پروانه وثوق پزشكی حاذق با مدرك فوق تخصص خون و آنكولوژی كودكان بود كه عمری برای نجات بیماران فداكاری كرد. وی در اردیبهشت امسال دیده از جهان فروبست. یاد و نامش گرامی باد! (باز هم دارم بعد از خاموشی شمع از او یاد می كنم. قبلا توضیح دادم كه چرا)
چند سال پیش یك متن نسبتا ادبی و كاملا احساسی در اینترنت در بزرگداشت این پزشك حاذق دست به دست می شد كه من بعد از خواندنش متاسف شدم. علت تاسف من آن بود كه این پزشك حاذق فوق متخصص را كه با روش های علمی به-روز دنیا به مداوای بیماران می پرداخت و حدود صد تالیف علمی در رزومه ی خود داشت با "مادر ترزا" راهبه ی كلیسای كاتولیك كه با روش های قرون وسطایی (حتی بدون استریل كردن آمپول ها و فقط با آب كشیدن آنها) از بیماران بینوای هندی پرستاری می كرد یكی می گرفت! از نظر نویسنده ی آن متن این واقعیت كه خانم پروانه وثوق ازدواج نكرده بود و از بیماران هم پول دریافت نمی كرد او را چیزی در ردیف راهبه ها می ساخت. نویسنده ی مطلب گمان می بردخیلی با این حرف از پروفسور وثوق تجلیل نموده است!
انتقادات بجای بسیاری به مادر ترزا و روش های درمانی او وارد است. بله! مادر ترزاپول نمی گرفت تا برای خودش با آن پول , دامن گلدار پولك دوزی شده بخرد اما به او انتقاد جدی وارد است كه به جای آن كه پول اهدا شده را صرف بهبود وضعیت بهداشتی بیمارستان ها كند صرف كارهایی نظیر احداث صومعه ها و تبلیغ مذهب كاتولیسم می كرد. قیمت دامن گلدار پولك دوزی شده در مقابل این هزینه ها قابل صرف نظر است! عدم تجویز داروی مسكن به این بهانه كه بیمار با تحمل درد به عیسی مسیح نزدیك تر می شود از دیگر انتقادات جدی ای است كه به كارهای بنیاد های تحت سرپرستی مادر ترزا وارد است. بیچاره آن بیماران چه زجری به خاطر باورهای نامتعارف مادر ترزا كشیده اند! همچنین او-به خاطر عقاید واپسگرایش اجازه نمی داد كه مددكارانش بروند و متدهای مدرن علمی را بیاموزند. همچنین آنها را از مطالعه ی كتب غیردینی كه باعث بازتر شدن افق های دیدشان می شد باز می داشت. ترویج خرافات در مورد قدرت شفادادن تمثال مادر ترزا هم از آن موضوعات است كه نمی توان به سادگی از كنارشان گذشت. ضرر این گونه حركت ها از نفعشان بیشتر است. وقتی یك امر عرفی نظیر پزشكی یا پرستاری یا مددكاری در هاله از تقدس نگاه داشته شود و اجازه ی نظارت و نقد داده نشود از این قبیل مسایل از دل آن می توانند بیرون آیند (و اغلب می آیند).
این كه یك زن تصمیم می گیرد ازدواج كند یا نكند یك تصمیم شخصی است كه به كسی جز خودش مربوط نیست. بر اساس آن هم نمی توان در مورد یك زن قضاوت اخلاقی كرد. نه مثبت نه منفی. این كه كسی در مقابل خدمتی كه به یك نیازمند می كند از او پول نمی گیرد البته قابل تحسین است اما نه اگر به این بهانه به خود اجازه دهد كه در مورد او بهداشت را رعایت نكند و باعث انتقال بیماری های جدی تری به او شود!
خوشحالم از این كه در كشوری زندگی می كنیم كه طبیبانی حاذق چون پروانه وثوق دارد كه در اوج انسانیت با روش های به روز علمی به مداوای بیماران می پردازند و ناراحتم از آن كه بخشی از جامعه ی ما كه به هر رو دستی بر قلم یا كیبورد دارند كار یك راهبه و یك پزشك فوق متخصص را یكسان می انگارند (فقط به این دلیل كه هر دو ازدواج نكرده اند و پول برای مداوا نمی گیرند)!
پی نوشت: فكر می كنم اگر خانم پروفسور وثوق آن متن احساسی را خوانده باشد بسیار دل آزرده شده است. به خصوص كه حتما با وضعیت واقعی عملكرد موسسه مادر ترزا آشنا بوده است. برای كسی كه عمری به روش علمی سعی در كم كردن دردهای انسان ها دارد بسیار دردناك است كه ببیند افراد در مقام تجلیل از او می آیند و منش و روش او را با یك سری روش قرون وسطایی غیر علمی كه در واقع به درد ها افزوده یكسان می گیرند. به طور مسلم خانم پروفسور وثوق نیاز ی به تجلیل نداشت. اما خود را به جای او بگذارید. در آن لحظه كه آن متن را می خوانید چه حسی به شما دست می دهد؟ من كه احساس وحشت می كردم. در دل می گفتم ای داد بیداد! هموطنان من فرق روش علمی را از روش غیر علمی نمی بینند و این یعنی بازار گرم برای انواع و اقسام شارلاتان هایی كه برای جیب بیماران كیسه دوخته اند. نكند روش های شبه-علمی آكنده از خرافات قرن بیست و یكمی جای روش های علمی كه عمری برایش وقت گذاشتم بگیرد و باعث افزوده شدن دردهایی شود كه اگر به طور علمی درمان شوند از بین می روند." اگر خانم وثوق كمی در آن موقع جوان تر بود از این كه مسایل خصوصی زندكی اش از جمله ازدواج نكردن مورد بحث عموم قرار می گیرد (آن هم در كانتكست مقایسه با یك راهبه) هم آزرده خاطر می شد اما احتمالا در آن سن موضوع اول چنان برایش دردناك بود كه موضوع دوم را فراموش كرده.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل