سراشیبی فساد

+0 به یه ن

یکی از اشتباه هایی که مردم ما می کنند این هست که خیال می کنند با نصایح اخلاقی ، می توان جلوی فساد را گرفت. وقتی هم که می بینند این روش کار نکرد عصبانی می شوند و فرهنگ مردم ایران را مقصر می دانند. خیال می کنند «همه» باید پاک و منزه شوند تا فساد مهار شود. واقعیت این هست که ساختار بد، افراد سالم و درستکار را هم به تدریج فاسد می کنه.

اگر در امور مالی، شفافیت و نظارت نباشه حتی بهترین آدم ها هم یواش یواش وسوسه می شوند که از سیستم سواستفاده کنند. اتفاقا کجروی، ابتدا، از روی خیرخواهی شروع می شه. مثال می زنم:

 فرض کنید که یک نهاد داریم که وظیفه اش آموزش کودکان در مناطق بی بضاعت هست. نظارتی هم قرار نیست به هزینه کرد موسسه بشه. معلم و حسابدار هم یک نفرند . اسمش را بذاریم ناهید.  ناهید می بینه که یکی از دانش آموزان  در روزهای سرد و برفی نمی آد و از درس عقب می افته. یک مقدار پرس و جو می کنه و می بینه علت اینه که اون دانش آموز، چکمه ندارد. ناهید از جیب خودش برای دانش آموز چکمه می خره. دانش آموز مرتب سر کلاس می آد و خودش وخانواده اش خیلی احساس دین نسبت به ناهید می کنند. بعد ناهید می بینه که تعداد بیشتری دانش آموز  همان قبیل نیازها را دارند. حساب کتاب می کنه می بینه که اگر بخواهد نیازهای همه آنها را برآورده کنه از حقوق خودش مقدار زیادی باقی نمی مونه. فکری به سر ناهید می زنه. می گه یک کوچولو از سوخت مدرسه می زنم و به جایش برای دانش آموزان نیازمند، کفش و کلاه و پالتو می خرم. ناهید این کار رامی کنه وکلی بین بچه ها و والدینشان محبوب می شه.  کم کم والدین وقتی نیازی داشتند به او مراجعه می کنند. ناهید از محل بودجه موسسه، نیازهای آنها را رفع می کنه واز سرویسی که موسسه می ده می کاهه. در مقابل اهل محل روز به روز بیشتر جلوی ناهید خم می شوند و از او تعریف می کنند. ناهید خوشش می آد و حس می کنه منجی کل محل شده. این وسط خواهر ناهید مریض می شه. ناهید باخودش می گه برای غریبه ها همه چی را فراهم می آرم. اون وقت برای خواهرم کاری نکنم؟! هزینه عمل خواهر ناهید هم از موسسه تامین می شه.  بعد از عمل ناهید حس می کنه که روحیه خواهرش خوب نیست و نیاز داره که مسافرتی بره که از افسردگی نجات پیدا کنه. بنابراین ناهید مهربان و نیکوکار، مسافرتی رویایی برای خواهرش ترتیب می ده. خواهر نیمه بیمارش که تنها نمی تونه  مسافرت بره . ناهید هم بایدهمراهش باشه. به این ترتیب دو خواهر مسافرت رویایی می روند. با کدام پول؟ معلومه دیگه با پول موسسه. این طوری می شه که کم کم، خرج بودجه موسسه برای اموزش بچه ها به خاطره ها می پیونده. از موسسه و خدماتش فقط اسمی می مونه. بودجه موسسه تبدیل می شه به ملک طلق ناهید برای خوشگذرانی ها و از آن بدتر نوچه پروری هایش. احترامی که مردم محل از روی نیاز وچشمداشت به ناهید می ذاشتند زیر زبان ناهید مزه می ده. دیگه بعد از مدتی اگر کسی جلوی ناهید خم وراست نشه توسط مریدهای ناهید نواخته می شه. خلاصه ناهید نیکوکار و مهربان، به خاطر یک ساختار معیوب تبدیل به یک هیولا می شه. بارها و بارها ما شاهد این دگر دیسی بوده ایم. اما معمولا خیال می کنیم اگر فرد خوبی را انتخاب می کردیم چنین نمی شد. واقعیت هست که ساختار وقتی معیوب باشد بهترین آدم ها هم کم کم یا هیولا می شوند یا از سیستم طرد می گردند.

اگر این موسسه فرضی ما، سیستم نظارتی درست و درمونی داشت کار به اینجا نمی کشید.  ناهید یک جفت چکمه را از جیب خودش می خرید اما در مرحله بعدی به جای این که بودجه موسسه بزنه و بعد برای خودش بارگاه  ترتیب بده به فکر  کمک گرفتن از نهاد دیگری برای حل مشکلات دیگر می افتاد. یا موسسه را بزرگتر می کردند و دادن خدمات رفاهی را هم به طور نهادی و با 

نظارت و شفافیت انجام می دادند. دیگه وضعیت زیر میزی نمی شد که کار به اونجا بکشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]