عده قلیل فریب خورده؟!

+0 به یه ن

هر از گاهی که دکانداران مبارزه با پانترکیسم در صفحات خود در فضای مجازی به بهانه ای هواداران را علیه جریان هویت طلبی تهییج می کنند (یا به قول خودشان، فرصتی برای تبادل آرا در زمینه مسایل قومی پدید می آورند) برخی از هوادارانشان هیجان زده می نویسند " نبایداجازه دهیم که عده قلیلی از هموطنان آذری که فریب خورده اند ....."

 من هر وقت عبارت "عده قلیل که فریب خورده اند" را می شنوم پشتم تیر می کشه! چون این عبارت در ادبیات سیاسی معاصر کشور ما زمینه چینی برای مباح ساختن بدترین سرکوب ها و بدترین خشونت ها علیه همان گروه "قلیل فریب خورده" است. توجیه گر هر گونه خشونت و همه جور نقض حقوق شهروندی و حقوق بشر آن عده به اصطلاح قلیل! این موضوع البته به بحث جریان هویت طلبی اختصاص ندارد. سالهاست که با همین عبارت شروع کرده اند و انواع واقسام جفاها به اقلیت های مذهبی (مثل دراویش و ...) و اقلیت های جنسی روا داشته اند

. نکته جالب در این مورد به خصوص، آن هست که پرشین های خارج نشینی که خود داعیه حقوق بشر دارند ، یک پله هم می خواهند از حاکمیت در سرکوب بالاتر روند. به هر حال بعد از تجربه بسیار وحشتناک نازیسم و فاشیسم در اروپا که از طریق صندوق رای بالا آمده بودند، شعاری در کشورهای غربی سر داده شد که "دموکراسی دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نیست. دموکراسی مکانیزمی است برای به رسمیت شناختن حقوق اقلیت ها." این جمع بندی ای هست که با پرداخت هزینه ای بسیار سنگین (به سنگینی جنگ جهانی دوم) به آن رسیده اند. لازم نیست چرخ را از نو اختراع کنیم. از تجربه دیگران بیاموزیم و اشتباهات آنها را تکرار نکنیم. به جای توجیه سرکوب "عده ای قلیل" راهی و مکانیزمی برای شنیده شدن صداهای عده های قلیل بیابیم. تنها در این صورت هست که به رشد اجتماعی می رسیم.

 و اما اصل مطلب: طرفداران جریان هویت طلبی، همچین هم عده ای قلیل نیستند. اتفاقا طیف وسیعی هستند. در نوشته بعدی ام به این موضوع خواهم پرداخت. 🍀@minjigh 

 جریان هویت طلبی طیف وسیعی از مردم آذربایجان و ترک های سراسر ایران را شامل می شود. اغلب دانش آموزان و دانشجویان برجسته این خطه و یا این قوم که به مدارج بالای علمی و تحصیلی می رسند سمپات این جریان می شوند.بین هنرمندان و ادیبان این خطه و این قوم هم این جریان محبوب هست. بین سرمایه داران این خطه هم همین طور. اگر جز این بود با این همه سنگ که به سر راه سرمایه گذاری در این خطه انداخته می شود سرمایه خود را بیرون می کشیدند. اگر می مانند اغلب به علت تعهدشان به همین جریان هست. 

 پرشین ها ی مقیم خارج و مشابهان ایران-نشین آنها، دوست دارند باور کنند که هر که آدم حسابی در آن خطه هست دشمن قسم خورده جریان هویت طلبی هست. واقعیت جز این هست. اتفاقا مخالفان این جریان افراد میانمایه ای هستند که سوادشان حتی در مورد زبان و ادبیات فارسی یا تاریخ دوره هخامنشی و زندیه و ساسانی و سامانی (که این همه سنگش را به سینه می زنند) کمتر از قشر فرهیخته تر آذربایجان هست که طرفدار جریان هویت طلبی هستند.

 این طیف همچنین شامل حاشیه نشین های تبریز هم می شود که چنان که گفتم بیشتر فرهنگ نیمه روستایی-نیمه شهری دارند تا فرهنگ حاشیه ابرشهرهایی نظیر استانبول و تهران و یا حتی مشهد. طیف تحصیلکرده تر -طبعا در بیان دیدگاه هایش و نیز جنس مطالباتش- محافظه کارتر هست. به قول خارجی ها politically correct رفتار می کند. اما این به آن معنی نیست که با آن سوی طیف در خیلی از مطالبات -به خصوص مطالبات زبانی- همدل و همنظر نیست. منتهی اگر فکر کند مطالبه اش اثر ندارد و یا هزینه گزاف دارد بیان نمی کند. برعکس حاشیه نشین ها که کمتر از این ملاحظات می کنند.

 رسم شده است که رفتار حاشیه نشین را با محرومیت و عقده و کمبود های آنها توجیه و تفسیر کنند. نمی دانم در کل این رهیافت چه قدر درست و یا اخلاقی باشد اما در مورد رویکرد حاشیه نشینان تبریز به مسئله هویت طلبی قطعا این رهیافت ما را به ناکجا آباد می برد. رفتار آنها را نه با کمبود و عقده بلکه با همان ذهنیت نیمه روستایی می توان درک کرد.

 برای روستایی ارزش "آب و خاک" متافوریک نیست! پاسداشت، "آب" و "خاک" به معناهای واقعی آنها ارزش هست. حرمت و پاسداشت آب و خاک برای روستایی یا نیمه روستایی معنا و مفهوم دگری دارد. سبک زندگی اش به این آب و خاک هست. هویت طلبی اش هم با این پاسداشت آب و خاک گره خورده هست. همین طور هویتش با سنت ها گره خورده و هویت طلبی از منظرش با زنده نگاه داشتن سنت ها -از جمله زبان مادری- ارتباط تنگاتنگ دارد.

 درمقابل طیف تحصیلکرده تر جریان هویت طلبی، به این مقوله از دید "حق" می نگرند. حق آموزش زبان مادری. حق برپا داشتن آیین های سنتی. حقوق برابر با سایر اقوام و.... این جنبه برایشان پررنگ تر هست. نتیجه این رویکرد حق محور آن هست که با سایر جریان ها مانند جریان فمینیستی یا جریان هویت طلبی سایر اقوام احساس نزدیکی می کنند. در مقابل طیف سنتی تر جریان هویت طلبی نسبت به مقوله زنان، دیدگاهی سنتی تر دارد. فمینیست و طرفدار برابری نیست اما به مقام مادر و هر زنی که برای دیگران مادرانه از خودگذشتگی می کند احترام فوق العاده ای قایل هست. خشونت فیزیکی علیه زنان را دون شان مردانگی می داند. به زنانی هم که جربزه رهبری دارند یا از نظر علمی یا تکنیکی خود را بالا کشیده اند میدان می دهد (درست برعکس جامعه دانشگاهی و روشنفکری تهران!) 

 اما رابطه بخش سنتی تر جریان هویت طلبی با جریان های هویت طلبانه اقوام همسایه یک مقدار پیچیده تر هست. اختلافات بر سر توزیع آب و مراتع و زمین می تواند تنش های جدی ایجاد کند. به علاوه دعواهای قدیمی صد سال پیش در فرهنگ روستایی دیرتر فراموش می شود تا در فرهنگ شهری. اینجاست که جریان حفظ محیط زیست پررنگ باید شود. جریان طرفداری از محیط زیست حلقه واصله این سر طیف با آن سر طیف هست. این جریان هست که می تواند راهی بیابد که به طور پایدار از آب و خاک استفاده برده شود و در نتیجه تنش ها کم شود. اهمیت جریان طرفداری از محیط زیست را دست کم نگیریم. مسئله حفظ پروانه در جنگل های برزیل نیست! مسئله این هست که آیا خواهیم توانست در این آب و خاک محدود در کنار هم بدون تنش زندگی کنیم یا نه. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]