سیاست گذاری برای سیستم های آموزشی در ایران

+0 به یه ن

چند هفته ای است که در مورد عملکرد مدارس فرزانگان دارم از دوستان قدیم و جدید بازخورد می گیرم. رویه  و سیاستگذاری مدارس فرزانگان همان گونه که می دانید در بیست سال اخیر چندین بار عوض شده. اما در هیچ کدام از این تغییرات نظر ما فارغ التحصیلان فرزانگان را نپرسیده اند. نیامده اند از ما بپرسند شما که از این مدرسه فارغ التحصیل شدید نقاط قوت و ضعف آن را در چه می بینید و چه پیشنهادی برای تقویت نقاط مثبت و رفع نقاط منفی دارید. نظر سنجی جامع و کاملی در این مورد از فارغ التحصیلان این مدارس به عمل نیامده. البته تعجبی هم ندارد. مدارس فرزانگان بخشی از  سیستم آموزشی ما هستند و سیاستگذاری های آموزشی در کشورهایی مثل ایران یا ترکیه اغلب تقلیدی است.
سیستم تصمیم گیری برای سیاستگذاری در آموزش ما اغلب به این شکل هست: مسئول مربوطه که معمولا خود در یک کشور پیشرفته   چند سالی تحصیل کرده (قدیم ها در فرانسه ها، بعدا در آمریکا حالا هم اغلب در انگلیس) در ابتدای انتصابش می خواهد سیستم قبلی را زیر و رو کند. پیش فرضش بر این هست که قبلی ها هیچ نمی فهمیدند و اوست که چون شاهزاده سوار بر اسب سفید قرار هست دیوها را بیرون کند تا فرشته به در آید.  می خواهد همان سیستمی که در آن کشور پیشرفته دیده در اینجا هم پیاده کند.  اشکال کار در آن هست که نه به پیش زمینه ی فرهنگی و سابقه آموزشی اینجا  توجهی می کند و نه سیستم آن کشوری را که دارد از آن تقلید می کند به طور کامل و جامع می شناسد. فقط بخشی از آن را شناخته و گمان می برد همه سیستم به همان بخش کوچک محدود می شود. شناختش نسبت به سیستم آموزشی آن کشور شبیه داستان معروف فیل درتاریکی کلیله دمنه و مولاناست که هر کسی به قسمتی از فیل دست می زد و گمانی می زد.

این وسط مسئول مزبور سفری هم به سنگاپور می رود. سنگاپوری ها به شدت اهل پز دادن و به رخ کشیدن پیشرفت هایشان هستند. در این کار هم غلو می کنند.    احیانا دو سه جلسه هم با همتایان ترکیه ای خود دارند. این سفر و آن جلسات او را بیشتر ترغیب می کند که شتابزده دست به تغییراتی بزند و از سنگاپور و ترکیه عقب نماند. در این شرایط ذهنی جایی برای بازخورد گرفتن از فارغ التحصیلان وجود ندارد.

بگذریم! بیایید از همین جا شروع کنیم و بازخورد گرفتن مدون را در مسایل آموزشی تمرین نماییم. باشد که روزی به طور سیستماتیک در این موضوعات از ما نظر بخواهند و در سیاستگذاری ها منظور کنند. پاسخ دادن به نظر سنجی ها هم تمرین می خواهد. اغلب ایرانی ها موقع نظر خواهی  یا پرخاش می کنند و زیر همه چیز می زنند و همه نکات مثبت را  انکار می کنند. یا  از در تعارف وارد می شوند. حرف حساب نمی زنند. حرف حساب زدن تمرین می خواهد. در نوشته بعدی ام قصد دارم نکات مثبت و منفی آموزش در مدارس فرزانگان را از دید خودم بیان کنم. منظورم دوره های خودمان هست. فکر می کنم این تبیین مفید باشد. در بخش نظرها شما نطر خود را در مورد مدارس فرزانگان یا هر مدرسه دیگری بیان کنید و نقاط مثبت و منفی آن را تبیین نمایید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

توهین به زنان؟

+0 به یه ن

در بخش نظرات یکی از من پرسیده نظرم در مورد این موضوع چیه؟گویا صدا و سیما دخترها را از "ترشیدگی" (!!!) می ترسونه و دعوتشان می کنه که به هر خواستگاری که از در وارد شد بله بگویند و لو این که بیکار و معتاد باشد یا دست بزن داشته باشد!  بعد هم طوری نشان می ده که انگار دخترهای ایرانی خیلی حسرت به دل خواستگار هستند.
راستش من تلویزیون نگاه نمی کنم. ادعا هم نمی کنم همه بخش های جامعه را می شناسم و حال و هوای همه دخترهای ایرانی را می فهمم. اما از این توصیفی که شد احساس توهین نکردم. از بس که این توصیف  مسخره و از واقعیت پیرامونم دور بود خنده ام گرفت.
دخترهایی که دور و بر من هستند از ازدواج وحشت می کنند. نه آن که خواستگار خوب نداشته باشند یا به مردها بدبین باشند. نه! از این قوانین ازدواج می ترسند.نگرانی آنها از این هست که با ازدواج آزادی های مختلف و امکان پیشرفت حرفه ای و علمی خود را از دست بدهند. می ترسند آن چه که به دست می آورند در مقابل آن چه که از دست می دهند ناچیز باشد.
این قبیل "فرهنگسازی ها"(!!!!) یا "مهندسی فرهنگی" (!!!!) صدا و سیما نه تنها نمی تواند دختران دور وبر  را به ازدواج ترغیب کند به نگرانی ها می افزاید. نگرانی از این که آقای داماد با توجه به این که از دامادهای استاندارد صدا و سیما (معتاد بیکار بداخلاق و بددهن و با دست بزن) سرو گردنی بالاتر هست خود را محق بداند که آزادی های بیشتری از همسرش سلب کند. قربون صدقه های برنامه های صدا وسیما  داماد کم ظرفیت را نسبت به موقعیت خود مشتبه می کند و خیال می کند حتی اگر برای زندگی مشترکشان تلاشی نکند و خود را به زحمت نیاندازد باز همسرش باید شاکر وجودش باشد چون دست کم معتاد نیست. و این سرچشمه بسیاری از اختلافات خانوادگی می شود.
البته آدم باید خودش عاقل باشه و ظرفیت داشته باشه.

پی نوشت:  باید اضافه کنم نویسنده این متن
کار خوبی نکرده از عبارت کور و کچل استفاده کرده. نابینایان هم بخشی از جامعه ما هستند. حقوقشان باید به رسمیت شناخته شود. حق ازدواج هم دارند. من به کسی که با یک نابینا به خاطر عشق ازدواج می کند احترام زیادی قایلم.
یا با هر کسی با نیازهای خاص.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

میراث ابوریحان برای فرهنگستان

+0 به یه ن

 مطلب زیر بخش هایی از مصاحبه شاهین (دکتر محمد مهدی شیخ جباری) با روزنامه شرق هست. متن کامل مصاحبه در این لینک موجود است.

«ا در عصر طلایی اسلام دانشمندان بزرگ زیادی داشتیم که هر‌کدام از آنها تأثیرهای بسزایی بر جریان علوم در زمانه خود و پس از آن گذاشتند. افرادی مانند خوارزمی، ابن‌سینا، خیام، رازی و دیگران، هر‌کدام ویژگی خاص و منحصربه‌فردی داشتند. در‌این‌میان، ابوریحان بیرونی یک ویژگی بسیار مهم و برجسته دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. ابوریحان در حوزه فعالیت خود از همان روش‌شناسی‌ای استفاده می‌کند که علم تجربی مدرن و نوین امروزی استفاده می‌کند؛ برای مثال ابن‌سینا دانشمند بزرگی است، اما روش‌شناسی فعالیت‌های او در عرصه طب و پزشکی، با روش‌شناسی پزشکی امروز بسیار متفاوت است. (البته این تفاوت الزاما به معنای بهتربودن روش‌شناسی طب امروزی نیست)، اما ابوریحان در حوزه فعالیت‌های علمی خود (که بسیار هم متنوع بود)، از همان روش‌شناسی فیزیک‌دانان و شیمی‌دانان امروزی استفاده می‌کرد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فعالیت او آن بود که به مشاهده، بسیار اهمیت می‌داد و بر این باور بود که مدلی علمی‌ای که ما می‌سازیم باید برای توصیف جهان بیرون مناسب باشد. همچنین روش کار او برای ثبت داده‌ها نیز بسیار جالب بود. برای آنکه اهمیت ابوریحان را بیشتر یادآور شویم، فقط به این نکته اشاره می‌کنم که چند سده پس از ابوریحان، دانشمندان غرب که می‌خواستند از تاریکی قرون وسطی بیرون بیایند و رنسانس را شکل دهند، کم‌کم به این فکر می‌افتند که با این دیدگاه، به بررسی طبیعت بپردازند. البته حدود ٢٠٠سال هم طول ‌کشید تا این دیدگاه مستقر و تثبیت شود، اما همه مورخان با توجه به اسنادی که باقی مانده است (و نه صرفا بر مبنای تعصب و ملی‌گرایی)، بر این باورند که ابوریحان این روش‌شناسی علمی را به‌کار می‌برده و نتایج فعالیت‌های او هم به شکل ثبت‌شده در دسترس است. پس از این جهت، نام‌گذاری یک جایزه برای برگزیدگان علوم پایه، نام‌گذاری بسیار مناسبی است.»

.....
«....
برخی بر این باورند که با توجه به اهمیت علوم پایه، باید به پژوهش‌های بنیادی بیشتر توجه کنیم، اما برخی دیگر نیز استدلال می‌کنند علم و پژوهش‌های علمی، باید گرهی از مشکلات کشور و مردم باز کند، پس باید به پژوهش‌های کاربردی بیشتر اهمیت دهیم. متأسفانه در جامعه امروزه ما دوگانه‌ای به نام دوگانه «کاربردی یا بنیادی» تبلیغ می‌شود که برخی از مسئولان و در پی آنها رسانه‌ها، به آن دامن می‌زنند. به نظر من این دیدگاه غلطی است که ما بخواهیم این دو گرایش در عرصه پژوهش را در مقابل هم قرار دهیم. هرکدام از این موارد باید وجود داشته باشد و هیچ‌کدام از اینها، نه‌تنها جای دیگری را تنگ نمی‌کند، بلکه مکمل و لازم و ملزوم یکدیگرند. باید توجه داشت قرار نیست همین امروز یا فردا، از پژوهش‌های علوم پایه، فناوری یا تکنولوژی تازه‌ای پدید آید. اگر امروزه همه توش‌وتوان خود را صرف پژوهش‌های کاربردی کنیم، باید مطمئن باشیم در آینده نزدیک، دست ما از مبانی نظری پژوهش‌های کاربردی خالی می‌شود؛ یعنی اگر امروزه همه تلاش ما این باشد که دستاوردهای پژوهش‌های بنیادی خود را به فناوری و کاربرد تبدیل کنیم، در آینده نزدیک، دستمان خالی می‌شود؛ چراکه به قدر کافی به پژوهش‌های بنیادی (که مولد علوم دیگر است)، اهمیت ندادیم. پس هرکدام از این موارد در جای خود لازم و ضروری است، اما اینکه بگوییم چون می‌خواهیم از پژوهش‌های کاربردی حمایت کنیم، پس از پژوهش‌های بنیادی غفلت کنیم، به باور این‌جانب، آدرس غلط‌دادن است. نکته مهم در این مورد، توجه مناسب و درخور به هریک از این دو، در سیاست‌گذاری‌های علمی است که چگونه و به چه روشی از هرکدام از این بخش‌ها حمایت کنیم»

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]