اهمیت جامعه شناسی اصولی

+0 به یه ن

در سال های اخیر، در زمینه های جامعه شناسی و انسان شناسی کارهای پژوهشی ارزشمندی شده. مثلا در مورد این که خشکسالی در روستاهای جنوب کشور و استان فارس چه تاثیری بر ازدواج و کلا زیست جنسی دختران و زنان روستا داشته، تحقیق بسیار ارزشمند و جامع و کامل و روشنگری شده است. یا به طور مثال در مورد تاثیر بزرگراه ها در ارتباط یا قطع ارتباط جوامع کوچک و محلات در تهران و حومه بررسی های علمی ارزشمندی انجام گرفته است. این تحقیقات برای برنامه ریزی های سنجیده خیلی ارزشمند هستند. کسانی که این تحقیقات را انجام داده اند کارشناسانی هستند با ذهنیت و منش مشابه همتایان خود در کشورهای پیشرفته. با روش های اصولی و علمی داده جمع می کنند و با روش های مرسوم در آن علم به تحلیل داده ها می پردازند و نتایجی استنتاج می نمایند. من اگر نام این کارشناسان را بیاورم به احتمال زیاد شما نخواهید شناخت. قرار هم نیست که بشناسید! سلبریتی علوم انسانی نیستند. از اون تیپ "استادان شرقی" که برای خودشان برو وبیا راه می اندازند و نوچه پروری می کنند و نوچه ها را بر جان منتقدان یا رقبای خویش می اندازند نیستند. نتایج تحقیقاتشان هم می شود مقالات و گزارش های متقن علمی، نه جملات قصار مشعشع که مریدان بخواهند مرتب تکرار کنند! 


 علی الاصول جا دارد که چنین تحقیقات علمی و روشمندی در زمینه جریان های هوبت طلبی هم انجام گیرد. منتهی چون این موضوع خیلی مهم بوده، سلبریتی های علوم انسانی افتاده اند روی موضوع. یادتان هست در مورد الگوی مدیریتی شیر نوشتم. همان قضیه هست. شیر های نر علوم انسانی این موضوع رادر قلمرو خود قرارداده اند و با روش های درخور حشمت شیر نر محدوده آن را هر روز صبح تثبیت می کنند و نمی گذارند محقق جوان تری مستقل از وی وارد حیطه آن شود. برخی از این شیرهای نر -که اتفاقا همشهری خود ما هستند- برای جمع آوری اطلاعات در زمینه ای که در آن اظهار فضل می کنند به خود زحمت چند کلیک در اینترنت هم نمی دهند چه برسد به جمع آوری اطلاعات به روش میدانی. اینان حتی به اندازه یک مسافر معمولی هم نخواهند توانست تحولات سالهای اخیر آذربایجان را رصد کنند. مسافر معمولی در دو سه روزی که در تبریز یا اردبیل می گذراند درصف قنادی و عسل و پنیر و... با مردم شهر دو سه جمله ای حرف می زند . این قبیل سلبریتی ها به این شهرها سفر هم کنند فرصت و امکان صحبت ٥دقیقه ای معمولی با مردم شهر را ندارند. از لحظه ای که که پایشان را در فرودگاه می گذارند تا از زمان بازگشت، میزبانان دورشان را می گیرند و "استاد استاد" گویان خدمت رسانی می کنند! اصلا فرصتی نمی شود به جز از پشت این نقاب "استاد استاد" یک حرف معمولی از زبان مردم، حتی در حد شکایت از گرانی ، بشنوند.

 البته ظاهرا این سلبریتی ها ی علوم انسانی خیلی هم احتیاجی به جمع آوری اطلاعات و تحلیل آنها نمی بینند. برای جمله قصار صادر کردن چندان نیازی به این کارها نیست. در این باره، جمله قصار صادر می کنند و دکانداران مبارزه با پانترکیسم هم با زر جمله قصار را بر سردر دکانشان می نویسند. "پرشین ها" هم جمله قصار را می خوانند و هندوانه زیر بغل دکانداران مبارزه با پان ترکیسم می دهند که "شما به عنوان قشر فرهیخته آذربایجان...." این نوع دکانداران به لحاظ هوشی وسواد و.... غالبا افراد میانمایه ای به حساب می آیند. در مدرسه که بودند در خواب هم نمی دیدند روزی به آنها گفته شود "قشر فرهیخته آذربایجان". شاگرد زرنگ تر ها ی کلاسشان اتفاقا غالبا خودشان سمپات همین جریان هویت طلبی شده اند. در نتیجه خیلی برای این میانمایگان جذاب هست که جملات قصار اون سلبریتی ها را تکرار و از جانب پرشین ها لقب "قشر فرهیخته" دریافت کنند و به شاگرد زرنگ قدیم کلاسشان تبختر فرهیختگی ورزند! از آن سو هم "پرشین ها" می بینند که این آدم ها از نظر هوشی از خودشان پایین ترند. اونها هم خوش خوششان می شود که از "قشر فرهیخته آذربایجان" (بخوانید همان دکانداران مبارزه با پانترکیسم) سروگردنی باهوش تر و عمیق ترند. 

 خلاصه یک همچین بساطی است! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]