یالان سؤز دور آى آمان آى آمان یار دان دویماق

+0 به یه ن

چند بار از آقایان پژوهشگر جوان فیزیک این سئوال را دریافت کرده ام که آیا ازدواج دو پژوهشگر فیزیک با هم درسته یا نه. من هم گفتم اگر هر دو مجرید و هر دو همدیگر دوست دارید چرا که نه؟! جواب داده اند که دوروبرى ها مرتب به گوشم مى خوانند که این طورى از هم زود خسته مى شوید چون که  هیچ تنوعى در کار نخواهد بود! من و همسرم نزدیک ٢٢ سال عروسى کرده ایم قبل آن هم دو سال و نیم دوست بودیم تا امروز که از هم خسته نشده ایم.


 اگر یک فیزیکدان مرد جدی بیاید با زنى ازدواج کند که صحبت معمولش در مورد سریال هاى ماهواره، طالع ماه تولد، عروسى نوه های ملکه انگلیس و لباس مارکدار باشد شکى نکنید که به هفته نمی کشد که از دست او خسته می شود! اما اگر با یک پژوهشگر دیگر-در هرکدام از رشته های علوم پایه- ازدواج کند حرف براى گفتن کم نمى آورند. ارزش کارهاى همدیگر را درک مى کنند. مرد وقتی همسرش در فکر هست گیر نمی دهد که براى خوشایند من باید لبخند بزنى. مى فهمد که دارد به موضوع مهمى فکر می کند. زن هم که می بیند او در فکر فرو رفته گیر نمی دهد که بیا حرف بزنیم تا من از دلت در بیاورم! می فهمد که دارد به مسئله کارى اش فکر می کند.  

پس فردا شب عید وقتى فلان آزمایش قرار هست نتایجش را اعلام عام کند گیر نمی دهد که باید مثل بقیه مسافرت برویم. با هم که سفر می روید همسرتان در حراجى های مراکز خرید علافتان نمی کند! با هم می روید موزه علم و..... 

 سبک زندگی و سفر شما را درک می کند و با آن خود را هماهنگ می کند. ارزش کار شما را می فهمدو هرگز بر سر شما نمی کوبد "تو هم دکترى ، فلان پزشک هم دکتره! در آمد او کجا، درآمد تو کجا؟!"

 هیچ کدام از این چیزهای منفى که درمورد "دخترهاى امروز"  توسط یاوه سرایان گفته می شه در مورد دختران علوم پایه که در کارشان جدی هستند صدق نمی کنه. نه آرایش غلیظ می کنند که بعد از شستن نتوان آنها را شناخت ونه تیپ شان طوری است که شش تا همزمان دوست پسر گرفته باشند. اگه بگه شما اولی و آخری هستی به احتمال قوی راست می گه چون اصلا وقت این کارها را نداشته! 


 حوصله و وقت رقابت با خواهر و زن داداش شما را هم نداره! 

 البته همه اینها را گفتم اما در ازدواج اصل همون عشق هست. به این مزخرفات هم که مى گویند “عشق دروغه" یا “عشق واقعیت نداره” هیچ گوش نکنید! عشق کاملا واقعیت داره. در واقع عشق یک مشاهده پذیر فیزیکى است. ترکیبات شیمیایی مغز در فرد عاشق متفاوته و این سالهاست که قابل اندازه گیرى است. دیگه امروزه وقتى کسى می گه "عشق دروغه" مثل این هست که بگه وجود قاره ای بین آسیا و اروپا در غرب اروپا دروغه! علم وجود عشق را ثابت کرده و جای انکار دیگه نیست! یک کم سرچ کنید مقالات علمی مربوط به اثر عشق روی مغز را بخوانید. 🍀@minjigh  


