ابن هیثم و ناسیونالیزم افراطی

+0 به یه ن

وبلاگ گروهی cosmic varianceکه همان گونه چند بار اشاره کردم یکی از معروفترین و پرخواننده ترین و معتبرترین وبلاگ های گروهی فیزیک در دنیاست اخیرا یادداشتی در مورد ابن هیثم داشت. اگر یادتان باشد پارسال هم یک یادداشت در مورد ابن سینا داشت. من اینجا نمی خواهم در مورد ابن هیثمصحبت کنم اما مناسب دیدم بحث "ناسیونالیزم افراطی" را که چندی پیش شروع کرده بودم در قالب مثال ابن هیثم بیشتر باز کنم.
شادروان پروفسور عبدالسلام فیزیکپیشه ی بزرگ پاکستانی الاصل, برنده ی جایزه ی نوبل و موسس موسسه بین المللی آی-سی-تی-پی در ایتالیا یک مجموعه مقاله ی علمی-اجتماعی-فرهنگی دارد که در قالب یک کتاب منتشر شده است. عبدالسلام در چند مورد از این مقالات خود را برادر معنوی ابن هیثم می خواند بی آن که خود را بخواهد به در و دیوار بکوبد که ابن هیثم پاکستانی بوده!! از دیدگاه من این احساس برادری و نزدیکی نه تنها ناپسند نیست بلکه نشان از اصالت و هویت ریشه دار شادروان پروفسور عبدالسلام دارد. سلام از روی آثار ابن هیثم دیدگاه او را در نگرش به علم به دیدگاه خود نزدیک می دید. دیدگاه ها در خلا رشد نمی کنند. طبعا پیش زمینه ی مشترک فرهنگی این دو دانشمند -هر چند که با چند قرن فاصله از هم می زیسته اند-در شکل گیری چنین دیدگاه مشترکی نقش بازی کرده.
پروفسور عبدالسلام دانشمندی در سطح جهانی بود. جهانی نیز می اندیشید. تاسیس موسسه ای مانند آی-سی-تی-پی (که من شخصا خود را به خاطر آن مدیون پروفسور سلام می دانم) و رسالت جهانی ای که برای موسسه قایل بوده (حمایت از دانشگران جهان سوم از یک طرف وایجاد محیطی که دانشگران جهان سوم و کشورهای پیشرفته ی دنیا در آن بتوانند با هم تعامل کنند) نشان از این جهانی اندیشیدن دارد. او در مورد تحقیق استاندارد جهانی داشتن (world-classبودن) -برعکس برخی از حضرات دور وبر ما- تنها شعار نمی داد. world-classقبایی بود که الگویش را از او می گرفتند. در مورد جهانی اندیشیدن هم همین طور! چند دهه قبل از آن که "جهانی اندیشیدن" شعار شود او با تاسیس آی-سی-تی-پی نشان داد که جهانی عمل می کند! با این حال در فرهنگ خود چنان ریشه دار بود که با ابن هیثم احساس برادری می کرد.
واما ناسیونالیزم افراطی: ناسیونالیزم افراطی از نظر منجوق آن است که در راه علم هیچ نکوشی اما از شنیدن آن که ابن هیثم عرب بوده رگ گردنت بیرون بزندو بخواهی بگویی چون آن زمان آل بویه عراق را گرفته بودند پس ابن هیثم ایرانی است. ناسیونالیزم افراطی از نظر منجوق آن است که هیچ در ذهنت شک نکنی که چه بسا طرح این سئوال که آیا ابن هیثم ایرانی است یا عرب -ازبیخ- نابجا باشد. ناسیونالیزم افراطی یعنی که بی هیچ شکی بخواهی مفاهیم قرن بیستم را برای 1000 سال پیش تعمیم دهی و سرش هم با همسایه کله بگیری و احیانا چنان در عرب ستیزی اصرار کنی که دل هموطنان عربمان را که در همان نزدیکی زادگاه ابن هیثم (بصره) زندگی می کنند بشکنی!
ناسیونالیزم افراطی یعنی آن که چشمت را بر از دست رفتن استعداد هایی که می توانستند ابن هیثم و عبدالسلام فردا باشند (به علت فقر, اعصاب خردی های متداول در دانشگاه ها وپژوهشگاه ها, سیاست زدگی در بین دانشگاهیان, نا آشنایی اساتید ما با پدیده هایی مانند bipolar بودن ودر یک کلام نخبه کشی) ببندی و سر ملیت (!!!) دانشمندان هزار سال پیش دعوا کنی و احیانا با بودجه ای که می شد یک همایش علمی درست و حسابی و مفید برگزار کرد کنگره ای برای اثبات ایرانی بودن او برگزار نمایی. ناسیونالیزم افراطی یعنی آن که وقتی پا می شوی و می روی همان آی-سی-تی-پی درباره برتری ایرانی ها به عرب ها داد سخن بدهی و ندانی که بااین کار چه قدر جامعه ی علمی ایران را دربین جامعه علمی دنیا خوار و ذلیل می کنی. آن هم در موسسه ای که وابسته به یونسکو است! درواقع داری با این کار نمک می خوری و نمکدان می شکنی!
تک تک ما مستعد غلطیدن به ورطه ی هولناک ناسیونالیزم افراطی هستیم. این شامل خود منجوق هم می شود. خیلی باید مراقب باشیم!

پی نوشت: اگر یادتان باشد چندی پیش مقاله ای از روی ناسیونالیزم افراطی در یکی از سایت های معتبر و بسیار پرخواننده نوشته شده بود در مورد افغانی ها. من و چند نفر از همکاران به عنوان اعتراض و تذکر نامه ای بلند به مسئولین آن سایت فرستادیم. بعد نامه را در چند قسمت در منجوق منتشر کردم. در این قسمت از ابن سینا و ابن هیثم هم یادی کرده ام. در نامه خاطر نشان کردیم رشد کیفی دانشگاه های ما در گرو پرهیز از ناسیونالیزم افراطی است. 1000سال پیش در این قسمت از دنیا چنین بوده! الان هم در این دنیای مدرن اینترنتی باز هم چنین است!


پی نوشت: در خاتمه یادآور می شویم که شیخ الرئیس ابن سینا که اکنون در همدان آرمیده و به حق، مایه فخر مردم منطقه از آسیای میانه گرفته تا شمال آفریقاست، در منطقه ای دیده به جهان گشود که اکنونخارج از محدودۀ جغرافیایی ایران است. اگر مردم آن روزگارِ منطقه، به دلیل تعصبات قومی و غیره مراودات دانشمندان را سد می کردند، ابن سیناها، ابوریحان ها، فارابی ها و ابن هیثم ها و... رشد نمی کردند. آن تمدن درخشان نبود که ما پس از هزار سال بدان ببالیم. چه بسا قافله علم جهانی اکنون چند سده عقب تر بود.
پی نوشت:
اخیرا متنی در وبلاگ گروهی cosmic variance انتشار یافته که در آن از ابن سینا به خاطر معرفی پایستگی تکانه "سپاسگزاری" شده است. این وبلاگ توسط گروهی از فیزیکپیشگان برجسته آمریکایی اداره می شود و جزو پرخواننده ترین و تاثیرگذارترین وبلاگ های تخصصی فیزیک در دنیا ست.

وبلاگ منجوق، ۲۵ دی ماه ۱۳۸۹

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Machine learning

+0 به یه ن

یادتان هست که گفتم هرچند اوضاع اقتصاد خوب نیست اما برای جوان هایی که همت و ابتکار عمل دارند و شمی دارند که به آنها می گوید در آینده چه تکنولوژی ای یا چه رویکردی مهم خواهد شد دروازه بهشت هست؟

یکی از موارد که داره خیلی مهم می شه  مبحث
Machine learning هست. یادگیری ماشینی داره دنیا را می گیره. کسی که ازش سر در بیاره نونش تو روغنه. در دانشکده فیزیک شهید بهشتی هم به آن پرداخته می شه.
اگر دنبال فرصت برای پیشرفت می گردید این هم فرصت!
البته کاربرد یادگیری ماشینی محدودبه فیزیک نیست. در موردش مطالعه کنید و ببینید چه طور از این نمد برای خودتان می توانید کلاهی بدوزید!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

رانندگی و وضعیت بد اقتصادی

+0 به یه ن

می دانیم که بد و طلبکارانه رانندگی کردن ایرانی ها با وضعیت بد اقتصادی و فساد مالی بی ارتباط نیست. گرانی که می آید اعصاب ملت خرد تر می شود و بدتر رانندگی می کنند.

از طرف دیگر یک عده هم یک شبه میلیاردر می شوند و آقازاده های تازه به دوران رسیده شان  هر دیوانه بازی ای که به عقل برسد  با ماشین های مدل بالا در می آورند. از طرف دیگر اونهایی که تحت فشارند هر ماشین مدل بالا که می بینند می خواهند حرص راننده اش را در بیاورند. حتی برخی استدلال می کنند: «من اگر به این بزنم خودم یک تومن متضرر می شوم اما او هزار تومن! پس می ارزه بزنم»......
خلاصه وضعیت آشفته ای است.  
اما ما چه کنیم؟! 
۱) سعی کنیم در هنگام رانندگی حرص هایمان را خالی نکنیم.  رانندگی زمان مناسبی برای خالی کردن حرص ها نیست. اگر چنین کنیم نه تنها حرصمان خالی نمی شود بلکه اعصاب و عزیزانمان خرد می شود و چه بسا تصادف هم کنیم و مشکلاتمان صدها هزار برابر بیشتر شود.
برخی ورزش ها برای خالی کردن حرص خوبند. مثل شنا یا ورزش های رزمی. کاراته و .... که هیچ خرجی ندارد. روزی یک ساعت الکی به هوا لگد بزنید حرصتان خالی شود و بدنتان قوی. اما موقع رانندگی سعی کنید آرام باشید.
روش های زیادی برای گرفتن آرامش این روزها پیشنهاد می شود. درباره شان مطالعه کنید.

۲) قبول کنیم عده زیادی از راننده ها  اعصاب خرد دارند و آماده جنگیدن هستند. عده ای از آقازاده ها هم دارند با رانندگی دیوانه وار خودنمایی می کنند. ما قرار نیست آنها را اصلاح کنیم. مراقب باشیم در معرض خشونت هایشان قرار نگیریم تا سلامت به مقصد برسیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

توصیه های رانندگی به خودم!

+0 به یه ن

در سال های اخیر  خیلی ها ادعا می کنند عارف و سالک شدند و برایشان مادیات اهمیت نداره. اما کافی هست در هنگام رانندگی کنارشان بنشینید تا ببینید اندرونشان چه قدر پر از خشم و نفرت هست و چه طور از همه کس طلبکارند. کافی است یکی بپیچه جلویشان تا ببینید همه اون والا اندیشیدن و بی اهمیت دانستن دنیا شعار بود!


یک عده هم ما  را به قانون مداری تشویق می کنند و شعار می دهند حتی از قانون نسنجیده و حساب نشده و مضر هم باید تبعیت کرد که وضع مملکت درست بشه. این عزیزان هم بر دو دسته هستند. یکی آن که این نصیحت را برای دیگران می کنند اما برای خود استثنا قایل هستند. این افراد در فرهنگ سکولار همان نقش را بازی می کنند که واعظان مزور در فرهنگ دینی. دسته دوم اما خود به شعاری که می دهند پایبند هستند و دایم دیگران را هم «امر به معروف» می کنند و به خاطر رعایت نشدن مقررات پرخاش می کنند. با توجه به این که علایم راهنمایی رانندگی در شهر های ما همچین حساب شده هم نیست و خیلی جاها می بینید علایم ضد و نقیض هستند این افراد برداشت و «فتوای» خود را  خوانش صحیح می دهند و خوب از خجالت هر کس که با خوانش آنها موافق نباشد بر می آیند. این دسته معادل واعظان و دین داران دگم اندیش در  فرهنگ دینی هستند. می دانیم که گاهی اثرات منفی دگم اندیش ها از واعظان ریاکار هم  بیشتره.

برخی هم پشت ماشینشان می نویسند «من بین خطوط رانندگی می کنم». کار خوبی هست اما خیلی جاها عملی نیست. خیلی جاها می بینی دو سری خط با فاصله کشیده شده که حتی موازی هم نیستند! یکی کهنه یکی تازه! معلوم هست که هیچ حساب و کتابی در کشیدن خط ها نشده. خیلی جاها می بینی خط به موازات خیابان نیست! خیلی جاها وسط لاین خودت یک چاله به چه گندگی سبز می شود. در میدان ها  خط  کشی های غیر اصولی را که می خواهی رعایت کنی مجبوری بپیچی جلوی راننده بغل دستی که داره راه خودش را می ره و طبعا اعصاب او را خرد کنی و......
گاهی فکر می کنم این عزیزان در عمل هرگز سعی نکرده اند  که بین خطوط رانندگی کنند والا می دیدند چه مشکلاتی پیش می آد. اتفاقا چون من سعی کرده ام بین خطوط رانندگی کنم فهمیده ام این خطوط در کشور ما تا چه اندازه نسنجیده و غیر اصولی کشیده شده اند و پایبندی به آنها خیلی جاها به ضرر ترافیک هست.


بیایید واقع بین باشیم. خیابان های ما در ایران استاندارد نیستند. بیشتر دور و بری ها هم استاندارد رانندگی  نمی کنند. ماشین ها هم اغلب استاندارد نیستند. 
رانندگی در ایران مهارت های خاص خود را می طلبد. به نظرم به باید بر چیزهای دیگر تاکید کرد:
۱) معاینه فنی خودرو خود را جدی بگیریم.
۲) با دقت و سرعت مطمئنه حرکت کنیم.  قاعده فاصله از اتومبیل مقابل را رعایت کنیم. (اتفاقا این قانون  رانندگی به درد ایران بیشتر از کشورها با جاده های استاندارد می خورد) اگر بارانی یا برفی باشد بیشتر باید فاصله گرفت.
۳)  حواسمان به دست انداز ها در جلو باشد تا مجبور نباشیم وقتی به آنها رسیدیم ترمز دفعی بگیریم یا فرمان را شدید بپیچیم. اگر بچه کوچک سالمند بیمار یا خانم باردار در ماشین باشد به این موضوع باید توجه دو چندان کنیم.
۴) حق تقدم عابران پیاده را رعایت کنیم.  به عنوان جنبه ای از نیکوکاری! حس خوبی داره آرامش را در هنگام عبور از خیابان در چهره عابر دیدن.
۵)  اگر جلویمان مسافرکش هست هر لحظه انتظار داشته باشیم که توقف کند و در ماشین را باز کند. آماده این کار باشیم تا وقتی اتفاق افتاد کنترل ماشین یا اعصابمان از دست نرود.
۶)  اگر راننده های بغل دستی بد رانندگی کنند بلند نشویم آنها را تنبیه کنیم. به ما چه؟!  کی گفته ما مامور به بهشت سکولار (سویس؟)بردن شهروندان هستیم؟! بیخودی خون خود را کثیف نکنیم.یادمان بیاید چه قدر از این که عده ای از دین داران  می خواهند مردم را به زور بهشت  ببرند بیزاریم. ما ورژن سکولار آنها نشویم!
اتفاقا من از دست رانندگی کسانی که  می خواهند راننده خاطی را ادب کنند بیشتر آزار دیده ام. به بهانه ادب او راه را بر بقیه می بندند.
۷) یادمان باشد با ده دقیقه زودتر رسیدن هیچ جا را فتح نکرده ایم. پس زیاد جوش نزنیم. اگر قرار مهمی داریم (مثل کلاس درس یا رساندن مسافر به فرودگاه) برای اطمینان زودتر حرکت کنیم. همیشه یک کتاب در ماشین داشته باشیم که اگر زود رسیدیم مطالعه کنیم. اما برای سرموقع رسیدن در رانندگی جوش نزنیم!

۸) این قدر خودمان را جدی نگیریم که اگر به علت ناشی گیری یک نفر در پارک دوبل کردن در کوچه ای وقت ما ۵ دقیقه تلف شد ما حق داریم عصبانی شویم! نه جانم! آن قدر ها وقت ماها ارزش ندارد. خودمان را زیادی جدی نگیریم تا آسوده باشیم.

این مطالب را بیشتر خطاب به خودم نوشتم تا یادم باشد. در وبلاگ منتشر کردم که سر رودربایستی به آن پایبند بمانم. باز هم خواهم نوشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرهنگ بومی و رانندگی

+0 به یه ن


یک مدت هست که این مسئله بد رانندگی کردن ذهنم را در گیر کرده.
به نظرم این تاکید روی رعایت مقررات برای جلوگیری ازتصادف و...در ایران به چندین علت کار نخواهد کرد.
کما این که نکرده!
اما کاش بشه از دل همین فرهنگ بومی دیدگاه و نگرشی بیرون کشید که در دل مردم بنشینه و متقاعدشان کنه که بهتر رانندگی کنند.

اون سه چهار نفر در ایران هم که من می شناسم که خوب رانندگی می کنند با ذهنیت این که «من به مقررات احترام می ذارم » رانندگی نمی کنند.


در مقابل  صدها نفری که شعار مقررات می دهند وقتی به خود می رسند استثنا قایل می شوند!!


اما اون سه چهار نفر استدلال دیگری دارند.

مثلا میگن:
«این مدت رانندگی هم جزو عمر ماست می خواهیم آرامش داشته باشیم.»

«چه طور وقتی بقیه سر پیچ نگه می دارند ما اذیت می شیم! ما هم نباید بقیه را  با توقف در سر پیچ اذیت کنیم.»

منظورم از مراجعه به فرهنگ و ارزش های بومی اینه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]