رویاپردازی یا ....؟

+0 به یه ن

در نوشته پیشین ام، به تفصیل توضیح دادم که چگونه حمایت مالی و فکری والدین از فرزندی که ایده ای ناب برای یک بیزنس مدرن و سازنده (غیر کاذب) دارد می تواند به رشد اجتماعی طبقه متوسط و در نتیجه توسعه سیاسی کشور بیانجامد. در انتها سئوال کردم که با توجه به وضعیت نابسامان اداره کشور، آیا چنین بیزنس هایی که توسط خانواده های طبقه متوسط (نظیر خانواده مهندس، پزشک و وکیل و بازاری و ملاک و....) آغاز می شوند شانسی برای موفقیت دارند یا خیر. سئوال را دوباره مرور کنیم: 


جمعی سه چهار نفره از جوانان خوش فکر را در نظر بگیرید که ایده ای برای یک بیزنس دارند. در مورد این ایده و برخی قواعد بیزنس مطالعه زیادی داشته اند و شرایط جامعه را هم در ارتباط با ایده شان خوب می شناسند. سختکوش هستند و اهل از زیر کار در رفتن نیستند. با هم متحد هستندو آماده اند هماهنگ با هم در راه هدف شان با جدیت کار کنند. نازک نارنجی و اهل قهر نیستند و می دانند مشکلات در راه فراوانند. از حمایت فکری و روحی خانواده هایشان برخوردارند. مشاور حقوقی دلسوزی دارند که به آنها در عقد قرارداد ها راهنمایی می دهد.

(فرض کنید مثلا عمه یکیشان وکیل مجربی است و به طور رایگان حدود ٤-٥ ساعت برای راهنمایی آنها وقت خواهد گذاشت و توصیه هایی خواهد کرد که با رعایت آنها کلاهی سر این جوانان نخواهد رفت. فرض ناممکن وغیرمنطقی ای نیست!) بالاخره فرض کنید که والدین این چند جوان، در مجموع ١تا ٢میلیارد پول نقد به عنوان سرمایه در اختیارشان به عنوان قرض گذاشته اند. همین طور این جوانان می توانند در گوشه ای از شرکت والدین، میزی داشته باشند و هنگام جلسه با مشتریان و.... از اتاق شورای شرکت آنها استفاده کنند. در نتیجه وقتی کسی برای عقد قرارداد می آید این حس به او دست بدهد که هر چند اینان جوان هستند اما پشتوانه قوی از خانواده های طبقه متوسط نسبتا مرفه شان دارند. "دالی لاری قارلی داغا دایاخدی!” طبیعی است که یارو دلش قرص می شود که چک های جوانان بی محل از آب در نخواهد آمد. والدینی که چنین دفتری را برای عقد قرارداد -ولو برای چند ساعت- به فرزند قرض دهند، نخواهند گذاشت به خاطر چک بی محل کارش به زندان بکشد! به علاوه این جمع جوانان، از برخی دستگاه های شرکت والدین یکی ، و یا دستگاه های کارگاه پدر دیگری می توانند استفاده کنند. از زیرزمین خانه پدری هم می توانند به عنوان انباراستفاده کنند. 

 فرض کنید این جوانان از این امکانات برخوردارند. امکاناتی که در دست طبقه مرفه است. فراهم کردن چنین امکاناتی برای طبقه مرفه دور از انتظار نیست. اما این خانواده ها نه وزیری می شناسند ونه وکیلی. نه اهل رشوه اند نه اهل زد و بند و پارتی. دوباره سئوالم را تکرار می کنم آیا موفقیت اقتصادی بیزنس جمعی از جوانان با این شرایط رویاپردازی است یا می تواند به حقیقت بپیوندد؟ 🍀@minjigh 

 جواب این سئوال به معیار شما از موفقیت بستگی دارد. اگر منظور از موفقیت در بیزنس، موفقیتی در سطح بیل گیتس و استیو جابز و..... باشد، جواب منفی است. حتی اگر تحریم ها و فساد همه گیر و رانت آقازاده و خودی ها و..... نبود باز هم اقتصاد کوچک ایران و زیرساخت های محدود اقتصادی این کشور،اجازه رشد در آن حد را نمی داد. فساد اداری و بی عدالتی های موجود -که شما بهتر از من می دانید -سقف موفقیت را حتی پایین تر آورده است. اما این سقف هنوز به اندازه کافی بلند هست که خانواده ای در آن سربلند بایستد. این سقف در چه حد هست؟!. 

حتما اقتصاددانها با محاسبات خود جواب دقیق و علمی ای برایش دارند اما من از روی تجربه اطرافیانم در دهه های گذشته تخمین خود را عرض می کنم. اگر چند جوان از شرایط و امکاناتی از آن دست که در نوشته قبلی ام نام بردم برخوردار باشند ظرف ١٥-٢٠ سال آن قدر می توانند رشد کنند که: 

 ١- خانه و اتومبیلی مناسب برای یک خانواده چهارنفره خریداری نمایند و بتوانند رفاه این خانواده را تامین نمایند. 

 ٢- برای بیزنس شان دفتر وکارگاه و دستگاه های مناسب تهیه کنند.

 ٣- حدود ده بیست نفر را در بیزنس خود استخدام کنند. با بیمه و حقوق و مزایا. بعد از سی سال هم خواهند توانست خود مانند والدین خود برای شروع بیزنس سرمایه در اختیار فرزند بگذارند. 

 این ثروت و موفقیت اقتصادی در حد بیل گیتس نیست اما برای داشتن یک زندگی آرام و لذت بخش کافی است. حدود ١٠ درصد زوج هایی که به سنی می رسند که فرزند ٢٠ ساله دارند می توانند امکانات از آن دست که در نوشته بالا گفتم برای فرزندشان تهیه کنند اگر حدود یک سوم آنها هم به این معنی موفق شوند بخش قابل توجهی از مشکل اشتغال کشور حل می شود(با توجه به این که ١٠-٢٠ نفر را استخدام می کنند.) 

 پس چرا کسانی که راه در این قدم گذاشته اند راضی نیستند؟!حق دارند شاکی باشند چون که با آن قدر زحمتی که کشیده اند علی الاصول باید چندین بار بیشتر از این دستاورد اقتصادی داشتند. کارشکنی ها ونظر تنگی های بقیه و فساد در اقتصاد کشور مانع از آن می شود که آن قدر که لیاقت شان هست موفق شوند. 

اگر در اسفند ماه که باید کارها را تمام کنند وبا مامور مالیاتی سر وکله زنند از آنها بپرسی که آیا راضی هستی که این راه انتخاب کرده ای یا نه، در صورتی که خیلی مودب باشند فقط خود را نفرین خواهند کرد (نه پرسشگر و زمین و زمان را)🙂. اما اگر سیزدهم فروردین آنها را ببینید خواهید دید که برای بازگشت به سرکار دارند بال بال می زنند. اگر از آنها در آن حال، همان سئوال را بپرسید خواهند گفت ده بار هم دنیا می آمدم باز همین راه دشوار و پردست انداز اما شیرین را بر می گزیدم!❤️🙂🥰🌾🍀💐 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]