در باب مذاکره-قسمت دوم

+0 به یه ن

چند روز پیش نوشته ای تحت عنوان «در باب مذاکره» اینجا منتشر کردم. اکنون می خواهم چند نکته دیگر اضافه کنم.


در کشوری مانند ایران خیلی کم پیش می آید که مسئولان و نمایندگان به واقع از مردم نظر بخواهند. حتی در سطح اداره یا دانشکده یا مدرسه و.... . حتی در سطح خیلی خانواده ها هم هنوز استبداد به قوت خود باقی است و کمتر  نظر خواهی می شود.
در نتیجه ما خیلی کم تمرین نظر دادن و مذاکره داریم. طبیعی است که وقتی مسئولی یا نماینده ای نظری می خواهد آمادگی ذهنی و فکری لازم را برای پاسخ گویی نداشته باشیم. بسیاری از ما در این موارد نادر که از ما نظر می خواهند چنان رفتار می کنیم که آن شخص را پشیمان می سازیم که نظری خواسته. کاری می کنیم که او هم مانند همترازان خود، استبداد پیشه کند و دیگر به نظر عمومی مراجعه ننماید.

از این منظر می خواهم چند نکته اضافه نمایم. البته شاید بگویید در بین مسئولان دو از صد تا هم نمی آیند نظر بخواهند. از اون دو تا هم یکی ریا می کند و دیگری هم که صادق هست آن قدر تک می افتد که کاری نمی تواند بکند.
صفر و صد نبینیم. همان یک نفر هم از مسئولان می تواند قدم های مثبتی بردارد. البته این قدمها -در شرایط فعلی-نه به اندازه زحمتی که می کشد بزرگ خواهند بود و نه به اندازه انتظارات بجای ما.
اما به هر حال تمرینی است برای شیوه نظر دادن و مذاکره.  به امید روزهای بهتر، باید خود را آماده کنیم که در این مواقع درست و سنجیده نظر دهیم و الا حتی اگر روزهای خوب هم بیایند ما لیاقت حفظ کردن آن را نخواهیم داشت و بادست خود روز های خوب را می دهیم روزهای بد بر سر خودمان می آوریم! 

 و اما نکات:

۱) توجه داشته باشیم که مسئول مربوطه  که از ما نظر خواسته خود اختیارات محدود دارد. (اصلا باید هم اختیارات هر مسئولی  محدود باشد. اشکال کار کشور ما اتفاقا همین بوده که برخی اختیارات نامحدود داشته اند.) از او در چارچوب اختیارات محدود او و امکانات محدود او درخواست داشته باشیم. همه کاسه و کوزه ها و کاستی ها را سر او نشکنیم. والا دیگر نظری نمی پرسد. می شود مثل بقیه شان.
۲) از ادبیات اداری مرسوم استفاده کنیم. وقتی مسئولی از ما نظر خواسته ، جای به کاربردن ادبیات کنایه آمیز نیست. اون قبیل ادبیات کنایه آمیز که برخی در محاورات روزمره با دوستان  و آشنایان نسبت به مسئولان به کار می برند در یک نظر خواهی رسمی جایی ندارد. توجه کنید که به کار بردن ادبیات قاجاری در این زمان کنایه حساب می شود!
در سه سالی که در آمریکا بودم یک چیز را خوب دریافتم. اونها اصلا بر نمی تابند که در گفت و گوی جدی -یا حتی غیر جدی- کسی گوشه کنایه بزند (به قول خودشان sarcastic باشد) .  اگر کسی به  سو ی گوشه و کنایه برود جلسه به هم می خورد.

۳) برخی هنر را در این می دانند که در مواجهه با مسئولان داد  و بیداد کنند. بعدش هم می روند لاف می زنند «همه مثل گوسفند نشسته بودند فقط من داد و بیداد کردم.» این قبیل افراد هم که جلوی اون مستبد ها این داد و بیداد را نمی کنند! مستبد ها که به آنها امان این کار را نمی دهند. این «حماسه» شان را فقط جلوی کسانی که اون قدر برایشان ارزش قایل شده که نظر بپرسد اجرا می کنند. چه قدر هم به خاطر این «حماسه» از جانب همفکران خود  تشویق می شوند!  
با این نوع «داد و بیداد» ها نمی شود مشکلات را حل کرد. خود سانسوری نباید کرد. باید حقایق را گفت. اما نباید نظم جلسه را به هم ریخت.

۴) در شرایطی که ما در آن هستیم با کوشش های معمولی نمی شه کار مثبتی را به انجام رسانید. همتی والاتر می خواهد و همکاری و همفکری و همگامی ای  از جنس مرامی! هر شخص -چه مسئول چه سرمایه 
گذار چه....- انگیزه ای بسیار قوی  می خواهد که در این شرایط کشور که عده کثیری را به انفعال و ناامیدی کشانده، بلند شود و اقدامی سازنده انجام دهد. این شخص علاوه بر مشکلات  نه تنها باید با فساد مبارزه کند بلکه با ناامیدی عمومی هم که از پای هر رهرو ای می کشد هم باید مقابله کند. انگیزه ای بسیار بسیار قوی و همتی بسیار والا می خواهد. به علاوه در این جو بی اعتمادی عمومی، خیلی مهم هست که جایی کار را شروع کرد که اعتبار شخصی فرد یا اعتبار خانوادگی او، اعتماد لازم را برای پیشبرد کارها بر می انگیزد.
در کسانی که به  زادگاه خود عشق می ورزند  این انگیزه و این اعتبار وجود دارد. اگر دیدید مسئولی دارد برای زادگاه خود قدمی برمی دارد فوری روی سرش نریزید که چرا از شهر و دیار شروع کرد. او از جایی شروع می کند که اولا انگیزه لازم را برای به سرانجام رساندن برنامه را دارد، ثانیا همشهری ها یا همروستاییانش را که انگیزه مشابه دارند دور خود جمع می کند. چه بسا در مکان های دیگر نتواند اعتماد عمومی را جلب کند. برای پیشبرد کارها هم اعتماد عمومی لازم هست. افراد به همشهری های خوشنام خود که از دیرباز او و عملکردش را می شناسند بیشتر اعتماد می کنند. در خطه ما، که «کیملردن دی» بسیار در اعتماد سازی مهم هست. هفت جد طرف را هم باید بشناسند تا اعتماد کنند.
به جای آن که به شخصی تشر بزنید که چرا از شهر خود  فلان برنامه سازنده را شروع کرده ای، کمکش کنید که موفق شود و آن گاه به شهرهای دیگر هم برسد. اگر یک جا موفق شود جلب اعتماد بقیه آسان تر خواهد بود.  به جای این که به او خرده بگیرید و انرژی اش را با این خرده گیری را به هدر دهید برای دیگران او را مثال بزنید و بگویید «ببینید او برای شهر خود چه می کند، شما هم یاد بگیرید.»

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]