+0 به یه ن
متاسفانه در فصل بهار خبرهای ناگوار اقدام به خودکشی دختران نوجوان را بیشتر می شنویم. اقدام به خودکشی توسط دختران نوجوان در دهه های پیشین هم زیاد اتفاق می افتاد اما قبلا دخترها در خفا اقدام به این کار می کردند و والدین برای آبروداری آن را قایم می کردند. اما الان خیلی از دخترها خیابان های شلوغ را برای این کار انتخاب می کنند و دیگر نمی توان لاپوشانی کرد و در نتیجه در جامعه انعکاس پیدا می کند.
خوشبختانه خودکشی دخترها و خانم ها در اغلب موارد منجر به مرگ نمی شود چرا که اطرافیان زود جلوی آن را می گیرند. در واقع وقتی جنس لطیف اقدام به این کار می کند سناریو را طوری می چیند که بازگشت ممکن باشد. (من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور خودآزاری ندارد). شاید از این گفته من به این نتیجه برسید که پس فقط برای جلب توجه دست به این کار می زنند و مسئله آن قدر جدی نیست. این نتیجه گیری نا درست و ظالمانه است. در واقع این گونه باید به مسئله نگریست: "ببنید که به چه استیصالی افتاده که برای جلب اندکی توجه با جان شیرین خود بازی می کند!" واقعا فاجعه است.
این روزها همه چیز را به بد بودن وضعیت اقتصادی نسبت می دهیم. اما من فکر نمی کنم در افسردگی دختران نوجوان (زیر 18 سال) وضع بد اقتصادی عامل اصلی باشد. فشار اقتصادی به طور مستقیم روی این قشر نیست چرا که اغلب نان آور خانه نیستند. اگر این مشکلات اقتصادی حل شود و فشار معیشتی از دوش والدین این دختران برداشته شود باز هم گمان نمی کنم وضع روحی این دختران بهبود قابل ملاحظه ای بیابد.
اگر آزادی های اجتماعی بیشتر شود تا این دختران در خارج از محیط خانواده در جمع های سالم-نظیر گروه های طرفدار محیط زیست یا .... بتوانند فعالیت موثر و ثمربخش داشته باشند اثر مثبت بیشتری در روحیه شان خواهد داشت.
فکر می کنم تضاد فرهنگی بین این دختران و خانواده آنها و نیز فشاری که والدین -به خصوص مادران- روی این دخترها می گذارند تا آنها دقیقا مطابق ایده آل آنها رفتار کنند عامل موثرتری در به هم ریختن روح و روان این دختران نوجوان باشد.
برای این که زمینه افسردگی فراگیر دختران نوجوان را از بین ببریم لازم نیست صبر کنیم که اوضاع اقتصادی مملکت حل شود. همین الان هم می توانیم در این راه کمکی نماییم.
1) با دختران نوجوان مهربان تر باشیم حتی اگر از رفتار و پوشش آنها مطابق میل ما نیست. فوری به آنها انگ نچسبانیم. این دخترها باید در دوران نوجوانی رفتارهای مختلف را بیازمایند تا راه خود را بیابند. اگر یک قالب از پیش طراحی شده را به آنها تحمیل کنیم لزوما موفق عمل نکرده ایم. خیلی هاشون ریا می کنند و آن را برمی گیرند. خیلی هاشون افسرده می شوند. خیلی هاشون یاغی می شوند و با حرف حساب ما هم لج می کنند.
آن قدر در مسایل کوچک و پیش پا افتاده امر و نهی نکنیم که فردا وقتی مسئله مهمی هم پیش آمد که دخالت ما لازم شد از روی لج سرباز بزنند.
2) وقتی مادری آمد و از دختر نوجوانش بدگویی کرد و از فداکاری های خود دادسخن داد، آفرین و بارک الله به این مادر نگوییم. اگر زن با درایت و فهمیده ای بود از عزیزترین کسش جلوی بقیه بدگویی نمی کرد. به خاطر رودربایستی با این زن نفهم و بی درایت نیاییم حرف هایش را تایید کنیم که خوشش بیاید. خوش آمدن یک زن نفهم و بی درایت به چه کار ما می آید؟!
3) در فرهنگ ما اگر دختر بچه ای زمین بخورد و زخم جدی ای بردارد شب پدر برسر مادر غرولند می کند که تو چرا به حد کافی مراقب نبودی. اما در زمان نوجوانی همین دختر، اگر مادر از روی نادانی روح و روان دختر نوجوان را در هم بریزد، همان پدر کوچکترین دخالتی نمی کند چرا که گمان می برد احوالات دختران نوجوان را مادرشان بهتر از هر کس می فهمند! من فکر می کنم این تصور درست نیست. من فکر می کنم پدرها بیشتر از این باید با دختران نوجوانشان نزدیک باشند به خصوص وقتی دایم بین مادر و دختر دعواست. راه حل درست چیست؟ من نمی دانم اما حتما روانشناسان و کارشناسان تربیتی در این باره راهکار دارند. پدران مهربان! اگر دیدید بین دختر نوجوانتان و مادرش در خانه جنگ است آن را سرسری نگیرید. به یک مشاور روانشناسی فهمیده و کاردان مراجعه کنید و ببینید شما باید چه کنید که دختر نوجوانتان ضربه نخورد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو