چهار نگرانی من با بالا آمدن دوباره جریان دوم خرداد

+0 به یه ن


در نیمه دوم دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد، جریان دوم خرداد و اصلاحات جریانی پیشرو بود که کشور و جامعه را به پیش راند. ابدا از این که روزی به آقای خاتمی رای دادم پشیمان نیستم. آن زمان طلب جامعه همان بود.اما همین طور که زمان پیش رفت جامعه جلو رفت ولی جریان  سیاسی اصلاح طلبی درجا زدو حتی عقبگرد داشت.  در زمان آقای روحانی هم ما باز از این جریان حمایت کردیم به این امید که شاید پیشروی دوره آقای خاتمی ادامه یابد اما حمایتمان اشتباه بود. حتی همان آقای احمدی نژاد --که آن همه دانشگاهیان علیه او صفحه می گذاشتند--  از جهاتی برای دانشگاه و دانشگاهیان کم ضرر تر از آقای روحانی بود (در پستی جداگانه می نویسم که چرا چنین ادعایی می نمایم.)

الان جامعه خیلی جلوتر از این جریان اصلاح طلبان هست. به لحاظ فکری و فرهنگی من در حال حاضر اصلاح طلبان  فعلی را برای رشد فرهنگی جامعه مضرتر از جریان اصولگرا می دانم.  نگرانی هایی در این موضوع دارم که به چند مورد آن اشاره می کنم. ۱) تملق گویی حاکمان را در فضای دانشگاهی تشدید خواهد کرد. ۲) مهاجرستیزی را تشدید می کند. ۳) حرکت پیشروی حقوق زبانی را به همشهری گری کور  و سهم خواهی قومی  تنزل می دهد. ۴) اصرار بر گسست طبقاتی می نماید. 

ای کاش من اشتباه کنم و جای نگرانی نباشد. در هر حال من دانه به دانه نگرانی هایم را می شکافم و با مثال و مصداق  توضیح می دهم.


ابتدا با نگرانی اول شروع می کنم:


در زمان آقای احمدی نژاد، بنیاد نخبگان راه افتاد. هدف آن جلوگیری از فرار مغزها بود. گویا ایده بنیاد نخبگان، در زمان آقای خاتمی پخته شده بود ولی در زمان آقای احمدی نژاد اجرا شد. امکانات نسبتا خوبی هم می دادند. بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی پژوهشگران جوان را برطرف می کرد. در زمان آقای احمدی نژاد رویکرد و رفتار مسئولان این بنیاد چنین بود که ما آمده ایم تا نیازهای نخبگان را برآورده کنیم. انصافا تلاششان را هم می کردند. بعد آقای روحانی رییس جمهور شد و از دانشگاه ندای «روحانی مچکریم روحانی مچکریم» طنین انداز گردید. چند ماه بعد از ریاست آقای روحانی برای مراسمی از سوی بنیاد نخبگان دعوت شدیم. دیدیم که اصلا اوضاع و رویکرد تغییر کرده. اگر قبلا مسئولان خودرا مکلف به رفع نیاز های پژوهشگران می دیدند این بار از پژوهشگران انتظار داشتند که بلندتر ندای «مچکریم مچکریم» سردهند!

من در مراسم عصبانی شدم و با عصبانیت بیرون رفتم و به مسئول وقت توپیدم که می خواهید یک مشت مداح متملق پرورانید یا نخبه علمی؟!

آن زمان در دنیا می گفتند که نباید فقط به هوش ریاضی اهمیت داد بلکه هوش اجتماعی  مهمتر هست. یک تبی  در دنیا راه افتاده بود که EQاز IQوالاتر هست. خدا را شکر آن تب در دنیا هم خوابید. منتهی مسئولان نهاد هایی مانند بنیاد نخبگان زود به این تب دچار شدند و طبق معمول هم در سطحی  نازل تر از کشورهای پیشرفته  در ایران اجرا کردند. هرکه را که بیشتر تملق می گفت به بهانه آن که هوش اجتماعی بالاتری دارد تشویق می کردند و روی سرو کول افراد غیر متملق می نشاندند.

امیدوارم این بساط  دوباره تکرار نشود.

در زمان آقای روحانی پژوهانه ها و .... آب رفت اما تا بخواهید به اسم هوش اجتماعی ازامثال  ما،  «مچکریم مچکریم» طلب می کردند که البته -دست کم- من ناامیدشان کردم! من به روحانی رای دادم اما دیگه جوگیر نشدم که «مچکریم مچکریم» بگویم. فوتبالیست ایرانی گل می زد اینها «روحانی مچکریم، ظریف مچکریم» می گفتند!!! حال آدم را به هم می زدند با این همه تملق!



 از آن زمان تا کنون بنیاد نخبگان فراز و نشیب های زیادی داشته و زیاد هم تغییر کرده. یک عده واقعا برایش زحمت کشیده اند. هنوز هم خوشبختانه نهادمفیدی است که گره هایی ازکار پژوهشگران جوان می گشاید.  کلا، وقتی نهادی تشکیل می شود مدتی باانرژی، خوب کار می کند بعد به دلایلی مختلفی دچار افول می شود. در این هنگام افرادی با ایده های نو باید پیدا شوند و آن را به پله بعدی رسانند. اگر چنین نکنند نهاد افول می کند. 

در ایران زمین ، متاسفانه برای بیشتر نهادهای ما این اتفاق می افتد. اما تجربه بنیاد نخبگان  مثال خوبی است که نشان می دهد که اگر عده ای افراد خوشفکر و دلسوز پاپیش بگذارند جلوی این افول گرفته می شود. بهار پارسال نوشته ای داشتم با عنوان «تاسیس بس است. کمی هم ترمیم و به روز رسانی کنیم.» از آن موقع تا کنون این موضوع جزو دغدغه های من بوده. خوشبختانه در همین مدت به یاری دوستان توانسته ایم جلوی افول برخی حرکت ها که در سراشیبی قرار داشتند بگیریم. این فرهنگ را باید در ایران مان گسترش دهیم. 


به نگرانی های بعدی در نوشته های بعدی می پردازم.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]