عشق و …..

+0 به یه ن

یک عده به عنوان نقد به نوشته ای که با کلیک بر باخیش می توانید بیابید مطرح کردند که اتفاقا برای ازدواج زنان ترک خیلی خواهان دارند چون با بالا و پایین زندگی می سازند و خوب تحمل می کنند. این استریوتایپ در مورد زنان ترک چندان هم جای خوشحالی ندارد! کوچکترین سخنی از عشق و دوست داشتن و خواستن و خواستنی بودن در آن نیست. تلویحا هویتی را به زنان ترک دارد تحمیل می کند که اگر نسبت به آن عصیان نکنند باید عمری بسوزند وبسازند.


 بعید می دانم دختران امروزی -چه به جریان هویت طلبی تعلق خاطر داشته باشند چه نداشته باشند- زیر بار چنین هویت تحمیلی ای بروند. همه شان خواهند گفت یک بار بیشتر عمر نمی کنیم که بخواهیم آن را با سوختن و ساختن پای کسی به هدر دهیم. در این اظهار نظر، مشترکند اما اونی که به این جریان هویت طلبی تعلق خاطر دارد خواهد افزود که ما در تاریخ زنان مبارز و پیشرو و…. کم نداشتیم و ...

 تا همین بیست سی سال پیش، هر کسی پسر بداخلاق و شکاک و… داشت در و همسایه در گوشش می خواندند که حتما باید برایش زن بگیری تا خوب شود. خوشبختانه با روشنگری های امثال دکتر هلاکویی مردم از این طرز فکر غلط تا حدودی دست برداشته اند اما الله اعلم این طرز فکر در کنار آن استریوتایپ زندگی چند دختر را خراب کرده؟! روزگار چند نفر را سیاه کرده؟! 

 کسی که برای ازدواج دنبال دختری می گردد که با سختی ها بسازد لابد هیچ به خود زحمت نخواهد داد که برای بهتر کردن وضع زندگی به خود زحمتی دهد یا اخلاق های ناپسندش را که برای همسرش آزار دهنده می تواند باشد اصلاح کند. او فقط انتظار دارد که زنش تحمل کند.

 به هر حال دختران امروزی زیر بار این قبیل انتظارات نخواهند رفت. این قسمتش اون قدر نگرانی ندارد. آن چه جای نگرانی دارد این هست که آن قدر بر طبل این استریوتایپ بکوبند که دختران امروزی به کل، عطای ازدواج را به لقایش ببخشند. ازدواج اگر بر پایه عشق باشد از مجرد ماندن بهتر است. عشق "واقعیت" دارد. در "همین دوره و زمانه" هم می توان عاشق بود! خیلی هم بهتر از گذشته ها می توان عاشق بود چرا که آگاهی امروزین ما در مورد روحیات آدمی بیشتر از گذشته هاست. در نوشته بعدی ام به این موضوع خواهم پرداخت. 🍀@minjigh

 یادش به خیر! یک زمانی در تلگرام استیکر زیاد رد و بدل می شد. شاید استیکر های "قونشو" یادتان باشه. بین ترک های ایران در تلگرام خیلی محبوب بودند. چند تا از این استیکر ها را برای تجدید خاطرات در کانال تلگرام مینجیق می آورم. خود قضاوت کنید و ببینید آیا نگرش طراح استیکرهای قونشو با استریوتایپی که زن آذربایجانی باید در زندگی مشقت بکشد و دم بر نیاورد همخوان هست یا نه. به نظر شما، دیدگاه قونشو که توانسته بود آن همه طرفدار بیابد به میانگین نگرش مردم آذربایجان و واقعیت روز در این خطه نزدیک تر هست یا دیدگاه مخالفان سرسخت جریان هویت طلبی که چند نسل هست از آذربایجان مهاجرت کرده اند؟

  از صدای سخن عشق نشنیدم خوشتر/ یادگاری که در این گنبد دوار بماند

 اول از همه روشن بگویم که منظور من از "عشق"، عشق بین زن ومرد هست. اون هم نه عشق افلاطونی بلکه عشقی که به وصال و ازدواج ختم می شود. برخی از زنان میانسال وقتی می خواهند خود را خیلی منطقی نشان دهند می فرمایند عشقی وجود ندارد جز عشق مادر به فرزند. این فرمایش ایشان با یافته های روانشناسی و علوم شناختی (نوروساینس) رد می شود. امروزه با یک سری آزمایش ها روی مغز می توان فهمید آیا دختر یا پسری عاشق جنس مخالف هست یا خیر. به تعبیر ما فیزیکخوان ها، عشق یک مشاهده پذیر فیزیکی قابل اندازه گیری است. دیگه یک مفهوم گنگ فلسفی نیست که بتوان آن را انکار کرد.

