توریسم و اعتدال

+0 به یه ن

از ده پانزده سال پیش تا كنون، از دوستان مختلف ایرانی در زمینه های كاملا مختلف می شنوم كه می گویند تندروی و رادیكالیزم و افراطی گری ناپسند است و باید اعتدال را نگاه داشت. در مهمانی های خانوادگی و ...همین را می شنوم. در وبلاگ ها همین را می خوانم و... در مهمانی های خانوادگی كه معمولا نمی شه بحث جدی كرد. در موقعیت های دیگر سئوال كردم ببینم معیار اعتدال از نظر آنها كه چنین می گویند چیست. جواب قانع كننده ای به من ندادند. در همه ی موارد بلااستثنا این گونه دستگیرم شد كه اشخاص عملكرد خود را معیار اعتدال می دانند. طبیعی هم هست! اگر غیر از این می دانستند لابد عملكرد خود را تغییر می دادند. تا اینجا مشكلی نیست. مشكل آنجا پیش می آید كه این معیار خود-محور اعتدال معیار قضاوت درباره ی دیگران شود!
من هم معیارخوش تعریفی برای اعتدال در زمینه های مختلف (مذهب، مادی یا معنوی بودن، عشق به میهن و جهانی اندیشیدن و...) ندارم اما بر این باورم كه تلاش و دغدغه ی عمومی برای جذب توریست به طور طبیعی می تواند این اعتدال را برقرار كند. در یك یك موارد عرض می كنم كه چرا.
1) مورد مذهب: همان طوری كه در كامنت ها توضیح دادم به دلایل مختلف (از جمله ماهیت مذهب-محور درصد قابل توجهی از اماكن دیدنی و آیین های ما، داشتن كشورهای همسایه با درصد بالای جمعیت مذهبی مسلمان و خیلی مسایل دیگر كه نیاز به بازگویی ندارد) اگر بخواهیم توریسم در ایران را گسترش دهیم باید كاری كنیم كه آسایش جسمی و فكری فرد مذهبی فراهم باشد تا سفر به ایران و در ایران برایش جذاب و مفرح شود. این كار با مذهب ستیزی جور در نمی آید! از طرف دیگر، دین با تفسیر طالبانی (خدایا پناه!) توریست را چه مذهبی باشد و چه غیر مذهبی فراری می دهد.
دینداران اگر دغدغه ی جذب توریست داشته باشند به طور طبیعی می روند به سراغ تفسیری رافت-محور و مدارا-محور از دین. اگر ذوق هنری داشته باشند كه دیگر چه بهتر! آن گاه ما شاهد رویش جدید هنری با الهام از مذهب و معنویت خواهیم بود. راستی! برای توریست غربی، هنرهای اسلامی گوناگون خیلی جذاب است.
2) در مورد مادی بودن: توریسم پول می خواهد!! اگر بخواهیم لجبازی كنیم و بگوییم پول بد است،پولدارها آدم های بدی هستند، رستوران و بوتیك شیك و كالای لوكس بد است و.... شانس زیادی برای جلب توریست نخواهیم داشت. از طرف دیگر برای جلب توریست به طور وسیع باید روی رستوران ها مغازه ها و اجناسی كه با بودجه خانواده های طبقه ی متوسط قابل خریداری هستند حساب باز كنیم. چرا كه درصد عمده ی توریست ها از طبقه ی متوسط خواهند بود. به علاوه توریسم اشتغال ایجاد می كند و فقر را كمتر می كند. در مجموع تنش و قطبیدگی طبقاتی و اقتصادی به طور طبیعی كمتر می شود.
3) جنبه هویتی: اگر قرار باشد همه ی شهرها یك رنگ شوند و هویت محلی از بین رود توریسم جذابیت نخواهد داشت. در نتیجه توریسم به طور طبیعی ما را وا می دارد كه به سنت ها و آیین ها و غذاها و.... محلی بیشتر اهمیت دهیم. از سوی دیگر برای این كه توریست ها كشور و شهر و دیار ما را جالب ببینند مجبوریم از خود برتر بینی و تمسخر و تحقیر دیگران دست برداریم. در یك كلام به اعتدال می رسیم: نه خود بزرگ بینی خواهیم داشت نه خود كم بینی. برخی معتقدند این دو ، دو روی یك سكه اند. توریسم ما را واقع بین می كند.
در هریك از این موارد توریسم باعث می شود میانگین جامعه از كرانه ها ی افراطی فاصله پیدا كند. به علاوه گستردگی و پهنای قله اعتدال هم بیشتر می شود چرا كه سلایق آدم های مختلف در نقاط مختلف طیف بین افراط و تفریط قرار می گیرد. برای آن كه همه ی سلیقه ها را پوشش دهیم باید پهنا را بزرگتر كنیم. بگذارید مثال بزنم كه منظورم روشن باشد. شاید من می خواهم كیفی را مثلا با 5تومان بخرم. شما بخواهید بابیست تومان بخرید. هر دو هم معتقد باشیم 500تومان برای خرید كیف خرج كردن افراط است و از طرف دیگرهر دو فكر كنیم با یك تومان تنها جنس بنجل گیر آدم می آید. در محیط جذاب برای توریست هم جنس 5 تومانی پیدا می شود هم جنس ده تومانی و هم بیست تومانی. همین طور در سایر موارد. «پهنای اعتدال» بزرگ تر می شود، در نتیجه احتمال سقوط و آسیب دیدن كمتر می شود!
نكته ی آخر: توریسم نشاط آور هم هست. هم برای میزبان و هم برای خود توریست ها. تلاش برای جذب توریست خمودی را از بین می برد و قوه ی ابتكار را به كار می اندازد. هر كسی می توان یك روش منحصر به خود برای جذب توریست پیدا كند. با هر تخصص و روحیه ای- (حتی بدون هیچ تخصصی و حتی با روحیه ی نه چندان شاد) یك راه منحصر به فرد می توان یافت كه چه بسا برای یكی دیگر جذاب باشد!

توریسم در برابر ناسیونالیزم افراطی

دور و بر خود را كه بنگریم متاسفانه می بینیم كه ناسیونالیزم افراطی در چهره های مختلف در حال رشد است. تاریخ قرن 20 به ما می آموزد كه اگر این رشد سرطانی ادامه پیدا كند عواقب ویرانگری در پی خواهد داشت. روزگاری نه چندان دور ناسیونالیزم افراطی آلمان مدرن را كه عرصه های مختلف فلسفه، روانشناسی، علوم طبیعی، مهندسی، موسیقی، هنر، معماری و...پیشرو بود به خاك سیاه نشاند. ناسیونالیزم افراطی قبایل بدوی آفریقا را نیز به جان هم می اندازد و خونریزی ها و قحطی های بی پایانی را منجر می شود. گویی این دیو پلید، مدرن و بدوی ، اروپایی و آفریقایی و آسیایی و... نمی شناسد. هر كه را اسیر خود می كند زجر می دهد و شكنجه می كند. راه مقابله با این دیو ویرانگر بیدار كردن همان دیو در رخت و لباسی دیگر نیست. ناسیونالیزم افراطی از سوی هر قوم و ملت جز ویرانی در پی ندارد. همه در مدرسه شعر زیبای سعدی را از بر كرده ایم: بنی آدم اعضای یكدیگرند.... شهریار در منظومه ی حیدربابا می گوید: گؤز یاشینا باخان اُولسا، قان آخماز/انسان اُولان خنجر بلینه تاخماز. (متن شعر با ترجمه ی فارسی در اینجا موجود است.)
یادآوری این اشعار و نصایح مفید و لازم هستند اما كافی نیستند. من سعی كردم كه گسترش توریسم فرهنگی را راهی برای در اعتدال نگاه داشتن علایق خود، نظیر عشق و علاقه به میهن و فرهنگ خود و مانعی در راه گسترش ناسیونالیزم افراطی مطرح كنم.. ما می خواهیم اشخاص و خانواده های بافرهنگ را به عنوان توریست جذب كنیم نه كسانی كه در پی بی بندباری هستند. می خواهیم كسانی را جذب كنیم كه به موضوعاتی مانند طبیعت و حفظ محیط زیست، موسیقی ادبیات، بادوستان و خانواده به كافه و رستوران با محیطی دنج ولی ابتكاری رفتن، آثار باستانی و تاریخی از دوره های مختلف، خرید سوغاتی مخصوص و... علاقه مند هستند. فرق نمی كند این افراد ایرانی باشند یا خارجی. فرقی نمی كند از كجای ایران باشند. از كشورهای همسایه باشند یا ازسرزمین های دوردست. شرقی باشند یا غربی. كافی است آدم های بافرهنگی باشند. جذب این افراد نیازمند مطالعه و به كار گیری قوه ی ابتكار است.
دیگر آن كه برای آن كه در جذب توریست موفق باشیم شهرهای مجاور باید از چشم همچشمی های افراطی و مخرب دست بردارند. اگر دقت كرده باشید توریست های داخلی (مثلا تهرانی ها) می گویند می خواهم بروم غرب كشور را ببینم، یا می روم شمالغرب را ببینم یا .... معمولا نمی گویند می خواهم بروم یك شهر خاص را ببینم. شهرهای مجاور باید همكاری كنند تا این توریست ها را جذب كنند. همین طور در مورد توریست های خارجی.تبلیغات منفی در رسانه ها باعث شده كه توریست های خارجی از كل ایران گریزان باشند. فرقی بین شهرهای مختلف نمی گذارند. اگر به یكی از این شهرها سفر كنند ترسشان می ریزد. به علاوه مردم همان شهر ایران (به خصوص خانم ها) وقتی خارجی می بینند برای توریسم شهرهای دیگر هم تبلیغ می كنند چون نمی خواهند جلوی آن خارجی كم بیاورند! می خواهند به خارجی ها نشان دهند كه كشور ما خیلی richاست و تنها جاهای دیدنی كشور محدود به آن چه كه توریست در شهر آنها دیده نمی شود. به این ترتیب خارجی تصمیم می گیرد دوباره به ایران باز گردد و دیگر شهرها را نیز ببیند. چشم همچشمی شهرها در همه ی كشورها هست. توریسم این چشم همچشمی را هم در اعتدال نگاه می دارد.
آذربایجان ایران  پتانسیل بالا برای جذب توریست دارد: آثار تاریخی متنوع دارد كه حتی در سطح ایران هم ناشناخته مانده. یك نمونه اش را در این یادداشت نوشتم. طبیعتی زیبا دارد. دوستی می گفت با قطار كه در آذربایجان سفر می كنی و از پنجره به بیرون می نگری تابلویی زیبا می بینی كه هر لحظه تغییر می كند. این منطقه فرهنگ موسیقی غنی ای دارد. فرهنگ غذایی (culinary arts) بی نظیری دارد. همه اینها برای توریسم فرهنگی و خانوادگی جذاب هستند. با این حال این منطقه سهم زیادی از توریسم ندارد. نمی خواهم وارد دلایل شوم. در كامنت ها در حین یكی به دو كردن های دوستانه نكته ای را فی البداهه گفتم كه بعد خود از آن لذت بردم. همینجا تكرارش می كنم: «خانم های تبریزی از همه چیز مربا درست می كنند و بعد آن را عجیب و غریب تزئین می كنند. یك اصطلاح دارند كه زیاد به كار می برند. ترجمه ی آن چیزی است به این مضمون: تلخی اش را بیرون می كشم تا با آن مربا درست كنم. این تلخی را بیرون كشیدن و مربا درست كردن دقیقا چیزی است كه ما به آن نیاز داریم.

امیدوارم این سری یادداشت عده ای را تشویق كند كه حرفه ای این قضیه را دنبال كنند. یعنی اصول جذب مشتری و توریست را ازطریق كتاب ها و سایت ها و دوره های آموزشی (كه خوشبختانه در تبریز خودمان هم ارائه می شود) بیاموزند و این كار را به عنوان شغلی كه از آن امرار معاش می كنند برگزینند. توریسم به اشتغالزایی می انجامد ودید بیكاری را مهار می كند.
علاوه بر آن همین وبلاگ ها و فوتو بلاگ ها و.... كه به طور تنفننی راه اندازی می شود می تواند در جذب توریست موثر باشد. اگر پیغام تبلیغاتی برای توریسم یا كالاهای توریست پسند دارید و یا می خواهید برای شهر یا روستا ی خود تبلیغی توریستی كنید من خوش حال می شوم در كامنت ها منتشر كنم.

.

كهنه گرایی و نو گرایی و تنوع

یك خانواده ی چهار نفری را در نظر بگیرید كه بالفرض از اهواز می خواهند بیایند ولایت ما برای گردش. فرض كنید پدر و مادر حدودا 40 ساله هستند و فرزندان نوجوانانی حدود 15 ساله. احتمالا پدر ومادر می خواهند جاهای قدیمی را ببینند، اما بچه ها می خواهند جاهای جدید ببینند. پدر و مادر می خواهند غذای سنتی محلی بخورند اما بچه ها بیشتر دوست دارند به غذا خوری ای روند كه در آن غذا های مدرن با اسم های عجیب و غریب سرو می شوند. حالا كدوم می برند؟! با این فرهنگ فرزندسالاری كه ما خودمان را چند دهه است گرفتارش كردیم، معلومه دیگه كه كی می بره.
البته این فرزند سالاری ظاهر ماجرا ست. درست است كه در انتخاب رستوران بالاخره حرف آخر را فرزندان خواهند زد اما واقعیت این است كه اگر مقصد برای بزرگ تر ها جذاب نباشد از بیخ زیر بار برنامه ی مسافرت نمی روند!
حالا منظورم چیست؟! نكته ای كه در جذب توریست مهم است داشتن تنوع است. افراد سلیقه های مختلف دارند: سنتی, كلاسیك، مدرن، پاپ، معماری قبل از اسلام، بعد از اسلام ، اماكن مذهبی، موزه، كنسرت، سینما، طبیعت، بازار و خرید و بوتیك های مدرن ولوكس، بازار های سنتی ، ارزانسراها و.... هر كدام مشتری خود را دارند. برای جلب توریست نباید فقط روی یكی تاكید كرد. باید نشان داد كه مقصد جاذبه های متنوع دارد. همه را باید عرضه كرد. هم در تبلیغ و هم در عرضه باید همه را در نظر داشت.
این توصیه ی رئیس موزه ی لوور هم چند سال پیش به ایران آمده بود هم بود. وقتی می خواهید در باره ی توریسم ایران پیش خارجی ها تبلیغ كنید بگویید پیست اسكی هم داریم. امكان غواصی هم داریم و....پرندگان متنوع هم داریم. فلامیگو های زیبا در كنار دریاچه ی ارومیه هم تا همین اواخر داشتیم ...... اما افسوس!بگذریم! اگر صلاح دانستید این طومار را امضا كنید. من با نام و نام خانوادگی واقعی ام امضا كرده ام. bird watchingدر صنعت توریسم در گوشه و كنار دنیا اصطلاح آشنا و پر كاربردی است. اگر خدای ناكرده دریاچه خشك شود علاوه بر ده ها مشكل دیگر كه به گوشه هایی از آن اشاره كردیم این پتانسیل عظیم خداداد برای جذب توریست و در نتیجه اشتغالزایی از بین می رود.این جمله را از ویكی پدیا كات- اند- پیست می كنم. باور كردن و نكردنش با خودتان:
