آسیب شناسی مذاكرات

+0 به یه ن

نوشته ی زیر را پارسال اندكی بعد از زلزله ی قاراداغ منتشر كرده بودم. اینجا دوباره آن را منتشر می كنم. نكاتی دارد در مورد مذاكره كه فكر می كنم به درد بخورد هستند.

حضور حماسه آفرین نیروهای مردمی در مناطق زلزله زده باعث افتخار و دلگرمی است. پیش بینی من آن است كه این حضور قطع نخواهد شد و به صورت نهادینه تر ادامه خواهد یافت. فكر می كنم در سال های آینده هم نیكوكاران با ساختن مدارس و بیمارستان و مساجد و نیز سرمایه گذاری اشتغال آفرین مردم قراداغ را تنها نخواهند گذاشت. همین طور گمان می كنم از این پس موسسات خیریه حامی كودكان مستعد نظیر بنیاد كودك یا قلب های سبز فعالیتی پردامنه در منطقه ی قراداغ خواهند داشت. من مطمئن هستم این تلاش ها بی ثمر نخواهد ماند و میوه های شیرین خواهند داد.

این حضور حماسی مردمی خوب است اما كافی نیست. دست آخر برای ساختن و بهبود زیرساخت هایی نظیر پل راه لوله كشی گاز و آب و برق رسانی و... نیاز به حمایت دولتی است. همچنین برای وام جهت ساخت مسكن و برپاكردن دوباره ی دارهای قالی و جایگزینی احشام تلف شده و..... نیاز به تسهیلات دولتی است.

به این چند مورد اضافه می كنم: برای رفع محرومیت از منطقه نیاز هست كه به جنگلداری و حفظ گونه های جانوری و ترمیم آثار باستانی منطقه توجه كافی شود. اتفاقا از این لحاظ قراداغ بسیار غنی است. در سال های اخیر به كوشش سازمان حفاظت از محیط زیست مارال (گوزن قرمز) در آنجا احیا شده. امید است كه دیگر گونه های در معرض انقراض مانند قره خروس هم حمایت شوند. این اقدامات نیز حمایت مالی دولتی می طلبد. همچنین حفظ و مرمت آثار باستانی منطقه كه اتفاقا بسیار زیاد هستند و خیلی هم زیبا. همه ی اینها نیازمند حمایت دولتی است. این اقدامات می تواند در رشد صنعت گردشگری در منطقه تاثیر داشته باشد.

من چند نكته به ذهنم رسیده كه با عمل به آن احتمال بیشتری وجود دارد كه نیاز های قراداغ فراموش نشود و از حمایت های دولتی بهره گیرد. باز هم می گویم آذربایجان مدرن بدون قراداغ پیشرفته امكان پذیر نیست! اگر آنجا محرومیت زدایی نشود و فقر و كم سوادی در آن از بین نرود بقیه ی جاهای آذربایجان -من جمله تبریز- هم نمی تواند پیشرفتی باثبات داشته باشد.

۱) برای جذب حمایت دولتی نباید گذاشت گرد فراموشی روی مسایل و مشكلات منطقه را فرابگیرد. از قدیم گفته اند: "اوشاغ آغلامیینجان سوت ورمزلز". شما قدرت رسانه ای همین وبلاگ ها و دیگر وسایل ارتباطی اینترنتی را دست كم نگیرید. درسته كه هركدام چند صد نفر بیشتر خواننده ندارند اما گاهی یك ژورنالیست حرفه ای آنها را می بیند. اگر برایش جالب آمد می رود و در مقیاس وسیع تر در روی همان موضوع مطلب می نویسد. به علاوه گاهی فرزندان یا همسر یا خواهر مسئولین هم می آیند این وبلاگ ها را می خوانند. كافی است سر میز ناهار و شام هر از گاهی مطلب را یاد آوری كنند. پس در نوشتن تنبلی نكنید تا می توانید بنویسید و نگذارید گرد فراموشی بنشیند.

۲) گله گزاری و مقایسه خود با دیگران در طرح مطالبات اصلا تاكتیك مناسبی نیست. اگر می خواهیم برای قراداغ سرمایه گذاری شود نباید مطالباتمان را عباراتی نظیر "چه طور برای تهران و اصفهان و یزد و كرمان این همه خرج می كنند آن وقت زمانی كه به قراداغ می رسد می گویند نداریم." گفتن این جمله همان و صف آرایی مردم تهران و اصفهان و یزد و كرمان در مقابل مطالبات جایی مثل قراداغ همان! این صف آرایی وسیع لازم نیست! كافی است جمعیت مجتمع اكباتان تهران در مقابل مردم قراداغ صف آرایی كنند تا هر گونه شانس رسیدن به مطالبات از بین برود!

