از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان در
تبریز زیاد گفته می شه كه امكانات ائله و بئله می ره اصفهان و..... خیلی وقت ها هم
در این توصیف اغراق می شه. یعنی اون قدری هم كه می گویند امكانات نصیب اصفهان
(بیشتر از سایر شهرها) نمی شه. نظر شخصی من این هست كه خیلی بیشتر از اینها حق
اصفهان هست كه به اون رسیدگی بشه..
اما این شایعات و حرف و حدیث ها خیلی هم بی اساس نیست. معمولا یك كوچولو به اصفهان
لطف بیشتری می شه. اما من خودم شاهدم كه این جوری نیست كه امكاناتی به اصفهان و یا اصفهانی در
یك سینی طلا تقدیم بشه!
علت این كه اصفهانی بهتر از مردم سایر شهرهای ایران آداب نانوشته مطالبه را در شهری مثل تهران بلدند یا
سریع یاد می گیرند. برای همین هم مطالباتشان به نتیجه می رسه.
ما آذربایجانی ها اغلب بر این باوریم اگر مطالباتمان بحق باشه می توانیم با حرارت
و احساسات سخن بگوییم تا به نتیجه برسیم. تا وقتی كه در خانه یا شهر خودمان هستیم
این روش عموما جواب می ده. دیگران هم همین طوری رفتار می كنند. پیچیدگی خیلی خاصی
وجود نداره. همه همین جور رفتار می كنند و با كسی كه این جور رفتار می كنه عموما
مهربون هستند. مترصد ننشسته اند كه از او آتویی بگیرند! فوقش حرفش را نمی پذیرند و
می گن "برو بابا!"
به خاطر این كار دیگه نابودش نمی كنند. اما در تهران این جوری نیست! اگر درتهران
هم بخواهیم هر وقت متقاعد شدیم كه حق ما فلان چیز هست برویم و بدون مقدمه چینی و
سنجیدن شرایط حرف دلمان را بزنیم نه تنها به نتیجه نمی رسیم بلكه اغلب به دردسرهای
متعدد می افتیم. (بارها تجربه كرده ام و می گویم!)
در اینجا خیلی افراد با كسی كه برای طلب چیزی كه حقش می پنداره جوش و خروش می كنه
مهربون نیستند. اغلب نسبت به حق او بی تفاوت هستند. خیلی ها هم مترصد گرفتن آتو
هستند. این چیزی هست كه اصفهانی ها می دانند و می بینند و با استراتژی و تكنیك
مناسب بر می گردند اما اغلب ما نمی خواهیم قبول كنیم. زیر بار نمی رویم كه رویه
مان را تغییر دهیم!
كسی كه آداب این گونه مطالبه را در این محیط كه نسبتا خشن هم هست رعایت نمی كند به
نتیجه نمی رسد.
بعدش هم انواع و اقسام واكنشها ممكن هست نشان دهد كه كار را خراب تر نماید:
1) پرخاش می كند و بهانه به دست آتوگیران می دهد كه از او در اذهان عمومی دیو دو
سر بسازند. و چه قدر هم این نوع غیبت ها در این سرزمین خواهان دارد و به سرعت پخش می شود! انگار با كوبیدن یك نفر كه برای احقاق حقش صدایی بلند كرده عقده های فروخفته ی خود را ارضا می كنند! بدبختی ها و زبونی های خود را فراموش می نمایند.
2) قهر می كند و از مطالبه اش دست می كشد اما فراموش نمی كند. به همه بدبین می شود
و با این بدبینی خود رامی آزارد. بدبینی اش به حدی می شود كه حتی وقتی یك نفر خوش
نیت هم پیدا می شود كه گره از مشكل او باز كند او را پس می زند و شانس خود را می
سوزاند.
3) برخی می شوند دلقك مجلس و هر كلامشان را با این جمله آغاز می كنند : من خودم هم
تركم هاااااااا! پس بذارید یك جوك تركی بگم. یك روز یك تركه ........."
4) برخی می گویند مگه ما از كسانی كه دروغ می گویند چی كم داریم ما هم دروغ می
گوییم. غافل از این كه دروغ گویی هم تمرین می خواهد. كسی كه از بچگی دروغ گفتن
نیاموخته اگر بخواهد در بزرگسالی دروغ گفتن آغاز كند بد جوری گند می زند و آبروی
خودش را می برد. می شود سوژه مسخره كردن دیگران! همین طور هست نتیجه توسل به تملق
وقتی تمرین نداشته باشی!
این چهار تا راه غلط و اشتباه بود كه متاسفانه خیلی ها رفته اند. برخی راه اول و
دوم را باهم ادغام می كنند و برخی دیگر راه سوم و چهارم را. اما به ندرت كسی هر
چهار راه را ادغام می كند.
راه های درستی هم هستند كه برخی یافته اند . اما به طور مدون روی راه های درست كار نشده. به طور سیستماتیك به نسل جوان آموزش داده نشده كه نروند سراغ آن چهار راه اشتباه.
اگر كسی آموخته یا خودش كشف كرده یا به منابع خارجی ها مراجعه نموده. در چارچوب فرهنگ خودمان كسی به ما در این زمینه چیز به درد بخوری نمی آموزد.
به من كه كسی نیاموخت (البته به استثنای همسرم)!باید راهی متناسب با منش و فرهنگ و روحیه خودمان
بیابیم. آن را تمرین كنیم و به یكدیگر بیاموزیم. در نوشته ی بعدی این حقیر نتیجه تجربه ی خود را می گویم و آن را برای نقد و نظر باز می گذارم. چیزی است كه به درد زندگی مان می خورد و ارزش وقت گذاشتن دارد.
این مطلب من مرتبط با این موضوع ست:
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-36408.html
پی نوشت: نه آن كه فكر كنید خوشم بیاد كه قبول كنم تغییر رویه باید داد! اما چاره ای نیست. به عنوان lesser of two evilsتغییر رویه را انتخاب می كنیم تا به مطالباتمان برسیم. البته خیلی با احتیاط كه یك وقت از خط قرمز های خودمان عبور نكنیم. خیلی از هویت خودمان دور نشیم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل