پادکست سکه

+0 به یه ن

"نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی ایران چیست؟"


تعریف فرهنگ چیست؟ آیا توسعه فرهنگی بر توسعه اقتصادی مقدم است؟ اهمیت توسعه فرهنگی در مقابل توسعه سیاسی و اقتصادی چیست؟ تا چه اندازه ناکارآمدی‌های اقتصادی ایران به فرهنگ مربوط می‌شود؟


مهمان: محمد فاضلی

لینک پادکست

https://sekkepodcast.ir/ep13/

مجری: مهدی ناجی

تدوین و تنظیم: ایمان اسلام‌پناه

تولید محتوا: مبین گودرزی، محمدعلی مردان

گرافیک: علی ملک‌محمدی

کارگردان: بهداد گیلزاد‌کهن



موسیقی:

Olafur arnalds - Near light


#اپیزود_سیزدهم

#فرهنگ_توسعه

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرهنگمان فساد پرور است یا سازوکارهای دیوانسالاری مان؟

+0 به یه ن

من چندین بار تاکید کرده ام که «کیش شخصیت» از عوامل گسترش انواع و اقسام فساد در کشور ماست. در بالاترین و کلانترین سطح حکمرانی کشور ما کیش شخصیتی غالب است که نهادهای تحت فرمان مستقیمش را از بازرسی و حسابرسی مستثنی می کند و تصمیم هایش را ورای نقد می سازد. نتیجه را می بینیم.

اما  فقط در سطح کلان نیست که  کیش شخصیت ویرانی و فساد می آفریند. در سطح خرد هم کیش شخصیت  و اثرات زیانبار آن مشهود است. در همین جامعه فیزیک ایران، بزرگترین آفت، کیش شخصیتی است که از حدود سی سال پیش تا کنون حول و حوش برخی ساخته شده است. بعد از این هم که آنان به دست طبیعت از میدان خارج می شوند نسخه ضعیف تر و معیوب تر خود را جانشین می سازند.  

چند روز پیش  من در انتهای پستی، نوشتم :« تا این فرهنگ ارادات وکیش شخصیت- در ابعاد ریز و کلان کشور- هست نمی توان با فساد مبارزه نمود.»

دوستی در فیس بوک پشت سر آن نوشت: « 

و خیلی فرهنگ‌های دیگر، مثلا "حق نان‌ونمک"....«

از آن دوست ممنونم که این موضوع را مطرح کرد. از قرار معلوم بیان من بد بوده که منظورم را نرسانده و از سیر استدلالی که داشته ام منحرف گشته است. عصاره این سری صحبت های من  اتفاقا آن هست که برای مبارزه با فساد لازم نیست کل فرهنگمان را عوض کنیم یا مردمان را عوض نماییم. چنین تعویضی اصلا عملی نیست. نه می توانیم کل فرهنگ مان را عوض کنیم  و نه می ارزد که  چنین کنیم. می شه داستان «کلاغه خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت!» کافی است سازوکارهای مهار فساد را- که با تکنولوژی آسان تر و کاراتر هم شده اند- فعال سازیم. آن گاه همین جنبه های فرهنگی به جای فساد، پویایی و صلح و صفا می زایند.


 در نوشته بعدی ام به همین جنبه فرهنگی «حق نان و نمک» می پردازم و بعد باز به کیش شخصیت باز می گردم. نشان خواهم داد با برگرفتن سازوکارهای درست اداری فسادزایی آنها مهار می گردد. نشان خواهم داد چگونه کیش شخصیت رشد می کند و چگونه با معرفی سیستم های ارزیابی کارآمد- به جای منویات و تاییدات قطب کیش شخصیت- ابزار اعمال قدرت فسادآمیز از دست قطب کیش شخصیت گرفته می شود و سلامت باز می گردد.

---------

دوستی در فیس بوک در جواب یکی از پست های من نوشت: « بسیاری از مردم خاورمیانه را با بردن به رستوران و حساب کردن پول غذای‌شان می‌توان به راحتی "خرید"؛ چون می‌ترسند اگر به خواسته طرف نه بگویند انگ «نمک‌بحرامی» و «نمک‌نشناسی» بهشان می‌خورد، پس باید حرمت نان و نمکی که با طرف خورده‌اند را نگاه دارند. خلاصه فساد نه از اتاق‌های تاریک قدرت، که از میزهای پرنور رستوران آغاز می‌شود!«


حق نان و نمک نگاه داشتن از جمله جنبه های بسیار بسیار ریشه دار در فرهنگ ماست که اتفاقا خیر وخوبی اش بسیار بیشتر از ضرر آن هست. این گونه جنبه های فرهنگی را اگر جامعه بگیری چیز زیادی از آن باقی نمی ماند. حتی اگر بهترین و کم تناقض ترین و مدرن ترین قوانین را وضع کنیم باز به عرف و سنت هایی از این دست نیاز داریم. با تنها قانون نمی شود جامعه اداره کرد. عرف مهمتر از قانون هست.

با یک رستوران بردن، فلان رئیس پای درخواست غیرقانونی و اختلاس-آمیز را امضا نمی کند. اتفاقا آنان که از فساد پروار می شوند حساب کار و مظنه هر امضا را خیلی خوب می دانند. امضای خود را ارزان و برای یک شام در رستوران نمی فروشند! 

با یک شام، کارمندی را نمک گیر کردن به درد کارهای یک-کم-خارج-از-روال از این دست که در زیر مثال می زنم می خورد نه به درد فسادهای آنچنانی که رشوه ها یا باجگیری های متناسب آنچنانی می طلبد:

اونهایی که در کشور ما می خواهند کار اقتصادی (منظورم کار اقتصادی قانونی و مفید و اخلاقی است؛ کار فساد آمیز منظورم نیست) نیازمند مجوز های متعدد هستند. سیستم بوروکراتیک کند هست. درخواست  به طور معمول ماه ها در کارتابل مسئول مربوطه  خاک می خورد. در طول این مدت نرخ دلار بالا می رود و هزار اتفاق می افتد که اون فرد متضرر می شود. برای این که تاخیر به وقوع نپیوندد او به آبدارچی یا  منشی دست چندم آن مسئول نزدیک می شود و با او طرح دوستی می ریزد و او را مهمان می کند تا نمک گیر کند. در انتها از او می خواهد که نامه او را در کارتابل بیابد و بالای نامه ها قرار دهد تا رئیس زودتر ببیند و امضا نماید.  سطح فسادی که  با یک رستوران بردن می توان راه انداخت در همین سطح هست نه بالاتر.

 سیستم کارتابل-همه جای دنیا- از این قبیل تبعات به دنبال دارد. اگر سریال کراون را دیده باشید در همان فصل اول پدر الیزابت به او یاد می دهد که یک شاه ویا ملکه وقتی به دفترش می رود باید اول از همه  ورقه های کارتابلش را زیر و رو کند چون که منشی ها نامه هایی را که نمی خواهند شاه یا ملکه ببینند زیر می گذارند! در سریال می بینیم که الیزابت وقتی برای اولین بار به عنوان ملکه به سراغ جعبه قرمزی که رویش «کویین» نوشته شده بود می رود همین کار را می کند.


چه باید کرد!؟ برای این که این فساد کوچک از بین برود آیا ما باید با سنت ریشه داری مثل حق نان و نمک را از بین ببریم؟. اولا که چنین مبارزه ای از سوی امثال ما، محکوم به شکست هست ثانیا اگر هم موفق بشویم  در کنار آن هزار و یک منفعتی که جامعه از این فرهنگ می برد از بین برده ایم. جز با یک حرکت فاشیستی که روح جامعه را در هم می شکند نمی توان به جنگ چنین سنت ها و باورهایی رفت.

اما با اندکی ابتکار عمل می شود جلوی ان قبیل سواستفاده ها را گرفت. اتوماسیون کارهای اداری و کارتابل، آن نقش را  از ابدارچی می گیرد. می توان صفحه شکایات ارباب رجوع را فعال کرد که اگر در اداره ا ی کار یکی، بیش از حد طول کشید حق شکایت داشته باشد و........


---------

در دهه هفتاد و هشتاد، مقدار قابل توجهی بودجه برای حمایت از پژوهش به دانشگاه ها و پژوهشگاه ها تزریق شد. از سوی دیگر نسل جدیدی از استادان جوان استخدام شدند که می بایست به تدریج ترفیع و ارتقا بگیرند. در آن زمان هنوز سیستم ارزیابی و داوری مناسبی برای ارزیابی کار پژوهشی اندیشیده نشده بود. جامعه علمی کشور کوچکتر از ان بود که بتوان به اندازه کافی داور تخصصی یافت. چنین معضلی برای کشورهای پیشرفته اما کوچک نظیر سوئد نیز وجود دارد. منتهی سوئد برای ارزیابی به داور خارجی متوسل می شود. من خودم چندین بار توسط همکاران سوئدی به داوری دعوت شده ام. ایران بسته تر از آن بود و هست که به داور خارجی رجوع کند. راه حل دم دستی ای  که یافتند دست به دامان «پیشکسوتان» شدن برای توزیع امکانات بین دانشجویان و پژوهشگران و نیز ارزیابی آنها جهت ترفیع و ارتقا و .... بود.

این پیشکسوتان در اوایل این روند آدم های بدی نبودند. به برخی شان  در جریان انقلاب فرهنگی ظلم ها شده بود و از این رو، سمپاتی عمیق ماها را هم داشتند. اما وقتی این اختیارات  را به آنها سپردند در اغلب موارد (البته نه همواره) هم  بسی بیشتر از ظرفیت علمی  آنها بود و هم بسیار بیشتر از ظرفیت اخلاقی آنها. کم کم نوچه پرور شدند. هر کسی جلوی انها دولا راست می شد از امکانات برخوردار می شد . بعد هم همان نوچه ها، منتقدان قطب کیش شخصیت را می کوبیدند.

گذشت و گذشت و ساز وکارهای دیگری برای ارزیابی اندیشیده شد. جامعه علمی کشور بزرگتر شد و یافتن  داور تخصصی آسانتراز پیش گشت. معیارهای ارزیابی کمی تر و فرموله شد.   طبعا آن بساط کیش شخصیت این تحولات را بر نمی تافت و علیه این قبیل تغییرات موضع می گرفت. مثلا به ارزیابی از روی شماردن تعداد مقالات چاپ شده در مجلات معتبر بسی تاختند و گفتند نمی شه کیفیت کار پژوهشی را  کمی و فرموله کرد. البته این حرف درست هست ولی جایگزین پیشنهادی آنها تنها تملق و دولاراست شدن جلوی پیشکسوت بود. هرکسی که  نقش رخت آویز پیشکسوت را در جلسات بازی می کرد «عمیق» خوانده می شد اما آن که به جای نگاه داشتن کلاه و پالتوی استاد پشت در جلسه، می رفت پژوهش می کرد و مقاله می نوشت «بسیط» خوانده می شد و تحقیر می گشت. علی رغم همه این سنگ پرانی ها کمی کردن ارزیابی استادان به پیش رفت.

البته که این کمی کردن نیاز به اصلاح دارد. مثلا وزنی که به هر  مقاله ریاضی  در ارتقا داده می شود باید متفاوت از وزنی باشد که به هرمقاله شیمی  داده می شود چرا که سنت های این دو رشته متفاوتند. الان دیگه دانشجویان دکتری هم می توانند از روی شرکت در سخنرانی ها تشخیص دهند  کار پژوهشی کدام استاد غنای بیشتری دارد. لازم نیست «پیشکسوتی» کیش شخصیت راه بیاندازد و فلانی را «ستاره» بنامد و دیگری را «عمیق» معرفی کند و بر سر آن یکی باعبارت «بسیط» بکوبد!   کیفیت سمینارها و پاسخگویی به سئوالات پس از آن خود به قدر کافی گویا هستند. اما برای ارتقا و ترفیع در سطح کلان دانشگاه های کشور ناگزیر از استفاده از معیارهای آماری مقالات  نظیر تعداد ارجاعات هستیم.  

این مثال بود. نکته ام این هست که معیارهای ارزیابی کمی و فرموله شده، جایگزین بهتری برای نظر و ارزیابی ریش سفید یا قطب کیش شخصیت هست. البته  خود این نوع کمی کردم خود معایبی دارد اما باز بهتر از آن هست که کیش شخصیت شکل گیرد وتنها معیار ارزیابی و سپس برخورداری از امکانات،  دولاراست شدن جلوی قطب کیش شخصیت شود.

----------

یکی از دوستان در لینکد این: « تو ایران نمیشه ، هر مدیری هر جا مشغول میشه دنبال اینه که دوست و رفیقای خودش رو ببره پیش خودش ، حتی تو شرکتهای خصوصی هم همین شکله ، فرهنگ ما فساد پروره و به هیچ وجه درست نخواهد شد . تنها چیزی که برای مدیرها مهمه حفظ سمت و مقام خودشونه ، اونایی هم که اینجوری نیستن اصلا خودشون دنبال مدیریت و این چیزا نمیرن ، میگن حوصله درگیری نداریم راست هم میگن چون آخرش یا باید استعفا بدن یا برکنار میشن .«

جواب من: 

«

فرهنگ ما فساد پرور نیست. مکانیزمهای موجود فساد پروره. این دو خیلی با هم فرق دارند.  معمولا وقتی خارجی با همان فرهنگ خارجی اش با همین مکانیزم ها سروکار پیدا می کنه از مشابه ایرانی اش هم فاسد تر می شه. 

چرا این ادعا را می کنم؟ چون در ابعاد کوچک امتحان کرده ام و دیده ام که وقتی مکانیزم ها درست می شوند همین مردم ایران به گونه ای دیگر عمل می کنند و اتفاقا خیلی هم منظم و قانونمند می شوند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از رقصی این چنینی در میانه میدان تا رقصی «آن چنانی» در میانه شاپینگ مال لاکچری!

+0 به یه ن

چند هفته است که هر روز  یک فیلم جدید از رقص یا شوی لباس یا رویدادی از این دست در فضای عمومی منتشرمی شه که  رنگ وبوو لعاب  غلیظ «بورژوازی» هم داره. فرقش با ویدئوهای رقص و آواز و.... در فضاهای عمومی که قبلا پخش می شد اینه که  در قبلی ها، معلوم بود یک عده از شهروندان از روی ذوق خودشان جایی می رقصند یا آواز می خوانند. اما اینهایی که جدیدا بیرون می آد معلومه که بدون هماهنگی با برخی نهادها ومجوز گرفتن ها امکان پذیر نمی توانند باشدبعد از پخش این ویدئوها، سیلاب توهین و تهمت به برگزار کننده های این برنامه ها در فضای مجازی روانه می شه. کلی هم فحش ناجور- اغلب با درونمایه جنسی ضدزن- هم چاشنی آن می شهطبق معمول، اغلب این توهین ها و فحش های آبدار جنسی توسط جریان راستگرایانه افراطی مدعی سوپرناسیونالیزم  منتشر می شه. در نظر اول  چپگراها می بایست با این رویدادهای بورژوایی مخالف باشند اما اونها اتفاقا می گویند ببینید مبارزات مردمی کف خیابان چه قدر موفق بوده که حاکمیت این قدر عقب نشینی کرده یا خواسته با برگزاری این رویدادها خودش ابتکار عمل رقص و آواز را -که از جمله حربه های مبارزاتی بدون خشونت بوده- به دست بگیره. پشت پرده قضیه هرچه که بوده باشه، چند ساعت بعد می شنویم که دست اندرکاران آن رویداد بازخواست شده اند و اون مکان تجاری پلمب شده و....

حالا اصل قضیه چیست؟! الله اعلم!

 

ما چه واکنشی در برابر  این رویدادها داشته باشیم؟ به نظر من، تنها نظاره گر باشیم و بس! به نظرم ما ها نباید خیلی مشغول این قبیل رویداد ها شویم. نه دست اندرکاران این رویداد ها را قضاوت کنیم و نه واکنشی نشان دهیم.

می ترسم اگر هر نوع واکنشی نشان دهیم بعد بفهمیم که بازیچه دسیسه ای  شده ایم و پشیمان شویم! کل ماجرا هم اون قدرها در برابر این واقعیت که ۵۷ درصد مردم ما از شدت فقر سوتغذیه دارند مهم نیست.

 

  به جای درگیر شدن با این نوع موضوعات،  امثال ما الان  باید به مقوله مهار فساد مالی بپردازیم. منظورم افشاگری در مورد فلان دزدی یا اختلاس نیست. اون کار را خبرنگاران قهرمانی همچون یاشار سلطانی انجام می دهند. ما فوقش یاشار سلطانی را قهرمان می خوانیم و نوشته هایش را بازنشر می دهیم. منظورم این هست که جا بیاندازیم که جلوگیری از فساد مالی ساختار مناسب می خواهد پاسخگویی می خواهد شفافیت می خواهد و........

منظورمن این هست که مطالبه چنین ساختار شفاف و پاسخگو و نظارت-محوری را  بین مردم معترض و خواهان تغییر رواج دهیم. مردم را مجاب کنیم که وقتی اعتراض می کنند چنین ساختاری را مطالبه نمایند نه فقط تغییر آدم هایی را که در یک ساختار معیوب فساد خیز غیر شفاف و غیر پاسخگو به فساد گراییده اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فراز و فرود مذهب و مسئله فساد

+0 به یه ن

در سال های اخیر، مردم ایران دایم مذهب  ونقش آن را در رتق و فتق امور کشور  و همچنین در زندگی نقد می کنند. عده ای ادعا می کنند لازمه کامروایی از بین رفتن گرایش به مذهب است. بعدش هم به درستی می گویند در کشوری مثل ایران  مذهب هرگز از بین نخواهد رفت (هرچند می تواند تضعیف شود) بنابراین امیدی به این کشور نیست.