(منظورم از مثال آوردن اكباتان یك محله ی كوچك طبقه ی متوسطی تهران بود. تنها مثال بود و بس. می توانید به جای آن دیگر محله های متوسط تهران مثل تهرانپارس یا... را بنشانید. منظور مقایسه ی جمعیت بود. جمعیت مجتمع اكباتان با جمعیت كل قراداغ قابل مقایسه است! بینشان هم آدم های متنفذ بسیار بیشتر است.) چه كاریه این جمله ی تحریك آمیز را می زنید كه بیخودی جلویتان صف آرایی كنند؟! اصلا شما چه كاری به تهران و اصفهان و یزد وكرمان دارید؟! بگویید مردم قراداغ این قدر نیاز به حمایت مالی دارند و توضیح دهید چرا می ارزد كه این حمایت صورت بگیرد تا جامعه از آسیب های اجتماعی گوناگون مانند حاشیه نشینی در امان بماند. ببینید! راهش این نیست كه گفته شود چرا به بقیه می رسید! راهش این است كه بگویید اگر قراداغ آباد شود می تواند این همه در سال گردشگر جذب كند. آن وقت مردم كرمان و مردم مجتمع اكباتان تهران یك صدا می گویند" چه خوب! پس دولت زودتر حمایت كند كه سال بعد برای تعطیلات برویم آنجا به ما خوش بگذرد. " اصفهانی های مقیم آمریكا هم می گویند:" چه خوب! قراداغ آباد می شود ما هم عكس هایش را به این آمریكایی ها و آن چینی های مقیم آمریكا نشان می دهیم و می گوییم این است مملكت ما." همه شان حمایت می كنند. وقتی می شه حمایت آنها را جذب كرد چرا ادبیاتی به كار گیریم كه جلوی ما صف آرایی كنند؟

۳) در جلسات و مذاكرات یك عده در صدد خواهد بود كه مذاكره كننده را عصبانی كنند تا قهر كند و برود و از مطالباتش دست بكشد. وقتی این مذاكره كننده زن هست حربه ای كه در دستشان هست معلوم است: توهین به جنس لطیف. این حرف ها را می زنند كه شما را عصبانی كنند. تا آخر در پای میز مذاكره بنشینید و مطالبتتان را پیش برید. دست آخر كه به نتیجه رسیدید یك "تیكه" بارشان می كنید كه بیشتر از همه ی لیچار هایشان آنها را می سوزاند. اما اولش ناشنیده بگیرید تا بتوانید بدون آلوده شدن به حاشیه ها در مذاكره برای مطالباتتان موفق شوید. اگر مذاكره كننده آذربایجانی است حربه باز هم معلوم است كه چیست. هر جوك و لیچار مزخرفی كه گفتند نشنیده بگیرید تا در مذاكره حرف خود را به كرسی بنشانید. بعد كه به مطالبات خود رسیدید اگر هنوز دلتان خنك نشده یك اس-ام-اس بفرستید و بنویسید. "حالا....الا مدعیا انصاف می كن خر تویی یا من." اما اگر از همان اول مذاكره و مطالبه را فراموش كنید و با مدعی دهن به دهن شوید اوست كه پیروز میدان خواهد بود.پیش بینی من این است كه اگر در مذاكره به مطالبات خو رسیدید اصلا فراموش خواهید كرد چه لیچارهایی بار كردند. اما اگر دهن به دهنشان بذارید به مطالبات خود نمی رسید و همه ی عمر هم لیچارها را فراموش نمی كنید. یاد آوری می كنید و حرص می خورید!

اینها چیزهایی بود كه به ذهن من رسید. اگر شما هم چیزی می خواهید به این نكات بیافزایید استفاده می كنیم.

پی نوشت: در قسمت سوم گفتم كه اگر برای عصبانی كردن شما بر سر میز مذاكره جوك تركی گفتند خویشتنداری كنید. مذاكره تان را بكنید حرفتان را پیش برید و آن گاه كه به مطالبتان رسیدید اگر خواستید پاسخشان را بدهید. یك چیز اضافه كنم. ممكن است یك عده دیگر هم در ظاهر خیلی مودب باشند. حتی تعارف های خسته كننده بكنند اما همین كه شما سرتان را برگرداندید شروع كنند به جوك تركی تعریف كردن. از این موارد خیلی خیلی خیلی اتفاق می افتد. آن هم زیاد مهم نیست. جدی نگیرید! مهم آن است كه تسهیلات لازم هر چه زودتر به منطقه ی قراداغ برسد. بقیه همه حاشیه است. تا وقتی كه به مطالباتتان نرسیدید به رویتان نیاورید. فقط فكرتان را بدهید به این كه به مطالباتتان برسید. خیلی مهم نیست پشت سر جوك می گویند یا نه. خیلی مهم نیست نظرشان چیست. اما مهم است بدانیم چه قدر می توانیم رویشان حساب كنیم. چه قدر روی حرفی كه می زنند و وعده ای كه می دهند می شود حساب كرد. اتفاقا این نوع دورویی ها را كه ببینیم زودتر حساب كار به دستمان می آید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]