 از سوی دیگر یک عده پسر جوان مجرد مرتب می گویند عشق دختران تنها در صورت تملک ماشین بنز ( یا ماشینی مدل بالاتر) به وجود می آید. این حرف باز مزخرف هست و با یافته های اثبات شده روانشناسی نمی خواند. اتفاقا برای به وجود آمدن عشق و همین طور دوام آن، جاذبه جنسی خیلی مهمتر هست. برای داشتن جاذبه جنسی هم باید زحمت کشید، ورزش کرد، مرتب حمام کرد، مرتب اصلاح کرد و….. تقلیل مسئله به تملک ماشین بنز از سوی این پسران به تنبلی مفرط آنها بر می گردد. حال ندارند حمام کنند می گویند چون ما بنز نداریم و نمی توانیم هم داشته باشیم پس کسی عاشق ما نخواهد شد. این همه زوج های عاشق در دنیا هست. چند درصدشان بنز دارند؟! خیلی کم!

 صد البته برای تشکیل خانواده و ادامه آن نیاز به سطحی از رفاه هست. اما نه در حد تملک بنز. بذارید عدد بگم . یک درآمدی بین ١٠ میلیون تا ٨٠ میلیون در ماه کافی است. بیشترش خودش مسایل جدید حاد برای ازدواج می تواند ایجاد کند که اگر زوجین هشیار نیاشند و چاره ای نیاندیشند می تواند ریشه خانواده را بکند. کمترش هم که همه می دانیم چه قدر می تواند آزار دهنده باشد. اما یافتن شغلی با درآمد ١٠ میلیون برای یک فارغ التحصیل دانشگاهی اون قدرها هم سخت نیست. یک مقدار همت بکند و رزومه اش را غنا بخشد (کاری که اکثرا حالش را ندارند بکنند) می یابد. حتی در این وضعیت درب و داغون اقتصادی که کشور ما دارد! ( همینجا از همه ایرانی های مقیم خارج که دوست داشتند بشنوند که ما همه اینجا داریم از گرسنگی می میریم عاجزانه عذر می خواهم. لطفا به من حمله نکنید.) با درآمد ١٠ تا ٨٠ میلیون نمی شه بنز خرید اما می شه یک زندگی شاد خانوادگی توام با عشق داشت.

 من می خواستم در مورد فضای مساعدی که جریان هویت طلبی برای عاشق شدن به وجود آورده بنویسم اما مقدمه به اندازه کافی طولانی شد. اگر قبلا در مورد عشق نوشته های روانشناسان ویا متخصصان علوم شناختی را نخوانده اید حتما این کار را بکنید. دست کم صحبت های دکتر هلاکویی را در این مبحث گوش فرا دهید. اجازه ندهید دیدگاه شما را در مقوله افرادی که شناخت لازم در این مورد ندارند شکل دهند. این موضوع جزو مهمترین مسایل زندگی هر شخص هست. آن را سرسری نگیرید. برخی محیط ها چنان هستند که راه عاشق شدن را می بندند. مثلا در خانواده هایی که مرتب می گویند "ما اصیل هستیم، ما اصیل هستیم" دیواری نامرئی بین فرزندانشان و عاشقان و معشوقان بالقوه آنان کشیده می شود که راه عاشقی را می بندد! 

 یا وقتی قوانین ازدواج ج ا این همه محدود کننده زن وضع شده ، خیلی از دختران مدرن اصلا می ترسند سراغ مقوله عشق و ازدواج بروند. می ترسند شوهر آینده شان ناتو از آب در بیاید و اختیاراتی که قانون به مرد در این کشور می دهد اعمال کند و عملا آنها را فلج سازد. حالا علاوه بر همه این قوانین فرض کنید که این توقع را هم بخشی از جامعه ایجاد کند که دختران فلان قوم، بهمان جور اهل تحمل مشقت در زندگی زناشویی هستند و خواستگاران نامناسب را ردیف کند که بروید سراغ دختران این قوم که هر تن لشی را تحمل توانند کرد! این هم یک دافعه شدید دیگر خواهد بود برای باز کردن درها به سوی عاشقی! 🍀@minjigh

 در مورد فاکتور هایی که باعث جذابیت برای جنس مخالف می شه تحقیقات زیادی در کشورهای غربی انجام می گیره. این یک واقعیت تثبیت شده هست که کسانی که با لحن و آوا و لهجه ای که توسط رسانه ها "باکلاس" جلوه داده می شود صحبت می کنند، برای جنس مخالف جذاب ترند. مثلا در آمریکا، لهجه بریتیش را باکلاس می دانند. در مورد این که لهجه بریتیش چه قدر در ایجاد جذابیت برای جنس مخالف تاثیر می گذارد مقالات زیادی نوشته شده است.

 در ایران، از وقتی که رادیو و تلویزیون سراسری پا گرفته، برای تحقیر و بی کلاس نشان دادن زبان ترکی —و همچنین لهجه ما ترک ها به هنگام فارسی صحبت کردن— از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. در مورد زمان قاجارکه فیلم می سازند شخصیت مثبت آذربایجانی با لهجه ناف تهران صحبت می کند اما شخصیت منفی با لهجه ترکی. طبعا این تلاش ها جهت ایجاد فضای عاشقانه برای ما ترک های ایران کمکی نمی کند!

 خوشبختانه در سال های اخیر این جریان هویت طلبی راه افتاده که به ما می گوید همین زبان خودت، لهجه خودت و زبان بدن خودت که از مادرانت آموختی به اندازه کافی زیباست. لازم نیست ادای کس دیگری را درآوری که مقبول طبع مردم صاحب ذوق این جریان شوی. 

 در سینما و موزیک پاپ فارسی، زن ترک با هویت و لهجه خودش جای چندان جایی ندارد. درسته که گوگوش و حمیرا و….. همگی ترک تبارند اما کدامشان با لهجه ترکی می خوانند و صحبت می کنند؟ اگر لهجه شان ترکی بود با تیپا از رسانه ها بیرونشان می کردند. من هیچ فیلمی به زبان فارسی نمی شناسم که در آن معشوق یک دختر ترک باشد. در فیلم هایی هم که مرد ترک عاشق می شود همواره عاشق زنی غیر ترک می شود. در مورد عشق مرد ترک به دختر افغان (باران) فیلم ساخته اند. تا شوروی فرو پاشید، بدو بدو در سریال آوای فاخته عروس دوشنبه ای از تاجیکستان به کرمان بردند. اما در صد سال سینمای ایران نقشی که به زن ترک داده اند بیش از پیرزن غرغروی بددهن منفور (مثل زن صاحبخانه در فیلم طلا ومس) نبوده. اون دو سه فیلمی هم که در آن زن ترک نقش خوب دارد توسط فیلمسازان زنجانی ساخته شده اند که خود ترک هستند. اونها هم بعد از راه افتادن همین جریان هویت طلبی به این صرافت افتاده اند که می توان چنین فیلمی ساخت. در موسیقی پاپ فارسی هم وضع به همین منوال هست. 

 خوشبختانه در سایه جریان هویت طلبی در ١٠-٢٠ سال اخیر ترانه ها و فیلم های زیادی به زبان ترکی خودمان ساخته شده اند که در آن زن ترک تصویری دلنشین دارد. فضایی که این محصولات فرهنگی که در سایه جریان هویت طلبی تولید شده اند ایجاد کرده اند، فراهم کننده زمینه عشق و عاشقی بین جوانان این خطه هست. 🍀@minjigh 

ک پستی امروز گذاشتم. چون دیدم خیلی ها با دقت نمی خوانند و آن را کج می فهمند برداشتم. اما نکته مهمی که داشت این هست که ما نباید زیر بار این هویت تحمیلی " مرد آذری باغیرت و زن آذری بساز" برویم. هویتی نیست که به آن بالید! در واقع این هویت را برای این می خواهند به ما تحمیل که درشطرنج قدرت از ما به عنوان سرباز صفری که در اولین قدم قربانی می شود سو استفاده کنند. این وسط روزگار فرزندان خانواده ای که پدرش مرد آذری با غیرت مورد پسند ایرانشهری ها و زن بساز و مطیع مورد پسند آن مرد با غیرت هست سیاه می شود!

 به جای این که بخواهیم این نقش مورد پسند ایرانشهری ها را بازی کنیم ببینیم نیازهای خانواده مان چیه؟! واقعیت های روز چیه؟! یافته های روانشناسی در مورد تربیت کودک چیه؟! سعی کنیم اونها را اعمال کنیم. هیچ هم لازم نیست به خودمان یا خانواده مان فشار بیاوریم تا آذری باغیرت مورد تایید یا پسند ایرانشهری ها باشیم! اصلا می خواهم صد سال سیاه هم مرا نپسندند! مهم اینه که در جمع خانواده خودمان و با دوستان خودمان خوش باشیم. 🍀@minjigh ؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]