تصویری واقعگرانه بر پرده ی سینمایم آرزوست!

+0 به یه ن

اغلب ما آذربایجانی ها ی ایران به این كه در تلویزیون و سینما لهجه و فرهنگ و هویت مان به شكل مسخره گونه ای تصویر می شود  اعتراض داریم. من خودم زیاد در این باره نوشته ام. خیلی های دیگه هم همین طور. خوشبختانه این انتقاد ها بی ثمر نبوده و از حدود سال 89 به این سو كمتر  شاهد این كار قبیح هستیم.

چند وقت پیش  جایی (یادم نیست كجا)  مطلبی مرتبط خواندم. البته این بار درمورد شوخی های سخیف با مازندرانی ها بود نه آذربایجانی ها.  (یاد آوری می كنم كه مخالفت من با آن گونه مسخره كردن ها ربطی به قومیت من ندارد. وقتی مردم شهرها ی دیگر یا اقوام دیگر را مسخره می كنند من بازهم اعتراض می كنم.) الغرض! یك مازندرانی در ادامه ی آن نوشته كامنت گذاشته بود و نوشته بود كه تقصیر خودمان هست كه مسخره می شویم. فلانی ها  و بهمانی ها وقتی كوچكترین شوخی ای با انها می شود واكنش خشن نشان می دهند درنتیجه كارگردان ها و تهیه كننده ها   از ترسشان یا انها را نشان نمی دهند یا اگر نشان دهند آنها را سمبل غیرت و حماسه نشان می دهند و در زندگی روزمره با كلاس تر و ثروتمند تر و مدرن تر و بامرام تر و مهربانتر از آن چه  كه واقعا هستند نشان می دهند.

راستش این كامنت مرا به فكر فرو برد. البته با نظر او موافقم كه در درجه ی اول تقصیر خودمان هست اما به هیچ وجه موافق نیستم كه راه حل نشان دادن برخورد خشن هست! راه حل همان گونه كه قبلا گفتم آن است كه خود قلم و دوربین به دست بگیریم و تصویری واقعگرایانه از خودمان بیافرینیم و به این ترتیب آینه ای جلوی خودمان بگیریم. آینه ای كه هم زیبایی ها را نشان می دهد و هم زشتی ها را (البته با رعایت انصاف!) . اصلا هم دوست ندارم كه مدام در مورد ما فیلم حماسی بسازند و یا ما را باكلاس تر و ثروتمند ترو مهربانتر و از خودگذشته تر و مدبرتر  از آن چه هستیم نشان دهد. این طوری امر به خود آدم هم مشتبه می شود و كاستی ها ی خود را نمی بیند و در جهت رفع آن بر نمی آید. قدم اول برای رفع كاستی ها به تصویر كشیدن آنها و بحث در مورد آنهاست.

مشكل من باآن تصویر مسخره آمیزی كه ارائه می شد آن نبود كه ایراد ما را نشان می دادند. مشكل من این بود كه ایرادهایی نسبت می دادند كه ایراد ما نبود. انگ بیخود بود. اتفاقا گاه بیگاه در همین فیلم های كمدی فارسی وقتی با فرهنگ ما شوخی ای انتقاد آمیز  می كنند كه ریشه در واقعیت دارد به من خیلی هم می چسبد! من فكر می كنم ما برای تصویر سازی  مناسب احتیاج به همه ی ژانر ها داریم. خانوادگی، رمانس، اجتماعی رئال،تاریخی، حماسه، كمدی و .... دوست ندارم تنها از  قهرمانان ما فیلم حماسی بسازند. دوست دارم كاستی های واقعی مان هم به نمایش داده شود نه آن كه كاستی هایی كه نداریم به ما نسبت دهند.

در همین مدت كوتاه كه از آغاز به كار دولت جدید می گذرد خانه ی سینما در تهران بازگشایی شد. این نشانه ی امیدواركننده ای است. اگر عده ای علاقه مند پی گیری كنند تا آخر همین چهار سال می توانیم سینمایی به زبان تركی اذربایجانی داشته باشیم كه مسایل گوناگونی كه با آن درگیریم به تصویر كشد.

در همین باره: ایلگار دخترم

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]