جمعه 30 خرداد 1393
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
در نوشته قبلی ام در مورد شروع كلاس های آتوسا برای نوجوانان اطلاع رسانی كردم. متن زیر به قلم خود آتوساست كه در وبلاگ چپ كوك منتشر شده .من از آتوسا اجازه بازنشر نوشته های وبلاگش را در اینجا گرفته ام. به عزیزانی كه نوجوانی در خانه دارند اما امكان ثبت نام برایشان نیست (به دلیل دوری راه و...) توصیه می كنم كتاب آتوسا به عنوان "یك, دو , سه نویسندگی" را تهیه كنند. تجارب آتوسا از منظر یك معلم كه به نوجوانان درس هایی با مضمون تفكر خلاق داده به والدین می تواند كمك كند تا در این دوره حساس نوجوان یار و همراهشان باشند و زندگی خانوادگی شان با تنش كمتر و پویایی و خلاقیت بیشتر پیش برود. كمك می كند تا با دنیای نوجوانشان ارتباط نزدیك تری داشته باشند.
وبلاگ مینجیق بر دامنه آرزوبلاگ هست و طبعا بخش قابل توجهی از خوانندگانش -همانند نویسنده وبلاگ- دغدغه ی حفظ زبان مادری و هویت دارند. اگر كلاس های آتوسا به گونه ای بود كه نوجوانان را از این دغدغه دور می كرد من برای كلاس هایش تبلیغ نمی كردم! به طور مثال در صفحه 72 در همان كتاب "یك دو سه نویسندگی" آتوسا تاكید می كند:" در پیشنهاد داستان ها, سن, جنسیت, فرهنگ قومی و بالاخره طیقه اجتماعی را در نظر بگیرید و داستانی معرفی كنید كه امكان همرادپنداری با شخصیت های آنها وجود داشته باشد." من برخی نوشته های شاگردهای آتوسا را خوانده ام. ظاهرا شاگردان تُرك آتوسا خیلی با این مسئله راحت هستند كه در وسط داستان هایشان نقل قول هایی به زبان تركی یكنند. آتوسا این مهارت را به آنها می آموزد كه طوری این كار را بكند كه تصنعی به نظر نیاید. كلاس های آتوسا نوجوان را قادر می كند كه فرهنگ قومی خود را پاس بدارد و در عین حال با جامعه تهران ارتباط سازنده داشته باشد. فرهنگش را حفظ كند اما نه با كشیدن دیوار به دور خود! اگر به اندازه كافی مهارت پیدا كند نه تنها فرهنگش را حفظ می كند بلكه می تواند آن را بسط دهد.
اگر در این مورد به خصوص -یا دیگر موارد- نظری یا نكته ای دارید بنویسید تا من آن را به اطلاع آتوسا برسانم. واقعیت این هست كه در كلاس های آتوسا -همانند بقیه جمع هایی كه در تهران-از جنوبی ترین نقطه اش تا شمالی ترین- هستند تركزبان بسیار هست. (به من خرده نگیرید كه چرا گفتم تركزبان و نگفتم ترك. تاكیدم بر این بود كه نه تنها ترك هستند بلكه به زبان تركی هم تكلم می كنند.) بنا براین نظرات و بازخوردهای شما می تواند برایش در كلاس ها مفید باشد.
متن زیر به قلم آتوساست.
(این پست را به بهانه شروع كلاسهای داستاننویسیام برای نوجوانان نوشتم تا هم از مزایای نوشتن در دوران نوجوانی بگویم و هم رویكردم را در آموزش داستاننویسی شفاف كنم. برای اطلاع از كلاسهای نوشتن ویژه نوجوانان به صفحه دورههای آموزشی نوشتن ویژه نوجوانان بروید.)
در طول سالهای تدریسم با دو دسته از والدین نگرانی روبهرو بودم كه برای مشكل فرزند نوجوانشان به دنبال راه حل میگشتند. دسته اول والدینی كه از من سراغ كلاسهای فن بیان را میگرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان خجالتیست، بیعرضه است، نمیتواند حقش را بگیرد، در مشاجرهها جا میزند یا خواستههایش را با متوسل شدن به گریه و زاری به دست میآورد. گروه دوم والدینی كه از من سراغ یك مشاور تربیتی خوب را میگرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان منحرف شده، بد تربیت شده، تحت تاثیر دوستانش رفتارش عوض شده و باید در كوتاهترین مدت دوباره به مسیر آموزشی درست برگردد.
در طول این سالها تقریبا در نیمی از موارد با تشخیص والدین دانشآموزانم موافق نبودم. به نظرم میآمد در مورد گروه اول گاهی مشكل در حرف زدن نیست، بلكه در فكر كردن است. حرفزدن بعد از فكر كردن اتفاق میافتد. اگر كسی نتواند به موضوعی فكر كند چطور میتواند در مورد آن حرف بزند. كمبود اطلاعات، ناتوانی در خوب دیدن دنیای اطراف، ناتوانی در برقراری ارتباط بین تجربههای شخصی و دیدهها منجر به مسدود شدن مسیر حرف زدن میشود. این مشكل به خصوص بین دختران حادتر است. محدودیتهای جنسیتی، سطح پایین مطالعه، تمركز بر روی كتابهای درسی، عدم رد و بدل شدن اطلاعات بین والدین و فرزندان سبب میشود آنها در فضایی كم محتوا و محدود رشد كنند. یادگیری مهارت فن بیان بدون داشتن محتوایی برای بیان، اغلب راه به جایی نمیبرد.
در مورد گروه دوم به نظرم میآمد در اغلب موارد مشكل، ریشه در برقراری ارتباط والدین با دنیای درونی نوجوان دارد. توانمندیهای ویژه اغلب خودشان را در سالهای اولیه نوجوانی نشان میدهند. قدرت خیالپردازی بالا، جاهطلبی زیاد، داشتن زاویه دید مستقل از زاویهدیدهای مرسوم و معمول در جامعه، تجربههای شخصی غیرمعمول، توان تحلیل قوی، قدرت رهبری و مدیریت بالا و بالاخره كاریزما از آن دسته مواردیست كه به سرعت دنیای درونی نوجوان را از فضاهای مرسوم و معمول جدا میكند. به این معنی دسته دوم مورد بحث من "غیرمعمول" به دنیا نگاه میكنند و در نتیجه گاهی رفتارهایشان غیر قابل فهم و درك میشود. ناشناختهها ترسناكند و همین ترس، والدین را به واكنشهای شتابزده میكشاند. سریعترین شیوه مواجهه با یك ناشناخته حذف آنست. تحقیر، نادیدهگرفتن، محدودكردن و سركوب خواستهها رایجترین شیوههاییست كه من در طول این سالها از والدین دانشآموزانم دیدهام. این درحالیست كه میشود به دنیای درونی نوجوان راه پیدا كرد و دید كه او دنیای را چگونه میبیند، از دنیا چه میخواهد و خودش را در آینده این دنیا چطور تعریف میكند و بعد از آن به رشد یا خفه كردن این دنیای جدید فكر كرد.
در طول سالهای تدریسم متوجه شدم داستاننویسی ابزار بسیار قدرتمندی برای رفع مشكل هر دو گروه است. داستاننویسی پیش از آنكه یك هنر باشد، یك مهارت است. مهارتی كه خود با تقویت سه توانمندی دیگر شكل میگیرد. اول اینكه نویسنده باید بتواند دنیای اطرافش را خوب ببیند. خوب دیدن یعنی نسبت به دنیای اطرافش،آدمها، اتفاقات حساس و كنجكاو شود. دوم اینكه نویسنده باید بتواند بین دریافتهایش رابطههای منطقی برقرار كند. داستاننویسی بر خلاف تصور عمومی خیالپردازی نیست. داستاننویسی ساختن یك دنیای باورپذیر است بر اساس منطق دنیای واقعی. بنابراین نویسندگی مهارتیست كه در آن بیش از هر كار دیگری نیاز به تفكر منطقی و انتقادی هست. سوم نویسنده باید بتواند برای نگاهش به جهان واژههای مناسب پیدا كند. كلمات تاثیرگذار و درست را پیدا كند و آنها را در كوتاهترین شكل و موثرترین حالت ممكن به كار بگیرد. به عبارت دیگر نویسنده باید بتواند خوب حرف بزند. این همان مهارتیست كه گروه اول به شدت نیازمند آنست.
اما داستاننویسی به گروه دوم هم كمك زیادی میكند. داستاننویسی بیان غیرمستقیم دیدگاههای شخصی، خواستهها و آرزوها، و مهمتر از همه قضاوتها و تحلیلها در قالب شخصیتهای داستانیست. در طی این سالها یكی از تجربههای جالب من در كلاسهای نوجوانان دختر تمایلشان به انتخاب دختران فراری و روسپیها به عنوان شخصیتهای داستانی بود. از خلال داستان و نحوه نگاه نویسنده به شخصیت روسپی و فراریاش میتوان فهمید او به چه چیز فكر میكندو چطور برای مشكلات شخصیاش راه حل مییابد . نوشتن داستان به نوجوان كمك میكند دنیای درونیاش برای خودش شفافیت بیشتری پیدا كند و خوانده شدن داستانها توسط والدین به آنها كمك میكند بدون صحبت مستقیم به زوایای پنهان دنیای درونی فرزندشان راه پیدا كنند.
اما نكته مهم در استفاده از داستاننویسی به عنوان ابزاری برای رفع دو مشكل بالا اینست كه نوشتن روندی كند و آرام است. به همان نسبت هم تغییرات شخصیتی كه نوشتن ایجاد میكند به كندی ظاهر میشوند اما از آنجا كه تفكر عمیق در شكلگیری تغییرات نقش دارد اغلب عمیق و پایدارند. بنابراین اگر میخواهید از داستاننویسی به عنوان ابزاری برای رفع مشكلات ذكرشده استفاده كنید، صبور باشید و به ذهن اجازه تحلیل آرام و فهم قضایا را بدهید.
تابستان در پیش است. نوجوانانتان را ترغیب كنید داستان بنویسند و داستان بخوانند. نه برای اینكه روشنفكر شوند. نه برای اینكه هنرمند شوند و نه برای اینكه دلتان میخواهد در فرزندتان یك نابغه پیدا كنید. با آنها داستان بخوانید و داستان بنویسید تا مهارتهای اولیه ارتباطات اجتماعی در فرزندتان تقویت شود و هر دوی شما دنیای جدید یك موجود زنده پرانرژی را بهتر بشناسید و زمینههای لذت بردن در این دنیای جدید را برای فرزندتان تقویت كنید.
وبلاگ مینجیق بر دامنه آرزوبلاگ هست و طبعا بخش قابل توجهی از خوانندگانش -همانند نویسنده وبلاگ- دغدغه ی حفظ زبان مادری و هویت دارند. اگر كلاس های آتوسا به گونه ای بود كه نوجوانان را از این دغدغه دور می كرد من برای كلاس هایش تبلیغ نمی كردم! به طور مثال در صفحه 72 در همان كتاب "یك دو سه نویسندگی" آتوسا تاكید می كند:" در پیشنهاد داستان ها, سن, جنسیت, فرهنگ قومی و بالاخره طیقه اجتماعی را در نظر بگیرید و داستانی معرفی كنید كه امكان همرادپنداری با شخصیت های آنها وجود داشته باشد." من برخی نوشته های شاگردهای آتوسا را خوانده ام. ظاهرا شاگردان تُرك آتوسا خیلی با این مسئله راحت هستند كه در وسط داستان هایشان نقل قول هایی به زبان تركی یكنند. آتوسا این مهارت را به آنها می آموزد كه طوری این كار را بكند كه تصنعی به نظر نیاید. كلاس های آتوسا نوجوان را قادر می كند كه فرهنگ قومی خود را پاس بدارد و در عین حال با جامعه تهران ارتباط سازنده داشته باشد. فرهنگش را حفظ كند اما نه با كشیدن دیوار به دور خود! اگر به اندازه كافی مهارت پیدا كند نه تنها فرهنگش را حفظ می كند بلكه می تواند آن را بسط دهد.
اگر در این مورد به خصوص -یا دیگر موارد- نظری یا نكته ای دارید بنویسید تا من آن را به اطلاع آتوسا برسانم. واقعیت این هست كه در كلاس های آتوسا -همانند بقیه جمع هایی كه در تهران-از جنوبی ترین نقطه اش تا شمالی ترین- هستند تركزبان بسیار هست. (به من خرده نگیرید كه چرا گفتم تركزبان و نگفتم ترك. تاكیدم بر این بود كه نه تنها ترك هستند بلكه به زبان تركی هم تكلم می كنند.) بنا براین نظرات و بازخوردهای شما می تواند برایش در كلاس ها مفید باشد.
متن زیر به قلم آتوساست.
(این پست را به بهانه شروع كلاسهای داستاننویسیام برای نوجوانان نوشتم تا هم از مزایای نوشتن در دوران نوجوانی بگویم و هم رویكردم را در آموزش داستاننویسی شفاف كنم. برای اطلاع از كلاسهای نوشتن ویژه نوجوانان به صفحه دورههای آموزشی نوشتن ویژه نوجوانان بروید.)
در طول سالهای تدریسم با دو دسته از والدین نگرانی روبهرو بودم كه برای مشكل فرزند نوجوانشان به دنبال راه حل میگشتند. دسته اول والدینی كه از من سراغ كلاسهای فن بیان را میگرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان خجالتیست، بیعرضه است، نمیتواند حقش را بگیرد، در مشاجرهها جا میزند یا خواستههایش را با متوسل شدن به گریه و زاری به دست میآورد. گروه دوم والدینی كه از من سراغ یك مشاور تربیتی خوب را میگرفتند؛ معتقد بودند فرزندشان منحرف شده، بد تربیت شده، تحت تاثیر دوستانش رفتارش عوض شده و باید در كوتاهترین مدت دوباره به مسیر آموزشی درست برگردد.
در طول این سالها تقریبا در نیمی از موارد با تشخیص والدین دانشآموزانم موافق نبودم. به نظرم میآمد در مورد گروه اول گاهی مشكل در حرف زدن نیست، بلكه در فكر كردن است. حرفزدن بعد از فكر كردن اتفاق میافتد. اگر كسی نتواند به موضوعی فكر كند چطور میتواند در مورد آن حرف بزند. كمبود اطلاعات، ناتوانی در خوب دیدن دنیای اطراف، ناتوانی در برقراری ارتباط بین تجربههای شخصی و دیدهها منجر به مسدود شدن مسیر حرف زدن میشود. این مشكل به خصوص بین دختران حادتر است. محدودیتهای جنسیتی، سطح پایین مطالعه، تمركز بر روی كتابهای درسی، عدم رد و بدل شدن اطلاعات بین والدین و فرزندان سبب میشود آنها در فضایی كم محتوا و محدود رشد كنند. یادگیری مهارت فن بیان بدون داشتن محتوایی برای بیان، اغلب راه به جایی نمیبرد.
در مورد گروه دوم به نظرم میآمد در اغلب موارد مشكل، ریشه در برقراری ارتباط والدین با دنیای درونی نوجوان دارد. توانمندیهای ویژه اغلب خودشان را در سالهای اولیه نوجوانی نشان میدهند. قدرت خیالپردازی بالا، جاهطلبی زیاد، داشتن زاویه دید مستقل از زاویهدیدهای مرسوم و معمول در جامعه، تجربههای شخصی غیرمعمول، توان تحلیل قوی، قدرت رهبری و مدیریت بالا و بالاخره كاریزما از آن دسته مواردیست كه به سرعت دنیای درونی نوجوان را از فضاهای مرسوم و معمول جدا میكند. به این معنی دسته دوم مورد بحث من "غیرمعمول" به دنیا نگاه میكنند و در نتیجه گاهی رفتارهایشان غیر قابل فهم و درك میشود. ناشناختهها ترسناكند و همین ترس، والدین را به واكنشهای شتابزده میكشاند. سریعترین شیوه مواجهه با یك ناشناخته حذف آنست. تحقیر، نادیدهگرفتن، محدودكردن و سركوب خواستهها رایجترین شیوههاییست كه من در طول این سالها از والدین دانشآموزانم دیدهام. این درحالیست كه میشود به دنیای درونی نوجوان راه پیدا كرد و دید كه او دنیای را چگونه میبیند، از دنیا چه میخواهد و خودش را در آینده این دنیا چطور تعریف میكند و بعد از آن به رشد یا خفه كردن این دنیای جدید فكر كرد.
در طول سالهای تدریسم متوجه شدم داستاننویسی ابزار بسیار قدرتمندی برای رفع مشكل هر دو گروه است. داستاننویسی پیش از آنكه یك هنر باشد، یك مهارت است. مهارتی كه خود با تقویت سه توانمندی دیگر شكل میگیرد. اول اینكه نویسنده باید بتواند دنیای اطرافش را خوب ببیند. خوب دیدن یعنی نسبت به دنیای اطرافش،آدمها، اتفاقات حساس و كنجكاو شود. دوم اینكه نویسنده باید بتواند بین دریافتهایش رابطههای منطقی برقرار كند. داستاننویسی بر خلاف تصور عمومی خیالپردازی نیست. داستاننویسی ساختن یك دنیای باورپذیر است بر اساس منطق دنیای واقعی. بنابراین نویسندگی مهارتیست كه در آن بیش از هر كار دیگری نیاز به تفكر منطقی و انتقادی هست. سوم نویسنده باید بتواند برای نگاهش به جهان واژههای مناسب پیدا كند. كلمات تاثیرگذار و درست را پیدا كند و آنها را در كوتاهترین شكل و موثرترین حالت ممكن به كار بگیرد. به عبارت دیگر نویسنده باید بتواند خوب حرف بزند. این همان مهارتیست كه گروه اول به شدت نیازمند آنست.
اما داستاننویسی به گروه دوم هم كمك زیادی میكند. داستاننویسی بیان غیرمستقیم دیدگاههای شخصی، خواستهها و آرزوها، و مهمتر از همه قضاوتها و تحلیلها در قالب شخصیتهای داستانیست. در طی این سالها یكی از تجربههای جالب من در كلاسهای نوجوانان دختر تمایلشان به انتخاب دختران فراری و روسپیها به عنوان شخصیتهای داستانی بود. از خلال داستان و نحوه نگاه نویسنده به شخصیت روسپی و فراریاش میتوان فهمید او به چه چیز فكر میكندو چطور برای مشكلات شخصیاش راه حل مییابد . نوشتن داستان به نوجوان كمك میكند دنیای درونیاش برای خودش شفافیت بیشتری پیدا كند و خوانده شدن داستانها توسط والدین به آنها كمك میكند بدون صحبت مستقیم به زوایای پنهان دنیای درونی فرزندشان راه پیدا كنند.
اما نكته مهم در استفاده از داستاننویسی به عنوان ابزاری برای رفع دو مشكل بالا اینست كه نوشتن روندی كند و آرام است. به همان نسبت هم تغییرات شخصیتی كه نوشتن ایجاد میكند به كندی ظاهر میشوند اما از آنجا كه تفكر عمیق در شكلگیری تغییرات نقش دارد اغلب عمیق و پایدارند. بنابراین اگر میخواهید از داستاننویسی به عنوان ابزاری برای رفع مشكلات ذكرشده استفاده كنید، صبور باشید و به ذهن اجازه تحلیل آرام و فهم قضایا را بدهید.
تابستان در پیش است. نوجوانانتان را ترغیب كنید داستان بنویسند و داستان بخوانند. نه برای اینكه روشنفكر شوند. نه برای اینكه هنرمند شوند و نه برای اینكه دلتان میخواهد در فرزندتان یك نابغه پیدا كنید. با آنها داستان بخوانید و داستان بنویسید تا مهارتهای اولیه ارتباطات اجتماعی در فرزندتان تقویت شود و هر دوی شما دنیای جدید یك موجود زنده پرانرژی را بهتر بشناسید و زمینههای لذت بردن در این دنیای جدید را برای فرزندتان تقویت كنید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل