رونق توریسم درمانی

+0 به یه ن

آشنایانی که در برخی از این کشورهای اروپایی که طرح پزشک خانواده در آنها اجرا شده ساکن هستند هروقت می آیند ایران، بدو بدو بلند می شوند چکآپ بعد چکآپ می روند. می گویند در اون کشور اروپایی به این راحتی نمی شه این کار را کرد.

امیدوارم این مزیت نسبی وضعیت درمانی ما با طرح های نسنجیده از بین نرود. همین طور  نگران روند رو به رشد توریسم درمانی در کشور هستم. الان توریسم درمانی در شهرهایی مثل مشهد و تبریز خیلی رونق گرفته. برای اقتصاد آذربایجان شرقی خیلی جذب توریست درمانی از باکو و استان های اطراف مهم هست. این وسط مهمانپذیر ها و رستوران ها و سوغاتی فروشی ها و... هم رونقی می گیرند. آن هم در فصل هایی از سال که گردشگر های تفریحی تبریز را به عنوان مقصد انتخاب نمی کنند و درنتیجه مهمانپذیر ها خالی است.

یادمه عطالله مهاجرانی وقتی سمت ریاست سازمان گردشگری (یا سازمانی به این مضمون) را داشت گفته بود "اگر نفت نداشتیم در جذب گردشگر قدم های بلندتری برمی داشتیم." در مجله طنز گل آقا هم عکس مهاجرانی را در کنار پل خواجو کشیده بودند که آرام و بیخیال قدم بر می داشت و برای خودش صفا می کرد. اون ور هم عکس وزیر نفت را کشیده بودند که دو بشکه بزرگ نفت را زیر بازوانش گرفته بود و خطاب به مهاجرانی می گفت:"حالا من دستم بنده! تو چرا قدم های بلندی بر نمی داری!"

یک زمانی در مورد جایگزینی درآمد نفت با جذب گردشگر زیاد گفتند اما در عمل حرکتی ندیدیم. اما عقلا ی جامعه پزشکان بدون حمایت چندانی از سوی دولت؛  تنها در اثر درایت و لیاقت و عرضه و دوراندیشی خودشان تمهیدی چیده اند که توریسم درمانی در برخی از کلانشهرها حسابی رونق گرفته. امیدوارم سیاستگذاری های غلط از بالا خانه ای را که آنها ساخته اند ویران نسازد.

جذب توریست درمانی از جمهوری آذربایجان باعث رونق اقتصاد در تبریز شده. گاهی هم فقرا می آیند که نه تنها از عهده مخارج بر نمی آیند بلکه پول بازگشت به خانه و کاشانه خود را هم ندارند. معمولا نیکوکاران محلی -که اغلب خود پزشک هستند-به آنها کمک می کنند و هزینه ها را تقبل می کنند. حالا یا از روی انسانیت می کنند یا برای خیر و ثواب و یا برای خودنمایی. هدف من اینجا انگیزه خوانی نیست. اما اگر مسئولین وزارتخانه و تبلیغات و... بهوش باشند، همین کارها ی مردمی پتانسیل بسیار بالایی برای بسط نفوذ ایران در منطقه می تواند فراهم آورد.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انقلاب فرهنگی چین

+0 به یه ن

یه فیلمی بود در مورد یک خانواده معمولی چینی که اتفاقات زندگی شان متاثرمی شد از وقایع سیاسی چین نظیر انقلاب فرهنگی و... اسم فیلم یادم نیست. همین صدا و سیما چند سال پیش پخشش کرد. در یک بخش دختر جوان خانواده بیمار بود یا می خواست زایمان کنه (درست یادم نیست) بردنش بیمارستان. در بیمارستان پزشکی نبود. بیمارستان را پرستارانی می گرداندند که در واقع پرستار هم نبودند. یعنی هیچ آموزش آکادمیک ندیده بودند. اعضای حزب بودند که آمده بودند به توده ها خدمت کنند و مخالف " سوسول بازی سرمایه دارانه تحصیلات و امتیازهای ناشی از آن هم" بودند. خلاصه دختر بیچاره خونریزی کردو این دخترها هم کاری بلد نبودند بکنند. به اصرار مادر دختر فرستادند دنبال دکتر. آقای دکتر اومد! یک پلاک هم به گردنش آویزون کرده بودند که این فرد عامل کاپیتالیسم هست. با چند تف هم به استقبالش رفتند و سرکوفت هم زدند که ببین نیروهای مردمی چه به خلق خدمت می کنند اون وقت تو با ذهنیت کاپیتالیستی ات برای خودت اشرافیت به هم زده بودی. دکتر آن قدر گرسنه بود که نا نداشت بره سراغ مریض. کمی مادر مریض به او غذا داد تا جون بگیره. تا دکتر بره سر مریض، اون دختر جوان تموم کرد!
سیستم درمانی آلمان و سوئد خوبه. همین طور سیستم آموزشی شان. نزدیک به ایده آل هست. اما آنها با تف انداختن به صورت دکتر و معلم ومدیر کاپیتالیست این سیستم را درست نکرده اند. حکومتشان خوب سیاستگذاری کرده. هم دکتر راضی هست هم مریض و هم همراه مریض

پدر و مادر دوست چینی من انقلاب فرهنگی چین را تجربه کرده بودند. چیز وحشتناکی بوده. مادر دوستم را از 18 سالگی تا 28 سالگی فرستاده بودند یه یک دهکوره. به دور از خانواده تنها و بیکس! نه برای این که اونجا کار معلمی یا پرستاری بکنه تا وضع مردم محل بهتر بشه. فقط و فقط برای زجر دادن این جوانان که از خانواده های نسبتا مرفه بودند.
می خواستند غرور و نشاط و جوانی را از آنها بگیرند.
انقلاب فرهنگی چین سالها بعد از روی کار آمدن مائو بوده. در یک مقطعی احساسات ضد سرمایه داری را بخشی از جامعه تحریک کردند آنها را انداختند به جان بقیه جامعه .

نرمش نسبی که از جانب انقلابیون در فیلم "آخرین امپراطور" دیدیم مال قبل از انقلاب فرهنگی چین بود. در جریان انقلاب فرهنگی از این نرمش ها وشفقت ها خبری نبوده. البته با اون امپراطور خائن که عملا برای حفظ قدرت شخصی کشورشان را دودستی تقدیم به ژاپنی ها کرده بود کاری نداشتند. او کرنش کافی را کرده بود و باهاشون همکاری لازم را کرده بود و عزیز دردونه شده بود. حمله را آوردند به دختر و پسرهای 18 ساله خانواده های متوسط و پزشکان و مدیران مدارس و.....

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فایده ای داره؟

+0 به یه ن

عزیزی می گفت تردید دارد انتقاداتی نظیر سریال مهران مدیری و بحث هایی که به دنبال آن می شود تاثیر مثبت داشته باشد. ابراز نگرانی می کرد که این حرکت بدتر قبح عمل را بریزد و بی وجدانی حرفه ای را عادی جلوه دهد. برعکس این عزیز من مطمئن هستم در دراز مدت این بحث ها مثمر ثمر خواهد بود. اگر دقت کنید می بینید که عقلای قوم پزشکان ساکت گوشه ای نشسته اند و بی آن که نظری بدهند دارند بحث ها را دنبال می کنند. اگر نتیجه استمزاجشان آن باشد که عده ای از همکاران بی وجدانشان آبروی این صنف را دارند می برند و اعتباری که در جامعه دارند خدشه دار می کنند حتما چاره ای می اندیشند و جلو تاخت و تاز آنها را می گیرند. الحق و الانصاف عقلا و بزرگان قوم پزشکان واقعا با درایت هستند. این نفوذ و قدرت اجتماعی صنف پزشک هم تا حدود زیادی به عقل و درایت آنها بر می گردد. اگر ما دانشگاهیان هم از این عقلابه اندازه کافی داشتیم حال و روزمان این نبود و در جامعه ما هم منزلتی داشتیم! متاسفانه در جامعه دانشگاهی ایران بزرگان قوم عقلشان را نمی دهند که از حقوق صنفی جمعی دفاعی کنند. عقل و درایتشان را صرف این می کنند که بر سر نسل جوان تر اساتید که فعال تر و باسوادتر هستند بکوبند و آنها را بنشانند سر جایی که بزرگان قوم دانشگاهی تعیین می کنند. در این راه از هوچی گری هم ابا ندارند.
اما بزرگان قوم پزشکان اهل هوچی گری نیستند. اگر بخواهند عضوی از صنف خود را که آبروریزی می کند تنبیه کنند جلوی من و شما نخواهند کرد. آن قدر شعور دارند که بدانند این نوع هوچی گری به نفع مصلحت صنفی شان نیست. این اتحاد صنفی بین پزشکان خیلی ریشه دار هست. ما معمولا گمان می کنیم قسم بقراط یک سوگند اخلاقی است. اما الان داشتم می خواندم و دیدم جنبه صنفی آن غالب هست. حتی بخش های اخلاقی آن هم دراز مدت در خدمت اهداف و بسط نفوذ صنفی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

100 میلیون در آمد نوش جانشان اما....

+0 به یه ن

مصاحبه آقای دکتر پزشکیان نماینده تبریز را در مورد وضعیت درمانی کشور دیدم. (البته خیلی با دقت نخواندم) در این مصاحبه آمده:
"این قضیه اصلا اصلاح نخواهد شد. تا هنگامی که بی‌عدالتی وجود دارد و فاصله درآمدی‌ها از همدیگر ‌زیاد است، ایجاد نظم و تعادل غیر ممکن است. تعادل ‌نوعی عدالت است. تا وقتی که فردی می‌تواند به آسانی ۱۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد و عده دیگری به هر دلیل نتوانند و چهارچوب‌های ما هم نتواند کمک کند، این وضعیت اصلاح نخواهد شد. "
برایم شدیدا این سئوال پیش آمده که چرا در ذهن من درآمد 100 میلیونی برخی از پزشکان مسئله ساز نیست.
مسئله من با جامعه پزشکی ایران چیزهای دیگری است. مهم تر از همه آن که شاهد آن بودم که حتی در پرطمطراق ترین دانشکده های پزشکی کشور هم دانشجویانی نمره عالی می گرفتند که شب امتحان از روی جزوه استاد چیزهایی حفظ می کردند. دانشجویانی که در طول ترم از روی مراجع معتبر با دقت و تحلیل وتفکر و تعمق درس می خواندند نمره کمتری می گرفتند هر چند پزشکان به مراتب حاذق تری می شدند. مشکل من این هست که سیستم آموزش پزشکی در کشور تقویت استدلال و استنتاج را تشویق نمی کند. استدلال و استنتاج لازمه تشخیص بیماری و تجویز درمان درست است. والا با حفظ کردن و به کار بردن واژه "اپیس تاکسیس" به جای "خون دماغ شدن" کسی پزشک حاذق نمی شود! استنتاج را با حفظ کردن جزوه استاد در شب امتحان نمی توان آموخت. سیستم آموزش پزشکی در ایران استنتاج را نمی آموزد. برخی پزشکان ایران متاسفانه هیچ گاه نمی آموزند. . سیستم آموزش پزشکی ایران بیشتر آموختن اصطلاحات و با ژست به کار بردن آنها را تشویق و ترویج می کند. این به نظر من مشکل اساسی پزشکی در ایران هست. اگر پزشکی این وسط خود استدلال و استنتاج کردن را آموخت و پزشک حاذقی شد و جان انسان ها را نجات داد 100 میلیون درآمد و یا حتی بیشتر گوارای وجودش!
مشکل دوم هم این هست که اغلب پزشکان ایران برعکس پزشکان کشورهای پیشرفته به بیماران اطلاعات کافی نمی دهند. تو گویی در بی خبری و جهل نگاه داشتن بیمار را بیشتر می پسندند! هرچه بیمار و همراهش بیخبر تر و بی اطلاع تر باشند Hierarchyمورد نظرشان بهتر تثبیت می شود. گویا صد سال پیش در اروپا هم همین گونه بوده. اما در این صد سال روابط بیمار و پزشک در دنیا عوض شده اما در ایران نه.
مشکل سوم هم این هست که اغلب پزشکان ایرانی فقط برای وقت خود ارزش قایل هستند و پیش فرض همیشگی و غیر قابل تردیدشان این هست که بیمار و همراهش علاف هستند و هیچ اشکالی ندارد معطل بمانند. مثل مدیران جهان سومی بر این باور هستند که هر چه بیمار بیشتر پشت در بسته علاف بماند و کلاس و منزلت آنها بالاتر می رود.
این سه مورد مشکلی بود که من با مقوله درمانی در کشور دارم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مهران مدیری و طرفدارانش

+0 به یه ن

من همیشه از طرفداران مهران مدیری بودم و هستم. خیلی هنر و جرئت می خواهد در این منطقه از کره زمین  با این فرهنگ خاص و این همه خط قرمز آدم کار طنز بکند و لبخندی به لبی بنشاند.  مدیری توهین قومیتی نمی کند. فیلم انیمیشن تهران
1500
که مهران مدیری در آن نقش پیرمرد ترک میلیاردر و هنرمند را بازی می کرد به نظر من شاهکار بود. واقعا لذت بردم از این فیلم.
سریال "درحاشیه" را ندیدم و نمی توانم قضاوت کنم. اما آن گونه که از دوستان شنیده ام بانمک بوده و ایرادی نداشته. مشکل من با این سریال و یا مهران مدیری نیست. من از واکنش تندرویان در طرفداری از این سریال و عواقب بعدی می ترسم.   همان ها که سال ها بر  مهران مدیری طعنه می زدند که چرا فضا را کمی بازتر و فراخ تر می کند حالا از او سریال او به عنوان حربه ای برای کوبیدن بر سر پزشکان استفاده می کنند! بوی خوبی از این طرفداری به مشام نمی رسد. طرفداری آنان از مهران مدیری با طرفداری امثال ما فرق دارد. انتقادشان از وضعیت درمانی کشور هم با انتقادات ما فرق دارد.

یکی از قسمت های سریال "شوخی کردم" مهران مدیری هم راجع وضعیت درمان در کشور بود. اونو دیده بودم. خیلی طنزش ظریف و دقیق بود.
اعتراض و شکایت چندانی هم از جانب پزشکان به دنبال نداشت

نظر یک دانشجوی فیزیک:

ولی به نظر من این سریال، هجوِ جهت دار در راستای نخبه کشی نبود، اصلا ربطی به نخبه کشی نداشت، یک طنز انتقادی اجتماعی بود. اتفاقا من دوست داشتم کسی به آقای مدیری پیشنهاد بده که یه طنزی هم راجع به دانشجویان تحصیلات تکمیلی بسازه، که مثلا چطور خیلی از این دانشجوها الکی الکی بدون زحمت کشیدن با روش های مختلف از استادا نمره می گیرن و پایان نامه هاشونو هم پول میدن دیگران انجام بدن، بعدشم کلی ادعای نخبه بودن دارن! نمونه اش جلوی چشمم بود، یارو با ارشد تربیت بدنی دانشگاه آزاد، هیئت علمی دانشگاه آزاد شده حالا هم تو همون دانشگاه آزاد دکترا می خونه رساله اش هم که همش پرسشنامه پر کردن بود حال نداشت انجام بده، پول داده یکی دیگه از استادای دانشگاه آزاد که مدرکش ارشده! براش انجام بده!!! اون وقت چندتا از نخبه های فارغ التحصیل دانشگاه ما هنوز بیکار می چرخند و حق التدریس اند!
حالا اگه یه کارگردانی پیدا شه و به زبان طنز این دردها رو نشون بده، منی که تو ارشد، نهایتِ زحمت رو برای پایان نامه ام کشیدم و تو دکترا هم الان با جان و دل دارم کار می کنم، نه تنها بهم بر نمی خوره، خوشحال هم میشم. اون وقت همچون طنزی دقیقا به اون دانشجویانی بر می خوره که ذره ای زحمت نکشیدند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پذیرش دانشجوی دکتری

+0 به یه ن

پژوهشکده فیزیک در سال تحصیلی 95-94 از طریق آزمون سراسری ورودی دکتری در گرایش‌هایی که پژوهشکده در آن فعال است دانشجو می‌پذیرد. این گرایش‌ها عبارتند از فیزیک ذرات- کد 2916- (پدیده‌شناسی و فیزیک انرژی‌های بالا- شاخه نظری) و فیزیک محاسباتی-کد 2921- (فیزیک ماده چگال، ماده نرم و آماری). اطلاعات مربوط به جزئیات سایر مراحل انتخاب و پذیرش دانشجو شامل امتحان و مصاحبه در پژوهشگاه پس از مرحله اول آزمون سراسری متعاقباً اعلام خواهد شد. لازم به ذکر است متقاضیانی که مطابق ضوابط وزارتی مشمول استفاده از سهمیه استعدادهای درخشان می‌شوند، برای پذیرش باید در امتحان و مصاحبه ورودی پژوهشگاه نیز شرکت نمایند. 
 
Salaam,

 Please look at http://ipm.ac.ir/fa/ViewNewsInfo.jsp?NTID=1419. You need to take part in our entrance exam. Further information about the exact date and form of exam will be given on the website, once they are available.

Best regards,
Sheikh-Jabbari.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از حاشیه بگذریم و متن را بنگریم

+0 به یه ن

سریال در حاشیه مهران مدیری در ماه های  اخیر حاشیه های بسیار داشته است و منجر به بحث زیادی شده. متاسفانه به دعواهای نه چندان مودبانه هم ختم شده. یک سو پزشکان و سوی دیگر بقیه ملت!
واقعیت آن هست که پزشکان جوان تحت فشار بسیار هستند. فشاری کشنده. سیاستگذاری ها آن گونه بوده که فشار های استثماری بر آنها روز به روز بیشتر و بیشتر و بیشتر شده. مردم از این فشارها آگاه نیستند. خیال می کنند که پزشک لای پر قو زندگی می کند و پول پارو می کند. در مورد دسته ای از پزشکان جا افتاده شاید این تصور درست باشد اما زندگی  پزشک جوان با این تصور فرسنگ ها فاصله دارد. تا 45 سالگی یک پزشک متخصص هنوز درست و حسابی تثبیت نمی شود!
فشارها برخی از پزشکان را عصبی می کند و در مقابل انتقادات و توقعات بسیار زودرنج و پرخاشگر می سازد.
دعوا را ختم کنیم و چاره ای بیاندیشیم. به نظرم پزشکان چوان برای انتخابات مجلس پیش رو باید فعالانه عمل کنند و بخواهند کسانی به مجلس بفرستند که جلوی لایحه ها وطرح هایی که فشار را بر آنها بیشتر می کند بگیرند. از قرار معلوم چه اصلاح طلب چه اصولگرا و چه میانه رو مدبر و پرامید در سخت تر کردن اوضاع بر پزشکان جوان به یک اندازه مصر بوده اند. صدایی نو و فکری نو می خواهد که در عمل مدافع حقوق صنفی باشد نه آن که شعار بدهد.
مسئولان ما  در بهترین وجه نگاه می کنند ببینند سیستم انگلیس و ترکیه و سنگاپور چیست بعد سعی می کنند آن را در ایران پیاده کنند. بودجه و زیرساخت مناسب نیست؟! خوب نباشد! فشار را می آوریم سر نسل جوان تر بهمان صنف. دنده شان نرم تحمل می کنند! نتیجه همین شده که شده. پزشک ناراضی، بیمار ناراضی. افتاده اند به جان هم!
به جای این که به جای هم بیافتیم  به فکر چاره باشیم.

متن زیر را از یک پزشک دریافت کردم:


یازار: یک پزشک

در مورد سریال مذکور باید بگم که اولا بین " طنز " و " هجو" خط باریکی وجود داره. طنز سازنده هست و هجو ویران کننده. و این مجموعه هجو جهت دار  بود که کاملا برنامه ریزی شده و حساب شده در جهت اجرای اصل نخبه کشی اجرا شد. و حتی حذف ان هم حساب شده بود.
رویکرد حال جامعه ما بر اساس نخبه کشی و حاکمیت طبقه مستضعف بر سایر اقشار بنا شده.
منظور از مستضعف فقط توان مالی و ریالی نیست بلکه توان علمی و عملی و سیاسی و .... هم میباشد.
پزشکان، مهندسان، اساتید، نویسندگان از جمله اقشاری در جامعه هستند که در قشر مستضعف نمیگنجند حال چه وضع مالی خوب داشته باشند چه از نظر مالی در حد کارگر ساده باشند.  ولی متاسفانه پزشکان ملموسترین و محبوبترین دسته از این قشر " هرگز مستضعف" میباشند. و در صف اول حملات قرار گرفته اند.
قدر مسلم عامه جامعه که مخاطب این برنامه های صدا و سیما هستند هیچ شناخت و پیش داوری و برخوردی با اساتید دانشگاهی و نویسندگان و نخبگان دیگر ندارند ولی همه انها کم و بیش با پزشکان مراوده داشته اند. لذا کاستن از محبوبیت و به اصطلاح ترور شخصیتی این گروه میتواند
میتواند مقاصد  نخبه کشی  را براورده کند.
قبل از سریال مذکور برنامه های دیگری در صدا و سیما تهیه و پخش شد که پزشکان را جمیعا خائن و پول خوار و زیر میزی! خور و تشنه به خون مردم نشان میداد که عملا و منطقا به دور از واقعیت است. و حتی عامه مردم هم ان را قبول ندارند. ولی میتواند در صورت تکرار و تمرین به صورت یک اصل در اید.
هدف نخبه کشی این است: اموزش این نکته به مردم عامی که از شما بهتران! خون شما را میمکند! و این را در درجه اول با پزشکان شروع کرده اند و در صورت پذیرش عمومی به سایر اقشار هم گسترش خواهند داد.
به صورت منطقی هم که در نظر بگیریم اولین کسی که به هیچ عنوان حاضر نیست بیماری بمیرد یا دچار عارضه شود پزشک است. حتی قبل از بستگان درجه اول بیمار.
مثلا من خودم مریضی داشتم که خونریزی بعد از زایمان داشت و خون در بیمارستان این شهر محروم محل خدمتم موجود نبود. گروه خونی بیمار با من یکی بودو من از وسط عمل جراحی خارج شدم و یک کیسه خون دادم و به عمل برگشتم. این در حالی بود که اطرافیان بیمار هیچکدام حاضر به اهدا خون نشدند. ( شامل شوهر و برادر شوهر بیمار)
!!!
در ان لحظه تنها کسی که برای زندگی بیمار پر پر میزد من بودم. چون اگاه به وضعیت بیمار بودم و به خطری که او را تهدید میکرد واقف بودم.
 چنین حرکاتی از سوی پزشکان که کم تعداد هم نیست معمولا در کشور ما رسانه ای نمیشود که برمیگردد به همان نخبه کشی و مبارزه با فرهیختگی در جامعه. ولی بسیاری از همکاران به این روال عادت کرده اند و علی رغم تمامی ناملایمات به حرفه خود ادامه میدهند.حال اگر ارائه دهندکان سیاست نخبه کشی ، حصار ها بشکنند بالطبع جمعی از همکاران تحمل نکرده و اعتراض خود را نشان خواهند داد.
اصولا پزشکان به دلیل زندگی و کار در نقاط مختلف و نشست و برخاست با طیف بسیار وسیعی از اقشار جامعه نسبت به ناملایمات تحمل وصف ناپذیری دارند، ولی همکاران جوان زمانی که این ناملایمات به حد مرز های قرمز برسد مسلما واکنش نشان خواهند داد.
یاسمن جان از تو میخواهم به عنوان یک نخبه واقعی در وبلاگت اگر مصلحت دانستی نظرات من را که در بالا اوردم منعکس کنی. در ضمن ازت میخواهم که در جمله " فشار ها برخی از پزشکان را عصبی و زود رنج میکند و .... " در وبلاگت تجدید نظر کنی چون همانطور که گفتم پزشکان به خاطر نوع کاری که انجام میدهند و تجربیات متنوع از نشست و بر خواست با اقشار مختلف اکثرا از زمره متحمل ترین ها هستند.
منتظر نظر تو و سایر دوستان عزیز هستم

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش دوم

+0 به یه ن

من تا سه شنبه ظهر مطابق برنامه عمل کردم اما بعد از ظهرش رفتیم همدان. در سفر هم که می دانید همه برنامه ها به هم می خوره. از فردا بر می گردم به برنامه
مهمان دانشگاه بوعلی سینای همدان بودیم. عجب دانشگاه قشنگی دارند. دانشگاه دریاچه داره. دانشکده علوم هم معماری خیلی خاص و زیبایی داره. اصلا همدان در شهرسازی و معماری صاحب سبک هست. (دیروز روز معمار بود. روز معمار مبارک!)

لالجین هم رفتیم. شهر سفال هست. ساکنین آن اغلب ترک هستند. این شهر در سال های اخیر از راه همین صادرات سفال و همچنین فروش سفال به توریست ها خیلی ترقی کرده. در طرح هاو تکنیک های سفال هم نوآوری های متعددی داشته اند. قابل تحسین  هست.
در استان  همدان چهار قوم ترک و فارس و لر و کرد کنار هم زندگی می کنند. یهودی ها هم بودند که البته اغلب مهاجرت کرده اند و اکنون جمعیتشان در استان همدان خیلی کم شده. برای بازدید آرامگاه استر هم رفتیم. این مکان برای کلیمیان بسیار مقدس هست. استر ملکه یهودی هخامنشی بوده. یکی از کتاب های مقدس یهودیان هم کتاب استر نام دارد. ای کاش سرمایه گذاری بهتری شود تا این آرامگاه بتواند توریست و زائر یهودی جذب کند. خیلی برای یهودی ها مذهبی این مکان مهم هست.

به گنبد علویان هم رفتیم که بسته بود. گنبد علویان اواخر دوره سلجوقی بنا نهاده شده و از نظر معماری اثری ارزشمند هست. من خیلی به دوره تاریخ ایران از زمان سلجوقی تا اول صفوی علاقه مندم. دوره ای است که به عقیده من پایه های فرهنگ ایرانی -آن گونه که امروز می شناسیم در آن بنیان نهاده شده است. اما این دوره در سیاست های فرهنگی دولت های صد سال اخیر چندان جایی ندارد.  نه فیلم و سریالی در مورد این دوره ها می سازند نه در کتب درسی آن چنان که باید به این دوره ها می پردازند نه در بروشورهای توریستی خیلی به آثار آن دوره بها می دهند  نه بودجه چندانی برای مرمت آثار آن دوره اختصاص می دهند..... با این که در جابه جای ایران از این دوره آثار تاریخی می بینیم. شعرای بزرگ  عمدتا مال این دوره اند. هنر های مختلف ایران در این دوره تکوین یافته اند اما مورد بی مهری دولتیان قرار می گیرد. به زور می خواهند ریشه های  فرهنگ ایران را به زمان ها و مکان ها دیگر گره بزنند اما توی ذوق می خورد از بس که این گره زدن  زورکی هست.. ردپای فرهنگی که در این دوره شکل گرفته در زندگی روزمره مردم این دیار بارز هست.  مردم به طور سنتی از میراث این دوره  پاسداری می کنند. خیلی نیاز به کار مستشرقان و .... حس نمی شود. برای بخشی از مردم این سرزمین پاسداشت از میراث آن دوره بخشی از زندگی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]