من نمی خواهم وارد نقد این نظر شوم اما توجه شما را به واقعیتی تاریخی جلب می کنم. در دوره هایی از تاریخ معاصر همین ایران و سایر کشورهای منطقه مذهب در بین نخبگان سیاسی ونخبگان فرهنگی و علمی کمابیش از بین رفته بود. مثلا شما ۵۳ نفر بزرگ علوی را بخوانید تقریبا هیچ اشاره ای به نمادهای مذهبی در اواخر دوره رضا شاه نمی بینید. سریال دایی جان ناپلئون را که ببینید می بینید خود آن خاندان هیچ گونه گرایش مذهبی ندارند و فقط گاه برای تحریک مردم کوچه بازار علیه همدیگر، مراسم مذهبی راه می اندازند. از آن جالب تر این که شما مصاحبه رامین جهانبگلو با سید حسین نصر را بخوانید اشاره می شود که در کودکی آنها کسی در خانه نماز نمی خواند جز خدمه منزل. چرا این نکته جالب هست؟ برای این که اینان نوادگان شیخ فضل الله نوری بوده اند! همان که به جای مشروطه، مشروعه می خواست.

چنین شرایطی در کشورهای منطقه نظیر سوریه و مصر و ترکیه هم در آن سالها برقرار بود. اما بعد از چند دهه گرایش به مذهب در بین نخبگان این کشورها رشد کرد. از قرار معلوم از ناامیدی آنها از سیستم سکولار به دلیل فساد وناکارآمدی نشات می گرفت. آخرین مورد را هم در همین افغانستان داشتیم.

دربین دو حکومت طالبانی، بخش قابل توجهی از  مردم افغانستان از فساد در کشورشان ناراضی بودند و آرزوی باز گشت طالبان می کردند. البته حکومت دینی هم می تواند بسیار فاسد باشد اما به دلایل مختلف مردم این منطقه فساد حکومت دینی را تاب می آورند ولی نسبت به فساد حکومت سکولار حساسند و وقتی فساد آن را می بینند آرزوی حکومت دینی می کنند.

نکته ام این هست که اگر حکومت سکولار سازوکار مبارزه با فساد و مهار آن را نداشته باشد  در این منطقه، پایدار نمی ماند.



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سراشیبی فساد

+0 به یه ن

یکی از اشتباه هایی که مردم ما می کنند این هست که خیال می کنند با نصایح اخلاقی ، می توان جلوی فساد را گرفت. وقتی هم که می بینند این روش کار نکرد عصبانی می شوند و فرهنگ مردم ایران را مقصر می دانند. خیال می کنند «همه» باید پاک و منزه شوند تا فساد مهار شود. واقعیت این هست که ساختار بد، افراد سالم و درستکار را هم به تدریج فاسد می کنه.

اگر در امور مالی، شفافیت و نظارت نباشه حتی بهترین آدم ها هم یواش یواش وسوسه می شوند که از سیستم سواستفاده کنند. اتفاقا کجروی، ابتدا، از روی خیرخواهی شروع می شه. مثال می زنم:

 فرض کنید که یک نهاد داریم که وظیفه اش آموزش کودکان در مناطق بی بضاعت هست. نظارتی هم قرار نیست به هزینه کرد موسسه بشه. معلم و حسابدار هم یک نفرند . اسمش را بذاریم ناهید.  ناهید می بینه که یکی از دانش آموزان  در روزهای سرد و برفی نمی آد و از درس عقب می افته. یک مقدار پرس و جو می کنه و می بینه علت اینه که اون دانش آموز، چکمه ندارد. ناهید از جیب خودش برای دانش آموز چکمه می خره. دانش آموز مرتب سر کلاس می آد و خودش وخانواده اش خیلی احساس دین نسبت به ناهید می کنند. بعد ناهید می بینه که تعداد بیشتری دانش آموز  همان قبیل نیازها را دارند. حساب کتاب می کنه می بینه که اگر بخواهد نیازهای همه آنها را برآورده کنه از حقوق خودش مقدار زیادی باقی نمی مونه. فکری به سر ناهید می زنه. می گه یک کوچولو از سوخت مدرسه می زنم و به جایش برای دانش آموزان نیازمند، کفش و کلاه و پالتو می خرم. ناهید این کار رامی کنه وکلی بین بچه ها و والدینشان محبوب می شه.  کم کم والدین وقتی نیازی داشتند به او مراجعه می کنند. ناهید از محل بودجه موسسه، نیازهای آنها را رفع می کنه واز سرویسی که موسسه می ده می کاهه. در مقابل اهل محل روز به روز بیشتر جلوی ناهید خم می شوند و از او تعریف می کنند. ناهید خوشش می آد و حس می کنه منجی کل محل شده. این وسط خواهر ناهید مریض می شه. ناهید باخودش می گه برای غریبه ها همه چی را فراهم می آرم. اون وقت برای خواهرم کاری نکنم؟! هزینه عمل خواهر ناهید هم از موسسه تامین می شه.  بعد از عمل ناهید حس می کنه که روحیه خواهرش خوب نیست و نیاز داره که مسافرتی بره که از افسردگی نجات پیدا کنه. بنابراین ناهید مهربان و نیکوکار، مسافرتی رویایی برای خواهرش ترتیب می ده. خواهر نیمه بیمارش که تنها نمی تونه  مسافرت بره . ناهید هم بایدهمراهش باشه. به این ترتیب دو خواهر مسافرت رویایی می روند. با کدام پول؟ معلومه دیگه با پول موسسه. این طوری می شه که کم کم، خرج بودجه موسسه برای اموزش بچه ها به خاطره ها می پیونده. از موسسه و خدماتش فقط اسمی می مونه. بودجه موسسه تبدیل می شه به ملک طلق ناهید برای خوشگذرانی ها و از آن بدتر نوچه پروری هایش. احترامی که مردم محل از روی نیاز وچشمداشت به ناهید می ذاشتند زیر زبان ناهید مزه می ده. دیگه بعد از مدتی اگر کسی جلوی ناهید خم وراست نشه توسط مریدهای ناهید نواخته می شه. خلاصه ناهید نیکوکار و مهربان، به خاطر یک ساختار معیوب تبدیل به یک هیولا می شه. بارها و بارها ما شاهد این دگر دیسی بوده ایم. اما معمولا خیال می کنیم اگر فرد خوبی را انتخاب می کردیم چنین نمی شد. واقعیت هست که ساختار وقتی معیوب باشد بهترین آدم ها هم کم کم یا هیولا می شوند یا از سیستم طرد می گردند.

اگر این موسسه فرضی ما، سیستم نظارتی درست و درمونی داشت کار به اینجا نمی کشید.  ناهید یک جفت چکمه را از جیب خودش می خرید اما در مرحله بعدی به جای این که بودجه موسسه بزنه و بعد برای خودش بارگاه  ترتیب بده به فکر  کمک گرفتن از نهاد دیگری برای حل مشکلات دیگر می افتاد. یا موسسه را بزرگتر می کردند و دادن خدمات رفاهی را هم به طور نهادی و با 

نظارت و شفافیت انجام می دادند. دیگه وضعیت زیر میزی نمی شد که کار به اونجا بکشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ماهی از سر گنده گردد نی ز دم!

+0 به یه ن

مشکلات کشور ما از جهل و نفهمی و فساد و طمع در رده های بالای مدیریتی ناشی می شه که آن هم از ساختار معیوب قدرت هست. یعنی ساختار  رسیدن قدرت به گونه ای است که  نفهم ترین و طماع ترین و فاسدترین ها در بالای سر افرادی قرار می گیرند که از خود آنها  بسیار فهیم تر و پاک تر هستند. بعدش هم چون ساختار، شفافیت و پاسخگویی را نمی طلبه به بقیه زور می گویند و آزارشان می دهند.

این نکته مهمی است. در رده های پایین تر مدیریتی در کشور ما، برعکس آن چه که گفته می شود دزدی و فساد و ..... زیاد نیست. رده های بالا هستند که نتیجه زحمات صادقانه آنها را پایمال می کنند. البته اونهایی که خود در غرق فساد هستند سعی دارند چنان نشان دهند که «همه» همین طورند،  تا خود را تبرئه کنند. وقتی «همه» فساد باشند که دیگه عیب فساد کم تلقی می شه. برای همین چنین وانمود می کنند. گروه مهران مدیری چندین فیلم و سریال  (مثل هیولا، رحمان ۱۴۰۰ و.....)  ساخت که جا بندازه که «همه» یا فاسدند یا هنوز فساد  زیر زبانشان مزه نکرده که بفهمند چه چیز خوبی است! با واقعیت جامعه که من می بینم این تصویر سازگار نیست. افراد درستکار و .... در رده های پایین اداری اکثریت را تشکیل می دهند اما بعضا چنان «ریز دیده می شوند» که حتی دیده نمی شوند و نتیجه آن می شود که «همه».......

حالا این را چرا مطرح کردم؟! به طور مشخص در ذهنم،  مسایل ایمنی مربوط به آتش سوزی و سقوط آسانسور بود و همچنین استاندارد آزمایشگاه ها و شرکت های دانش بنیان. می دانید که برای پایان کار دادن به ساختمان ها توسط شهرداری، باید ایمنی آسانسور و موتورخانه چک شود. این را هم می دانیم که شهرداری ها از جمله فاسدترین و رشوه گیرترین نهادهای این کشور هستند و بقیه نهاد ها به گرد پایشان هم نمی رسند. با این حال، کمتر اتفاق می افتد که مامور بازدید رشوه بگیرد و گزارش ندهد. حداقل در مواردی که من سراغ دارم چنین نبوده. هرچند مطمئن هستم شما مثال نقض سراغ دارید. بگذارید این طور بگویم که دقیق تر باشد: موارد زیادی وجود دارد که آن کارمند با حقوق نه چندان بالا، به رشوه فکر نمی کند و درست عمل می کند. هم علم مربوط به ایمنی را دارد و هم صداقت لازم را. 

درمورد گرفتن گواهی ایزو برای آزمایشگاه ها و شرکت ها هم چنین هست.

اما در موارد بسیاری که تذکرات ایمنی توسط مامور بازدید کننده داده می شود مدیران رده بالای مجموعه  تذکر را پشت گوش می اندازند  و نادیده می گیرند. اگر هم مجبور باشند به آن بپردازند سعی می کنند با رشوه و یا ساخت و پاخت یا حتی تهدید رئیس رئیس رئیس آن مامور بازدید کننده موضوع را رتق و فتق کنند. گاه رشوه ای که می دهند بسی بیشتر از هزینه ای است که برای رفع مورد ایمنی لازم بود. یعنی اگر خطر گزارش شده را مرتفع می کردند  کمتر خرج  ودردسر بر می داشت. پس چرا مدیران رده بالا، باز هم سعی دارند که از راه ناصواب و فساد آلود مسئله را رتق و فتق کنند!؟ برای این که در ذهن آن رییس رده بالا و معاونان بیشعور تر از خودش، چنین جا افتاده که  مقام او بالاتر از آن باید باشد که یک کارمند دون پایه مثل مامور بازدید ایمنی به او دیکته کند که چه کند یا نکند؟! اگر حرف او را گوش کند ابهتش پیش معاونان  از بین می رود و آن ابهت و افسانه شکست ناپذیری عنوان «هیئت رئیسه» در پیش مدیران رده پایین تر از بین می رود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

راهکار برای مبارزه با احتکار

+0 به یه ن

راهکار نظام الملک در سیاست نامه اش  برای جلوگیری از احتکار گندم و درنتیجه کمبود نان در شهر در زمان خشکسالی و قحطی چی بوده باشه خوبه؟ راهکار ساده و آشنا ست: یکی از محتکران را می گیری و با خشونت اعدام می کنی. بقیه محتکران حساب دستشان می آید و دست از احتکار برمی دارند و در نتیجه، مشکل کمبود نان حل می شود. نظام الملک این راهکار را هزار سال پیش داده. (رجوع کنید به پادکست آقای علی بندری در مورد سلجوقیان)


 در این هزار سال، از قرار معلوم راهکاری هوشمندانه تر به عقل جمعی ایرانیان نرسیده. من همین داستان نظام الملک را در مورد حکمرانان  متفاوتی شنیده ام: شاه عباس، رضا شاه، ظل السلطان در اصفهان، حتی پیشه وری در تبریز .

راهکار استاد ادبیاتمان در دانشگاه شریف هم همین بود که قبلا خدمت تان عارض شدم!

جالبه که در مورد معضل کمبود نان در تمدن های مختلف حتی قرن ها پیش از نظام الملک راهکار های هوشمندانه تری اندیشیده بوده اند. مثلا رومی ها  دنبال آن بودند که منبع عظیم گندم در سیسیل و آفریقا داشته باشند، راه های آبی و خاکی را هم ایمن و مناسب نگاه دارند تا در زمان قحطی در پایتخت به سرعت، گندم بتواند وارد شود. رومی هایی که گلادیاتور ها  را به جان هم  یا جلوی شیرها می انداختند دغدغه حقوق بشر نداشتند. ابایی نداشتند که  محتکر را به طرز فجیع شکنجه کنند و بکشند. اگر راه حل نظام الملک برای جلوگیری از قحطی کار می کرد نیازی به این همه تلاش برای راه سازی و داشتن منبع گندم نمی دیدند. این راه های هوشمندانه را تعبیه کردند تا رم دچار قحطی نشود و شورشی به این دلیل رخ ندهد.


در مورد حضرت یوسف هم خوانده ایم که سیلوی نگه داری گندم و غذای دام ساخت تا در طول شش سال خشکسالی، قحطی نیاورد. نمی دانم چه قدر این داستان پشتوانه تاریخی دارد یا چه قدر متافوریک است. به هر حال گواه بر این حقیقت دارد که هزاران سال حتی پیش از نظام الملک مردمانی در دیار دیگر برای حل معضل قحطی به راهکار هوشمندانه تر و کارساز تر از اعدام فجیع محتکر می اندیشیدند.


بذارید با واقعیت روبه رو شویم: ما ریاضیدانان و منجمان و  شیمی دانان و  پزشکان و ادیبان و شاعران و نقاشان وهنرمندان درجه یک داشتیم: ابن سینا، ابوریحان، رازی، سعدی، حافظ، خیام، مولانا، بهزاد، کمال ووووو  

در این سنت ها خوب بودیم. الان هم نسبتا خوبیم. امروزه هنرمندان درجه یک داریم. پژوهشگران علمی مطرح داریم. پزشکان حاذق داریم. آموزه های سعدی و حافظ و خیام و هزاران حکیم بی نام ونشان اما  اثرگذار محلی و.... هنوز به ما در بعد شخصی و در سطح جامعه های کوچک مثل خانواده و جمع دوستان،  کمک می کنند که رفتار متمدنانه داشته باشیم.

ولی وقتی به بعد سیاست در سطح کلان می رسد خیلی ضعیف بوده ایم و هستیم. کمتر راهکار هوشمندانه ای از تئوریسین های سیاسی عهد قدیم به ما می رسد (در مقابل هزاران آموزه نغز سعدی و حافظ و مولانا و خیام و .... در مسایل شخصی). کسی معادل بنجامین فرانکلین نداریم که در امور سیاسی بتوانیم به سخنان نغز او ارجاع دهیم .من از سون-تزو (سیاستمدار ۲۵۰۰ سال پیش چین) می توانم برای شما حرف حکیمانه در مورد سیاست نقل کنم اما یک دونه حرف درست حسابی از سیاستمداران تاریخ خودمان برای شما نمی توانم نقل کنم! لابد از بیسوادی من هست ولی قطعا دانش من  در مورد فرهنگ ایرانی بیش از دانش من درمورد فرهنگ چینی است. چه طور در اون مورد می توانم و دراین مورد نمی توانم؟

در این زمینه فرهنگ ما خیلی ضعیف هست. زود، تند سریع باید از فرهنگ های دیگر سیاست ورزی بیاموزیم و در سطح جامعه جا بیاندازیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تبریک عید و یک درخواست

+0 به یه ن

چند روز اول سال که روزهای دید و بازدید هست نمی خواهم مطلب جدیدی از خود در فضای مجازی منتشر کنم. در چند ماه گذشته، سعی ام بر این بوده که گفتمان جدیدی آغاز نمایم.  گفتمان سلبی زیاد داریم. کمابیش بر همه روشن هست که چه ها نمی خواهیم. اما گفتمان ایجابی که چنگی به دل بزند نداریم. من به سهم خودم سعی نمودم که چنین گفتمانی ایجاد کنم. سعی کردم برای سئوالاتی که به نظرم سئوالات مهم جامعه امروز ایران هستند جواب هایی بیابم. به طور مشخص این چند هفته اخیر در مورد ساز و کارهای مهار فساد مالی و فساد آکادمیک نوشتم. بازخوردی که از خوانندگان نوشته هایم دریافت کردم امیدوار کننده بود. نقد سازنده دریافت کردم. نقدهایی از روی تفکر و تجربه و آگاهی. قصد هیچ کدام کوبیدن من نبود. دست به نکات مهمی گذاشتند. هدف من هم همین بود. ادعا ندارم حرف آخر را در این زمینه ها می زنم. فقط می خواهم بحث ایجاد کنم تا گفتمانی شکل گیرد و در این روند نگرش همه مان تکمیل تر شود تا جایی که به راه حل جمعی برسیم. داریم خوب پیش می رویم.

من این راه حل ها را برای شرایط فعلی نمی گم. می دانم در شرایط فعلی نمی ذارند این راه حل ها اجرایی شوند. من این راه حل ها را برای فردای روزی که بهار آید  می گم. می خواهم راه حل هایی داشته باشیم که بهار ایرانی، مثل بهار مصری، زودبه خزان ننشیند.


 منتهی سئوالی که مطرح می شود این هست که مگر نوشته های مرا چند نفر می خوانند؟ تعداد خواننده های وبلاگم کم نیستند. حدود ۱۰۰۰ نفر در روز. اما در مقابل جمعیت کل ایران ناچیز هست. آیا با این روش می شه تغییری در عمل داد.

اولا که در دور و بر خودمان که می شه تغییر ایجاد کرد. در سطح ملی چی؟ در سطح ملی با این رقم نمی شه کاری کرد اما جامعه سیستمی پیچیده است. در شرایط عادی حرکت هایی که من و شما انجام می دهیم فقط اندکی دور وبر خودمان را به افت و خیز می اندازد. ولی از فیزیک آموخته ایم که وقتی به گذار فاز نزدیک می شویم به ناگه طول همبستگی به بی نهایت میل می کند. 

در نتیجه همین حرکت هایی که ما می کنیم در آینده ای نه چندان دور شاید  دامنه تاثیرات خیلی وسیع تر از دور و بر ما داشته باشد.

حالا من از شما یک خواهش دارم. دید و بازدید عید نزدیک هست. حتما در این دید و بازدید ها از گرانی ها صحبت خواهد شد  و البته صحبت به فساد مالی گسترده در کشور و شاید هم تغییرات بنیادی قریب الوقوع برسد. به جای باز تولید صحبت های رسانه هایی مانند ایران انترنشنال --که مخاطبان شما هم همه را از بر هستند—سعی کنید همین بحث مربوط به ساز و کار های مهار فساد را پیش بکشید. یعنی بگویید راه این نیست که منتظر فرد پاک و وارسته و در عین حال مقتدر باشیم که با الدرم بلدرم   فساد را ریشه کن کند بلکه راه این هست که ساز و کار های مهار فساد را -که کمابیش در دنیا مدون هستند- برگیریم. شاید شما را بِر وبِر نگاه کنند. بیشتر شاید دوست داشته باشند بشنوند از هر تیر چراغ برق ........... 

(..... به دلیل ترویج خشونت وادبیات خشن جنسی  توسط خود مینجیق سانسور شد)

حوصله فکر کردن در مورد ساز و کار و این چیزهای نسبتا پیچیده را شاید نداشته باشند. اشکال ندارد. شما بگویید و ببینید چه جوابی می دهند. از شما می شنوند و بِر و بِر نگاه می کنند. اما دفعه بعد که این نکته را از زبان جامعه شناسی یا وکیلی یا .... می شنوند  پنبه را از گوش بیرون می کنند وجدی گوش می کنند ببینند قضیه چیست که یکی دیگه هم دارد درباره اش صحبت می کند. سومین بار که از زبان کس دیگر می شنوند بهتر می فهمند. چهارمین بار این خود آنها هستند که به بقیه توضیح می دهند. گفتمان همین جوری ایجاد می شود.

من این همه وقت گذاشتم و برایتان این همه پست گذاشتم. شما هم لطف کنید و این خواهش مرا عملی کنید.

سال نو پیشاپیش بر همه مبارک! امید نزدیک به یقین دارم که با هم سال ۱۴۰۴ خورشیدی را سالی افتخار آمیز به سوی آینده ای روشن خواهیم ساخت.

بعد از چند روز با مبحثی جدید باز می گردم. بحث همسو کردن جنبش های گوناگونی که در ایران جاری است. منظورم جنبش هایی است که در این نوشته به آنها اشاره نموده بودم:


http://yasamanfarzan.arzublog.com/post/111877

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

لزوم آموزش عمومی در مورد راهکارهای مبارزه با فساد

+0 به یه ن

در حوزه سلامت، اموزش خوبی از طرف پزشکان، پرستاران، کارشناسان تغذیه، روانشناسان و .... صورت می گیرد. آگاهی عمومی  ما ایرانیان در زمینه سلامت جسمی و حتی روانی تا حد قابل قبولی بالاست. 

در زمینه برخی موارد حقوقی (نظیر شروط ضمن عقد ازدواج، قوانین چک و حساب بانکی و....) هم در سال های اخیر وکلایی که دستی هم در آموزش عمومی دارند، آگاهی عمومی مردم را بالا برده اند.

در زمینه حفظ محیط زیست، هم کمابیش آموزش های عمومی صورت می گیرد و آگاهی مردم یواش یواش بالا می رود.


چرا در زمینه آموزش عمومی مردم در مورد سازوکارهای مهار فساد و ایجاد شفافیت مالی  فعالیتی صورت نمی گیرد؟

چه اشکالی دارد که وکلا، مدیران، حسابداران و کسان دیگر که در این زمینه آگاهی آکادمیک و یا آگاهی از روی تجربه دارند در فضای مجازی یا  حقیقی به آموزش عمومی مردم بپردازند.

منظورم سازوکارهایی از نوع آن چه در نوشته قبلی به آنها اشاره کردم بود.


از کسانی که به طور سیستماتیک به ترویج آگاهی و علم می پردازند دعوت و خواهش می کنم کارشناس دعوت کنند و با متدهای  موثر خودشان آگاهی عمومی را در این زمینه بالا ببرند.

همان طوری که برای بالا بردن سلامت جسمی و روانی، از پزشکان و روانکاوان دعوت می کنند تا آموزش عمومی دهند، در این زمینه هم از کارشناسان مربوطه دعوت کنند تا سلامت اقتصادی جامعه بالا برود.


یکی از مشکلات اصلی جامعه ما ناآگاهی عمومی در مورد مکانیزم های مهار فساد مالی است. نه تنها از این سازوکارها کم اطلاع هستند بلکه حتی نمی دانند راه مهار فساد همین گونه سازوکارها هستند. نه نفرین، نه نصیحت، نه الدرم بلدرم و هارت و پورت، بلکه این گونه ساز و کارها ی شفافیت سازی و نظارت بر عملکرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جو سازی علیه معماران و مهندسان عمران و سازنده های پاکدست

+0 به یه ن

یکی از فاسدترین نهادها در کشور ما نهاد شهرداری است. خوشبختانه اهل فن در دهه های گذشته محتوای قابل توجهی تهیه کرده اند که روش های مهار فساد  و ایجاد شفافیت در نهاد شهرداری را می آموزند. اگر مسئولیتی در این خصوص دارید حتما باید  این محتواها  را جست و جو و سپس مطالعه کنید. صدالبته فساد و حرص و طمع نمی گذارند این راهکارها چنان که باید و شاید اجرا شوند. اما در هر حال دانستن بهتر از ندانستن هست. با دانستن این راهکارها در محدوده ای می توانید برای مهار فساد موثر باشید. در آینده ای نه چندان دور تحولات عمیق در کشورما رخ خواهند نمود. اگر اهل فن، با این راهکارها آشنا باشند وقتی  در پی تحولات، خلا‌ٔ قدرت در شهرداری ها پدید می آید، می توانند راهکارهای شفاف سازی را جا بیاندازند.

 اما مسایلی در مورد همین شهرسازی و معماری و مهندسی عمران هست که همه ما غیرمتخصصان هم باید بدانیم تا فاسدان  نتوانند از نادانی و ناآگاهی  ما -به عنوان مردم غیر متخصص- علیه کسانی که به واقع کار خود را درست انجام می دهند  سواستفاده کنند. تجربه من نشان می دهد این حوزه بسیار پتانسیل آن را دارد که فاسدان  احساسات مردم ناآگاه را علیه کسانی که اتفاقا کارشان را درست انجام می دهند تحریک کنند و خود از آب گل آلود ماهی بگیرند.

در زیر به چند مورد اشاره می کنم:

۱) یک مجتمع یا مرکز خرید، باید متناسب با مُراجع خود، پارکینگ داشته باشد تا مراجعان بیش از اندازه ازدحام در کوچه و خیابان به وجود نیاورند.

۲) هتل ها و بیمارستان ها و مدارس .... در داخل خود راه فرعی ای باید داشته باشند تا برای تخلیه یا سوار کردن مسافر یا بیمار یا دانش آموزان در کوچه ازدحام ایجاد نشود.

۳)  ایجاد فضای خالی در بیرون فضا ی سالن ها و آمفی تئاتر ها لازم هست. هم برای استفاده روزمره (نظیر پذیرایی و جلسه پوستر و .....) و هم برای تخلیه سریع و به دور از ازدحام در مواقع اضطراری.

۴) ایجاد انباری و یا اتاق پشتیبانی در ادارات و نظایر آن لازم هست. والا بعدا مشکلات عدیده ای به وجود خواهد آمد.


تجربه من می گوید عده ای سودجو -به خصوص در بخش هایی از شهر که زمین گران هست- جو راه می اندازند که مواردی نظیر آن چه در بالا گفتم پول دور ریختن هست و اگر معماری یا ناظری به فکر فضاهایی نظیر بالا باشد یا احمق هست یا به عنوان ناظر، دنبال  سنگ اندازی و سپس رشوه گرفتن هست یا ......

در بسیاری از موارد هیچ کدام از این ها نیست. کسی که چنین اصراری می ورزد اتفاقا دارد کار اصولی و استاندارد می کند. اگر این اصول رعایت نشود در هنگام کاربری هزار و یک مسئله پیش خواهد آمد. این چهار مورد را به عنوان مثال آوردم . موارد بسیاری هست که معمار یا شهرساز فضایی تعبیه می کند که به ظاهر کاربری اقتصادی ندارد. علیه او جو می اندازند که حالیش نیست قیمت زمین فلان جا چند هست! چرا حالیش نیست!؟ اینان که جوزده  می شوند حالیشان نیست که اگر این فضاها تعبیه نشود کیفیت زندگی پایین می آید و قیمت زمین هم دیگر بالا نخواهد ماند. اگر قیمت زمین  در منطقه ای بالاست (علاوه بر بورس هایی که  فقط  از پس پولشویان کلان بر می آید)  به خاطر خوش آب و هوا بودن منطقه هست که آن هم مدیون فضای سبز آن هست. وقتی فضای سبزمنطقه را از بین بردند و با عدم رعایت مسایل بالا در کوچه ها ازدحام به وجود آوردند دیگر حالت اعیانی منطقه از بین می رود. مگر در طول صد سال گذشته، مناطق تهران که روزی اعیانی حساب می شدند اکنون به دلیل ازدحام و هوای بیش از اندازه آلوده جزو مناطق سطح پایین نشده اند!؟ آن معماران و شهرسازان که به این مسایل اصرار می ورزند  هم از قیمت زمین آگاهند و هم آگاه ترند که چرا این منطقه اعیانی شده و چه نوع معماری یا شهرسازی آن را اعیانی نگاه خواهد داشت. اندکی بیش از نوک بینی خود می بینند.

۵) ساختمان بلند مرتبه ای که در زلزله می لرزد بد ساخته نشده. اصول بلند مرتبه سازی نوین همین لرزش هاست. به جای فحش و نفرین به سازنده چنین بلند مرتبه ای، باید راه های ایمن دکوراسیون آن را بیاموزیم و رعایت کنیم تا به هنگام زلزله چیزی به سوی سر و کله ما پرت نشود. مهندس کارش را درست انجام داده که ساختمان فقط می لرزد و مثل ساختمان های کاهگلی روستاها فرو نمی ریزد. ماییم که باید کار دکور کردن را درست انجام دهیم و اصول دکوراسیون در بلند مرتبه امروزی  را بدانیم و رعایت کنیم.

۶) اعطای مجوز بلند مرتبه ساختن به پیرمردان و پیرزنان صاحب ملک ویلایی در کوچه های تنگ و باریک از خوبی و مامانی بودن مسئولان شهرداری نیست! وقتی در چنین کوچه تنگی که نه فاضلابش برای  بلند مرتبه طراحی شده نه کوچه اش ظرفیت این همه ماشین را دارد بلند مرتبه ساخته می شود مشکلات عدیده ای برای  همسایه ها به وجود می آید. ساده ترین آن که همسایه ها را از نور آفتاب محروم می کند. به هنگام زلزله و آتش سوزی هم که  فاجعه انسانی به بار می آورد. 

۷) همان طوری که گفتم بلند مرتبه های مدرن در زلزله می لرزند اما فرو نمی ریزند. این به آن معنا نیست که سقف کاذب طبقات و یا نمای آنها فرو نمی ریزد. نمای سنگین و یا شیشه ای برای آنها می تواند برای همسایه ها و نیز در امر امدادرسانی فاجعه بار باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ]