در ضیافت شام
(banquet)
همایشی كه در ژاپن برگزار شد با یك فیزیكپیشه نسبتا معروف هندی آشنا شدم. البته من این شخص را از قبل از روی مقالاتش می شناختم. رسم بر این است كه در ضیافت های شام افراد سر صحبت را با مسایل فرهنگی باز می كنند بعد به آرامی موضوع را به مقالات خود می رسانند وبه موضوعات جدی تر و حرفه ای تر می رسند. این روش ترفند كارسازی هم هست. بحث های گل بلبل معمولا بهتر یاد طرف می ماند ودر نتیجه كنجكاو می شود تا در مورد مقالات شما هم بیشتر بداند. من وقتی می خواهم باب صحبت را با هندی ها باز كنم از شعر و شاعری سخن می گویم. باآلمانی ها از حفاظت از محیط زیست و مخصوصا روش های صرفه جویی در مصرف انرژی می گویم و با ایتالیایی ها از تاریخ صحبت می كنم با فرانسوی ها از غذا و همین طور تا آخر.
بحث با این شخص را هم طبق معمول با نقل داستان "زین قند پارسی كه به بنگاله می رود " آغاز كردم و به موضوع كار حاضرم كه تولید نوترینوهای پر انرژی در ستارگان است كشاندم.
چند روزی پس از همایش همین شخص به من ایمیلی فرستاد و پس از تعارفات معمول اضافه كرد كه ترجمه اشعار حافظ به انگلیسی را خریده و دارد از خواندن آنها لذت می برد. بعد نوشته بود پس تو همانی بودی كه با فلان كسك و بهمان كسك مقاله داری. جواب دادم آری من همانم كه با این دو مقاله دارم اما علاوه بر این مقالات مقاله های دیگری هم دارم كه به همان اندازه بهشان افتخار می كنم. اما متاسفانه چون به اندازه آن دو مشهور نیستم مقالات دیگرم بعضا مورد توجه قرارنمی گیرند.
در جواب از من عذر خواست و گفت متاسفانه چون تعداد مقالات خیلی زیاد است نمی توان همه آنها را خواند. نوشته بود (و راست هم می گفت)معیار بیشتر افراد برای انتخاب مقالاتی كه می خوانند شهرت نویسندگان و یا آشنایی رودررو با نویسنده است! البته تاكید كرده بود این معیار لزوما معیار خوبی نیست. اما واقعیت همین است كه او گفت و من بازگو كردم. قدری تلخ است اما باید قبولش كرد.این نشان می دهد هنوز هم با وجود اینترنت و صدها وسیله ارتباطی دیگر ارتباط انسانی رودررو نقش كلیدی دارد. اگر ما بخوانیم سری در میان سرها بلند كنیم چاره ای نداریم جز این كه آداب حرفه ای چنین ارتباطات انسانی را بیاموزیم.
دوشنبه ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل