نتایج شوم سرمایه گذاری نامتناسب در شهر ها و استان ها

+0 به یه ن


در نوشته قبلی ام تاکید کردم  که وقتی پای میز مذاکره می نشینیم به مصلحت نیست که گلایه آغاز کنیم که در فلان شهر یا استان سرمایه گذاری زیادی می شود.



این نوع گله گزاری  از زبان مردم آن دسته از شهرها و استان های ایران که باور دارند که به آنها به اندازه کافی رسیدگی نمی شود به وفور شنیده می شود. در آذربایجان مرتب می گویند که به اصفهان  (وشیراز) زیاد می رسید به استان ما نمی رسید. (این نکته شاید در مورد اصفهان صحت داشته باشد اما به نظرم وضعیت استان فارس و شیراز از نظر رسیدگی دولتی در چهل سال اخیر خیلی بهتر از استان های آذربایجان نیست!)

از آن سو هم مردم غرب و جنوب کشور می گویند که به اصفهان و آذربایجان خیلی می رسید به ما نمی رسید!

تبلیغات صدا وسیما و دولت -به خصوص در مورد احیای دریاچه اورمیه ظاهرا به گونه ای بوده که در ذهن مردم استان های غربی و جنوبی این تصور را به وجود آورده که خیلی به آذربایجان رسیده اند اما به آنها بی مهری شده است. در صورتی که ما خودمان می دانیم همچین خبری نبوده!
بوق و کرنای ستاد احیای دریاچه اورمیه خیلی بیشتر ازکار مثبتی بوده که انجام داده. اما اونهایی که با مشکلات دریاچه اورمیه از نزدیک آشنا نیستند این را نمی دانند و آن تبلیغات را باور می کنند.




به هر حال این که در برخی از استان ها و شهرها به طور نامتناسب سرمایه گذاری می کنند یک واقعیت هست. اما نوع سرمایه گذاری حتی برای خود اون استان ها هم روزگار خوش نمی آورد. این سرمایه گذاری ها بدون در نظر گرفتن ظرفیت های منطقه بوده و انواع و اقسام مشکلات در خود این منطقه که سرمایه را جذب کرده، به وجود آورده است.
فقط از اعمال نفوذ فلان سیاستمدار ناشی شده نه یک برنامه ریزی اصولی بر اساس منافع دراز مدت ملی.

این سرمایه گذاری های نسنجیده اولا به محیط زیست آن مناطق و در نتیجه سلامت مردم آن مناطق آسیب زده. ثانیا باعث مهاجرت به اون منطقه و رشد حاشیه نشینی در منطقه شده. ترکیب سنی و جنسیتی منطقه را به هم زده.  (بیشتر مردان جوان مجرد برای کارگری به آن مناطق کوچیده اند.) این برهم خوردن ترکیب سنی و جنسیتی، نظم اجتماعی و اخلاقی جامعه را  به هم می زند و تبعات اجتماعی خیلی مخربی دارد.
بیشتر دودها هم به چشم زنان کشور می رود.


از سوی دیگر باعث رشد یک قشر تازه به دوران رسیده در این شهرها می شود که خود بلای جان مردم می شوند. چندی پیش  فیلمی از یکی از این شهرها که سهم بیشتری از سرمایه گذاری های حکومتی دریافت می کند وباعث غبطه دیگر شهر ها می شود پخش شد. پسره با ماشین مدل بالای باباش زده بود جوانی را کشته بود و پلیس می خواست ماشین را توقیف کند.خواهر پسره اومده بود کولی بازی راه انداخته بود بابام خیلی گردن کلفته نمی ذارم ماشین را ببرید. پلیس می گفت "خانم برادر شما با این ماشین آدم کشته." خواهره می گفت " خوب ! کشته که کشته ! پول دیه اش را می دیم. مگه پول دیه اش چنده؟ می دونید قیمت این ماشین چنده ؟!"
این گفتار اصلا گفتار یک "بچه پولدار" متعارف ایرانی نیست. اتفاقا بچه پولدار های متعارف ایرانی(چه اونهایی که نسل اندر نسل ثروتمند بوده اند، چه اونهایی که والدینشان با زحمت و ابتکارعمل خود پولدار 
می شوند) در خانواده می آموزند که مردمدار باشند.
این طرز فکر و ادبیات نابهنجار، متعلق به تازه به دوران رسیده هایی هست که در فساد ناشی از  سرازیر شدن سرمایه های بی حساب و کتاب یک شبه به ثروت می رسند.
ما که نمی خواهیم این قشر در شهر ما رشد کنند و بلای جانمان شوند؟!

در مذاکرات باید نیازها وپتانسیل های خود را تشریح کنیم و با توجه به برنامه سنجیده ای که می دانیم به رشد پایدار و متناسب منطقه می انجامد و خود مشکلات محیط زیستی و اجتماعی به دنبال نمی آورد طلب تسهیلات کنیم.
اگر شروع به گلایه کنیم که چرا به فلان شهر رسیدید به ما نرسیدید خیال می کنند از روی حسد و تنگ نظری حرفی می زنیم. احترام خودمان را به این ترتیب می شکنیم. خیری هم به شهر خودمان نمی رسانیم.
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]