تا یادم نرفته این را هم اضافه کنم که معمولا پژوهشگران زن (چه در ایران چه در کشورهاى غربى) آشپزی و کارهای خانه را دون شأن خودشان نمى دانند. معمولا هم اگر فرصت پیدا کنند از این تیپ کارها لذت می برند. در جمع هاى مختلف هم با آب و تاب از این که آشپزی یا شیرینى پزی یا احیانا خیاطى و قلاب بافى و ....می کنند با افتخارتعریف مى کنند. البته این بین سایر خانم هایی که تحصیلات عالی جدی ای دارند هم دیده مى شه. خانم هاى مهندس و خانم هاى پزشک هم عموما همین طورند. 🍀@minjigh


عنوان این نوشته یک مصرع از یک آهنگ قدیمی ترکی است. برای شنیدن آن به این لینک یا به این لینک مراجعه کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو دو تایی که می شود منفی چهار

+0 به یه ن

از قرار معلوم جامعه داره روی پسرهای مجرد که دانشجو ى دکتری فیزیک و .... هستند فشار مى آره که حتما باید زن پزشک بگیرند تا در زندگى برنده بشوند.
اگر این آقا عاشق خانم پزشکى بشه و باهاش ازدواج کنه که عالیه. ان شالله که خوشبخت بشوند!
اما اگر عشقى در کار نباشه و از روی حرف مردم چنین ازدواجى صورت بگیره و مطب خانمه مشهور بشه و در آمد خوبى داشته باشه ( البته همان طور که گفتم هر مطبى هم نمى گیره. شلوغى خیلی از مطب ها نمایشى است) همان جامعه به آقا فشار خواهد آورد که نمی شه که درآمد زن چند برابر شوهر بشه! بعد ش هم خدا هم به داد دانشجوها و همکاران اون آقای دهن بین برسه هم به داد همسر عزیزش از دست بداخلاقى هاى آقا!
فقط هم قصه درآمد نیست. پزشک ها در جمع های خودشان خیلی اصرار دارند همدیگر را "دکتر" خطاب کنند.
(برعکس فیزیکدان های از خارج برگشته که خیلی اصرار دارند با اسم کوچک همدیگر را صدا کنند که نشان بدهند خیلی "خارجی" هستند!) علاوه بر آن پزشک ها اصرار دارند که دیگر کسانی را که دکتری دارند در محافل خانوادگی، "مهندس" خطاب کنند. این هم لابد به آقای داماد ی که به قصد این که ازمنظر مردم کوچه و بازار در زندگی برنده باشد با پزشک ازدواج کرده فشار می آورد و بر بداخلاقی هایش در خانه می افزاید!
معمولا خانمی که درآمدش از همسرش بیشتر هست رفتار نامتعارف در خانه نشان نمی دهد. این مرد هست که گمان می کند باید استریوتایپ "مردهای قدیم" عمل کند که غرورش زیر سئوال نرود. بیچاره مردهای قدیم، (اون طور که از ادبیات کهن ما بر می آید و از خاطرات بزرگترها از بزرگترهایشان شنیده ام) عموما به سبک خودشان مهربان بودند و صد تا کار برای خانواده انجام می دادند. ای کاش مردان جدید هم همان مردان قدیمی را الگو قرار می دادند اما استریوتایپی که صدا وسیما از "مردم قدیم ایرانی" ساخته الگو قرار می دهند. با هفت من عسل قورتشان نمی شه داد!

جالبه که دخترانى که دکترى می خوانند اصلا از این قبیل دغدغه ها ندارند. صحبت رایج بین دانشجویان دکترى دختر این نیست که زودتر یک آقاى پزشک تور کنیم تا در نظر جامعه خیلى فاتح شویم! دغدغه هاى دخترهاى مجرد دانشجو دکترى در رشته هاى
علوم پایه اینها هستیم: آیا ازدواج کنم باز می توانم به کار خودم ادامه بدهم؟! آیا همسرم درک خواهد کرد که لازمه کار من شرکت در کنفرانس هاى بین المللی هست؟! اصلابا یک ایرانى ازدواج کنم ؟ و اگر بله، آیا مرد ایرانى و خانواده اش ویژگی های کار من را درک خواهند کرد؟!
پس فردا ذهنم مشغول فلان مسئله علمی باشه همسر و خانواده اش گیر ندهند به چی دارى فکر می کنى نکنه به ما "اخم" می کنى؟!
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نظر خواهی

