مسایل پیش پا افتاده ای که طبقه متوسط را اسیر خود کرده- قسمت اول

+0 به یه ن

در چند نوشته اخیرم در این ادعای جامعه شناسان و تحلیلگران دوم خردادی که طبقه متوسط امروز ایران موتور متحرکه برای مطالبات حقوق بشری است تشکیک کردم. حرفم سر این بود که آن چه که من دور وبر خود می بینم آن هست که  درصد بزرگی از طبقه متوسط چنان درگیر اختلافات خرد سر مسایل مادی (حتی پیش پا افتاده تر از مسایل مادی) با اطرافیان خود هست که مجالی نمی یابد که خود را درگیر مسایلی والاتر نظیر حقوق بشر کند.

در این سری نوشته ها برخی مسایل را که طبقه متوسط را به شدت درگیر خود می نماید می شکافم. این را هم عرض کنم که من  به برشی از طبقه متوسط  خواهم پرداخت  که با آنها حشر و نشر دارم و از نزدیک می شناسم و درک می کنم. علاوه بر این مسایل که من به آنها خواهم پرداخت طبقه متوسط امروز ایران درگیر مسایل بغرنج تر اخلاقی و اجتماعی هم هست. نظیر اعتیاد به مواد مخدر، خیانت، کودک آزاری، زن آزاری وووووووووو
خوشبختانه دور و بر من این مسایل نبوده اند ودرنتیجه من این مسایل را آن قدر نمی شناسم که درباره اش سخنی بگویم.
اون برش  از طبقه متوسط امروز ایران که من از نزدیک می شناسم  چه بسا تر و تمیزترین و اخلاقی ترین  قشر جامعه ایران هستند. اما باز خواهیم  دید که چه قدر درگیر مسایل پیش پا افتاده شده اند.

قبل از این که ایراد ها بر شمارم لازم می دانم برای چندمین بار تاکید کنم که از منظر من، قسمت صورتی رنگ فرهنگ طبقه متوسط نه تنها جای انتقاد ندارد بلکه سزاوار تحسین هست. در سال های اخیر در فضای مجازی از جانب کسانی که خود را روشنفکران جامعه تلقی می کردند (self-proclaimed) حملات بی امانی شد به بخشی از طبقه متوسط که به بهانه های گوناگون جشن می گرفتند و علاقه زیادی به تزیین یخچال و.... داشتند. این روشنفکران -به جای این که به  تخریب محیط زیست توسط بهره برداران از معادن  و فساد مالی و... در طبقه بالادست حمله کنند- حمله آوردند به  مادربزرگی که از این که تست حاملگی دختر یا عروسش مثبت شده ذوق زده شده بود و برای او سفره صبحانه  با تزئیات کامل چیده بود!
این قبیل کارهای صورتی طبقه متوسط به نظر من از چند جهت برای کشور مفید هم هست:

۱) وقتی مثلا کیک با فلان نقش سفارش می دهند اشتغالزایی در داخل مملکت به وجود می آورد. به علاوه مگر چه قدر خرج این قبیل کارها می شود؟! خیلی خیلی کمتر از مقدار ارزی که باید به کانادا برد تا دولت کانادا «بفرما» بزند! یک مقدار به من حرف زور می آید که خانواده هایی که خانه و کاشانه و ارث پدری شان را می فروشند و ارز می خرند و به انگلیس و کانادا و.... مهاجرت می کنند بر می گردند به میز صبحانه ای  که  آن مادربزرگ  به مناسبت انعقاد نطفه نوه اش چیده ایراد می گیرند و ادعا می کنند که این کار  ریخت وپاشی است که درانگلیس و کانادا  نمی یابی! مگر آن میز صبحانه سرجمع چه قدر خرج دارد؟! آیا  خرج آن به اندازه  بلیط ایران به کانادا می شود؟! من خودم مدافع محیط زیست هستم و مخالف ریخت و پاش.  معمولا مادربزرگ ها ریخت پاش نمی کنند و از هر چه از آن میز صبحانه بماند بعدا استفاده بهینه می نمایند. اما گیریم باقی مانده صبحانه را دور ریخته باشند. ریخت  و پاش این میز صبحانه بیشتر هست یا ریخت و پاش یک پرواز از ایران به کانادا یا انگلیس؟! در هر پرواز می دانید چه قدر گاز گلخانه ای آزاد می شود؟!
شما را به خدا- دلخوشی های ساده  طبقه متوسط را که حداکثر با سیصد چهارصد هزار تومان سر و تهش هم می آید تحقیر نکنید. مردم ما به همین دلخوشی ها زنده اند. گیریم در کانادا و انگلیس شما این قبیل کارها را نمی بینید.   لابد اونها از این قبیل ذوق ها ندارند. اونها بیایند از ما یاد بگیرند. 
عوضش من در ایتالیا و فرانسه و اسپانیا مشابه همین دلخوشی ها را - البته به سبک خودشان- زیاد دیده ام. حتی در کالیفرنیا هم خانواده ها  به سبک خودشان از این کارها ی صورتی زیاد می کنند. این را هم زیاد دیده ام که همان انگلیسی ها و.... به این سبک زندگی فرانسوی ها و اسپانیایی ها و ایتالیایی ها غبطه می خورند!



۲) این قبیل کارهای صورتی   در خانواده ها همبستگی ای به وجود می آورد که ارزش آن بی نهایت زیاد هست. ارزش اقتصادی هم دارد. با یکدیگر شریک می شوند و کار اقتصادی می کنند.

۳) این کارهای صورتی دلبستگی ای برای نسل جوان تر به وجود می آورد که مانع از فرار مغزها می شود.

۴) این کارهای صورتی مانع از افسردگی خانم ها می شود.

۵) اگر روزی روزگاری وضعیت روابط خارجی ما درست شد همین کارهای صورتی از بهترین جاذبه های توریستی ایران خواهد شد. دست کم برای نسل دوم سوم ایرانیان مقیم خارج جاذبه ای برای سفر به ایران به وجود خواهد آورد. مخصوصا برای بچه ها.

سخنم به درازا کشید. بقیه صحبتم را در نوشته بعدی می نویسم. خلاصه این قسمت این می شود: طبقه متوسط محترم روشنفکر! وقتتان را با گیر دادن به خانواده های صورتی رنگ طبقه متوسط تلف نکنید. اولا نصایح شما را به هیچ خواهند گرفت (از این گوش می شنوند و از آن گوش در می کنند.) ثانیا اگر خیلی قهرمان و پهلوان و مبارز  هستید به جای گیر دادن به مادربزرگ خوش ذوق بروید  به کسانی که در استان شما  به شیوه های غیر ایمن و مضر برای محیط زیست از معادن بهره برداری می کنند گیر بدهید (اگه راست می گید!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]