی می تواند نقد به این مقولات بکند که در سطحی که خانم وسمقی دین را می شناسد شناخت داشته باشد. در غیر این صورت پیش کسانی که شناخت دقیق تری از دین و حکمت پشت احکام دارند خود را ضایع می کند.
دونمونه از سلبریتی های خارج از کشور می آورم.
پرویز صیاد (صمد) داشت صیغه کردن را تحقیر می کرد و می گفت اگر فرزندی به وجود آید معلوم نخواهد بود که پدر کیست؟! معلوم بود که پرویز صیاد آن قدر در زمینه فقهی کم دانش هست که نمی داند چیزی به نام «عده» در فقه داریم که اتفاقا به همین منظور وضع شده است. کسانی که این احکام را وضع کرده اند خنگ نبوده اند. اغلب باهوش ترین پسران نسل خود بوده اند که جذب حوزه ها شده اند. خود مخالفان می گویند که بیشتر فکر این قشر پی امر جنسی بوده است. پس چه طور این باهوشان ممکن هست در همین امر که دغدغه مهم شان هست چنین سوتی ای بدهند و طی قرون هم کسی متوجه نشود! ؟ اتفاقا از این سوتی ها در فیلم ها و سریال هایی که پرویز صیاد بازی کرده زیاد هست. مثلا در «دایی جان ناپلئون» از اواسط تابستان تا مهر که مدرسه ها باز می شود قمر هم با مردی آشنا می شود و هم فرزند او را دنیا می آورد و هم دوباره باردار می شود و هم حاملگی دوباره او آشکار می شود(پروسه ای که دست کم یک سال زمان نیاز دارد). پرویز صیاد گمان می کند همان طوری که بینندگان میلیونی آن سریال به این نکته خرده ای نگرفتند قضیه احکام دینی هم از این جنس است. نه! این طور نیست! اگر می خواهید از دین نقد کنید اطلاعات خود را از آن کامل کنید و متولیان دین را هم خنگ فرض نکنید. مطمئن باشید کمتر از من و شما باهوش نیستند. والا نمی توانستند این همه قرن در صدرجامعه بنشینند. فقط همین ۴۵ سال نیست که! در هر شهری از ایران چه وقف هایی چند صد ساله ای در اختیارشان بوده و هست! تاجران بنام شهر که عمری حساب دو شاهی صنار نگاه می داشتند طبعا هنگام وصیت ثلث دارایی خود را به خنگول ها نمی سپاردند!. ببینید آن قشر چه زرنگ بودند که اعتماد آن بازاریان و تاجران هشیار را -تا این حد- جلب می کردند! خنگول فرض کردن این قشر خود نشانه کم فهمی است!
نمونه دوم مسیح علی نژاد هست که برای توجیه دوچرخه سواری خانم ها مرتب می گفت که زنان مورد احترام صدر اسلام هم اسب سوار می شدند. انگار متوجه نمی شد که آنها که به دوچرخه سواری خانم ها ایراد می گرفتند به خاطر نحوه نشستن بوده نه خاطر دیده شدن روی دوچرخه. این قضیه نحوه نشستن زنها روی اسب در قدیم چه در فرهنگ ما و چه در فرهنگ اروپا مسئله ساز بوده است. به بهانه عفت و نظایر آن اصرار می شده که زنها روی اسب یک وری بنشینند که از نظر ایمنی فاجعه است.. روی دوچرخه نمی شه یک وری نشست. لینک عکس مجسمه ماری ترزا ملکه اطریش را می ذارم. جای تاسف هست که بانویی مانند ماریا ترزا که با درایت مملکتی را که در قحطی به ارث برده بود به اوج شکوه رساند هم مجبور بود به خاطر حرف مردم یک وری روی اسب بنشیند! این طوری ایمنی خیلی پایین می آید. چنین بانوی تاثیر گذاری می توانست به خاطر همین تعصب پوچ از اسب بیافتد و بمیرد و نتواند کشورش را از فقر و فلاکت برهاند! اینها واقعیات تاریخی است. در ترکمن صحرا خودمان هنوز زنان به همین شکل ناایمن سوار اسب می شوند یا بر ترک موتور سوار می شوند. اول باید اصل مسئله را دانست بعد به نقدش پرداخت. افرادی نظیر خانم وسمقی لازمند.
لینک مصاحبه قدیمی ایشان را در مجموعه خردجنسی می گذارم:

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]