+0 به یه ن

به نظر شما این درسته که رئیس  یک کانون صنفی مثل کانون صنفی استادان یک شخصیتی مثل عارف باشه که وجه سیاسی آن بر همه وجوه دیگر بچربه؟ اون هم شخصیت سیاسی  جناحی نه فرا-جناحی؟

آیا دکتر عارف در این سه سال که کانون صنفی استادان تشکیل شده در مجلس کار خاصی در جهت حمایت از حقوق وکلا کرده اند؟ (من واقعا هیچ اطلاعی ندارم برای همین می پرسم!)

البته این جواب که شان مجلس بالاتر از اون هست که فقط مطالبات صنفی یک دسته از مردم در آن طرح گردد ابدا برای من پذیرفته نیست. در اون مجلس وقتی عکس های ساپورت پوشی زنان پخش می شود دیگه مطالبات صنفی استادان که سهله مطالبات صنفی "میخ صاف کنان" هم مطرح شود دون شان نخواهد بود!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

صنف استادان، صنف اطبا، این کجا و آن کجا؟!

+0 به یه ن

من الان جست و جو کردم و دیدم که سال 1394 کانون صنفی استادان تشکیل شده است. رئیس شورای آن دکتر عارف و نایب رئیس آن دکتر توفیقی است
علی الظاهر اهداف آن بر طبق اساسنامه حفظ حقوق صنفی استادان هست. .
آخرین خبری که در آن منتشر شده است مربوط به بیش از یک  سال پیش است. .
این هم سایت آن
:


و اما سایت انجمن صنفی اطبا:

اخبارسایت انجمن صنفی پزشکان به سه دسته علمی عمومی و صنفی دسته بندی می شود. اخبار صنفی آن هم به دو دسته داخلی و خارجی طبقه بندی می شود.
تنها اخبار صنفی داخلی سایت پزشکان در آبان ماه سال 97 (ماه جاری که هنوز به پایان هم نرسیده) 8 مورد هست.
مفاد اخبار هم بیشتر همه نامه های جدی در جهت پی گیری حقوق اعضای صنف هستند نه نامه های تعارف آمیز نظیر تبریک و تسلیت!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تنها امید من برای آینده ایران: رشد طبقه متوسط

+0 به یه ن

اگر بخواهیم یک کشور پیشرفته با فرهنگ پیشرو داشته باشیم -بعد از خدا- به کی باید امید ببندیم؟ به اصلاح طلب ها؟ به اصولگراها؟ به اپوزیسیون؟ به خارجی ها؟ به تقدیر؟
من با طناب هیچ کدام از این ها ته نعبلکی هم نمی روم چه برسه به ته چاه!
تنها چیزی که می شه امید به آن بست  وبه آن اتکا کرد رشد همین طبقه متوسط هست. ایده آل نیست اما همین الانش هم همین طبقه متوسط ما-دست کم بخش پیشرو آن- به لحاظ علمی  فکر کردن، به لحاظ احترام به حقوق زنان و کودکان و کارگران وووووو خیلی خیلی از ایده آل مورد نظر  نهاد های به اصطلاح فرهنگی -که بودجه هنگفت از دولت می گیرند- جلوتر هستند. جمعیت طبقه متوسط ایران کم هم نیست. طبقه متوسط ایرانِ 80 میلیونی، جمعیتی قابل مقایسه با کل جمعیت کشورهای اسکاندیناوی دارد. (سوئد=10 میلیون نفر+ فنلاند=5میلیون نفر +نروژ=5 میلیون نفر)
 امیدی به آینده اگر  باشد دررشد همین  طبقه متوسط است.
شاخص ترین و پرشمارترین گروه upper middle class همین جماعت پزشکان و داروسازان و دندانپزشکان هستند.  من که راضی نیستم با دست خودمان بیاییم توی سر اینان بزنیم. تیشه به ریشه خودمان زدن هست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دفاع مینجیق از پزشکان حاذق

+0 به یه ن

می خواهم یک سری نظرات بدهم در دفاع از پزشکان حاذقی که احیانا درآمد بالایی هم دارند. می دانم که این نوشته بر دشمنانم خواهد افزود چرا که الان  بدجوری یک عده با  جامعه پزشکان بد افتاده اند. به خصوص اون قشری که در مدرسه از کسانی که الان پزشک شده اند دانش آموز زرنگ تری بودند اما شغلی غیر از پزشکی انتخاب کردند و الان به در آمد پزشکان پردرآمد رشک می برند. البته دفاعم از پزشکان حاذق و با وجدان هست نه هر پزشکی. اگر هم این پزشک حاذق و با وجدان در آمد بالا دارد نوش جانش! گوارای وجودش!

من رشک نمی برم چون از رشته تحصیلی ام و از کارم لذت می برم  و به لحاظ مادی به این که دارم قانعم. فقط معتقدم که ما استادان دانشگاه و پژوهشگاه باید مثل معلم ها صنف داشته باشیم و مطالبه کنیم که حقوقمان با تورم واقعی بالا برود تا بتوانیم رفاه نسبی ای که داریم حفظ کنیم. ما باید خودمان را با معلم ها مقایسه کنیم نه با پزشکان. اصلا چه چیز شغل ما به شغل پزشکان شبیه هست که بیاییم خودمان را دایم با پزشکان مقایسه کنیم؟! به خدا هیچ چی! چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید، کسی که فرزند یا مادر مریض دارد حاضر است تمام دارایی اش را به پای پزشک حاذقی بریزد که  او را در مان کند. حاضر هست تا سه نصف شب در مطب او به انتظار نوبت اش بایستد. برای این حس دین و ارادت نسبت به پزشک حاذق منتظر اجازه من و شما هم ننشسته. این حس دین و ارادت طبیعی است. نباشد غیر طبیعی است.
اما ما استادان مثل معلم ها حقوقمان را از دولت دریافت می کنیم. مقایسه را با آنها باید انجام دهیم. معلم ها آن قدر با قواعد جامعه مدنی آشنا بوده اند که تشکلات صنفی خود را تشکیل دهند. ما عوض این که به فکر تشکیل تشکل صنفی باشیم فکرمان را داده ایم به مقایسه خود با پزشکان.

برخی می گویند باید ساعت کار  پزشکان محدود شود. چرا باید محدود شود؟ پزشکان متخصص زیادی هستند که وقتشان آزاد هست. بیمار اگر بخواهد می تواند مطب آنها برود. اما بیمار این طور تشخیص می دهد که می ارزد تا 3 نصف شب در مطب دکتر خاصی که او را حاذق تر از بقیه یافته  صبر کند تا نوبتش شود.  دکتری که تا 3 نصف شب داره کار می کنه هر در آمدی هم که داره نوش جانش! مدتی است مد شده که روشنفکران کشور مرتب گیر می دهند که مالیات پزشکان را باید افزایش داد! اگر مالیات پزشکان را افزایش بدهند قرار است با مالیات چه کنند؟! دریاچه اورمیه احیا کنند یا مدارس کپری را با مدرسه درست و درمان جایگزین کنند؟! اگر می خواستند این اقدامات را انجام دهند با همان پول های اختلاس شده از جیب مردم انجام می دادند. مالیات افزایش یافته پزشکان هم لابد قرار بره پیش پول های صندوق بازنشستگی معلمان! در جیب همان دکتر حاذق و سخت کوش خودمان بمانه جایش امن تره و احتمال این که اون پزشک، از روی نیکوکاری مدرسه سازی کنه بیشتره! (خیلی مدرسه ها در آذربایجان شرقی را همین پزشکان و داروسازان نیکوکار ساخته اند.  موانع حقوقی وقف برای احیای دریاچه رفع بشه باز همین نیکوکاران محلی خیلی بهتر از دولت دریاچه را احیا خواهند کرد.)



نظام پزشکی ایراد داره؟! قبول!
اما هستند اقلیتی از همین پزشکان ایران که واقعا حاذق هستند. دفاع من از اونهاست. پیش دکتر رَندُم برویم احتمال زیادی داره که تشخیص غلط بده و حال بد ما را بدتر کنه. ولی اگر  بیماری جدی داشته باشیم می گردیم می رویم پیش بهترین دکتر شهر.
راستش من این سیستم را به سیستم کشورهای اسکاندیناوی ترجیح می دهم. اونجا بیمه ها تعیین کننده اند. دست تان باز نیست که هر وقت پیش هر دکتری که خواستید بروید. فکر می کنید این خیلی خوبه؟! اگر خیلی خوبه چرا هموطنانی که در کشورهای اسکاندیناوی زندگی می کنند هر وقت ایران می آیند فوری چک-آپ  هاشون را می روند؟!
اونجا بیمه ها تا بیماری به مرحله پیشرفته نرسیده اقدام به درمان نمی کنند. نتیجه اش هم اینه: درصد بالا ی مرگ میر در اثر بیماری هایی نظیر سرطان پستان. وضعیت ایران در این مورد خیلی خیلی بهتره.  وضعیت فرانسه و آلمان و هلند و دانمارک که از منظر مرگ در اثر سرطان پستان در ردیف کشورهای بدبختی مثل جیبوتی و چاد و سومالی هستند!
بذارید ببینیم این روشنفکران گرامی مملکت می توانند اون قدر به پزشکان و مالیاتشان گیر بدهند که این مزیت نسبی ما را-مثل خیلی چیزهای دیگه- توش گند بزنند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش پنجم همه با هم.

+0 به یه ن

این هفته هفته ترویج علم بود و من هم به برنامه های متعددی در این زمینه دعوت بودم. مثلا دیروز نکوداشت استاد ثبوتی بود. امروز اتجمن ساروس برنامه داشت. (حالا بعدا لینکش را می ذارم).

متاسفانه برنامه ورزشم یک کم به هم خورد.
هفته دیگه که دیگه خبری نیست سعی می کنم جبران کنم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همه مشکلات را قرار نیست ما حل کنیم

+0 به یه ن

یک نکته مربوط به کفالت مددجو در بنیاد کودک: شاید به سایت بنیاد کودک مراجعه کنیدو کودکى را برای کفالت انتخاب نمایید اما به هنگام تکمیل فرم متوجه شوید که مقرری مورد نیاز آن مددجو بیش از آن اندازه است که شما می خواستید بپردازید. لزومى ندارد حتما تمام نیاز مددجو را شما تامین کنید. شما هر اندازه که می خواهید بپردازید مقرری را تعیین کنید بقیه نیاز مددجو را -به امید خدا- دیگر نیکوکاران تقبل می کنند. اتفاقا بد هم نیست یک مددجو چند کفیل داشته باشد. علاوه بر نیاز مادی هر کدام می توانند در برهه ای نیاز معنوی یا روحی متفاوتی از او بر آورده سازند. 🍀@minjigh 



 یک عده به سایت بنیاد کودک مراجعه می کنند با دیدن این تعداد کودک و جوان معصوم نیازمند چنان احساساتى مى شوند که نمی توانند یکى را انتخاب کنند. دست آخر از سایت خارج می شوند بى آن که کفالت هیچ کدام را انتخاب کنند. در واقع چون توانمندى مالى کفالت همه این چند صد عزیز را ندارند ترجیح می دهند هیچ کدام را انتخاب نکنند! چون گمان مى کنند اگر یکى را انتخاب کنند دیگری را انتخاب نکنند در حق دیگری نامردی کرده اند! این ذهنیت نادرست هست. شما تا جایی که تمکن مالی تان اجازه می دهد یک یا چند مددجو انتخاب کنید بقیه را هم دیگر هموطنان به کفالت می پذیرند. اگر خیلی دلتان تپید که بقیه بی کفیل ماندند می توانید -مثل خود من- در بین اطرافیان براى بنیاد تبلیغ کنید تا افراد بیشترى به جمع حامیان و کفیلان بنیاد بپیوندند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش چهارم همه با هم

+0 به یه ن

این هفته خیلی خوب برنامه را نتوانستم اجرا کنم.
شنبه یک بر نامه  ضبط با رادیو گفت و گو داشتیم که  باعث شد نتونم پیاده روی کنم. پنجشنبه  و جمعه هم مهمان داشتم.  در نتیجه وقت نکردم این دو روز را ورزش کنم. بخور بخور هم که در این دو روز "از زانو" بود. (گرته برداری از ترکی آذربایجانی). اما بقیه هفته خوب به برنامه وفادار بودم.  حتی روز سه شنبه که داشت بارون می آمد زیر باران پیاده روی ام را کردم. برای خودم نوشابه باز کنم: بسیار قهرمانانه بود!

از این که دیروز نتوستم گزارش بدهم عذر می خواهم. آرزوبلاگ دیروز یک مشکل تکنیکی داشت که نشد وارد وبسایت بشم.
اما دیدم  عزیز گزارش خصوصی داده. در گزارشش به خودش سخت گرفته که این هفته نتونسته به دلیل افسردگی و هجوم افکار منفی به ورزش بپردازه. پیش می آد! این قدر به خودتان سخت نگیرید. این هفته هر دومون سعی کنیم که جبران کنیم.
در جواب سئوال ایشان هم بگم: من روانشناس یا روانپزشک خوب سراغ ندارم.  اما شدید تاکید می کنم سراغ روانشناس یا روانپزشک  ضعیف نروید. چون می بینم حال بد را بدتر می کنند. تا مطمئن نشدید طرف کارش درسته روح و روانتان را در معرض او قرار ندهید. فعلا بیایید همین هفته هم با هم سعی کنیم برنامه هفتگی را جلو ببریم. ببینیم چی می شه.  هر وقت هم دیدیم افکار منفی به ذهنمان هجوم آورد به افکار منفی می گیم بروند گم شوند. گزارش هفته بعد شامل این هم خواهد بود که چند بار افکار منفی به ذهنمان اومد و ما به آنها گفتیم بروند گم شوند. این که شما فکر می کنید به اندازه دلخواه تان موفق نبوده اید آن قدر ها مسئله بزرگ و گنده ای نیست که با همین روش ساده قابل حل نباشه. اگر مسئله خیلی حاد تر از این بود من جرئت نمی کردم توصیه ای بکنم. اما این که چرا به اندازه دلخواهمان موفق نیستیم چیزی است که به ذهن خیلی ها می آد. هرچه قدر فهمیده تر و با همت تر باشند بیشتر هم می آد.
یکی از کسانی که دایم با این فکر دست به گریبان بود می دونید کی بود؟ لئوناردو داوینچی! خنده داره! اما داوینچی دایم خود خوری می کرد که به اندازه قابل توجه دستاورد در زندگی نداشته! خیلی خنده داره. به جوک شبیهه! وقتی افکار منفی اومد سراغتان، بگید بره سراغ قبر لئوناردو داوینچی.

پی نوشت:  در مورد روانپزشک خوب در تهران پرس و جو کردم این خانم را معرفی کردند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش سوم همه با هم

+0 به یه ن

من این هفته خوب به برنامه وفادار بودم. خودم هم حس می کنم که وزنم کم شده اما ترازو این را نشان نمی ده! ادامه بدهیم ببینیم چی می شه

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]