According to a U.S. Fish and Wildlife Service study, birdwatchers contributed with 36 billion USD to the US economy 2006



بله! 36 میلیارد دلار در یك سال! میلیارد نه میلیون! دلار نه ریال! تا سكته نكرده ام بحث را عوض می كنم!



درستی یا نادرستی رقم ها پای ویكیپدیا! من اگر در مورد نجات دریاچه می نویسم به خاطر اقتصاد منطقه و همین طور سلامت ساكنان حاشیه ی دریاچه است و بس! فكر می كنم یادداشت هایم با عناوین گؤزل گلین و سیزده به در ، دریاچه ی ارومیه و هواداران تراختور كاملا گواه این مدعای من باشد. همان طور هم كه قبلا تصریح كردم معتقدم از سیاستزدگی و طرح موضوعات جنجال برانگیز و خطرناك به هنگام اعلام حمایت از دریاچه باید حذر كرد. باید احتیاط كرد اما نباید دست روی دست گذاشت. چنین رویكردی اندیشه و مطالعه ی بسیار می خواهد اما دست آخر نتیجه ی مطلوب می دهد.

شاید عروس زیبای ما در همین حال نزار هم بتواند منبع درآمد توریستی باشد. مثلا فرض كنید یك سری تور های یك روزه ی دریاچه از تبریز ترتیب بدهند كه در آن قسمت باقی مانده و آن چه كه روزی دریاچه بوده نشان توریست ها داده شود. خیلی ها از این تورها استقبال می كنند چرا كه شاید متاسفانه دیگر فرصتی نباشد. زود دیر می شود! این كار دو حسن دارد: یك) اشتغالزایی برای مردم منطقه دو) بالا رفتن آگاهی عمومی نسبت به عمق فاجعه. اگر مطالب آموزشی هم توسط راهنمای تور ارائه شود می شود یك حركت اقتصادی-آموزشی-محیط زیستی! شاید از این جمع یكی یا عده ای پیدا شوند كه بتوانند كاری بكنند. بهتر از دست روی دست گذاشتن و یا غصه خوردن و یا دعوا ی بی سرانجام كردن است!

خوب بحث را عوض كنم و به موضوع اولیه برسم:
قبلا در مورد "توریسم و اعتدال" نوشتم. اینجا تاكید می كنم توریسم بین كهنه گرایی و نوگرایی هم اعتدال طبیعی برقرار می كند. در واقع هر دو باید باشند تا توریسم راه بیافتد. هیچ كدام نباید باعث حذف دیگری شود. هر كدام مشتری خود را دارند. كاسب خوب مشتری را پس نمی زند!

پی نوشت: حرفم در مورد قابل جذب توریست در این حال نزار دریاچه ارومیه درست بود. پست-داك ایتالیایی مان مكس از وقتی در باره ی دریاچه شنیده (یعنی از امروز صبح) علاقه مند شده كه سفری به منطقه داشته باشد.

 

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]